Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-04-29@09:55:11 GMT

لحظات دردناک یک کودک دیگر زیر دست دندانپزشک

تاریخ انتشار: ۲ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۲۲۶۹۱۰

لحظات دردناک یک کودک دیگر زیر دست دندانپزشک

گفت‌وگو با مادر «مانی» درباره آنچه در مطب گذشت

تکرار یک اتفاق تلخ، این بار در مشهد. این‌بار مانی دوسال‌ونیمه بود که زیر دست یک دکتر دندانپزشک نزدیک بود جانش را از دست بدهد. پسربچه‌ای که برای درمان دندان‌هایش به مطب یک دندانپزشک در مشهد رفت، اما سرنوشتی تلخ مانند روناک و امیر علی سه ساله در اراک برایش رخ داد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با این تفاوت که مانی توانست زنده بماند، اما بعد از گذشت یک‌ماه‌ونیم همچنان شب‌ها کابوس می‌بیند.

پسربچه‌ای که هنگام درمان دندان‌هایش، سه نفر دست و پا و بدنش را گرفته بودند و آن‌قدر این بچه را آزار دادند که بدنش کبود شد، ترسید و دیگر هیچ‌وقت نتوانست مثل قبل سرزنده باشد و کودکانه شیطنت و بازی کند.
مانی که بعد از رفتن به یک دندانپزشکی در عرض ۱۰ دقیقه آن‌قدر عذاب کشید که از حال رفت، حالا همچنان از تنها شدن و لحظه‌ای جداشدن از پدر و مادرش می‌ترسد.
والدین مانی از دکتر دندانپزشک شکایت کرده‌اند و در حال پیگیری پرونده پسرشان هستند تا دوباره شاهد یک فاجعه دیگر نباشند.

مادر مانی جزییات ماجرای اتفاقی که برای پسرش رخ داد را اینطور روایت می‌کند

چه شد که مانی را به مطب دندانپزشکی بردید؟
چند وقتی می‌شد که پسرم دندان‌درد داشت، وقتی نگاه ‌کردیم یکی از دندان‌هایش سوراخ شده بود و وقتی مسواک را روی دندان‌هایش می‌کشیدیم، لثه‌اش خون می‌آمد. برای همین او را به بیمارستانی در مشهد بردیم. این دکتر، دندانپزشک مخصوص اطفال بود. برای دو روز بعد در مطبش که روبه‌روی بیمارستان بود، به ما وقت داد. من و شوهرم هم مانی را پیش او بردیم.

در مطب چه اتفاقی افتاد؟
وقتی مانی را به آن‌جا بردیم، پسرم را داخل اتاق بردند. به ما گفتند وارد اتاق نشویم و بیرون منتظر بمانیم؛ چون اگر مانی ما را ببیند، بیشتر بی‌تابی می‌کند. برای همین من و شوهرم پشت در منتظر ماندیم. تنها چیزی که دیدم این بود که دکتر بلافاصله بعد از تزریق آمپول بی‌حسی کار دندان‌های پسرم را شروع کرد. خیلی تعجب کردیم و به دکتر گفتیم چرا چند دقیقه صبر نمی‌کنید تا بی‌حسی اثر کند، او هم گفت بی‌حسی برای بچه‌ها سریع‌تر عمل می‌کند. او کارش را شروع کرد و ما فقط جیغ و فریادهای پسرم را می‌شنیدیم. لحظات وحشتناکی بود. پشت در من و شوهرم هم اشک می‌ریختیم.
مانی آن‌قدر گریه کرد که شوهرم یک بار خواست وارد اتاق شود اما باز هم به او اجازه ندادند. تا این‌که بعد از دقایقی وارد اتاق شدیم. صحنه‌ای که دیدم را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. یک دستیار با حالت دو زانو روی پاهای پسرم نشسته بود. دستیار دیگری گلوی پسرم را گرفته بود، یک دستیار دیگر هم کمر مانی را گرفته بود. خود دکتر هم با یک دستش پیشانی پسرم را محکم گرفته بود و با دست دیگرش کار درمان را انجام می‌داد. واقعا شوکه شدیم. پسرم آن‌قدر جیغ زده بود که لب‌ها و حتی بینی‌اش کبود شده و بی‌حال بود.

سه دستیاری که پسرتان را نگه داشته بودند، مرد بودند؟

نه؛ آنها سه زن بودند. خود دکتر هم یک مرد حدودا ۵۵ یا ۵۶ ساله بود. واقعا صحنه باورنکردنی بود. وقتی پسرم را در آغوش گرفتم، هیچ جانی نداشت. کلی هم از دهانش خون رفته بود. یک لحظه ترسیدم که نتواند دوام بیاورد.

بعد چه شد؟
وقتی به آنها اعتراض کردیم، گفتند طبیعی است و همه بچه‌ها همین‌طور می‌شوند. آن پزشک هم مخصوص اطفال بود و گفت که هر روز با این مسائل سر و کار دارند. ما هم بچه را به خانه بردیم. وقتی رسیدیم من مانی را جلوی کولر خواباندم تا کمی خنک شود و سر حال بیاید. آن‌جا بود که متوجه آثار کبودی و ناخن روی گردن پسرم شدم. دستیار پزشک گلوی پسرم را آن‌قدر فشرده بود که جای ناخن‌هایش مانده بود. مانی اصلا حال خوبی نداشت. شوهرم بلافاصله گفت که بچه را به پزشکی قانونی ببریم تا آن‌جا معاینه‌ شود.

پزشکی قانونی چه گفت؟
پزشکی قانونی بلافاصله جای فشارها و ناخن‌ها را روی گلوی پسرم تایید کرد و گفت که مشخص است کسی گلوی بچه را بیش از حد فشرده است؛ بعد از آن بود که از آن پزشک شکایت کردیم.

پرونده شما الان در چه حالی است؟
در دادگاه در حال بررسی است. منتظریم تاریخ جلسه دادگاه مشخص شود.

با پزشک پسرتان هم حرف زدید؟
بله؛ بعد از این اتفاق با او صحبت کردیم ولی اصلا زیر بار نرفت و الان هم همچنان در حال کارکردن است. وقتی پیگیری کردم، متوجه شدم چند بچه دیگر هم مثل پسر من شده‌اند و این پزشک کارش را این‌طور انجام می‌دهد. اما ممکن است بچه‌ای از ترس سکته کند یا طاقت نیاورد.

حال مانی چطور است؟
پسرم هنوز هم از همه چیز می‌ترسد. یک لحظه هم از من و پدرش جدا نمی‌شود. مرتب کابوس می‌بیند. شب‌ها با جیغ و فریاد از خواب بیدار می‌شود. پسر کوچکم در این سن‌وسال کم حال روحی بدی پیدا کرده و مرتب استرس دارد که نکند او را تنها بگذاریم.

اولین‌بار بود که پسرتان را به دندانپزشکی می‌بردید؟
نه؛ قبلا هم یک‌بار او را به یک کلینیک برده بودیم. در آن‌جا کار را خیلی تمیز انجام دادند؛ پسرم اصلا اذیت نشد. او را بیهوش کردند و کارشان را انجام دادند. این‌بار مجبور شدیم او را پیش این دندانپزشک ببریم؛ چون وضعیتش اورژانسی بود. وگرنه دوباره او را به همان کلینیک می‌بردیم. ما از آن پزشک شکایت کرده‌ایم و تا آخرش هم پیگیر ماجرا می‌شویم تا بلایی سر بچه‌ای در آن مطب نیاید و ماجرای روناک و امیرعلی در اراک تکرار نشود.

منبع: شهروند آنلاین

انتهای خبر/

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: ماجرای مانی دندانپزشکی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۲۲۶۹۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جوان کاشمری چطور از دختران جوان در برابر ۲ مزاحم دفاع کرد| ضربه چاقو فقط ۲ میلی متر با شاهرگ علی فاصله داشت | ۲ شرور مست و سابقه‌دار بودند

همشهری آنلاین - حوادث: باز هم جوانمردی برای دفاع از افراد بی‌دفاع جانش را به خطر انداخت و تا یک قدمی مرگ پیش رفت. این بار در جریان حادثه ای که در کاشمر اتفاق افتاد، جوانی به نام علی علیزاده وقتی دید ۲ نفر از اوباش مزاحم ۳ دختر شده اند، به آنها تذکر داد؛ اما آنها این تذکر را با ضربه چاقو جواب دادند. چاقو به گردن علی اصابت کرد و خونریزی شدید او سبب شد تا یک قدمی مرگ پیش برود، اما خواست خدا بود او که تنها فرزند خانواده است با تلاش کادر پزشکی زنده بماند. در شرایطی که علی بعد از جراحی سنگین از بیمارستان مرخص شده و همچنان در بستر است، محمد علیزاده پدر او در گفتگویی اختصاصی با همشهری درباره حادثه‌ای که برای پسرش اتفاق افتاده و آخرین وضعیت او صحبت کرد.

درباره علی صحبت کنید. او چند سال دارد؟

علی تنها فرزند من است. او متولد سال ۷۵ است و ۲۸ سال دارد. پسرم دانشجوی رشته تربیت بدنی است.

درباره روز حادثه صحبت کنید. آن روز دقیقا چه اتفاقی افتاد و علی چطور مجروح شد؟

روز حادثه ۲، ۳ دختر جوان از نزدیکی خانه‌مان می‌گذشتند که دو پسر موتورسوار برای‌شان مزاحمت ایجاد کردند. ظاهرا می‌گفتند که باید با ما رفیق شوید و با ما بیایید و... همان موقع علی سر رسیده و این صحنه را دیده بود. او هیچ درگیری با آنها نداشت و فقط گفته بود که مزاحم نشوید و مگر خودتان خانواده ندارید. همین چند جمله باعث شده بود که آنها چاقو بکشند و به گردن پسرم بزنند.

بعد از این حادثه علی چه شرایطی داشت؟

چاقو فقط ۲ میلی‌متر با شاهرگ گردن علی فاصله داشت و اگر چاقو فقط ۲ میلی‌متر آن طرف تر برخورد می‌کرد اتفاق بدی می‌افتاد.

وقتی فرزندتان مجروح شد شما کجا بودید و چطور از حادثه با خبر شدید؟

من در خانه بودم که سر و صدا شنیدم. با عجله بیرون آمدم و دیدم مردم جمع شده اند. دیدم سر و صورتش خون آلود است و حالش بد است. او دچار خونریزی شدیدی شده بود و لباسش پر از خون بود. خدا هیچ پدری را در این موقعیت قرار ندهد. پسر جوانم جلوی چشمانم داشت از دست می‌رفت. با اورژانس تماس گرفتیم اما چون وضعیت علی داشت بدتر می‌شد قبل از رسیدن نیروهای اورژانس، هم محلی‌ها پسرم را به بیمارستان منتقل کردند و در آنجا تحت عمل جراحی قرار گرفت.

از شرایط علی در بیمارستان صحبت کنید. در آنجا چه اقداماتی برای نجاتش انجام شد؟

وقتی علی را به بیمارستان بردند خونریزی اش بیشتر شده بود. نزدیکان‌مان با او بودند و ماموران پلیس از من خواستند که به کلانتری بروم. با این حال دلم پیش پسرم بود و مدام با افرادی که در بیمارستان بودند در تماس بودم. لحظات خیلی بدی بود. وقتی جان پسرم در خطر بود می‌خواستم دنیا نباشد. من فقط همین یک فرزند را دارم و نمی‌توانستم حادثه ای که برایش اتفاق افتاده بود را قبول کنم. جراحی او حدود یک ساعت طول کشید تا اینکه بالاخره خبر دادند که جراحی موفقیت آمیز بوده و خطر رفع شده است. خدا را شکر می‌کنم که این ماجرا به خیر گذشت و خدا پسرم را دوباره به من برگرداند.

دو پسر شروری که علی را مجروح کرده بودند چطور دستگیر شدند؟

ضاربان را هم‌محلی ها همان موقع دستگیر کرده و به پلیس تحویل داده بودند. یکی از آنها ۱۷ ساله و دیگری ۲۰ ساله است. هر دو سابقه دار هستند و آخرین بار ۳ ماه قبل چاقوکشی و سرقت کرده بودند. آنطور که می‌گفتند زمانی که با پسرم درگیر شدند هم حالت طبیعی نداشتند و مست بودند.

خواسته شما درباره ۲ جوان شرور چیست؟

ما از هر دو نفرشان شکایت کردیم و خواسته مان مجازات هر دو نفرشان است. آنها مزاحم ناموس مردم شده بودند و در ادامه هم چاقوکشی کردند. آن هم برای پسر من که هیچ وسیله ای برای دفاع از خودش نداشت و فقط به آنها تذکر داده بود که مزاحم نشوند. اگر هر کسی بخواهد در شهر راه بیفتد و چاقوکشی کند که سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

حادثه‌ای که برای علی اتفاق افتاد درست در شب سالگرد شهید الداغی بود. جوانی که در راه دفاع از دختری جوان به شهادت رسید.

بله این موضوع را می‌دانم و از ماجرای این شهید اطلاع دارم. وقتی چشم انتظار خبری از بیمارستان بودم تا از وضعیت علی با خبر شوم به یاد شهید حمیدرضا الداغی و خانواده اش بودم. جوانمردی که سال قبل درست مثل علی از دختری بی‌پناه در برابر اوباش دفاع کرده و جانش را از دست داده بود. در آن لحظات تا حدودی حال آنها را درک کردم که در چه شرایط سختی قرار داشتند. بعد فهمیدم حادثه ای که برای پسرم اتفاق افتاده، درست در شب سالگرد این شهید بود. روح شهید الداغی شاد باشد.

با گذشت ۲ روز از این حادثه وضعیت علی چطور است و آیا از مسولان کاشمر کسی برای ملاقات او آمده است؟

پسرم ۲ روز در بیمارستان حضرت ابوالفضل کاشمر بستری بود که جا دارد از تلاش های کادر بیمارستان برای نجات پسرم تشکر کنم. حالا هم از بیمارستان مرخص شده و در خانه استراحت می‌کند. وضعیت او بهتر شده اما باید تا بهبودی کامل صبر کنیم. بعد از این حادثه مسئولان شهر برای عیادت علی به بیمارستان آمدند و به ما سرسلامتی دادند. دست همه شان درد نکند. خدا را شکر می‌کنم که تنها فرزندم در این حادثه باعث سربلندی من و خانواده شد. من به علی افتخار می‌کنم.

کد خبر 847867 برچسب‌ها ستاد امر به معروف و نهی از منکر اراذل و اوباش حوادث ایران

دیگر خبرها

  • جوان کاشمری چطور از دختران جوان در برابر ۲ مزاحم دفاع کرد| ضربه چاقو فقط ۲ میلی متر با شاهرگ علی فاصله داشت | ۲ شرور مست و سابقه‌دار بودند
  • روایت دردناک امدادگران از صحنه های تصادفات موتورسواران + ویدئو
  • چالش‌های سلامت دهان و دندان در ایران/ مشکل افزایش دندانپزشک نیست
  • ۱۰ راهکار ساده برای رفع بوی بد دهان
  • پیغام هافبک پرسپولیس با شادی گل دردناک
  • ‌ویزیت پزشکان‌ در کرمانشاه چند؟
  • لحظات دردناک تگزاس و نیویورک
  • علت اصلی تعویض اورونوف مقابل آلومینیوم مشخص شد | تصویر دردناک منتشر شد
  • جنایت مرد نقاش | او همسر و پسر ۱۱ ساله خود را آتش زد!
  • اقدام آتشین مرد نقاش | مادر و پسر ۱۱ ساله در خشم پدر سوختند