واکاوی ابعاد زندگی ۳ شهید ترور در آذربایجان غربی+فیلم
تاریخ انتشار: ۱۷ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۰۵۲۱۵۴
آسایش و امنیت زندگی اکنون ما حاصل خون جوانانی است که خالصانه از زندگی خود برای آزادی و استقلال کشور گذشتند و شهد شهادت نوشیدند و امروز با سیری بر زندگی تعدادی از شهدای ترور و رشادتهایشان یادی از آنها را در خاطر فرزندان این مرزوبوم زنده میکنیم. ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۳:۳۷ استانها آذربایجان غربی نظرات - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از ارومیه، رویدادهای بزرگ تاریخ مانند جنگها، انقلاب، ترور، کشتار و ویرانگری را تحمیل جوامع انسانی میکند، تأثیر عمیقی را در جسم و روح انسانها میگذارد بهگونهای که حتی بعد از سالهای طولانی نیز درد این عوامل را در زندگی حس میکنیم و آذربایجان غربی نیز به خاطر شرایط جغرافیایی و انسانی خاص خود، همیشه موردتوجه بیگانگان و محافل استعماری بوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آذربایجان غربی حوادثی پر از درد که در طول تاریخ به دوش کشیده است و آذربایجان خاکی که درگذر ایام پینهبسته از زخمهای کهنهای که علیرغم گذشت زمان هنوز خون تازه از آنها جاری است و سیری در تاریخ این دیار نمایانگر دریا درد و رنج مردم در سالهای آشوب و غبار بوده اما هیچوقت مردان وزنان این خطه در مقابل اجنبیها احساس ضعف نکردند.
شرایطی که دستبهدست هم دادند و مصایبی را برای اجداد ما تحمیل کردند که هنوز هم هنوز است جای زخمهایش در دل بازماندگان باقی مانده و بدتر از همه جایش در سینه تاریخ آذربایجان بهویژه ارومیه التیام ناپذیر است و هرچقدر گذشت زمان آنها را از ما دور میکند، آثار درد آن زخمها از بین نمیرود و باید بماند و گرنه اگر درد فراموش شود راحتی مارا به خواب غفلت میبرد.
قلم شاید نیستی را برای هستی بخشیدن میپذیرد پس برما بازماندگان نسل گذشته یک وظیفه ملی است که آنچه از آنان شنیدهایم را ثبت کنیم و با رساترین زبان و شیواترین قلم و با تعهد، به آیندگان بسپاریم تا تاریخ ما زنده بماند.
خبرنگار تسنیم برای واکاوی زندگی شهدای انقلاب اسلامی و برای نشان دادن رشادتهای این افراد، از خود گذشتگی ها و برای اعلام اینکه هنوز هم در کنار مردان انقلاب هستیم و برای انقلاب و ارزشهایش احترام قائل هستیم به گفتگو با خانواده این شهدا پرداخته است که مشروح آن در پی میآید.
گذری بر زندگی شهید خلیل سفیدکار رضائی
همسر شهید خلیل سفید کار رضائی در پاسخ به خبرنگار تسنیم مبنی بر تاریخ شهادت شهید رضائی میگوید: شهید سفید کار متولد سال 42 بوده و از اوایل جوانی در کارها و برنامههای انقلابی مشغول به فعالیت بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سپاه استخدام و در منطقه عملیاتی کردستان خدمت میکرد و در سال62 دریکی از مأموریت ها دچار ضربه نخاعی از کمر به پایین میشود.
رقیه گل محمدی بابیان اینکه تمایل داشتم با فرد جانباز ازدواج کنم، میافزاید: من با شهید سفید کار رضائی آشنا شدم و وقتیکه این موضوع را با خانواده در میان گذاشتم با مخالفت آنها روبهرو شدم و برادرم تنها با یک جمله من که یک فرد سالم میتواند در هر دختری را بزند ولی یک جانباز نه به این وصلت رضایت داد و حاصل این ازدواج یک دختر به نام نیره شد.
گل محمدی بابیان اینکه بعد از ازدواج در یک ماه تنها یک یا دوبار به خانه باز میگشت، بیان میکند: در فصل زمستان سختتر به خانه سر میزدند و در سال 66 شهید سفید کار رضائی عازم خانه خدا شد که در آنجا هم لطف خدا شامل شهید شد و از دست وهابیانی که در آن زمان دست به کتک جانبازان در مکه زدند، جان سالم به دربرد.
وی بابیان اینکه گروهکهای تروریستی قصد داشتند در منزل او را به شهادت برسانند میگوید: شهید سفید کار رضائی معاون پایگاه نظامی بود و در سال 68 در روستای بند جام شهادت نوشیدند و دار فانی را وداع گفت.
گل محمدی با اشاره به خصوصیات اخلاقی شهید میافزاید: انسانی صاف، ساده و اهل نماز بودند و خالصانه به کشور خدمت میکردند و خدمت آنها برای ریا و پول نبود و حتی از سوی قاچاقچیان چند مورد رشوه پیشنهادشده بود که شهید همه آنها را رد کرده بود.
بوشهر| ویژگیهای شهدای ترور به جامعه معرفی شودخانوادههای شهدای ترور استان بوشهر تجلیل شدند+تصاویرکمیته ویژه تعیین تکلیف مسئله یادمان شهدای تروریستی اهواز تشکیل میشودگروگانگیری در مقابل چشمان سه کودک
دختر شهید نوروز رضازاده بابیان اینکه او کدخدا روستا بود میگوید: شهید از همرزمان مرحوم حجتالاسلام و المسلمین غلامرضا حسنی امام جمعه فقید ارومیه بود و فعالیتهای انقلابی داشت و در سال 58 توسط گروهکهای ضدانقلابی شناسایی و به شهادت رسید.
معصومه رضازاده با اشاره به چگونگی شهادت وی میافزاید: در یکی از شبها که همه خانواده در خانه بودیم، تعدادی از عناصر گروهکهای ضدانقلابی وارد خانه شده و پدر را از جلوی چشم ما بردند و ما مدتها دنبال وی بودیم و بعد از یک ماه پیگیری پیکر بالاخره بیجان او را در دره شهدا در مسیر جاده ارومیه به اشنویه پیدا کردیم.
رضازاده با اشاره به خصوصیات اخلاقی آن شهید بیان میکند: وی مردی شریف، خوشرو و سخاوتمند بود و در حد توان به افراد نیازمند و مستعد کمک میکرد و امروز هم مردم روستا به خوبی از آن شهید یاد میکنند.
وی بابیان اینکه بعد از به شهادت رسیدند پدر زندگی سختی را پشت سر گذاشتند، میافزاید: از روستا به شهر مهاجرت کرده وزندگی را با سختی میگذراندیم بهطوریکه به خاطر مخارج تحصیلی مجبور به ترک تحصیل شد.
همسر شهید بهمن اکبری نیز با اشاره به اینکه آن شهید در سال 59 در منطقه عملیاتی مهاباد توسط گروهکهای تروریستی به شهادت رسید میگوید: آن زمان زندگی بعد از به شهادت همرسم بسیار سخت و طاقت فرساد بود اما با وجود سه فرزند تلاش کردم بار زندگی را به تنهایی بر دوش بکشم و نگذاشتم فرزندانم زیاد جای خالی پدر را احساس کنند.
وی میافزاید: همه ما مدیون خون شهدا هستیم و باید پیوسته مراقب باشیم تا راه و مسیر شهدا دچار غفلت نشود چرا که عزت کشور ما در گرو حفظ راه شهدای این سرزمین است.
گزارش از فائزه نماززاده
انتهای پیام/ ت
R41361/P/S6,48/CT7منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۰۵۲۱۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلیهایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدتهای خود را در عملیات غرورآفرین الی بیتالمقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه میآید ماحصل همکلامی ما با محترمالسادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.
بیقرار رفتن بود
سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم میکرد. خدمت سربازیاش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش میگوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک میکرد. همیشه نماز را اول وقت میخواند و من بلافاصله پشت سرش میایستادم. نمازهای جماعتمان را هیچگاه از یاد نمیبرم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی میکردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار میداد. جمعیت به پادگان نزدیک میشد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضیها میگفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما میکشاند.» چند روز بعد پادگانهای ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوبارهای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.
خبر تولد فاطمه
خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش میگفتند: یکی از بچهها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی میخواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی میگذاشت. بعضیها از دور میگفتند:مبارکه! عدهای هم میپرسیدند:اسم دخترت را چی میگذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!
فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچهها میخواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات میمانم.
شهادت در بیت المقدس
همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپارهای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای نالهای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. میدانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی میخواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه میگوید وقتی به شهادت رسید کوچکترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهرهاش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.
بدرقه با دعای خیر
قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالیکه سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه میخواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمیبینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!
فاطمه و شهادت پدر
خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیتالمقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه میکرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.
از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامهای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایتمدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیههایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.
منبع: روزنامه جوان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی