عبدولی: با دنده شکسته مدال گرفتم/ بنا: عبدولی باید طلا میگرفت
تاریخ انتشار: ۲۵ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۱۲۵۳۰۹
فرنگی کار ایران گفت: به دلیل آسیب دیدگی دنده ام نمی خواستم کشتی بگیرم و خدا را شکر در مسابقات قهرمانی جهان دست خالی نماندم.
به گزارش ایسنا، سعید عبدولی پس از کسب مدال برنز کشتی فرنگی قهرمانی جهان بیان کرد: دنده ام در کشتی با روسیه شکست و به زور نفس می کشیدم. برای کشتی آخر هم چهار سی سی لیدوکایین (بی حس کننده) به من زدند تا توانستم بیایم و کشتی بگیرم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او ادامه داد: خدا را شکر دست خالی نماندم. نمی خواستم کشتی بگیرم چون دنده ام خیلی اذیتم می کند اما فقط بخاطر آقای بنا کشتی گرفتم. دیدید کشتی گیر قزاق هم نیامد کشتی بگیرد اما آقای دبیر حرف خوبی زد و گفت فرق ما با آنها در این است که ایرانی هستیم و تا پای جان می جنگیم.
سکوی وزن 82 کیلوگرمبنا: عبدولی باید در فینال کشتی می گرفت و به مدال طلا می رسید
همچنین محمد بنا سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی ایران در مورد عملکرد کشتی گیران در مسابقات قهرمانی جهان بیان کرد: روز اول مسابقات، شروع خوبی نداشتیم مخصوصا در دو وزن 55 و 72 کیلوگرم. در 63 کیلوگرم هم باید کشتی گیر ما مقابل ارمنستان مدال برنز می گرفت و به نظرم بد کشتی گرفت.
او ادامه داد: سعید عبدولی باید در فینال کشتی می گرفت و مدال طلا را کسب می کرد اما قسمتش این بود مدال برنز بگیرد و کسب این مدال هم برایمان خیلی مهم بود.
در روز دوم مسابقات هم با وجود اینکه قرعه ها سخت بود اما دو نفر به شانس مجدد راه یافتند. رامین طاهری در کشتی با آلمان اشتباهاتی داشت و این شانس را داد که داوران کشتی گیر آلمان را برنده کنند. امیدوارم در سه وزن بعدی بهتر باشیم.
بنا با اشاره به جوان شدن تیم کشتی فرنگی تاکید کرد: در مجموع تیم جوان شده است و هنوز از لحاظ فنی نیاز به کار دارند. ما علاوه بر این نفرات جوان حاضر در مسابقات جهانی، جوان های بهتری هم در ایران داریم که امیدوارم این نفرات کنار هم قرار می گیرند با بهترین حالت به المپیک 2020 برسیم. البته کاری که ما داریم انجام می دهیم در مجموع برای المپیک 2024 است البته اگر خدا قسمت کند و در خدمت تیم باشیم.خیلی آینده کشتی فرنگی را روشن می بینم.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: کشتی فرنگی قهرمانی جهان مسابقات جهانی کشتی 2019 قزاقستان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۱۲۵۳۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رازگشایی از قتل هولناک دختر جوان
چند سال قبل، تلفن کشیک قتل پلیس آگاهی را تحویل گرفتم. هنوز دقایقی از تحویل تلفنهمراه نگذشته بود که زنگ آن به صدا درآمد. پشت خط مامور یکی از کلانتریهای تهران بود.-«سلام کارآگاه در یکی از سطلهای زباله منطقهای در مرکز شهر چند قطعه از جسد مثلهشده یک زن را پیدا کردیم.»
با گرفتن آدرس محل کشف جسد، دستور دادم صحنه را حفظ کرده تا خودم به محل بروم و پزشکی قانونی و تشخیص هویت را هم خبر کنند. روز تعطیل بود و۲۰ دقیقهای به محل کشف جسد رسیدم.داخل یک سطل در سه نایلون زباله قطعات مثلهشده یک دختر جوان بود. دستور دادم گشتهای پلیس سایر سطلهای منطقه را جستوجو کنند تا اگر عضو دیگری وجود دارد کشف شود. نوع رها کردن جسد نشان میداد قاتل میخواسته پیکر مقتول کشف شود که آن را در داخل سطل رها کردهاست.تا تیم بررسی صحنه جرم و پزشک قانونی جسد را معاینه کند، خودم و دو مامور کلانتری سری به اطراف منطقه زدیم و دوربینهای چند خانه و مغازههای اطراف را چک کردیم که هیچ سرنخی به دست نیامد.حضور تیمهای پلیسی وپزشکی قانونی در باعث شد اهالی با کنجکاوی در محل جمع شوند، به همین خاطر بازپرس دستور داد جسد را سریع به پزشکی قانونی منتقل کنند که مردم با آن صحنه فجیع روبهرو نشوند. پزشکی قانونی اعلام کرد ۴۸ تا ۷۲ ساعت از وقوع قتل میگذرد و به احتمال زیاد مقتول ابتدا خفه شده و بعد جسد مثله شده است.با بررسی لباس مقتول متوجه شدیم مدرک شناسایی همراه جسد نیست اما ناخنهای این دختر دارای طرح خاصی بود.به ماموران کلانتری گفتم، به احتمال زیاد مقتول ساکن همان منطقه کشف جسد باشد. با عکس طرح ناخن به تمام آرایشگاههای زنانه محل سر بزنید و ببینید این طرح کدام ناخنکار است. ازسوی دیگر با بررسی پروندههای فقدانی مشخص کنند، در روزهای گذشته چه کسی با مشخصات دختر جوان اعلام مفقودی کردهاست.روز بعد یکی از ماموران تماس گرفت و گفت؛ به چند آرایشگاه سر زدیم که یکی مدعی شد این طرح را روی ناخنهای دختر جوانی به نام مرجان کار کرده است. با شناسایی او و بررسیهای پروندههای مفقودی متوجه شدیم پنج روز قبل مادر او گم شدن دختر ۲۰ سالهاش را اعلام کرده است.قرار شد آزمایش DNA گرفته شود تا مطمئن شویم جسد مثله شده متعلق به مرجان است.پس از تایید آزمایش، خانواده او برای تحقیقات مقدماتی به اداره قتل آمدند. مادر او که در شوک مرگ فجیع دخترش بود، شروع به حرف زدن کرد و گفت: چند روز قبل ساعت ۴ صبح دخترم گفت با دوستانش به کوه میرود. صبح زود از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. عصر هرچه زنگ زدیم پاسخگوی تلفن نبود و بعد گوشیاش خاموش شد. با دوستانش تماس گرفتم و فهمیدم دخترم پیش آنها نرفته و برنامهای هم برای کوه رفتن نداشتند؛ به همین دلیل گمشدن دخترم را به پلیس اطلاع دادم و با نامزدش مهران تماس گرفتم که او گفت اطلاعی از مرجان ندارد.دستور دادم پسر جوان احضار شود تا حضوری از او تحقیق کنم. ساعتی بعد پسر قد بلندی روبهرویم نشست و گفت که هیچ خبری از نامزدش ندارد و از شنیدن خبر مرگش در شوک است.به او گفتم فعلا از شهر خارج نشود و در دسترس باشد. با هماهنگی قضایی قرار شد، روز گمشدن مرجان آنتندهی موبایل خانوادهاش را بررسی کنند که ساعتی بعد اعلام شد گوشی مرجان و نامزدش در یک محل آنتندهی داشته است. با کشف این سرنخ، دستور بازداشتش را از بازپرس پرونده گرفتم. مهران بازداشت شد. از او خواستم واقعیت را بگوید که باز هم ادعاهای قبلیاش را تکرار کرد و مدعی بود در مرگ نامزدش هیچ دخالتی نداشته است.به او گفتم اگر واقعیت را بگوید به نفع خودش است که بعد از مکثی طولانی به قتل مرجان اعتراف کرد و گفت: روز حادثه با نامزدم قرار شد بیرون برویم و تفریح کنیم. صبح زود بود و او میخواست لباس بخرد اما همه جا بسته بود. یکدفعه دعوایمان شد و در اوج عصبانیت دستم را جلوی دهانش گرفتم. مرجان کبود و بیهوش روی زمین افتاد.تازه فهمیدم چهکار کردهام و برای خلاصی از جسد، آن رامثله کرده و درسطل زباله رها کردم. در این مدت با صحنهسازی سعی کردم خود را بیگناه نشان دهم اما خون مرجان دامن من را گرفت و دستگیر شدم. با اعترافات مهران، راز این جنایت هولناک فاش و متهم پس از تحقیقات روانه زندان شد.