مادر سرداران شهید علی و عبدالعلی بهروزی به فرزندان شهیدش پیوست
تاریخ انتشار: ۱۴ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۰۱۹۶۶۴
مادر سرداران شهید عبدالعلی و علی بهروزی پس از تحمل سالیان دراز سختی و مشقت از دوری فرزندان شهیدش به دیار حق شتافت. ۱۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۴ استانها خوزستان نظرات - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از بهبهان، مادر گرانقدر شهیدان سرافراز عبدالعلی و علی بهروزی پس از سالها تحمل درد فراق فرزندان شهیدش، جان به جان آفرین تسلیم کرد و به سوی آنان شتافت و مراسم تشییع و تدفین، امروز پنج شنبه ساعت 17:30 در سردشت برگزار میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زادگاه شهید والا مقام عبدالعلی بهروزی زیدون از توابع بهبهان و سال تولدش 1338 است که از خانوادهای روستایی و دامان مادری صالحه وصبور وپدری زحمتکش ودلباخته آل علی(ع) وشیفته انقلاب اسلامی تربیت شد.
مادر شهید غلامحسین قاسمی به فرزند شهیدش پیوستمادر شهید حمید قدرتی در اردبیل به فرزند شهیدش پیوستتبریز| مادر شهیدان باغبان نوین به فرزندان شهیدش پیوستوی از جمله خونین دلانی بود که از کودکی درد دین داشت وشقایقی بودکه با داغ زاده شده بود. به گفته پدر بزرگوارش، از سنین خردسالی مدام از ماجرای شهادت امام حسین(ع) وعلل آن رویداد بزرگ می پرسید ومیگفت:« بزرگ که شدم انتقام خونش را می گیرم.
دوران تحصیلاتش در سردشت زیدون ،بندر دیلم وشهر بهبهان گذشت و پس از اخذ دیپلم ریاضی، مقارن با وقوع انقلاب اسلامی راهی خدمت سربازی شد،عبدالعلی همپای نهضت حضرت امام خمینی(ره) عشق ودلداگی خویش را با شعار نویسی روی دیوارها وشرکت در تظاهرات و حضور در مساجد نشان داد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از نخستین روزهای تجاوز رژیم بعث عراق به حریم مقدس انقلاب اسلامی ایران رخت بربست وعازم دیار حماسه ها شدتا شورمندی و ایمان عمیق خود را در ستیز با حرامیان بعثی بالنده تر کند.
یورش دلاورانه فتح سوسنگرد، بستان وجان نثاریهایش در شبیخون به دشمن وحضور فعال وتعیین کننده اش در عملیات کلیدی فتح المبین گرفته تا سلحشوری های عاشقانه اش در عملیاتهای بیت المقدس، رمضان، والفجر مقدماتی وخیبر همگی برگی است از کتاب قطور عشق وحماسه.
گرچه در عملیات فتح المبین برادرش علی تا آسمان سبز شهادت پرواز کرده بود ودرعملیات رمضان دیگر برادرش محمود اسیر خصم شد، ولی شهادت واسارت برادران خللی دراراده آهنین وی به وجود نیاورد. سرداربهروزی از یاران سردار شهید دکتر مجید بقایی بود که لیاقت ها وتوانایی های حیرت آورش در عرصه دفاع مقدس او را تا جانشین فرماندهی تیپ15 امام حسن(ع) که تیپ دلاوران سرافراز وسینه چاکان عاشورایی بود، بالا برد.
وی مبتکرپایگاههای روی آب در منطقه جزیره مجنون بود. عبدالعلی فرماندهی بود که مهمترین اوصافش صفای دل، بی قراری وخستگی ناپذیری بود وبا واژه های خواب وآسایش وسکون سازگاری نداشت و بعد از چند بار تحمل مصدومیت وجراحت و نیز فرار از بستر بیمارستان، سرانجام در تاریخ3/1/63 درحادثه بمباران جزیره مجنون به شدت مجروح وبه شیراز اعزام شد.
اما پس از گذشت پانزدهروز با تن پر از ترکش وکشیدن درد ورنج فراوان در مورخه15/1/63 جاودانه شد وتاعرش پرواز کرد.
پیکر مجروح و زجر کشیده اش در میان اشک واندوه هزاران نفر از یاران وهمسنگران ووفاداران به راهش در بهبهان وزیدون تشییع وبه خاک سپرده شد.
انتهای پیام/ ت
R41468/P/S6,57/CT7منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۰۱۹۶۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کتاب «اُمّ علاء»؛ روایت زندگی اُمُّالشهداء فخرالسادات طباطبایی اثر سمیه خردمند، روایت زنی است که هفت نفر از اعضای خانوادهاش به شهادت رسیدند. زنی که هجده فرزندش را در خانهای شصتمتری و وقفی بزرگ کرد.
خانهای که هر وقت پنجرهاش را باز میکرد؛ چشمانش به گنبد مطهر حرم حضرت علی علیهالسلام گره میخورد و نسیم رأفت جناب ابوتراب وارد خانه و زندگیشان میشد.
فخرالسلادات یا همان «اُمّ علا»، مادر چهار شهید، همسر شهید، خواهر شهید و مادر همسر شهید است. پدر و مادر فخرالسادات در جوانی به بهانه تعلیم در حوزه علمیه نجف، از تبریز به نجف اشرف هجرت میکنند و همانجا ماندگار میشوند.
فخرالسادات در نجف به دنیا میآید و در سن سیزده سالگی با آیتالله سید حسن قبانچی که یکی از شاگردان ممتاز پدرش سید محمد جواد طباطبایی تبریزی بود ازدواج میکند. آنها در خانه وقفی کوچکی در جوار حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام زندگیشان را با عشق آغاز میکنند و حاصل این ازدواج میشود هجده فرزند، نه پسر و نه دخترکه در دوران خفقانی که رژیم بعثی صدام در عراق ایجاد کرد، آنها را به سمت دروس حوزوی سوق داد. تعدادی از فرزندانش شاگرد آیت الله صدر بودند و دخترانش در مکتب بنتالهدی صدر درس میخواندند.
در دوران نخست وزیری حسن البکر پسرش عزّالدین و برادرش عمادالدین که هر دو از شاگردان نخبهی آیت الله صدر بودند دستگیر و روانهی زندان شدند. حسن البکر که از خود اختیاری نداشت، با نظر صدام اعدام این دو روحانی بزرگوار را صادر کرد. این برای اولین بار بود که در نجف خون روحانیت ریخته میشد. چند روز قبل از اعدام، ام علاء با پسر و برادرش ملاقات میکند و به آنها وعدهی بهشت و دیدار با امام حسین (ع) را میدهد.
بعد از شهادت سه فرزندش، ام علاء همراه همسرش ابو علاء به دستور صدام روانه زندان شد. به دلیل فعالیتهای سیاسی دیگر پسرانش در ایران علیه رژیم صدام، این زن و شوهر مبارز و صبور یک سال ونیم در زندان حزب بعث به سر میبردند. درواقع رژیم بعث قصد داشت با این شیوه دیگر پسران وی را به دام بیندازد که مؤفق نشد.
ام علاء در طول زندگی متحمل رنجها و سختیهای زیادی شد. ولی هیچگاه خم به ابرو نیاورد و همچنان در آرزوی سرنگونی رژیم بعث به سر میبرد. ام علاء زنی به شدت صبور، مؤمن، با اخلاق و متواضع بود که در طول زندگیش همیشه به اقوام رسیدگی و از آنها دلجویی میکرد. در بین خویشاوندان برای هر کس مشکلی پیش میآمد او اولین نفر بود که برای حل مشکلش قدم برمیداشت.
او ده سال آخر زندگیش را در حالی که دست و پای چپش در دوران اسارت از کار افتاده بود و هیچ خبری از سرنوشت همسرش ابو علاء نداشت، به ایران هجرت کرد. در ایران ساکن قم شد و تمام کارهای شخصیاش را با توجه به شرایط جسمانی که داشت خودش انجام میداد.
همیشه در طول عمرش فرزندانش را به پشتیبانی از حضرت امام خمینی (ره) و پیروی از ایشان توصیه میکرد. به آنها میگفت: اگر همهی شما هم فدای اسلام شوید ناراحت نمیشوم؛ بلکه افتخار میکنم و بدانید خون فرزندان من رنگینتر از خون فرزندان اباعبدالله نیست.
در بخشی از کتاب «اُمّ علاء» آمده است: نشست روبهروی مامه و هر دو با هم گریه میکردند و روضه میخواندند. پدر با گریه گفت: «علویه! حالا مثل امالبنین چهار پسر فدا کردی.»
شاید میخواست با این کلمات، دل مادر داغدیدهام را آرام کند.
مامه دستی به صورتش کشید و میان هقهق گریههایش گفت: «من کجا، امالبنین کجا ابوعلاء؟ امالبنین تمام فرزندانش را تقدیم کرد؛ اما من هنوز چند پسر دیگر هم دارم.»
انتشارات شهید کاظمی در نظر دارد با امضای نویسنده و نگین دُرّ نجف، چاپ اول این کتاب را به مخاطبان ارائه دهد.
این کتاب در ۲۵۵ صفحه در قطع رقعی، با شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۱۸۰ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.
علاقهمندان برای مشاهده و تهیه این کتاب میتوانند با ورود به سامانه من و کتاب manvaketab.com و همچنین از طریق ارسال نام عدد ۲۲ به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه نمایند.
انتهای پیام/