معادلات جدید سهام پرریسک فرابورسی را به کدام سو میبرد؟
تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۱۴۷۴۱۲
دوشنبه این هفته پس از ۵ روز کاری که نمادهای بازارپایه برای تغییر تابلو بسته بودند، بازگشایی آنها صورت گرفت. برخی از نمادها شاهد صف فروش و برخی که تعدادشان بیشتر بود، در صف خرید یا قیمتهای مثبت بودند. روز سهشنبه وضعیت متفاوت شد و بیشتر نمادها شاهد صف فروش یا قیمتهای منفی بودند. بهنظر میرسد باید روزهای بیشتری نظارهگر بود تا مشخص شود که با وجود قوانین جدید، آیا مثل قبل استقبال از بازارپایه صورت خواهد گرفت یا سلیقه معاملهگران به سمت بازارهای اصلی بورس و فرابورس برمیگردد، آنگونه که عدهای معتقدند هدف مدیران سازمان از تغییر قوانین بازارپایه همین تغییر سلیقه است! در توجیه این دیدگاه هم به پیچیدگی عجیب در قوانین بازارپایه اشاره میکنند که با وجود گذشت دو روز از معاملات هنوز جوانب آن بهطور کامل شناخته نشده است و برخلاف قوانین قبلی محدودیت جدی را متوجه نمادهای آن میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تابلوی قرمز بازارپایه را میتوان کمفروغترین تابلو از سه تابلوی رنگی جدید دانست. مجموعا ۱۳ نماد در این تابلو وجود دارد که دو نماد «کچینی» و «چبسپا» مراحل انحلال خود را طی میکنند و بعید است نمادشان برای خرید و فروش باز شوند. «کارخانه چینی ایران» (کچینی) از قدیمیترین تولیدکنندگان کاشی در ایران بود که پس از انقلاب به مالکیت بنیاد مستضعفان درآمد و، چون نتوانست خود را با تحولات این صنعت هماهنگ کند، به وضعیت نامناسبی رسید. نهایتا سهامدار عمده تصمیم به انحلال این شرکت قدیمی در ۶۰ سالگی تاسیس آن در سال ۱۳۹۶ گرفت. هیات سهنفره تصفیه کچینی در حال فروش داراییها و نیز وصول مطالبات و پرداخت بدهیهای شرکت هستند. نماد چبسپا مربوط به «بستهبندی پارس» از شرکتهای زیرمجموعه «گسترش صنایع پیام» (لپیام) است که در سال ۱۳۹۴ تصمیم بر انحلال آن گرفته شد. سهامدار عمده بستهبندی پارس مشابه نظری که تقریبا در مورد تمام زیرمجموعههای خود ابراز میکند، چبسپا را هم واجد دارایی قابلتوجهی میداند. «ماشینآلات صنعتی تراکتورسازی» (تراک) هم چندسال پیش به شرکت «سرمایهگذاری ملت» (وملت) واگذار شد، اما وضعیت آن بهبود نیافت و به جایی رسید که در مهرماه ۱۳۹۴ براساس شکایت چند سهامدار حقیقی از سوی دادگاه ورشکسته اعلام و کنترل آن به «اداره تصفیه و امور ورشکستگی دادگستری تبریز» سپرده شد. «گازلوله» (پلوله) و «لوله و تجهیزات سدید» (فسدید) هم دو شرکت دیگر در بازار قرمز هستند که تقاضای ورشکستگی آنها در مراحل اولیه پذیرفته شده، ولی در حال فعالیت تولیدی هستند. در صورت تایید کامل ورشکستگی، این دو شرکت میتوانند به فعالیت عادی و سوددهی برسند. درباره گازلوله در گزارش قبلی گفتم و درباره فسدید در آینده خواهم گفت. سه موسسه اعتباری «کاسپین» (وکاسپی)، «نور» (ونور) و «توسعه» (توسعه) هم در بازار قرمز حضور دارند که فقط توسعه قابلمعامله است و در دو روز گذشته هم خریداران از آن استقبال خوبی کردند. درباره «توسعه» در روزنامه نوزدهم فروردین امسال گفته شد. «موسسه اعتباری نور» در اسفند ۱۳۹۲ با ترکیب سه موسسه اعتباری کوچکتر که عمدتا از استان کرمان بودند، تاسیس و بخشی از سرمایه آن هم از طریق پذیرهنویسی در فرابورس تامین شد. ونور گرچه بدون هیچ حاشیهای به کار خود ادامه داده، اما معاملات ثانویه آن در فرابورس انجام نشده است. «موسسه اعتباری کاسپین» (وکاسپی) از ادغام دو موسسه اعتباری که عمدتا خراسانی بودند بهوجود آمد و گرچه در تابلوی بازارپایه فرابورس درج شد، اما هیچ معاملهای روی آن صورت نگرفت. با توجه به حاشیههای پررنگی که برای این موسسه ایجاد شد، بعید است در تابلوی قرمز گشایش یابد. شرکت «پرمیت» (سپرمی) یکی از سازندگان لوله و ورق سیمانی بود که مانند رقبای خود، پس از ممنوعیت ورود آزبست به کشور و ممنوعیت استفاده از آن دچار مشکل و سپس توقف در تولید شد و نتوانست به وضعیت عادی برگردد. البته سهامدار عمده بخش خصوصی که این شرکت را از «سیمان شرق» (سشرق) خریده بود، توانست چند سالی پیش از به مشکل خوردن این صنعت، از عملکرد شرکت سود ببرد. به گفته سهامدار عمده، سپرمی بهجز زمین کارخانه، دارایی قابلتوجه دیگری ندارد که البته آن هم در رهن بانک است. چندسال پیش و در زمانی که سهم در تابلوی توافقی فرابورس بود، بهخاطر بدهی مالیاتی یکی از سهامداران، بخشی از سهام وی به حراج گذاشته شد که بههمین خاطر قیمتهای زیر ۱۵ تومان را هم به خود دید. پس از آن با تغییر قوانین بازارپایه در اواخر سال ۱۳۹۵ و گشادهدستی مدیران فرابورس در دادن دامنه نوسان ۱۰ درصدی روزانه به آن، قیمتهای بالای ۸۰۰ تومان را هم به خود دید. با توجه به وضعیت این شرکت از دیدگاه بنیادی، صف فروش سهشنبه برای آن رویداد چندان دور از ذهنی نبود. «تولیدی و صنعتی آبگینه» (کابگن) در هنگام بازشدن تابلوهای رنگی بهخاطر برگزاری مجمع فوقالعاده انتخاب اعضای هیاتمدیره بسته بود. مدتی بود حتی سهامداران این شرکت هم نمیتوانستند با کسی در شرکت تماس بگیرند، اما بیستم شهریور انتخاب هیاتمدیره صورت گرفت و نماد آن احتمالا در روزهای آینده در تابلوی قرمز بازگشایی شود. «صنایع کاشی اصفهان» (کاصفا) از اخراجیهای بورس است که هنوز نماد آن در بازارپایه گشایش نیافته و آخرین اطلاعات مربوط به آن روی کدال، انتخاب هیاتمدیره آن در مهرماه ۱۳۹۶ است. «سیمان خرمآباد» (سخرم) یکی از پروژههای سیمانی ناتمام است که در سال ۱۳۸۲ بهصورت سهامی خاص توسط یکی از فعالان اقتصادی منطقه تاسیس شد. سهامدار عمده سخرم در سالهایی که دولت نهم کلنگ پروژههای متعدد (سیمانی) را بر زمین میزد، فرصت را مناسب دید و با پذیرهنویسی برای عموم آن را به سهامی عام تبدیل کرد. بخشی از تاسیسات ساختمانی این پروژه صورت گرفته و قسمتی از ماشینآلات آن هم خریداری شده، اما گفته میشود با توجه به آنکه در نزدیکی این کارخانه قرار است نیروگاه برق ساخته شود و غبار خروجی از این کارخانه ممکن است برای آن مشکلساز شود، با ادامه کار این پروژه در محل فعلی مخالفت میشود. نماد این شرکت هنوز بازگشایی نشده، ضمن اینکه شرکت یک افزایش سرمایه ۱۰۰ درصدی از آورده نقدی را چند سال پیش شروع کرد که ظاهرا مسکوت یا لغو شد. «فروشگاه زنجیرهای دیاکو» (بدکو) که دارای سهامداران حقیقی خرد و کلان پرشماری است، پس از اجاره فروشگاهی در سعادتآباد تهران نتوانست به موفقیت چندانی در زمینه سودآوری دست یابد. عدمانسجام ساختار هیاتمدیره در کنار فعالیت در دوران رکود سبب شد در یکی از روزهای چند سال پیش سهامداران باخبر شوند که شرکت ساختمان تنها فروشگاه خود را تخلیه کرده درحالیکه طبق قرار انتظار داشتند بدکو در آیندهای نزدیک، دوطبقه از ساختمان بزرگی در منطقه ۲۲ تهران را برای فروشگاه دوم خود به مدتی طولانی اجاره کند. در آخرین روزهای سال گذشته، مجمع فوقالعادهای برای انتخاب هیاتمدیره جدید این شرکت برگزار شد که پس از آن خبری از عملکرد مدیران جدید منتشر نشد. «صنایع کشاورزی و کود زنجان» (زنجان) که پیش از این «پتروشیمی زنجان» نامیده میشد سهشنبه هفته قبل در نامهای خطاب به سهامداران خود که در کدال منتشر شد، ضمن تاکید بر اینکه خبرهای خوبی در زمینه اجرای این پروژه وجود دارد، افت قیمتی سهم را به هیجانات غیربنیادین بازار در اثر «تصمیمات اخیر فرابورس» نسبت داد.
تصمیماتی که به زعم مدیریت شرکت علت اصلی کاهش ارزش بیش از ۲۰ درصدی سهم طی دو، سه روز بود. کشف قیمت روز دوشنبه زنجان در محدوده مثبت صورت گرفت، اما سهشنبه سهم به صف فروش رسید. پتروشیمی زنجان از طرحهایی است که کلنگ آن در دولت نهم و در یک سفر استانی زده شد، اما دلارهای نفتی فراوان آن سالها صرف راهاندازی به موقع آن نشد. تا پیش از دولت نهم رسم بر آن بود که در عمده طرحهای صنعتی، دولت خود پیشقدم شده و با استفاده از منابع حاصل از فروش نفت سرمایهگذاری انجام میدهد. سپس با به نتیجه رسیدن طرح یا پروژه اقدام به عرضه آن در بازار سرمایه میکند. این روش سبب میشد که ریسکهای پروژه از جمله تاخیر چندساله در اجرا که در سیستم دولتی موضوعی کاملا عادی شده است، متوجه سرمایه مردم نشود. اما در تاسیس بسیاری از طرحهای دولت نهم و دهم برخلاف این موضوع عمل شد و با توجیه شریک کردن مردم در منفعت پروژهها نه تنها سودی عاید آنها نشد بلکه سرمایه مردم طی دو شوک ارزی، ارزش خود را از دست داد. پیش از این درباره طرح «پتروشیمی گلستان» (شستان) که شبیه زنجان برای تولید اوره و آمونیاک بود، گفتیم که تقریبا هیچ کاری جز خرید لیسانس برای آن صورت نگرفته است. زنجان هم با گذشت بیش از یک دهه از شروع پروژه سرنوشتی شبیه پتروشیمی گلستان داشت، اما دو سالی است که دو سهامدار عمده جدید کنترل آن را در اختیار گرفته و مصمماند آن را به اجرا برسانند. زنجان در سال ۱۳۸۶ با سرمایه بیش از ۵۵ میلیارد تومانی تاسیس شد، اما پرداخت سرمایه آن تازه در سال ۱۳۹۰ تکمیل شد، چون برخی سهامداران تعهد پرداخت بخشی از سرمایه را برای آینده داده بودند. این در حالی بود که سال ۱۳۹۰ طبق برنامه اولیه پروژه باید به بهرهبرداری میرسید. در فهرست سهامداران عمده سالهای اول نام «بانک صادرات» (وبصادر) را میتوان دید که اتفاقا در پتروشیمی گلستان هم حضور داشت. بانک صادرات مدتی پیش سهام خود را بهصورت عمده به سهامداران جدید منتقل کرد. این پروژه در هنگام تاسیس، نام پتروشیمی زنجان را بر خود داشت که احتمالا بهخاطر وابستگی یکی از سهامداران درصدی به یک نهاد حکومتی، تحریم شد. سهامداران جدید که رفع این تحریم به ظاهر اشتباه را حتی پس از تغییر سهامداران آسان نمیدیدند، در مجمع فوقالعادهای نام شرکت را به «صنایع کشاورزی و کود زنجان» تبدیل کردند. طرح اولیه زنجان براساس ساخت یک شهرک صنعتی بزرگ بود که شامل صنایع پاییندستی اوره و آمونیاک هم میشد، ولی در حال حاضر تمرکز سهامداران جدید بر راهاندازی طرح اصلی اوره و آمونیاک است. سهامداران جدید توانستند طی دو مرحله سرمایه شرکت را عمدتا از محل آورده نقدی از حدود ۵۵ میلیارد تومان به ۳۵۰ میلیارد تومان برسانند. همچنین برخی از تجهیزات مورد نیاز (از جمله توربینهای بخار) وارد سایت شده است. طبق برنامهریزی صورت گرفته قرار است این پروژه در سال ۱۴۰۱ به بهرهبرداری برسد. در نامه ارسالی به کدال گفته شده که اعتبارات اسنادی (L/ C) بیش از ۱۵۰ میلیون یورویی طرح فعال است و از یکسو خرید تجهیزات و از سوی دیگر مقدمات فعالیتهای اجرایی در سایت شرکت شروع شده تا پروژه مطابق زمانبندی به پایان برسد. منبع: دنیای اقتصاد
منبع: فرارو
کلیدواژه: معاملات فرابورسی بازار بورس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۱۴۷۴۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اینجا از هر ۱۰ سرمایه، ۹ تا بر باد میرود
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ علیرضا رأفتی: بگذارید اول قصه را با یک جوک بی مزه، حتی چند دهه قدیمیتر از گروههای خانوادگی، شروع کنیم. همان حکایتی که احتمالاً شنیدهاید: مردی که در ساحل نشسته بود و داشت یک سطل ماست را میریخت توی آب دریا! گفتند: «چیکار میکنی؟»؛ گفت: «دوغ درست میکنم.»؛ گفتند: «نمیشه!»؛ گفت: «ولی اگه بشه چی میشه!»
دو دههای میشود که دنیا روی کسب و کارهای نوآور کوچک، اسم «استارتآپ» را گذاشته است. مفهومی که از دل ایالات متحده آمریکا شکل گرفت و حتی میشود آن را برد در پوشه «رؤیای آمریکایی»: «بنیانگذارانی که یک ایده خلاقانه، قدری پول، پشتکار فراوان و مهارت کافی دارند و با هم جمع میشوند در گاراژ یک خانه و یک محصول بر پایه اینترنت را میسازند که دنیا را تکان میدهد و ظرف چند سال تبدیلشان میکند به ثروتمندترین انسانهای روی زمین!» این تعریفی اغراقآمیز است که مخاطب از مفهوم خلق استارتآپ گرفته بود.
کم کم رویدادهایی مثل Startup weekend در سراسر دنیا، و از اوایل دهه نود در ایران خودمان، شکل گرفتند که صاحبان ایده میآمدند و برای سرمایهگذاران خطرپذیر ایدهها یا محصولات اولیهشان (MVP) را ارائه میدادند.
چرا سرمایهگذار خطرپذیر؟ چون پذیرفته که در سرمایهگذاری استارتآپی قرار است ۹۰ درصد مواقع زیان بدهد و ۱۰ درصد سود کند. سرمایهگذاری خطرپذیر به یک معنی نوعی از سرمایهگذاری است که شرکت یا شخص، سرمایهگذاریاش را روی یک ایده یا محصولی که تا به حال به آن شکل در بازار جهان یا آن منطقه نبوده انجام میدهد.
هم نبود ذهنیت واقعی از بازار و هم نداشتن برآورد درست از کارکرد محصول ریسک را بالا میبرد. برای همین هم احتمال ۹ شکست از ۱۰ سرمایهگذاری اصطلاح رایجی بین این سرمایهگذاران است. اما در صورت نتیجهدهی محصول و بازار، سودی که از برد یکی از ۱۰ سرمایهگذاری به جیب سرمایهگذار میرود، تمام ۹ شکست قبلی را پوشش میدهد. این شکل از سرمایهگذاری دانش کافی مدیریتی، شناخت بازار، فناوری و محصولات بر پایه فناوری را میطلبد که غالباً سرمایهگذاران و مشاورانشان این دانش را دارند و بیگدار به آب نمیزنند.
اما نمای بیرونی این سرمایهگذاریها و بنیانگذاریها برای تماشاگری که دانشی در این زمینه ندارد، همان دوغ کردن دریا با یک سطل ماست است! شیوهای که بسیاری از کسانی که فکر میکنند صاحب ایدههایی هستند که میتواند دنیا را تکان دهد هم با آن درگیرند. رویدادهای ارائه طرح و محصول به سرمایهگذار پر است از نوجوانان و جوانانی که فکر میکنند خلاقانهترین ایده دنیا را دارند و استراتژیشان برای به ثمر رسیدن محصول این است: «اگه بشه چی میشه!»
شاید بشود گفت بخشی از این نگاه به استارتآپ برمیگردد به همین نوع نگاه به مسئله «موفقیت»؛ موفقیت قبلاً در فرهنگ ما کنار مفهوم «رستگاری» قرار میگرفت و برای رسیدن به آن مجموعهای از تلاشهای مادی و معنوی نیاز بود و منابع مورد رجوع هم مجموعهای از کتابها و سخنانی از دل مذهب و ادبیات بودند. حالا اما موفقیتی که نوجوان و جوان امروزی میشناسد، ورقی است که از دل همان پوشه رؤیای آمریکایی بیرون آمده و مخاطب آن، در کتابها و سخنرانیهای انگیزشی به دنبالش میگردد. کتابها و سخنرانیهایی که بسیاریشان نه پایه روانشناسی دارند، نه ادبیات و نه هیچ حوزه تخصصی دیگر! تنها حرفهای قشنگیاند که میتوانند چند روزی یک نوجوان را ساعت ۵ صبح از خواب بیدار کنند که دنیا را عوض کند!
اما با این وجود، نمیتوان آثار بعضی اساتید مدیریت یا روانشناسی که به این شیوه نوشته شده و در این دسته قرار گرفته اما واقعاً مبنای علمی دارد را نادیده گرفت. در یکی از همین آثار استیون کاوی، نویسنده و تاجر آمریکایی جملهای دارد که به نظر برآمده از تجربه بینظیر در کسب و کار است: «با یک پایانبندی در ذهنت، شروع کن!»
مسئله بیشتر جوانانی که در رویدادهای استارتآپی میخواهند با ایدههاشان دنیا را عوض کنند این است که حتی برای همان ایدهای که فکر میکنند فوقالعاده است یک «پایان» خوب یا بد در نظر ندارند. به همین خاطر است که حتی بسیاری از مدیران استارتآپی در کشورمان خودشان و کسب و کارشان را یک هویت واحد میدانند که بی هم هیچاند و قرار نیست هیچ وقت از هم جدا شوند. تا کی؟ لابد الی الابد!
چندی پیش خبر خروج برادران محمدی (بنیانگذاران دیجیکالا) از این شرکت و فروش سهمشان رسانهای شد اما به سرعت مهر تکذیب رویش خورد. مدتی قبلتر البته شاهد خروج میلاد منشیپور (مدیرعامل و همبنیانگذار تپسی) از ترکیب سهامدار و بعد از مدیرعاملی این شرکت بودیم. اتفاقی که تلنگری برای زیستبوم استارتآپی کشور بود و نمونه خوبی برای اینکه بتوان گفت: «کسب و کار هم میتواند مثل یک فیلم سینمایی خوب، پایانبندی مناسب داشته باشد.»
شرکت سرمایهگذاری گلرنگ با مبلغی بیش از ۲ هزار میلیارد تومان ۷۰ درصد سهام تپسی را از سهامداران خرید. البته درصد بسیار کمی از این سهام متعلق به بنیانگذاران حقیقی بود اما همان درصد کم هم در ۲ هزار میلیارد تومان عددی میشود که میتواند تحقق همان رؤیای استارتآپی اوایل دهه ۹۰ در ایران باشد.
در نمونه بزرگ خارجی این اتفاق که زمان زیادی هم از آن نگذشته، مالک تسلا و اسپیسX سهام عمده توئیتر را از سهامدارانش با ارزش چند ده میلیارد دلاری خرید. پولی که از این فروش سهام نصیب جک دورسی (همبنیانگذار توئیتر) شد، ۹۷۸ میلیون دلار بود.
پشت برادران محمدی و میلاد منشی پور ایرانی و جک دورسی خارجی، هزاران هزار جوان هستند که در مرحله ایده یا اجرا شکست خوردهاند و رویایشان محقق نشده است. اما حالا که نمونههایی از خروج موفق از کسب و کار را در کشورمان میبینیم، بد نیست به این هم توجه کنیم که چهقدر از آن هزاران هزار شکست، واقعاً مبنای علمی و حسابشدهای برای موفقیت داشتهاند؟ اصلاً چهقدر از موفقیتهای فعلی که میبینیم «پایانبندی» مناسب خواهند داشت؟
کد خبر 6087769