اظهارات پدر دختری که به عشق فوتبال خودش را سوزاند/ سارا بیمار روانی داشت و قبلا هم اقدام به خودکشی کرده بود
تاریخ انتشار: ۱۷ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۰۵۳۰۶۵
ماجرای دختر فوتبالی از پنج روز پیش، جنجال زیادی به پا کرده است. دختر ۳۰ سالهای که خودش را در مقابل دادگاه انقلاب به آتش کشید و هنوز هم روی تخت بیمارستان خوابیده؛ سارا خودش را سوزاند و مشخص شد که به عشق فوتبال و تماشای آن از نزدیک به چنین سرنوشتی دچار شده است.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سارا دختری است به گفته خانوادهاش از بیماری اعصاب و روان رنج میبرده و قبلا هم یک بار دست به خودکشی زده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حالا پدر سارا روایت تازهای از ماجرای خودسوزی دخترش را توضیح میدهد و از عشق زیاد دخترش به فوتبال و پلیسشدن میگوید:
روز حادثه چطور در جریان خودسوزی دخترتان قرار گرفتید؟
ظهر بود که از بیمارستان به دخترم زنگ زده بودند. دخترم هم موضوع را به من اطلاع داد و با هم به تهران رفتیم.
شما میدانستید که سارا قصد رفتن به استادیوم را دارد؟
نه، به هیچ عنوان خبر نداشتم. من اگر میدانستم جلوی او را میگرفتم و هیچ وقت اجازه نمیدادم به استادیوم برود.
چرا؟
چون جرم است. اصلا درست نیست که دختر به استادیوم برود و من حتما با دلیل منطقی جلوی او را میگرفتم. نه عقاید من قبول میکند، نه عرف جامعه که یک دختر بین آن همه مرد در استادیوم برود، ولی متاسفانه سارا بدون اطلاع ما به آنجا رفته بود.
آن روز به چه بهانهای از خانه رفت؟
هیچ بهانهای نیاورد. اصلا حرفی نزد و بدون اطلاع از خانه خارج شد.
شما با علاقه سارا به فوتبال مشکلی داشتید؟
نه. رفته بودم سوال کرده بودم، تماشای فوتبال در خانه و از پشت تلویزیون هیچ اشکال و ایرادی نداشت، برای همین جلوی او را نمیگرفتم. سارا همیشه در خانه فوتبال میدید و پیگیر تمام بازیها بود، مخصوصا تیم مورد علاقهاش؛ من هم مخالفتی نداشتم، اما نمیدانستم میخواهد به استادیوم برود.
قبلا هم به استادیوم رفته بود؟
نه، این اولین بار بود که رفته و دستگیر هم شده بود. ما هم نمیدانستیم. هم من و هم همسرم حتما اجازه رفتن به او نمیدادیم.
سارا شاغل بود؟
نه. کار نمیکرد. درس میخواند.
چه مدرکی دارد؟
دو لیسانس زبان و کامپیوتر دارد. من هم مخالف درس خواندنش نبودم، همیشه میگفتم درس بخوان تا به جامعه کمکی بکنی.
دوست داشت چه کاره شود؟
قبل از اینکه دانشجو شود، میگفت دلش میخواهد پلیس شود تا بتواند آدمهای بد را از جامعه جمع کند، ولی من به او گفتم نمیتوانی این کار را انجام دهی، تو دختری و جثه ضعیفی داری.
یعنی مخالفت کردید؟
نه اصلا. من همیشه میگفتم هر کاری دوست داری انجام بده، فقط آن روز به او گفتم نمیتوانی پلیس شوی و در عوض برو سراغ کاری که بتوانی خدمتی به جامعه انجام دهی، ولی اگر به دنبالش میرفت، جلویش را نمیگرفتم. اگر به من بود دخترم الان باید یک کارمند میشد. هشت سال پیش بود که او را به جایی معرفی کردم، اما رفت و گفت که قبولش نکردهاند. بعدها به خواهرش گفته بود خودش کاری کرده که او را رد کنند. من هم حرفی به او نزدم.
بیماری سارا چه بود؟
او بیماری اعصاب و روان داشت، حالش اصلا خوب نبود، چند سالی قرص و دارو میخورد، البته مادرش یواشکی به او دارو میداد، چون خودش معتقد بود که بیماری ندارد. مرتب دارو را در چایی و نوشیدنی به دخترم میداد، ولی از یکسال پیش دارو را قطع کرد. دکتر گفته بود وقتی دارو را قطع میکنید، باید مواظبش باشید، چون ممکن است کارهای خطرناک کند.
چرا دارو را قطع کردید؟
دکتر میگفت این داروها ضرر دارد، حتی ممکن است نابینا شود. مادرش هم میترسید برای همین داروها را قطع کرد.
سارا قبلا هم خودکشی کرده بود؟
بله، یک بار در دانشگاه خودکشی کرده بود.
شما خودتان جانباز هستید؟
بله. جانباز ۱۵درصد هستم. سال ۶۱ در کردستان.
شغل شما چیست؟
الان بازنشسته هستم. قبلا ۱۰سال در بنیاد جانبازان و چند سالی هم در جهاد سازندگی کار کردم.
در این مدت که دخترتان روی تخت بیمارستان است، فوتبالیهای زیادی پیگیر پرونده او شدند، کسی سراغ شما هم آمده؟
نه، اصلا هیچکس سراغ من نیامده است. من هیچ بازیکنی را ندیدم که پیگیر پرونده دخترم باشد.
شما چند فرزند دارید؟
۶ دختر و دو پسر دارم.
آنها هم عاشق فوتبال هستند؟
در خانواده ما فقط سارا بود که به فوتبال علاقه داشت، حتی پسرهایم هم سرشان به کار و درس گرم بود و زیاد به فوتبال توجه نمیکردند، ولی سارا عاشق فوتبال بود. او هم خیلی دختر سادهای بود، اما از پنج سال پیش بود که ناگهان عاشق فوتبال شد، آن هم تیم استقلال. اوایل جلوی تلویزیون مینشست و برای پیروزی تیم محبوبش با تسبیح صلوات میفرستاد، آخر هم سر همین ماجرا هم خودش را سوزاند و هم ما را؛ الان چند روز است که زندگی نداریم. یک پای من تهران است و یک پایم قم. دخترم هم خودش را نابود کرد و هم ما را.
منبع: روزنامه شهروند
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: خودسوزی هوادار استقلال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۰۵۳۰۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
به گزارش اعتماد، همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود.
کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست.
حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»