باید بپرسید چه چیز در خطر است؟
تاریخ انتشار: ۳۰ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۱۸۵۰۳۶
نویسنده باید برای نوشتن هر داستان این سؤال را از خودش بپرسد: «چه چیزی در خطر است؟» این یک سؤال علمی و آکادمیک داستاننویسی است. حتماً باید یک چیز خیلی مهم در معرض خطر باشد تا آن داستان ارزش تعریف کردن و نوشته شدن داشته باشد. سیامک گلشیری
داستانی به نام «تپههایی چون فیلهای سفید» اثر ارنست همینگوی یک مثال خوب برای این مسأله است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در مقابل ممکن است داستانی بخوانید که هیچ چیز مهمی در آن نباشد که ارزش مطرح شدن داشته باشد و وقتی خواننده آن را میخواند به خودش میگوید: «خب چه داشت که باید نوشته میشد؟ چنین داستانی کجای دنیا را تغییر میدهد؟»
این سؤال میتواند کشمکش جدی در داستان به وجود بیاورد و داستان با کشمکش ساخته میشود. وقتی میگوییم داستانی قصه ندارد منظورمان کشمکش است. یعنی هیچ گرهی وجود ندارد. در قصه باید دو عنصر مقابل هم قرار بگیرند تا این گره به وجود بیاید و این گره میتواند هرچیزی باشد اما باید خیلی قوی باشد. چیزی که قرار است از دست برود باید خیلی قوی باشد و خیلی به آن فکر شده باشد وگرنه داستانی به وجود نمیآید.
این کشمکش میتواند درونی باشد. با خودش. مانند بوف کور، زنده به گور و حتی جنایات و مکافات. یا میتواند بیرونی باشد. دو نفر مقابل هم قرار بگیرند یا انسان مقابل جامعهاش قرار بگیرد. باید چیز مهمی باشد تا داستان به وجود بیاید.
«ادوارد مورگان فورستر» رماننویس و منتقد ادبی میگوید: «تمام هزار و یک شب براساس این جمله است: چه خواهد شد؟ بعد چی؟» با همین سؤال تمام مدت خواننده میخواهد داستان را دنبال کند و ببیند چه اتفاقی میافتد.
یک مسأله دیگر هم در انتخاب موضوع داستان مهم است. بعضی موضوعات بشدت شخصی هستند. ممکن است این موضوع فرد به فرد فرق کند و ممکن است برای خیلی از آدمها اصلاً جذاب نباشد. رمان و داستان کوتاهی با این موضوع شکست میخورد. مگر اینکه بتواند آن موضوع شخصی را جهانی کند. با مفاهیم آن را ادغام کند و با شگردهای داستاننویسی حالت جهانی به آن بدهد. به شرطی که موضوع آن پتانسیل را داشته باشد وگرنه زندگی معمولی که هیچ کشمکشی ایجاد نمیکند و هیچ گرهی ندارد ارزشی برای تعریف کردن و داستان شدن ندارد.
یکی از مسائلی که در داستان کوتاه دهه 80 داشتیم، این بود که کتابها را باز میکردیم و می دیدیم هیچ خبری از آدمهایی که در جامعه ما زندگی میکنند نیست. خیلی از اتفاقات روز را داخل آنها نمیدیدیم. در صورتی که در غرب تمام موضوعاتی که در جامعه اتفاق میافتد موضوع داستانها میشود و حتی در داستانهای تخیلی به شکلی مطرح میشود. در ایران چنین چیزی را در داستانها خیلی کم میبینیم در صورتی که هر روز اطراف ما پر از اتفاقات است. من زمانی میگفتم در تهران درباره هر خانهای میشود یک رمان نوشت اما الان میگویم درباره هر آدمی میتوانیم بنویسیم. ما در شرایطی بزرگ میشویم و رشد میکنیم که پر از تناقض است و میتوانیم درباره همه این تناقضها بنویسیم. اما داستانهایی که اکنون میخوانیم به شدت انتزاعی است و حتی مکان و زمان داستان مشخص نیست.
اما مهمترین مؤلفه برای انتخاب موضوع و تشخیص اینکه ارزش داستان شدن دارد یا نه همان سؤالی است که ابتدا مطرح کردم: «چه چیزی در خطر است؟»/ایران جمعه
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۱۸۵۰۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی: