محصول مقاومت فعال و دیپلماسی رمانتیک چه بود؟
تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۰۰۸۳۹۷
از روزی که آمریکا از برجام خارج شد و ترامپ توافق هستهای را برخلاف پیشبینیهای مردان دستگاه دیپلماسی با خاطری آسوده نقض کرد، بهطور مشخص چند اتفاق در فضای سیاست خارجی ایران افتاد.
به گزارش مشرق، از روزی که آمریکا از برجام خارج شد و ترامپ توافق هستهای را برخلاف پیشبینیهای مردان دستگاه دیپلماسی با خاطری آسوده نقض کرد، بهطور مشخص چند اتفاق در فضای سیاست خارجی ایران افتاد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عاقبت برجام اروپایی
در این مسیر آمریکا دو خیز عمده در مرداد و آبان 97 برای احیای تحریمها برداشت و با لغو معافیتها، حداکثر فشارهای ممکن را برای به صفر رساندن فروش نفت ایران برداشت. دولت ایران اما همچنان بنا را بر حسن نیت با طرف اروپایی گذاشت و ترجیح داد نشست و برخاست با اروپاییها را به فالنیک بگیرد و تحقق وعدههای آنها را از قانون مسدودسازی گرفته تا SPV و اینستکس و... به انتظار بنشیند. انتظار یکساله اما راه به جایی نبرد و از 18 اردیبهشت 97 تا امروز هیچ اتفاق خاصی نیفتاد و از «صبر استراتژیک» در مواجهه با انفعال اروپا، آبی برای کشور گرم نشد. سازوکار مالی اروپا برای هموارسازی مسیر مبادلات نفتی و بانکی با تهران، خود در دستانداز و اینپا و آنپا کردنهای چشمآبیها گیر کرد و از آرزوهای دور و دراز برجامی، تحفهای حداقلی در مقابل تهران گذاشت؛ تحفهای که در همان مراحل اول ارزش فکر کردن را هم نداشت و با پاسخ سرضرب ایران مواجه شد.
چرخش در دیپلماسی
این فرآیند حالا یکسال و چند ماه است که به درازا کشیده. یکسالش به کنار، حکایت این چند ماه اما با قبل از آنقدری متفاوت است. از 18 اردیبهشت 98 فرمان مواجهه با برجام در تهران به سمتوسوی دیگری چرخید. ایران فارغ از رفتوآمدهای دیپلماتیک و موضعگیریهای تکراری در محکومکردن اقدامات آمریکا و بیعملی اروپا در این خصوص، بهصورت پلکانی تعهداتش را در برجام کاهش داد و آرامآرام از مرزهای توافق هستهای عبور کرد؛ رویکردی که در کنار تحولاتی چون سرنگونی پهباد فوقپیشرفته آمریکا و توقیف بیسابقه نفتکش انگلیس، همانطور که انتظار میرفت تاثیرات محسوسی را در نوع رفتار اروپا و حتی حاشیهنشینهای خلیجفارس بهدنبال داشت و باعث تغییراتی در دستگاه محاسباتی آنها در مواجهه با تهران شد.
محصول مقاومت فعال و دیپلماسی رمانتیک چه بود؟
به بیان دقیقتر، مسیر مقاومت هوشمندانه در این چهارماه –بعد از 18 اردیبهشت- که ازقضا بهواسطه تجاوز پهپاد گلوبالهاوک به مرزهای هوایی ایران و سرنگونی آن در آبهای خلیجفارس، تنشها میان تهران و واشنگتن در آن به اوج رسید، برخلاف تصور برخی به افزایش مصونیت ایران برابر تنشها کمک کرد و درمجموع بهبودی نسبی را در محیط سیاست خارجی ایران رقم زد؛ بهبودی که بههیچوجه نمیتوان آن را محصول «دیپلماسی رمانتیک» حاکم بر یک سال قبل دانست. حداکثر دستاورد مسیر یکساله منتهی به 18 اردیبهشت 98، همان ورژنی از اینستکس بود که در ازای برداشت نفتی که حالا اروپاییها از خرید همان هم بهواسطه تحریمهای آمریکا امتناع میکنند، صرفا مشتی غذا و دارو و احتمالا مقداری کالاهای غیرتحریمی از سه کشور فرانسه، انگلیس و آلمان روانه ایران میکرد. تجویز دیپلماسی واقعگرا اما در نقطه مقابل این رویکرد، مقاومت هوشمندانه بود. استراتژیای که گذشته از -تبعات منطقهای آن که در تغییر رفتار امارات و حتی عربستان مشهود است- کمترین نتیجه آن بهصرافت افتادن مکرون و آبه شینزو و سلطانقابوس برای کشیدن ترمز در تهران در مسیر کاهش تعهدات هستهای، تلاش برای میانجیگری میان ایران و آمریکا و فراتر از آن جستوخیزهای کمسابقه برای اقناع ایران درخصوص بستههای پیشنهادی برای نجات برجام بوده است.
تقابل مجدد واقعگرایی و رمانتیسم
تقابل دوگانه واقعگرایی و رمانتیسم در حوزه دیپلماسی حالا با آغاز شمارش معکوس برای برداشتن گام سوم کاهش تعهدات برجامی به بالاترین سطح خود رسیده است. گروهی مترصد گرفتن امتیازی ملموس ولو موقت و محدود از اروپا هستند تا با بزک آن، امتیاز زرورقپیچ شده را به خورد جامعه دهند و از فتحالفتوح دوباره بگویند. گروهی دیگر هم بر پایه تجربه عینی همین چهارماه، همچنان از لزوم گرفتن موضع دست بالا و برداشتن گامی بلندتر در سومین مرحله از کاهش تعهدات میگویند و معتقدند هرگونه سکته و شلآمدن در این مسیر، فرجامی بهمراتب بدتر از برجام را عاید ایران میکند.مجموعه این فضا و دو تجربه در دسترس برجام و انتظار یکساله برای احیای آن از سویی و ثمره فرآیند کاهش تعهدات از سویی دیگر، روزهای سختی را برای مردان پاستور رقم زده و آنها را بدجور بر سر دوراهی قرار داده است.
دولت و چالش واقعگرایی
جریان حاکم بر دولت از یکطرف میبیند مسیر برجام و مذاکره و مذاکره، بعد دوباره مذاکره بهصورت حداکثری شکستخورده، بهگونهای که یکپای اصلی توافق از آن خارج شده، طرفهای دیگر به تعهداتشان پایبند نیستند و نماد مذاکره نیز تحریم شده است. از طرف دیگر نمیتوانند این واقعیت را نادیده بگیرند که تحقق نسبی وعدههایی که به مردم داده بودند، از مسیر دیگری در دسترستر بهنظر میرسد. بازگشت به مسیر اول و اصرار بر دست فرمان دیپلماسی رمانتیک برای ادامه موفقیتآمیز مذاکرات ممکن نیست. تغییر فاز در سیاست خارجی هم برای کسانی که خود را متخصص این حوزه میدانستند نوعی اقرار به شکست ایده مرکزی دولت است.چالش واقعگرایی بیش از هرچیز در توجیه بدنه اجتماعی، دولت را در تنگنا قرار میدهد. هرچه باشد مذاکره تا بالاترین سطح موردنظر از مذاکرات مستقیم و قدم زدن ظریف و کری گرفته تا مکالمه تلفنی روسایجمهور دو کشور، پیش از این اتفاق افتاده و این موضوع به گفتوگو با طرفهای اروپایی محدود نبوده است.
دولت نیز پیش از همه اینها بهشتی برای افکارعمومی به تصویر کشیده بود که در آن تمامی تحریمها بالمره لغو، میلیاردها دلار از سرمایههای بلوکه شده آزاد، مشکل آب خوردن و محیطزیست و... حل و هزارویک نعمت دیگر برای کشور به ارمغان آورده خواهد شد.در این مسیر فضای رسانهای نیز بهگونهای ساماندهی شد که گویا مناقشه اصلی حامیان و منتقدان دولت، توافق یا عدم توافق بوده و هرکس از در انتقاد به رویه حاکم بر سیاست خارجی دولت بیرون میآید الزاما یا کاسب تحریم است یا اساسا مخالف توافق. این البته در حالی بود که دوگانه واقعی، برخلاف تبلیغات حامیان دولت ناظر به کیفیت، توافق شکل گرفته بود و مرکزیت آن را توافق خوب -توافق بد تشکیل میداد.
صبر استراتژیک و آرزوهایی که بر باد رفت
هرچه بود دولت موفق شد در کشوقوس همه موافقتها و مخالفتها ایده خود را به کرسی بنشاند و با هزار وعده و وعید، دل از افکارعمومی برباید؛ اما نشد که نشد. چرخ سانتریفیوژها که نچرخید هیچ چرخ زندگی مردم هم از کار افتاد. خروج غیرقابل پیشبینی آمریکا –برای دولتمردان- از برجام و غافلگیرشدنشان از این ماجرا آنطور که جهانگیری روایت میکند، در کنار شکست حداکثری ایده حل مشکلات از مسیر مذاکره و تعامل با اروپا در یکسال بعد، درنهایت رشته همه رویاها را پنبه کرد. دیپلماسی رمانتیک به در بسته خورد و صبر استراتژیک هم نتوانست برای برونرفت از بنبست پدید آمده به دیپلماتهای همیشه خندان کمک خاصی بکند.
6 سال از عمر دولت گذشت و در این میان روحانی، ظریف و عراقچی و باقی رفقا دو سال را صرف مذاکره برای رسیدن به توافق کردند. دو سال را به انتظار نتیجه نشستند و وعده گلابی برجام به جامعه دادند. دو سال دیگر را هم صرف نجات برجام و احیای آن کردند تا بلکه فرجی اتفاق بیفتد که بشود با آن عکس یادگاری گرفت و لبخند پیروزی به لب زد. عاقبت اما تقریبا هیچ بود. کوه برجام که موش زایید. محصول صبر استراتژیک بعد از آن هم چیزی بیش از تشدید تحریمها و تحویل گرفتن همان وعدههای گذشته نبود.
سرگیجه دیپلماتیک
اظهارات یک در میان مقامات دولتی درباره مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا از زاویه همین بلاتکلیفی قابل فهم است. رئیسجمهور روزی از امکان مذاکره با هر شخصی درصورت تامین منافع مردم سخن میگوید. فردا روز او خود تاکید میکند مذاکرهای در کار نیست و وزیر امور خارجه هم هر نوع مذاکره مستقیم حتی درصورت بازگشت آمریکا به برجام را منتفی تلقی میکند. چند روز بعد دوباره سخنگوی دولت امکان مذاکره با هر شخصی را تکرار و تاکید میکند رئیسجمهور بر سر حرفش هست. به فاصله 24 ساعت دوباره روحانی پشت تریبون مجلس حاضر میشود و اعلام میکند «ما هیچ تصمیمی برای مذاکره دوجانبه با آمریکا نداریم و نداشتیم» و انگار این رویه سینوسی قرار است همچنان ادامه داشته باشد. در این میان حامیان رسانهای دولت تلاش دارند درهمریختگی مورد اشاره را به فقدان صدای واحد در دولت آمریکا نسبت دهند و ماجرا را اینطور سرهمبندی کنند که جان بولتن و تندروها، پمپئو و رفقای میانهرو و ترامپ و طیف عملگرا، روحانی را با سه آمریکای متفاوت مواجه کردهاند و او نمیداند با کدام یک از آنها باید سخن بگوید و نمیتواند با ترامپ که هر روز به لباس یکی از مشاورانش درمیآید، اعتماد کند.
انسداد دیپلماسی رمانتیک
ریشه ماجرا اما بهنظر میرسد جای دیگری است. سرگیجه این روزها و تلاش برای فرار از مسئولیت وضع موجود بیش از هرچیز از آنجا آب میخورد که دولت نه میتواند تابلوی مقاومت فعال به دست گرفته و بهرغم علم به ثمرات ملموس آن در کوتاهمدت، دیپلماسی واقعگرا را برگزیند و نه میتواند دوباره روی وعده درمانی برای دیپلماسی رمانتیک حساب کند. دیپلماسی رمانتیک حالا نوعی انسداد را برای حاملانش به ارمغان آورده است. طبیعی است در شرایطی که ظرفیت مانور سیاسی و اجتماعی بر سر مذاکره یکبار در برجام سوخت شده، امکان بهرهگیری مجدد از آن وجود ندارد و کشاندن مجدد جامعه بهدنبال وعدههایی که حالا دیگر منتهیالیهشان برای افکارعمومی روشن شده عملا امکانپذیر نیست. مذاکره برای مذاکره دیگر قابلیت توجیه اجتماعی ندارد و زبان حاملان این استراتژی هم از بیان این واقعیت الکن است. قرار گرفتن در پوزیشن دیپلماسی واقعگرا هم احتمالا به مذاق حامیان سیاسی چندان خوش نخواهد آمد و کار را برای دو سال باقیمانده سخت خواهد کرد. بهنظر میرسد همین واقعیت است که دولت را به گرفتن امتیازی ولو محدود برای فیصلهدادن به ماجرا و خروج هرچند موقت از این وضعیت قانعکرده است. صحبتهای دیروز روحانی در مجلس مبنیبر اینکه اگر اروپا بتواند به بخشی از تعهدات مهم خود عمل کند، ما نیز در کاهش تعهدات خود تجدیدنظر خواهیم کرد را باید در همین چارچوب تفسیر کرد. برداشتن گام سوم با هر ترتیبی و به هر کیفیتی اما یک واقعیت را بیش از همیشه اثبات میکند. حاصل سیاستورزی رمانتیک و امید به مذاکره این بود که اروپا حتی تا زمان برداشتن گام سوم ایران هم حاضر به همکاری و عمل به تعهداتش نشد.
منبع: روزنامه فرهیختگانمنبع: مشرق
کلیدواژه: باور 373 بازار سکه و ارز اخبار خودرو حزب الله لبنان برجام آمریکا روحانی انگلیس ترامپ دستگاه دیپلماسی اینستکس خلیج فارس گلوبال هاوک توافق هسته ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۰۰۸۳۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ایران معادله صهیونیستها را بهم زد
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، برنامه گفتگوی ویژه خبری با موضوع هفت ماه پس از عملیات طوفان الاقصی میزبان آقای حسین جابری انصاری دیپلمات و کارشناس ارشد غرب آسیا بود.
سوال: طوفان الاقصی درست ۷ ماه بعد از انجام این عملیات یعنی پانزدهم مهر ۷ اکتبر مشاهده عملیات طوفان و الاقصی بودیم و امروز که هفت ماه از این عملیات میگذرد چه مناسباتی در منطقه غرب آسیا در موضوع فلسطین تغییر پیدا کرده؟
جابری انصاری: همانطور که اشاره کردید دقیقاً امروز ما که صحبت میکنیم ۷ ماه از طوفان والاقصی گذشته یک نگاه سریع اگر داشته باشیم به روند تحولات به نظر میرسد در طوفان الاقصی اتفاق بزرگی که افتاد این بود که منظومه بازدارندگی اسرائیل دچار بحران و فرسودگی و در واقع فروپاشی جدی شد خوب اسرائیلیها شروع کردند تلاشهای گستردهای را برای اینکه این منظومه بازدارندگی را دوباره احیا کنند، چون بازدارندگی کارکرد اساسیاش این است که جرات به طرفهای مقابل و دشمنان نمیدهد برای اینکه دست به اقدام نظامی بزنند اصلاً مفهوم بازدارندگی این است.
وقتی فلسطینیها جرات پیدا کردند و جسارت پیدا کردند در بزرگترین زندان روباز جهان یعنی غزه تدارک چنین عملیات بزرگی را ببینند و چنین اقدامی را در اراضی اشغالی ۱۹۴۸ خارج از نوار غزه علیه اسرائیل انجام بدهند این همان گونه که نام عملیات هم بود در حکم یک طوفان بود در وضعیت اسرائیل عملاً کل منظومه بازدارندگی اسرائیل را هم به معنای معنویاش و روانیاش و هم به معنای مادی و فیزیکیاش دچار چالش اساسی کرد.
اسرائیلیها ۷ ماه است که تقریباً تلاش میکنند که این منظومه را احیا بکنند و دوباره همه آن کاری را که در حقیقت دچار فروپاشی شده بتوانند به نحوی ایجاد بکنند. باید ارزیابی کنیم ببینیم چقدر موفق بودند و با چه وضع جدیدی مواجه هستند اگر که ارزیابی سریعی انجام بدهیم میبینیم که اسرائیل به رغم اینکه نزدیک به ۷ ماه تقریبا به تعبیر عامیانه ایرانی خاک غزه را به توبره کشیده یعنی جنایتی نیست که در غزه انجام نداده باشد، اما به لحاظ استراتژیک و راهبردی نتیجهای را که به دنبالش بوده نه در نتیجه جزئی که آزادی اسرای اسرائیلی در غزه توسط مقاومت بوده چنین اتفاقی افتاده دو ماه است که دارند مذاکره میکند برای اینکه با حماس و با مقاومت در غزه که اینها را آزاد بکنند بنابراین این یک جز از اهداف به هیچ وجه محقق نشده است.
جزء دیگرش کلانتر این بوده که وضع غزه را کلاً تغییر بدهند و مقاومت و حماس را از بین ببرند باز این هم اتفاق نیفتاده دارند با حماس مذاکره میکنند و فشار میآورد برای اینکه توافق با حماس انجام بدهند، بنابراین نتیجه جنگی عملاً و تقریباً به لحاظ راهبردی صفر است اگرچه شاید نزدیک به ۴۰ هزار نفر فلسطینی را کشتهاند و بخش مهمی از خانههای فلسطینیها را ویران کردند، اما به لحاظ استراتژیک تغییری نتوانستند ایجاد کنند آیا این فقط همین است نه جز این نگاه بکنیم در منطقه اسرائیل قبل از ۷ اکتبر به دنبال عادی سازی بود و عادیسازی در مراحل نهایی خودش بود در پروژه عادیسازی اسرائیل پیشران منطقه میشد و میشود مطابق برنامهریزی که مفهوم خاورمیانه جدید آمریکایی و اسرائیلی یعنی خاورمیانه که نیروی محرکه اساسی اش و پیشرانش اسرائیل است و کشورهای عربی و اسلامی در واقع دنباله رو این نیروی مرکزی هستند این پروژه درست است که از بین نرفته و همچنان دارد دنبال میشود، چون استراتژیهای جهانی طبیعی است که با یک عملیات تغییر نمیکند و از بین نمیرود، اما با شوک شدید مواجه شده با بحران مواجه شده است.
همه عملیات تصویرسازی از اسرائیل به ویژه از هنگام روند صلح مادرید و اسلو که یک عملیات تجمیلی و زیباسازی برای اسرائیل انجام شده بود در سراسر جهان از بین رفته افکار عمومی جهانی افکار عمومی در غرب افکار عمومی در خود ایالات متحده آمریکا بزرگترین قدرت جهانی پشتیبان اسرائیل که بدون آن اسرائیل قادر به ادامه حیات نیست شما همین روزها وضع دانشجویی و فضای دانشجویی و فضای اجتماعی آمریکا را میبینید که به یک عنصر فشار اساسی به دولت آمریکا تبدیل شده و همین منجر به تلاش آمریکاییها برای رساندن هرچه سریعتر فرمول آتش بس و توافق آتش بس با اعمال فشار درجهای به اسرائیلیها و تیم حاکم در اسرائیل و بیشتر به سمت حماس برای اینکه این توافق حاصل شود هستیم در مجموع به نظر میرسد یک نتیجه بزرگ راهبردی دیگر ۷ اکتبر این است که قبل از ۷ اکتبر مسئله فلسطین فراموش شده بود مسئله فلسطین تبدیل شده بود به مسئله یک جهانی قبل از ۷ اکتبر همانطور که گفتم در ذیل پروژه عادیسازی اسرائیلیها آمریکاییها فکر میکردند نیروی پیشرانی هستند که ایران و مقاومت فلسطین و همه را دارند در حاشیه قرار میدهند اتفاقی که افتاده بعد از ۷ اکتبر این است که ایران و مجموعه مقاومت جز نیروهای جدای ناپذیر و زنده و موثر و فعال در منطقه هستند و به هیچ وجه قابلیت حذف ندارند مجموعه قدرتهای جهانی شرایط بینالمللی و شرایط منطقهای این را به عنوان یک واقعیت پذیرفته است.
سوال: آقای دکتر اشاره کردید به اینکه رژیم صهیونیستی در طول این هفت ماه هر اقدامی را کرد که آن حیثیت بر باد رفته خودش را در زمینه نظامی و امنیتی و دفاعی برگرداند و موفق نشد برگردیم به نکته بازدارندگی آیا هر آنچه که انجام داد توانست بازدارندگی را احیا کند؟
جابری انصاری: شاید به شکل جزئی به معنای موازنه وحشت یعنی آنچنان هزینهها را بالا بردند که طرف مقابل را به باز اندیشی وادارد برای آینده اگر بخواهد اقدام بکند یک سدی از مفهوم بازدارندگی ایجاد شده باشد اگر بخواهیم در واقع موضوعی با مسئله برخورد کنیم یک سطح خفیفی از مفهوم بازدارندگی شاید اتفاق افتاده باشد از طریق کشتار گسترده و تخریب گسترده ولی آیا اراده مقاومت از بین رفته نخیر مقاومت ایستاده با اراده کامل خودش هنوز است اهداف جزئی جنگ را محقق بکند آزادی اسرا نه اهداف کلانترش که تحمیل در واقع یک فرمول جدید به شرایط فلسطینی بود بنابراین پاسخ روشن به پرسش شما این است که با همه هزینههای بزرگی که در سطح بینالمللی و منطقهای کرده منطقه خاورمیانه غرب آسیا به لحاظ تودهها درست است که تودههای مردم موثر مستقیم در وضع حکومتهای خودشان به دلیل انفصال و جدایی که بین دولتها و ملتها با کمال تاسف در عربی وجود دارد، اما این به این معنی نیست که اینها گم میشود.
تمام تحلیلگران بینالمللی میگویند ملتهای منطقه آتشفشان خشم هستند به این کینه و نفرتی که دارد متراکم در این چند ماه جمع میشود دیر یا زود خودش را نشان خواهد داد همانگونه که در سال ۲۰۱۱ در یک سطحی خودش را در قالب بهار عرب یا جنبش بیداری در مجموعه منطقه نشان داد و کل منطقه را با خیزش و با جوشش و با حرکتی که ایجاد کرد دیر یا زود تراکمات جنگ غزه در بستر عمومی منطقه غزه خودش را نشان خواهد داد این یک سطح موضوع است در سطح بینالمللی شکاف عمیقی بین اسرائیل و مجموعه جهانی ایجاد کرد فضای اسرائیل و کل تصویرسازیهای اسرائیل و آن زیباسازی را که اشاره کردم برای اسرائیل که در طول چند دهه ایجاد شده بود در حقیقت از بین برد و اسرائیلیها دوباره باید از صفر بلکه ۱۰۰ درجه زیر صفر شروع بکنند برای اینکه به سر بینالمللی و فضای افکار بین المللی را برای خودشان درست بکنند درست است که در غرب مستقیم از افکار عمومی تاثیر پذیرفته نمیشود و کانونهای قدرت در واقع تعیین کننده اساسی سیاستها هستند ولی فضای غرب به هر حال چه بخواهد و چه نخواهد درجاتی از فضای عمومی متاثر است نمیتواند افکار عمومی را کلاً در نظر نگیرد روندی که در افکار عمومی غرب و در خود ایالات متحده آمریکا جایی که نزدیکترین رابطه ارگانیک را با اسرائیل را دارد و بالاترین حمایت را از اسرائیل میکند و اگر حمایت آمریکا نبود در همین جنگ هفت ماه اسرائیل مدتها قبل فروپاشیده بود بر اثر همین جنگ و اتفاقاتی که افتاد این فضای عمومی که فضای دانشجویی دارد نشان میدهد مثل همه جهان متوسط فضای عمومی اجتماعی افکار عمومی است به همین دلیل فضای عمومی هم یک باخت گستردهای را اسرائیلیها دارند.
سوال: آقای دکتر جابری ناظر بر همین مبحث و نکتهای که اشاره میکنید ما بعد از طوفان الاقصی در بسیاری از کشورها در بسیاری از مناطق ایالتهای خود آمریکا دیدیم که مردم تظاهراتهای گستردهای را در حمایت از فلسطین و آرمانهای مردم غزه انجام دادند مناطقی که قبلاً اصلاً مردم در چنین تظاهراتهایی شرکت نمیکردند ناظر بر همین بیداری افکار عمومی جهانی به واسطه عملیات طوفان و الاقصی؟
جابری: این واقعا یک تحول اساسی است عرض میکنم بلافاصله در سیاستها منعکس نخواهد شد، چون کانونهای قدرت ایالات متحده آمریکا و کشورهای غربی اجازه نمیدهند کانونهای قدرت و منافع که در هم تنیدگی با اسرائیل دارند و با موجودیت اسرائیل و تداوم اسرائیل، اما در میان مدت به سمت بلند مدت بیتردید این فضای عمومی که اتفاق افتاده درجاتی در سیاستها موثر خواهد بود کما اینکه در کوتاه مدت هم حتی درست است که مستقیم منعکس نمیشود، اما همین فشار شدید بایدن رئیس جمهور آمریکا و دولت آمریکا برای اینکه آتش بس را به نتیجه برساند بخش مهمش نتیجه این فضای عمومی است آمریکا به سمت انتخابات می رود بایدن یک انتخابات سخت را در پیش دارد و حزب دموکرات و در این فضای عمومی مردمی که ایجاد شده طبیعی است که رقابت بسیار سختتر خواهد بود بنابراین حتی در کوتاه مدت هم درجه این فضا منعکس شده است.
اجمالاً میخواهم عرض کنم که مفهوم بازدارندگی فقط به معنای توازن وحشت یک درجه خفیفی شاید ایجاد شده باشد، اما کل منظومه بازدارندگی فروپاشی اسرائیل نه تنها ترمیم نشده بلکه چالههای عمیقتری هم در آن ایجاد شده به اضافه اینکه اسرائیلیها هزینههای بسیار بزرگی را در مقیاس میان مدت و دراز مدت به لحاظ فضای عمومی در منطقه غرب آسیا و در کل جهان پرداخت کردهاند بستر بسیار بزرگی برای رویارویی با اسرائیل و دولت نژادپرست اسرائیل و سیاستهای نژادپرستانه اسرائیل و موجودیت مبتنی بر نژادپرستی اسرائیل در کل جهان ایجاد شده و سیاستمداران هم چارهای ندارند که به یک درجاتی از آن تاثیر بپذیرند.
یک مثال بزنیم در کشور خودمان دولت ترکیه همسایه ما دولت مهمی است در این منطقه سیاستهایی در دوران جنگ غزه دنبال کرد مواضع اعلامی داشت، اما در عمل نه رابطهاش را با اسرائیل قطع کرد به لحاظ سیاسی و نه حتی به لحاظ بازرگانی و تجاری قطع کرد انتخابات اخیر در ترکیه نشان دهنده تاثیر افکار عمومی است بخش مهمی از نتایج شکست حزب حاکم در انتخابات اخیر نتیجه این بود که هسته مرکزی پایگاه اجتماعی حزب عدالت و توسعه و شخص آقای اردوغان که جریان اسلامی است و بستر اسلامی در ترکیه است از موضع دولت ترکیه در جنگ غزه به هیچ وجه رضایت نداشت وقتی روز انتخابات نتایج اعلام شد بلافاصله دولت اعلام کرد که ما در واقع تبعیت خواهیم کرد آسیب شناسی خواهیم کرد از این شکست درس خواهیم گرفت و یکی از درسها این بود که به هر حال مجبور شد دولت ترکیه که اعلام قطع روابط بازرگانی و تجاری خودش را با اسرائیل کند و به حال تعلیق به صورت قطع نیست تعلیق موقت است تا هنگامی که در واقع جنایات اسرائیل در غزه ادامه دارد آنطور که ترکیه اعلام کرده این یکی از نمودهایی است که هر جایی از جهان که افکار عمومی موثر است در سیاستهای دولتها از جمله ترکیه افکار عمومی حتی در کوتاه مدت خودش را نشان میدهد در جاهایی هم که دولتها منفصل هستند از ملتهای خودشان با کمال تاسف مثل بخش مهمی از منطقه عربی در میان مدت و دراز مدت خودش را نشان خواهد داد این صدایی است که به زودی بلند خواهد شد.
سوال: آقای دکتر جابری انصاری اشاره کردید به انتخابات آمریکا و فشار دولت بایدن در موضوع آتش بس و همچنین موارد دیگر میخواهم مفصل راجع به این موضوع صحبت کنم، اما قبل از آن یک اشارههایی داشتید بر تغییر افکار عمومی جهان و تاسی آن در موضوع فلسطین و همزمانی جنبش دانشجویی در دانشگاههای آمریکا و اروپا و سراسر جهان در این موضوع بیشتر راجع به آن صحبت کنیم که بعد از عملیات ۷ اکتبر یا پانزدهم مهر در موضوع فلسطین در منطقه غرب آسیا چه معادلات جدیدی شکل گرفت که قبلاً نبود یا در حال شکل گرفتن بود و به واسطه طوفان الاقصی تقویت بیشتری پیدا کرد؟
جابری: تمام تحولاتی که داریم ازش حرف میزنیم از جمله افکار عمومی که روی آن مانور میدهیم و بحث میکنیم نتیجه اقدام روی زمین است اگر در روی زمین اتفاق واقعی نباشد یعنی واقعیتی که قابل ذکر است و تاثیرگذار است وجود نداشته باشد هیچ یک از آن تبعات و پیامدها در پی نخواهد بود افکار عمومی خود به خود شکل نمیگیرد یک گروهی یک مجموعه یک ملتی یک فقهه قلیلهای به تعبیر قرآنی در بزرگترین زندان روباز جهان اراده میکند و جسارت میورزد و طراحی، برنامهریزی و اقدام میکند در شرایطی که به ظاهر هیچ امیدی نیست اسرائیلیها حاکم هستند فلسطین را اشغال کردهاند و قدرتهای بینالمللی از آنها حمایت میکنند در منطقه با کمال تاسف دولتها دنبال این هستند که روابطشان را عادی سازی بکنند با اسرائیل و نتانیاهو قبل از ۷ اکتبر در سازمان ملل جسورانه در مقابل دوربینهای زنده جهان اعلام میکند که مسئله فلسطین خاتمه پیدا کرده ما داریم با دولتهای عربی عادیسازی میکنیم و فلسطینیها هم معنایش این است که چارهای ندارند جز اینکه تسلیم شوند خوب فلسطینیها آمدند و مقاومت فلسطین با این عملیات جسورانه و بزرگ تغییر اساسی ایجاد کرد تمام این روندهایی که در حال ایجاد بود در واقع از بین برد مسئله تمام شده فلسطین را دوباره به یک مسئله کاملاً زنده و در دستور کار اول جهانی قرار داد روند صلح که کلاً خاتمه پیدا کرده بود شما نگاه کنید پروژه جمهوری اسلامی ایران نه دو دولت است و نه این داستانهایی که گفته میشود، اما همین داستانها ۲۰ سال بود که کلاً فراموش شده بود از سوی قدرتهای جهانی آنهایی که بحث دو دولت را مطرح میکنند این روزها دوباره در اثر ۷ اکتبر اعلام میکنند.
آنهایی که بحث دو دولت را مطرح میکنند این روزها دوباره در اثر هفت اکتبر اعلام میکنند در غیر اینصورت بیست سال بود که آنهایی که خود را بانی صلح میدانستند به طور کلی پروژه خودشان را که ادعا میکردند پروژه دو دولت است کنار گذاشته بودند روند عادی عرض کردم با جدیت داشت پیش میرفت روندی که اعلام میشد صراحتاً در ادبیات منطقهای و بین المللی از سوی اسرائیلیها و آمریکاییها که ایران در سه کنج قرار گرفته در زاویه قرار گرفته و روندهای جدید دارد خلق میشود که ایران و مجموعههای نزدیک به ایران مجموعه مقاومت تاثیری در صحنه ندارند هفت اکتبر نشان داد که ملتهای منطقه قدرت دارند و امکان تاثیرگذاری دارند، که همه پخت و پز و تدارکات و روندهایی که به شکل جعلی و ساختگی دارد درست میشود در برابر طوفان حرکت ملتهای منطقه و به ویژه ملت مقاوم فلسطین به لرزش در میآید و در واقع خالق روندهای جدیدی میشود روند جدید این است، قدرت تاثیرگذار مردم، قدرت تاثیر گذار مقاومت در فلسطین قدرت تاثیرگذار مجموعه مقاومت و جمهوری اسلامی ایران به عنوان پشتیبان مقاومت در منطقه خودش ر ا نشان داد و اینکه کل روندهای خلق شده در توافق بین دولتها از جمله پروژه عادی سازی با تب و لرز در واقع و با تنش همراه است برای اینکه اراده ملتها اراده دیگری است تا حقوق ملت فلسطین تامین نشود و سرزمین این ملت تحت اشغال باشد و پروژه صهیونیستی مبتنی بر نژاد پرستی و نفی حقوق بدیهی و طبیعی این ملت ادامه داشته باشد این منطقه آرام نخواهد شد مقاومت ادامه خواهد داشت و اسرائیل و قدرتهای جهانی باید این واقعیتهای جدید را به رسمیت بشناسد.
سوال: آقای دکتر جابری انصاری اشاره کردید در بخشی از صحبت هایتان به برخی حکایتها و اخبار از فشار دولت بایدن برای کسب دست آورد در انتخابات پیش رو در جنگ غزه میخواهیم در توافق صحبت کنیم مبانی اش و همچنین صحبتهایی که در مورد فشار آمریکا در این موضوع و مسئله میشود.
آقای دکتر راجع به موارد کلیدی توافق نامه صحبت کنیم و همچنین فشار آمریکا توافق با گروههای مقاومت فلسطینی حماس که در ابتدای طوفان الاقصی رژیم صهیونیستی جز اهداف اولیهاش نابود کردن و پاک کردن حماس بود؟
جابری انصاری: همان طوری که اشاره کردید هفت ما جنگیدند و اهداف جنگ اعلام شد ابتدای جنگ، یک جز هدف جزئی اشاره کردیم بحث آزادی اسرا بود، اما هدف بزرگتر نابودی حماس بود آن گونه که اسرائیلیها اعلام کردهاند و هدف بزرگتر تغییر معادله اساسی در غزه بود این اهداف اعلامی جنگ از سوی اسرائیلیها هست خوب الان دقیقاً هفت ماه بعد از طوفان الاقصی با شدت و حدت در حال مذاکره هستند و همه فشار آمریکاییها و واسطهها روی این هست که با جنبش حماس و مجموعه مقاومت در غزه توافق در ارتباط با آزادی اسرا سرعت بگیرد آیا از این کوتاهتر میشود شکست اسرائیل را در اهداف استراتژیکش در جنگ بیان کرد جنگی را شروع کردند هفت ماه غزه را ویران کردند و کشتار کردند و تمام پرستیژ جهانی را که به دروغ برای اسرائیل، آمریکاییها و همه قدرتهای جهانی ساخته بودند و کل کار دستگاه دیپلماسی عمومی اسرائیل بر باد رفت و روندهای جدیدی ایجاد شد که اشاره کردیم.
در مباحث قبلی کارکرد کاملاً منفی علیه اسرائیل خواهد داشت در هم کوتاه مدت و هم میان مدت و هم درازمدت و دوباره برگشتند دارند با حماس مذاکره میکنند برای اینکه همان اسرا را که هدف جزئی اولیه جنگ بود محقق کنند خوب حدود دو ماه است که برای این توافق یا بیش از دو ماه حتی در حال چانه زنی و آمد و رفت و هیئتها میآورند و میآیند و فشارهای مختلفی از سوی میانجیهاو از سوی قدرتها بهویژه آمریکاییها دارد آورده میشود آخرین حرف آمریکاییها هم در روزهای اخیر این هست که یک پیشنهاد سخاوتمندانهای به جنبش حماس داده شده و همه منتظرند که حماس پاسخ بدهد خوب اولاً هم رجوع میکنند به کسی که بنا بود از بین برود و حذف شود بنابراین هنوز مرجعی که روی زمین در غزه هست و باهاش مذاکره صورت میگیرد حماس است دو معادله چیه دعوا سر چی هست چرا دو ماه طول کشید برای اینکه اسرائیلیها وقتی سرشان به سنگ خورد سنگ واقعیت که از ابتدا هم قابل پیشبینی بود من همان اوایل جنگ گفتهام اسرائیلیها تا وقتی از هوا بمباران میکنند دست برتر دارند، اما به محض این که روی زمین وارد شدند و گردوخاک واقعیت به تن آنها مالیده خواهد شد و با واقعیتهای روی زمین مواجه خواهند شد بعد از چند ماه رسیدند در واقع این معادله خودش را نشان داد دو ماه است دارند تلاش میکنند توافق میکنند منتها مطابق معمول اسرائیلیها میخواهند برخلاف نتیجه واقعی روی زمین در جنگ به اهدافی برسند که شدنی نیست.
آنچه در واقع در فرمول توافق منعکس خواهد شد واقعیت روی زمین هست اگر وضع حماس و مقاومت خوب نبود در غزه و قدرت مقاومت و ایستایی نداشتهاند چرا دو ماه توانستند در برابر همه فشارها مقاومت کنند و شروط اسرائیلی و فرمولهای اسرائیلی و آمریکایی را نپذیرند فرمولی که آنها دنبالش هستند این هست که فقط اسرا را آزاد میکنند و به این طریق در واقع قفل ایجاد شده برای اسرائیل به بن بست ایجاد شده برای اسرائیل را بگشایند یعنی وقتی با جنگ نتوانستند اسرا آزاد کنند میخواهند از طریق سیاست دیپلماسی اسرا را آزاد کنند بدون اینکه مقابلش را پرداخت کنند طرف مقابل چیکار میکند مقاومت و جنبش حماس میگویند اینجا بنگاه خیریه نیست که ما مفتی کسی را آزاد بکنیم اهدافی داریم آن اهداف باید محقق شود.
اهدافی که حماس دنبالش هست چیه یک امکان رفتن مردم به همه مناطقی که از آن کوچانده شدند تحت اجبار جنگ و بمبارانهای شدید یعنی دپو جمعیتی که در جنوب مناطق در واقع میانی تا جنوبی غزه تراکمی که ایجاد شده برگردند به سمت مناطق شمالی و خانه و کاشانه خودشان برگردند به مکانهای استقرار خودشان خوب اسراییلیها خیلی تلاش کردند که از این فرار بکنند در مجموع در این دو ماه کما بیش مطابق اخباری که وجود دارد به نظر میرسد این شرط پذیرفته شدهاست.
شرط دوم و مهمی که حماس و مقاومت دنبال میکند این هست که ما دوباره رضایت نمیدهیم به یک آتش بس موقتی که بلافاصله آتشباری اسرائیل و در واقع بمبارانهای اسرائیل شروع خواهد شد باید برویم به سمت درواقع توقف جنگ پایان جنگ و خروج و عقب نشینی اسرائیلیها از غزه، دو ماه طول کشیدن مذاکرات این هست که نتیجه این هست که دو خواسته مقابل یک خواسته اسرائیلی که به دنبال این هست که چرا جنگ را در میدان محقق نکردند در دیپلماسی بر اثر آن فشارها محقق بکند و مقاومت و ایستادگی حماس و مجموعه مقاومت در غزه که شروط خودش را از جهات مختلفی به طرف اسرائیلی تحمیل بکند بخشی از شروط مقاومت تحمیل شده عملاً آخرین اخبار حاکی از این هست که پذیرفتند آنچه پیشنهاد سخاوتمندانه از سوی آمریکاییها نامیده میشود معنایش این هست که جز مطابق اخبار جزیی از این خواستهها محقق شده، اما همچنان تا آخرین دقایق مقاومت ادامه میدهد به ایستادگی خودش برای اینکه حداکثر امتیازات را بگیرد و به نظر میرسد اسرائیل چارهای ندارند جز اینکه معادله مقاومت و واقعیت میدان را بپذیرند و نمیتوانند این واقعیت را تغییر دهند.
سوال: آقای جابری انصاری در میانه صحبتتان اشاره کردید به نقش آمریکا الان فقط دستاوردهای انتخاباتی را میخواهد از این بین از فشار بر این موضوع ؟
جابری انصاری: عرض میکنم آمریکاییها به دنبال دو هدف هستند یک هدف شاید به تعبیر استراتژیکتر و یک هدف تاکتیکی، هدف استراتژیکتر این هست که آمریکاییها به نحوی در واقع پدر پروژه اسرائیل هستند و جنبش صهیونیستی و حتی بیعقلیهای موجود و ضعفهای موجود در اسرائیل را به لحاظ استراتژیک و خوانش دراز مدت باید جبران بکنند یعنی در یک موقعیتی خودشان را تعریف کردند و هستند که سعی میکنند حتی ضعفهای درونی اسرائیل و سیستم اسرائیل را همانها جبران بکنند اسرائیل در جنگ غزه و پسا هفت اکتبر علیرغم همه جنایتها و کشتارهای کرده در معادله استراتژیک دچار قفلشدگی و بن بست است چرا برای اینکه اسرائیل در طول تاریخ جنگهای خودش درگذشت ظرف چند روز جنگ را تمام میکرد فیصله میداد به معرکه، هفت ماه است تلاش میکند در غزه نتوانست فیصله بدهد معرکه ادامه دارد دچار استهلاک و فرسایش شده فضای بین المللی اش به شدت هم برای اسرائیل هم برای آمریکاییها و قدرتهای مشکل ایجاد کرده چک سفیدی دادند به اسرائیل، اما این چک بالاخره تاریخی دارد همینجور این پرانتز نمیتواند باز باشد باید جمعش کنند.
بنابراین یک جزئی از سیاست آمریکاییها در پیگیری فرمول آتش بس این هست که به یک نحوی به فرمولی برسانند که اسرائیل از این سه کنجی که هست و بنبستی که دچارش هست یک گشودگی ایجاد بشود گشایش ایجاد بشود، اما این تنها نیست، جزء مهم دیگری از سیاستهای آمریکاییها ناظر به نیازهای تاکتیکی شان در انتخابات آمریکا و در فضای داخلی آمریکا هست عرض کردیم فضای داخلی آمریکا گوی آتشین هست مثل بهمن دارد بزرگتر میشود به دانشگاهها سرایت پیدا کرده دانشگاهها تب را نشان میدهد یعنی نشانهای است از بستر عمومی و بزرگتر اجتماعی و به شدت این فضا خطرناکتر هست برای آمریکاییها و برای تیم حاکم برای حزب حاکم انتخابات در پیش هست به زودی و در این فضای طبیعی هست که امکان شکست بسیار بالا خواهد رفت و لذا نیاز دارند به یک دستاوردی هم برای خودشان هم تصویرسازی خواهند کرد جز مهمی هم بدانیم کاری که آمریکاییها میکنند همیشه روایت سازی است یعنی حتی از شکستهای نسبی خودشان هم روایت پیروزی ارائه میکنند و این آن نقطهای هست که مجموعه مقاومت و ایران باید به آن توجه داشته باشد.
ما همه موفقیتها در میدان را اگر نتوانیم روایت موفقیت هم برایش ایجاد بکنیم در بستر عمومی با تردید مواجه خواهد شد و بالعکس آنها تمام این جریان عمومی رسانه بین المللی را در خدمت خودشان دارند سعی خواهند کرد که از این اتفاقی که تحت عنوان آتش بس خواهد افتاد تصویر سازیهای دروغین و جعلی پیروزی و موفقیت ایجاد کند هم برای اسرائیل هم برای تیم حاکم و دولت در آمریکایی که دارد میرود به سمت انتخابات و نیاز به پیروزی دارد و تصویرسازی از پیروزی.
سوال: آقای دکتر جابری انصاری قطعاً با توجه به کتاب ترنج و زیتون شما راجع به عملیات طوفان الاقصی میشود ساعتها راجع به این عملیات و همچنین تبعات و پیامدهای آن صحبت کرد میخواهم راجع به عملیات وعده صادق هم با حضرتعالی صحبت کنم و تحلیل شما را دریافت کنم از این موضوع گذر میکنیم البته با نگاه به همین عملیات و آنچه که اتفاق افتاده و عدم دستیابی رژیم صهیونیستی اهداف مد نظرش در طوفان الاقصی و جنگ غزه و آن تلاشی که کرد برای اینکه جنگ را گسترده کند در منطقه و تجاوز و حمله تروریستی به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در سوریه انجام داد و پاسخ تنبیهی جمهوری اسلامی ایران در قالب عملیات وعده صادق بیست روز از این عملیات گذشته و ببینیم که ما در میدان و در عرصه دیپلماسی و راهبردی چه پیامدهایی را دریافت کردیم؟
جابری انصاری: همه جا میگویم حمله اسرائیل به ساختمان دوم سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق انجام شد و نه کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در پایتخت سوریه ما سفارت داریم نه کنسولگری همه دولتها هم همین گونه است در پایتختها فقط سفارت است بخش کنسولی سفارت جمهوری اسلامی ایران نه کنسولگری در این ساختمان شماره دوم و بخشهای دیگری از سفارت مستقر بود این، چون خیلی تکرار میشود من لازم دانستم از فرصت این گفتگو استفاده بکنم و عرض کنم، اما باید ما در واقع این عملیات ایران را هم در بستر بزرگ ترش نگاه بکنیم نه به عنوان یک نقطه بلکه در روند عمومیتر بهش اشتباه بکنیم وقتی هفت اکتبر اتفاق افتاد اشاره کردیم که مهمترین تاثیر فوریش فروپاشی منظومه بازدارندگی اسرائیل بود خوب اسرائیلیها آمدند بخش مهمی از تلاششان این بود که در غزه و در معادله فلسطینی این باز دارندگی را احیا بکنند، اما بخش دیگری هم در فضای عمومی منطقهای هست هیمنه و قدرت اسرائیل فروپاشید.
یعنی وقتی اسرائیلی که آنچنان تصویر سازی از قدرتش صورت گرفته که بسیاری از دولتهای عربی و اسلامی تسلیم شدند در برابر این تصویر سازی و مبتنی بر این تصویر سازی پذیرفتند ایده عادی سازی و خاورمیانه جدید را که اسرائیل پیشران باشد در منطقه و نیروی راهبر منطقهای باشد وقتی ضعیفترین حلقه ظاهراً که ملت فلسطین و مقاومت ملت فلسطین هست چنین عملیات بزرگی انجام میدهد کل این هیمنه و این تصویر سازی قدرت فرو پاشیده میشود بنابراین معادله منطقهای هم و جهانی هم به ضرر اسرائیل به شکل فاحشی هم در مفهوم باز دارندگی هم در مفهوم موازنه قدرت، مفهوم کلمه موازنه قدرت تعبیر، تلاش کردند اسرائیلیها که از طریق تحمیل معادلات جدیدی به ایران و بازیگران دیگری در منطقه حزب الله نیروهای مقاومت در منطقه جزئی از این بازدارندگی فروپاشیده و این موازنه قدرت به هم ریخته را جبران بکنند خوب به دلیل اینکه ایران تمایل نداشت که وارد یک درگیری اسرائیل از سه کنج قرارگرفته و بن بست غزه خارج بشود از طریق گشودن جبهههای جدید و ورود بازیگران بین المللی از این خواستند حداکثر استفاده را بکنند و معادله جدیدی را به ایران تحمیل کنند.
ایران با عملیات بزرگی که انجام داد و قدرت نمایی که انجام داد این اقدام اسرائیل را و تلاشهای اسرائیل را باطل کرد عملاً اتفاقی که بعد از عملیات بیست روز قبل ایران اتفاق افتاد هم در موازنه قدرت منطقهای و جهانی اسرائیل همچنان تضعیف شده باقی مانده هم اجازه پیدا نکرد که در واقع معادله بازدارندگی جدیدی را که میخواست به ایران تحمیل بکند به این معنا که فقط میزند و پاسخی نمیگیرد برای اولین بار ایران به سمت اسرائیل عملیات انجام داد عملیات مستقیم، این یک تحول جدید هست یک دولت اشغالگری که دولت اتمی هست اگر چه رسماً اعلام نکرده، اما دولتی غیر اتمی جرئت پیدا میکند عملیاتی را در این حجم و در این اندازه از نمایش قدرت انجام میدهد بدون اینکه کشتار و تخریب انجام بدهد ایران توانست معادله اسرائیلی را بهم بزند و معادله ایجاد شده پس از هفت اکتبر و در فضای پسا هفت اکتبر تثبیت بکند و همچنان در واقع این اسرائیل است که در فضایی که خلق کرده در نتیجه اشغال و تبعات پسا هفت اکتبر گرفتار هست و حالت قفل شدگی همچنان بر اسرائیل حاکم هست، این یک در واقع موفقیت راهبردی بزرگ هست و صدای این موفقیت هم در فرداها و فرداهای دیگر بیش از این بلند خواهد شد.