شاخههای تنومند درخت هنر در کردستان
تاریخ انتشار: ۱۱ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۹۸۲۴۰۸
نقشها و آثاری که در توالی نسلها، سینه به سینه منتقل شده و همچنان زینتبخش زندگی مردمان کردستان است. از آثاری که میتوان به آن اشاره کرد، تابلوهای کتاب «شرفنامه» بدلیسی است که تحت تاثیر نقاشی ایرانی در دوران امپراتوری عثمانی بوده است. امروز طیف هنرمندان نقاش و تجسمی در کار خلاقانه و تولید هنری هستند که آثار آنها در جایجای کردستان و بیرون از مرزها به نمایش درمیآید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
درباره کردستان میتوانیم از نقاشان خودآموختهای چون ناهید نیکپی و آقای شیرزاد که عمرش طولانی باد و همچنان مشغول کار و آموختن است، پنداری که عشق بزرگ زندگیاش نقاشی است، اشاره کرد. هرچند میدانم حافظه یاری نمیکند و نام تنی چند از عزیزان از قلم افتاده است.
تاسیس دانشسرای هنر در سنندج زمینه را برای آشنایی بسیاری از دختران و پسران شهر سنندج قبل از انقلاب اسلامی در دهه ۵۰ فراهم کرد و در دورههای بعد این هنرآموختگان با بازگشت استاد هادی ضیاءالدینی به سنندج و پیریزی کار آکادمیک به معنای علمی آن و برپایی نمایشگاههایی در کوران پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از پیروزی انقلاب برپایی نمایشگاهی به نام مروری بر انقلاب مردم کردستان را با توان و قابلیت نقاشی مردمی و متعهد که از زمانه و مردم و ضرورت بگوید آشنا کرد و بسیاری از هنرآموختگان دانشسرای هنر سنندج در دهه ۶۰ در خانه فرهنگ سنندج و دوستانی دیگر اولین محفل این آموزشهای آکادمیک و جدی بود و راه برای کشف استعدادها و به فعل درآمدن آن آماده شد.
نسل اول نقاشان کردستان چه کسانی بودند؟نسل اول یا طیف اول نقاشان کردستان کسانی مانند اردشیر زیباکردار، مهدی ضیاءالدینی، اردشیر زبردست، احمد خلیلیفرد، فردین صادقایوبی، حمیدرضا روحی، جمشید پراوزان، بیژن قلعهپرداز، مظفر شیدایی، عثمان نیکمنش، حمیدرضا زری، ماشااللهمحمدی، بهزاد تارا و خانمها لاله یزدانجو، اکرم کریمی، اقدس کریمی، فتانه هادی، ستاره حسینی و فریبا عباسی طیف اول این گرایش بودند که همگی با رتبههای عالی وارد دانشکدههای هنری کشور شدند.
هرچند بودند نقاشانی که خارج از این مجموعه خود به دانشکدههای هنری راه یافته بودند، کسانی چون اسعد بهرامی و محیالدین خدارحمی. همگی این عزیزان با عشقی پرشور به آب و خاک و خاطره عظیمی که از تعهد به مردم سرشار بود، تمامی آنچه را در دانشکدههای هنری کشور آموخته بودند به میان مردم کردستان و جوانان مشتاق آوردند و به بازتولید آن پرداختند و این رسمی است که تا امروز ادامه دارد و ۳ نسل از نقاشان کردستان را در شهرهای مختلف دربرگرفته است.
همچنین نقاشانی از شهرهای مریوان، بانه، سقز، بوکان، مهاباد، کامیاران، دهگلان، سردشت، پیرانشهر، بیجار، قروه و... و وجود فضاهای فرهنگی چون خانه فرهنگ، مجتمع فرهنگی- هنری فجر، حوزه هنری استان کردستان، دانشکده علمی- کاربردی، دانشکده سماء، دانشگاه آزاد، دانشکده فنی و حرفهای دختران، دبیرستان حکمت و بسیاری از کلاسهای آزاد هنرهای تجسمی در کردستان، درخت تنومند و تناوری از آفرینش و خلاقیت در کردستان شده است.
همزمان با این طیف، هنرمندان عکاس نیز در کار تولید عکس بودهاند. در این باره توضیح دهید.شاخههای تنومند درخت هنر کردستان در حوزه عکاسی بزرگوارانی هستند چون مسعود مراد سلیمی، جمشید فرجوند فردا، سامان عباسی، شیلان برهانی (گرافیست و عکاس)، اسعد گازرانی و عکاس و سینماگرانی چون شهرام علیدی که پای بر فرش قرمز فستیوالهای جهانی گذاشته است. در حوزه انیمیشن نیز میتوان از ماشاالله محمدی و رضا احمدیاری نام برد.
گرافیستهای بزرگی چون حمیدرضا زری، کاریکاتوریستهایی چون بهزاد تارا، سامان صولی و شیلان توانانژاد و دیگر بزرگانی که از مرزهای جغرافیایی کردستان گذشته و جایگاه و شأنی در هنرهای بصری ایران یافتهاند و حضور هنرمندان کُرد در فستیوالها و بینالهای داخلی و خارجی و کسب عناوین بزرگ افتخاری است که دل هر ایرانی و کردستانی را شاد کرده است. این نشانهها حکایت از توان بالای فرهنگ مردم شریف و استان کردستان دارد. تاسیس دانشکده هنر دانشگاه کردستان که چند سالی است مشتاقان هنر را در انتظاری سخت نگه داشته است، میتواند زمینهساز تحولات بزرگ دیگری در منطقه باشد.
هنرهای تجسمی در مجموع در کردستان چه جایگاهی دارد و چه مسیری را طی میکند؟هنرهای تجسمی در کردستان در نسبت با عشق به انسان مردم و زیبایی پی افکنده شده است و هنرمندان کُرد به نیکی دریافتهاند که زندگی از آنچه هست زیباتر است و با آرزوی قلبی برای سعادت و نیکبختی و گذر از دوران رنج یاریگر مردم بوده و هستند. سنندج و دیگر شهرهای کردستان دستکمی از فلورانس ندارند و مجسمههای بسیاری در گوشه و کنار این شهرها با مردم سخن میگویند. هنرمندان کُرد هرگز در بازیهای فرمالیستی گرفتار نبودهاند و نخواهند شد، چراکه از تاریخ و از مردم آموختهاند، اگر هنر و انسانیت آینه یکدیگر نباشند هر دو خواهند مرد.
کد خبر 453533 برچسبها استان کردستانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: استان کردستان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۹۸۲۴۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تفاوت بوته با درخت
به گزارش خبرنگار استانی ایسکانیوز از کرمانشاه محمدهادی صحرایی در یادداشتی تحت عنوان «تفاوت بوته با درخت»، نوشت:
حدود ۲۱۰ روز از جنگ اسرائیل و متحدانش علیه مردم غزه میگذرد. هفت ماهی که هر روزش به اندازه یکسال سخت و جانفرساست. و مردم جهان توانستند چهره عریان صهیونیزم و تمدن غرب را با چشم خود ببینند و با عقل خود بفهمند. دیدن و فهمیدنی که دهها سال توسط رسانههای جهان استکبار به اسارت گرفته شده بود.
میتوان اولین دستاورد عملیات موفق طوفان الأقصی را در آزادسازی چشم و گوش و عقل انسان امروز از دست رسانههای افسونگر نولیبرال دانست و دید که چگونه دیدهها از سحر ساحران فرعون صهیونیست، آزاد شده و حتی اهل خانه فرعون هم در حال اسلام آوردن هستند. دستاورد دوم طوفان الأقصی و صبر بی نظیر مردم غزه هم مثل اولی، نصیب بشریت شد و بزکِ مظلومیت از چهره ستمگر صهیونیزم پاک شد.
مردم فلسطین، حدود هشتاد سال است که ذات شرور صهیون را فهمیدهاند ولی مردم جهان نمی دانستند که موش کارتون تام و جری تا به این حد دندان تیز و خونریز و دل بی رحم دارد. نیاز بود که پرده تزویر و دروغ از پرده سینمای هالیوود و والت دیزنی و دیگر کمپانیها و ماهوارهها و رسانههای صهیونی بیافتد و حقیقت واقعی دیده شود. مرور فیلمهای معروف از تاریخ تأسیس اسرائیل به بعد نشان میدهد که این ۲۱۰ روز اخیر توانسته حدود ۸۰سال تلاش رسانهای صهیونیزم جهانی را نقش بر آب کند. تلاشی که با آمیختن هنر و تکنولوژی و عشق توانسته بود از سامسون و دلیله و داوود شاه و... تا فهرست شیندلر و پیانیست و تا همین سریالهای طولانی و نیابتی اخیر که در برخی کشورهای آسیایی ساختند؛ از دیو، دلبر بسازد.
سینمایی«سامسون و دلیله» میگفت فلسطینیان با فریب توانستند قدرت فرابشری سامسون، پهلوان نامی یهود را توسط دختری فلسطینی به نام دلیله از او بگیرند و او را در غزه زندانی و تحقیر کنند و پس از آنکه سامسون قدرتش را بازیافت، معبد فلسطینیان را بر آنها خراب کرد. افسانهای ۷۵ ساله مثل هولوکاست. ولی اکنون جهان میبیند که ۲۱۰ روز است که اسرائیل و حامیانش از فرعونها گرفته تا قارونها و سامریها و با تمام توان افسانهای خود نتوانستهاند حتی یک اسیر اسرائیلی را بیابند و آزاد کنند و حتی نتوانستهاند از میراث نامشروع خود دفاع کنند و ذهن مردم جهان را مثل همین ۸۰ سال اخیر فریب دهند. از سوی دیگر، مردم جهان تاکنون، یهودیان مهاجر به اسرائیل را قومی ستمدیده و مظلوم و قابل ترحم میدیدند و امروزه او را در قامت دیوانه مست مسلحی میبینند که بوی خون او را زنده نگه می دارد. این اگر مرگ دوران فریبکاری آنها و به آخر رسیدن قدرت سحر رسانهای آنها نیست پس چیست؟
رسوایی و شکست ۲۱۰ روزه اسرائیل آنقدر عمیق و عجیب است که حتی غولهای رسانه ای نیز توانایی جبران آنرا دستکم تا سالهای متمادی نخواهند داشت. و اسرائیل در این شکست تاریخی و ماندگار، تنها نیست. دلیل پشتیبانی عجیب و ناموسی آمریکا و انگلیس و فرانسه و قارونهای کم عقل هم به این دلیل است که شیشه عمر خود را به دست صهیونیزم داده و روی اسب بازنده شرط بسته بودند. حکایت امروز اسرائیل و حامیانش در جنگ علیه مردم غزه شبیه داستان عمربن عبدود در جنگ احزاب است. نه توان جنگیدن دارد و نه پاسخ قانع کننده.ای برای بازگشت از میدان برای افکار عمومی. مردم جهان و به ویژه آمریکا از دولتمردان خود خواهند پرسید که چرا به معرکهای که ربطی به شما نداشت رفتید و چرا اینهمه هزینه کردید و چرا نتیجه اش مثل خلیج خوکها و ویتنام و طبس و افغانستان و... مملو از شکست شد؟
نسل امروز آمریکا اگرچه اسیر قلعهای است که توسط سران «نواسرائیلی» اداره میشود ولی پس از جنبش وال استریت و اعتراضات به قتل جرج فلوید و تسخیر کنگره و... و امروزه در اعتراضات گسترده دانشگاهی نشان داده که علاقه دارد از درون این قلعه مخوف با دنیا سخن بگوید. جنبش دانشجویی امروز آمریکا دستاورد سوم طوفان الأقصی است که به تمام، میتوان گفت شروع ثمردهی خون شهدای مظلوم غزه است که به بیداری مردم آمریکا خواهد رسید و پلیس خشن آمریکا نمیتواند با ارعاب و وحشت، برای مدت طولانی این آتش افروخته را زیر پا، پامال و پنهان کند.
پس از اعتراضات اقتصادی جنبش یک درصدی و اعتراضات به نابرابری های اجتماعی و تبعیض های نژادی در قتل جورج فلوید و اعتراضات سیاسی تسخیر کنگره، این اعتراضات به جامعه دانشگاهی و روشنفکری آمریکا رسیده و نسلهای آینده میتوانند آمریکا را با سؤالات چالشی و مبنایی مواجه کنند. کشور چهارصد سالهای که مدعی مهد آزادی و قانون و حقوق و صلح است اگر بتواند آتش افروزی و فتنه انگیزی در بیش از ۱۰۰ جنگ بزرگ و استفاده انحصاری از بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی و ... را توجیه کند، استقرار تک تیرانداز در صحن دانشگاه خود را چگونه توجیه می کند؟ مهد علم و دانش را میشود باور کرد یا لشگرکشی نظامی به دانشگاه را؟ شعار حقوق زن و حفظ آزادی او را باور کرد یا به زمین کوبیدن استاد زن، در حالی که فریاد می زند «من پروفسورم»؟ شعار آزادی بیان را باور کنند یا بازداشت ۱۷۰۰ دانشجو در ۷۰ دانشگاه توسط پلیس خشن؟ احترام به دختران که شعار میدادند این بود که دختران را روی آسفالت دمر کنند و با زانو بکوبند و دستبند بزنند؟ وقتی پلیس نامتعادل آمریکای مدعی دموکراسی دهان مردم و دانشجو و استاد دانشگاه خودش را با مشت می کوبد، با مردم دیگر کشورها چه خواهد کرد؟
تفاوت بوته با درخت در ریشه دار بودن است.
دشمنان می فهمند و کتمان میکنند ولی ایکاش مدعیان ما و خودباختگان همین یک نکته را میدیدند و میفهمیدند. کشوری که چهارصد سال است با نابود کردن سه تمدن بزرگ، خود را بزرگ کرده با کشوری که وارث تمدن هفت هزارساله است فاصله ای به اندازه هزاران سال دارد. ما همین اکنون برخی اساتید دانشگاه داریم که اسلام و نظام را قبول ندارند و حتی از دشمن آشکاری مثل آمریکا و اسرائیل حمایت میکنند و با برخی از آنها رفاقت خانوادگی دارند و از نابودی کشور خود میگویند با این حال از بیت المال حقوق میگیرند و از تمام مواهب حتی بیشتر از سایر ایرانیان بهرمندند تا شاید اگر دانشی دارند به جامعه برسانند. ولی در جهان اینگونه نیست.
در آمریکا که مادر همه شعارهای بیعمل است، حتی اعتراض یک استاد به نحوه برخورد پلیس با دانشجویش را برنمیتابند و در همان صحن دانشگاه به زمین میکوبند و دستبند و... با مسؤول گروه و رئیس دانشگاهی که اخراج میشود و... آیا باورکردنی است؟ پلیس سرتاپا مسلح آنجا، پاسخ دانشجوی معترضی که چادر زده و تنها با یک ماسک و تیشرت در آنجا نشسته را مثل جانیان مسلح و مست و قاتلان حرفهای میدهد، ولی در ایران ما حتی دانشجویی که با تبلیغات رسانههای دروغگو اغفال شده و کوکتلمولوتف پرتاب یا فحاشی یا پلیس را زخمی کرده بود را با مماشات و عفو میبخشند و از دهه هفتاد تاکنون، معدودی کارشان به برخورد قضائی رسیده و هرجا پلیس محترم، اشتباهی مرتکب شده با خاطی برخورد شده است. این تفاوت نیست؟
دستاورد چهارم اعتراضات دانشگاهیان مظلوم آمریکا به جنایات اسرائیل و آمریکا در غزه این بود که نشان داد تلاش رسانههای وارونهنمای جهان سلطه همین است که جنبش دانشجویی و اصیل ایران را که ریشهای هفتاد ساله و میهندوستانه و ضداستکباری دارد، در حد غذاخوری مختلط و کشف حجاب و تاپ و رکابی تقلیل دهند و مبتذل کنند. همانگونه که مشخص شد تلاششان برای دانشجویان و جوانان خودشان هم همین است که مشغول هوس و شهوت و غفلت شوند و در مورد مسایل اصلی و اصیل، نیندیشند. جای مرتضای آوینی و نادر طالبزاده خالی است و خدایشان رحمت کند که حقیقت آمریکا و رسانههایش را خوب میشناختند و میگفتند.
وقتی رسانههای چند میلیون دلاری، به جای پرداختن به دستگیری ۱۷۰۰ دانشجوی ۷۰ دانشگاه آمریکا به راهپیمایی یک نفره علیه حکم دادگاه ایرانی علیه یک مجرم میپردازند یعنی جبهه رسانهای غرب با تمام توان به دنبال تطهیر جنایات استکبار از غزه تا دانشگاههای آمریکاست. گاهی با دروغ و گاهی با سکوت و گاهی با سوژهبافی مصنوعی. مقایسه اجمالی عملیات و جنگ جهانی رسانهها در ضریب دادن و تحریک اغتشاشات سال ۱۴۰۱ ما با پوشش اعتراضات امروز آمریکا گویای یک بام و دوهوا و نفاق رسانهها و مجامع حقوق بشری است که به فضل خدا و مجاهدت جوانان و جهادگران جهانی این عرصه، انحصار شیطانی رسانهها شکسته خواهد شد و نوای پیروزی به جهانیان خواهد رسید. انشاءالله
*محمدهادی صحرایی مسؤول سازمان بسیج رسانه استان کرمانشاه و فعال رسانهای
انتهای پیام/
کد خبر: 1229307 برچسبها دانشگاه آزاد اسلامی فلسطین آمریکا اسرائیل