Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-05-02@14:37:50 GMT

آمریکای 2019: از کابوس های خیالی دیروز تا واقعیت های امروز

تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۰۸۹۸۷۶

فارس نوشت: در فیلم «خفته» وودی آلن محصول سال 1973 یکی از شخصیت های فیلم در زمان آینده از خواب بیدار می شود و می فهمد که بعد از دست یافتن «مردی به نام آلبرت شانکر به یک کلاهک اتمی»، تمدن بشری نابود شده است. در آن زمان عده زیادی تعطیل کردن سیستم مدارس نیویورک در نتیجه اعتصابات تلخ سال های 1967 و 1968 شانکر را محکوم کردند و به خاطر دامن زدن به خصومت های بین والدین سیاه پوست و معلمین یهودی او را سرزنش کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

خب، حالا در چنین آینده ای زندگی می کنید. اگر وودی آلن طی چند سال اخیر این فیلم را می ساخت، می توانست از اسامی ترامپ، بولتون یا پمپئو به جای شانکر استفاده کند. متاسفانه این موضوعی خنده دار و با این حال ترسناک است. از جان مک کین فقید و «نه چندان بزرگ» که همین چند سال قبل با وام گرفتن از یکی از ترانه های گروه بیچ بویز گفته بود «بمب، بمب، بمب، بمب، بمباران کنید ایران را» تا ترامپ که «مادر همه بمب هایش» را در سال 2017 در افغانستان رها کرد، ما وقایع شیطانی و واقعی زیادی را با همین شفافیت تجربه کرده ایم. «ترامپ و رفقا» با کمک کانال های فاکس، دستور کار امپراتوری را تا منتهای درجه آن به پیش برده اند. آنها حتی پیوسته از هدف قرار دادن برتری طلبان سفیدپوستی که به طرز هولناکی روز به روز بر شمار آنها افزوده می شود قصور کرده اند.

در همین احوال سی ان ان و ام اس ان بی سی همچنان به طور 24 ساعته و 7 روز هفته در حال  تاختن و نیش و کنایه زدن به روس ها و چینی ها به عنوان «دشمنان» ما هستند. آنها از فاش کردن این واقعیت ساده سرباز می زنند که چگونه تمام این بازی ها به این مربوط می شود که «پول کی از بقیه بزرگ تر و بهتر است.» تمام این ماجراها به تهدیدی مربوط می شود که روس ها و چینی ها متوجه دلارهای نفتی ما کرده اند.

وقتی دلار ما دیگر به عنوان پول پرطرفدار در تجارت نفت و گاز طبیعی مورد استفاده قرار نگیرد، همانطور که گروچو در فیلم «سوپ اردک» اعلام می کند «این یعنی جنگ!» نتیجه «طرز فکر جنون نظامی» مداومی است که این امپراتوری  هر سال بعد از سال دیگر به جامعه انتقال داده است. دیدن انبوه پلاک خودروها و برچسب های روی اتومبیل ها که ارتش ما را به گونه ای تقدیس و تمجید می کنند که گویی ما واقعا «در جنگیم»، حال هر کسی را که اندک منطقی داشته باشد منقلب می کند. ای مردم، ما از زمان جنگ جهانی دوم به این طرف وارد هیچ جنگی نشده ایم...همین و بس! اگر واقعا می خواهید شجاعت ارتش ما را تحسین و تمجید کنید، آنها را به مناطقی نفرستید که هیچ کاری در آنها نداریم! اگر واقعا به آنها عشق می ورزید، خب از رهبرانمان بخواهید تا آنها را به خانه بازگردانند.

از نظر صاحب این قلم که از نسل زادگان پس از جنگ جهانی دوم هستم و در تمرینات بدنام «سرت را بدزد و پناه بگیر» در کلاس های مدرسه شرکت داشته ام، این ایام در حال تبدیل شدن به ایامی بدتر از آن روزگار است. آن تمرینات حمله هوایی را که مرتبا انجام می شد هنوز خوب به خاطر دارم، به خصوص در دوران «پناهگاه  ضد بمب» اواخر دهه های 50 و اوایل60. جیغ آژیر با صدایی به راستی بلند برمی خاست و ما را در راهروهای مدرسه می بردند. بعد ما را وامی داشتند تا کنار دیواری پناه بگیریم و منتظر بمانیم تا تمرین تمام شود.

این تمرینات جای خود را به تمریناتی دادند که پیشتر انجام می شد و در آنها کودکان زیر میزهایشان می رفتند و سرشان را با دست می پوشاندند. تصور کنید این کارها چه اضطرابی را در بچه های پنج شش ساله به وجود می آورد. اضطرابی که هیچ وقت انسان را ترک نمی کند. وقتی توفان متیو در اکتبر 2016 به شهر محل سکونت من رسید، در میان سر و صدای بادهایی با سرعت بیشتر از 150 کیلومتر در ساعت، ما فقط همان تمرین«سرت را بدزد و پناه بگیر» را در کف اتاق خوابمان اجرا می کردیم. یکی از دو تا بچه گربه مان که در قفس مخصوص حمل خود گیر افتاده بود، آنچنان وحشت کرده بود که نزدیک بود قالب تهی کند. طوری که آن بچه گربه هنوز هم وقتی احساس می کند توفان در حال نزدیک شدن است، می رود و جایی خودش را مخفی می کند. یا در تمام مدتی که صدای رعد و برق و برخورد باران شدید بر سقف خانه می آید، وحشت تمام وجودش را فرا می گیرد. جایی اشاره کرده ام که مردم واقعی در روستایی در عراق یا افغانستان چه حالی داشته و دارند از نزدیک شدن موشک های ما که جوانکی در یک پایگاه هوایی صدها کیلومتر دورتر به سمتشان فرستاده و اکنون سوت کشان در حال عبور از بالای بام خانه هایشان است.

عصر طلایی آمریکا (1865 تا 1914) دوره ای بود که در آن ابر ثروتمندان قرقاول می خوردند و شامپاین می نوشیدند در حالی که خوراک ده ها میلیون آمریکایی آت و آشغال های جورواجور بود. این نابرابری ثروت ها آنقدر شدید بود که موجب شد عده زیادی نویسندگان هوچی گر بزرگ مثل قارچ سبز شوند. البته وجه مشترک همه آنها این بود که «آنها اهمیت می دادند!» دهه 1930 حتی شاهد جدایی های عمیق تری بین «داراها و ندارها» بود. فیلم «بن بست» محصول سال 1937 (اقتباسی از نمایشنامه سیدنی کینگزلی به کارگردانی ویلیام وایلدر) این قطب بندی را به شکل اثرگذاری به تصویر می کشید.

در این فیلم شخصیت جوئل مک کری که یک آرشیتکت بی کار است با خانمی آشنا می شود که در کنار معشوق پولداری که او را دوست ندارد زندگی می کند. زن دلباخته مک کی می شود. مک کی از زن می پرسد اگر آن مرد را دوست ندارد چرا با او زندگی می کند و زن توضیح می دهد که خودش هم مثل مک کی بچه «روزگار پر مشقت» است. سرانجام زن تصمیم می گیرد مرد را ترک و با مک کی ازدواج کند. یک روز که دنبال او می گردد به طور اتفاقی برای اولین بار به اتاق استیجاری مرد می رود. وقتی زن فلاکت و کثافت آن مکان را می بیند، می فهمد که زندگی در چنان وضعیتی ورای طاقت و تحمل اوست. پس پا به فرار می گذارد و به خانه و زندگی خودش برمی گردد. به این ترتیب این داستان عاشقانه حتی پیش از آنکه شکل بگیرد به پایان می رسد.

به دلایلی، شاید به دلیل تبلیغات بی پایان رسانه های همدست جریان اصلی، بسیاری از «ندارهای» امروز کم و بیش همچنان چنین حرمتی به ابرثروتمندان می گذارند. دروغی که از همان کودکی به همه ما گفته شده و در تمام سال های بزرگسالی مان نیز ادامه یافته، این است که «درآمریکا هر کسی می تواند موفق شود.» از این رو همه ما می توانیم ثروتمند شویم، اگر فقط سخت کار کنیم و تمرکزمان را از دست ندهیم. ابرثروتمندان هر جای دنیای کسب و کار، دنیای سیاست، دنیای ورزش و سرگرمی که باشند، مورد عزت و احترام قرار می گیرند. در نتیجه تا وقتی که بیشتر ما مزدبگیران زیرفشار در کنار یکدیگر قرار نگیریم و نگوییم«دیگر بس است!» تا وقتی که میلیون ها تن از ما به جای آنکه به عوامل واقعی رنج و آزارمان بیندیشیم سرگرم شایعات و رسوایی های پیش پا افتاده جدید و احمقانه و بی پایان  باشیم، هرگز تغییر قابل توجهی در این تصور ایجاد نخواهد شد.

نویسنده: فیلیپ فاراجیو (Philip A Farruggio) روزنامه نگار و برنامه ساز رادیویی
منبع: yon.ir/aDlDj

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۰۸۹۸۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کابوس «بی بی»

«نتانیاهو بیش از آنکه برای نوار غزه و شهر رفح شاخ و شانه بکشد، این روزها آن ها را در هیبت کابوس‌های ترسناکی می‌بیند که دیر یا زود، سناریوهای ناامیدکننده و خطرناکی را برای وی رقم خواهند زد.»

به گزارش مشرق، در آستانه هفت ماهگی جنگ غزه، سُستی رژیم صهیونیستی و درماندگی آن در مواجهه با ملت و مقاومت فلسطین، بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است. دولت نتانیاهو علی رغم لفاظی‌های دور و دراز مقام‌های ارشد این دولت، هنوز نتوانسته دو هدف اصلی خود از حمله به غزه یعنی نابودسازی حماس و آزادسازی اسرای صهیونیست را محقق کند.

در عین حال، ساکنان صهیونیستِ فلسطین اشغالی نیز بر شدت فشارهای خود علیه دولت نتانیاهو جهت پایان دادن به جنگ غزه افزوده و آنگونه که نتایج نظرسنجی‌های مختلف در اراضی اشغالی مورد اشاره قرار می‌دهند، بسیاری از صهیونیست‌ها بر این باورند که جنگ غزه به یک مساله شخصی برای نتانیاهو و طیف افراطیون متحد وی تبدیل شده است. عملیات تنبیهی موشکی-پهپادی اخیر ایران علیه اراضی اشغالی نیز تا حد زیادی اعتبار و آبرویی که نتانیاهو برای خود به عنوان ناجی امنیتِ صهیونیست‌ها قائل بود، بر باد داده و عملا او را با سیلی از فشارها و تحقیرها مواجه کرده است.

بگذریم که اکنون رژیم اشغالگر قدس تحت نخست وزیری نتانیاهو، منفورتر از هر زمان دیگری پیش چشم افکار عمومی منطقه و محیط بین‌المللی قرار دارد. موضوعی که تا حد زیادی تحت تاثیر توحش عجیب و غریب صهیونیست‌ها در جریان جنگ غزه و کشتار بیش از ۳۰ هزار انسان بیگناه و مجروح کردن ده‌ها هزار تن دیگر در بحبوحه جنگ مذکور است. حال در این وضعیت، جالب است که نتانیاهو و اعضای ارشد دولت وی، همچنان با قلدری از حمله قریب الوقوع به رفح سختن می‌گویند. موضوعی که با واکنش اعتراضی و گسترده دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های آمریکایی در اقصی نقاط این کشور همراه شده و سیلی از توجهات رسانه‌ای و افکار عمومی جهان را به سمت خود جلب کرده است.

این اقشار به طور خاص خواستار پایان یافتن جنگ غزه و همچنین خاتمه دادن به همدستی دولت آمریکا با جنایات رژیم اشغالگر قدس علیه ملت فلسطین هستند. اعتراضاتی که به دیگر دانشگاه‌های جهان در به ویژه کشورهای غربی سرایت کرده و اکنون در استرالیا، فرانسه و ایتالیا نیز شاهد برگزاری رویدادهای اعتراضی مشابهی هستیم.

بدتر از همه اینکه بر طبق گمانه زنی‌های مختلف، دیوان بین‌المللی دادگستری به زودی حکم بازداشت بنیامین نتانیاهو را به دلیل ارتکاب وی و دولتش به جنایات جنگی در نوار غزه صادر خواهد کرد. معادلاتی که همه و همه، از نتانیاهو یک مُهره سوخته ساخته‌اند. فردی که اگر به رفح حمله نکند، افراطیون حاضر در دولتش موجب سقوط وی و دولت ائتلافی او خواهند شد و این مساله موجب خروج نتانیاهو از قدرت و مواجهه وی با سیلی از پیگردهای قضایی و تسویه حساب‌های سیاسی خواهد شد.

اگر هم حمله بکند، این موضوع می‌تواند شدت و حجم فشارها علیه نتانیاهو و دولتش را چندین برابر افزایش دهد و تا حد زیادی ماهیت نامشروع اشغالگران اسرائیلی را در عرصه بین‌المللی بیش از هر زمان دیگری برجسته‌سازی کند. موضوعی که نه به نفع صهیونیست‌ها و نه متحدان غربی آن‌ها به ویژه در آمریکا است. از این رو، نتانیاهو بیش از آنکه برای نوار غزه و شهر رفح شاخ و شانه بکشد، این روزها آن‌ها را در هیبت کابوس‌های ترسناکی می‌بیند که دیر یا زود، سناریوهای ناامیدکننده و خطرناکی را برای وی رقم خواهند زد.

منبع: الف

دیگر خبرها

  • واکنش خبرگزاری تسنیم به ادعای اسرائیل درباره رامین یکتاپرست
  • تقدیر حماس از تصمیم کلمبیا در قطع کامل روابط با رژیم صهیونیستی
  • گروه‌های جهادی تحریم‌ها را بی‌اثر کرده‌اند
  • برتری 3-0 بارسلونا مقابل لیورپول با بریس لیونل مسی (لیگ قهرمانان اروپا - 2019/5/1) / فیلم
  • بانوان آمریکای لاتین نسبت به کشتار زنان در غزه موضع بگیرند
  • دستاوردسازی خیالی اسرائیل و رسانه‌هایش درباره رامین یکتاپرست
  • کابوس بی‌بی
  • عبور از تحریم‌های نفتی و رکوردشکنی فروش نفت خام
  • زباله‌های پلاستیکی؛ معضل دیروز، امروز و فردای استان ایلام
  • کابوس «بی بی»