ستارگان مدفون در تخت فولاد| آیتالله گزی به شیخ بهایی عصر معروف بود؛ قاضی پاک نیت و پاک سرشت
تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۲۴۹۶۹۷
جامعیت آخوند گزی سبب شد تا شاگردش استاد جلال الدین همایی او را « شیخ بهایی عصر» لقب دهد؛ او نزد مردم به قاضی پاک نیت و پاک سرشت معروف بود و از فقرا حمایت میکرد. ۰۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۴:۴۳ استانها اصفهان نظرات - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، مجموعه فرهنگی و تاریخی تخت فولاد مدفن بزرگان و دانشمندان بسیاری است که در عصر خود و زمان حاضر تاثیرات بسیاری بر جامعه و انقلاب اسلامی و ایران داشتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برخی از این بزرگان با وجود همه اثراتی که بر جای گذاشتند هنوز هم در نزد مردم به درستی شناخته شده نیستند، خبرگزاری تسنیم در ادامه سلسله گزارشهای ستارگان مدفون در تخت فولاد در این گزارش به معرفی آیتالله ملا عبدالکریم گزی میپزدارد.
آخوند ملا عبدالکریم گزی فقیه و مجتهد، مدرس و محقق؛ عالم ربانی و فقیه خدوم، فرزند ملا مهدی بن حاج محمد بن حاج محمد باقر بن ملا علی است. وی در حدود سال 1260 قمری در قریه گز برخوار دیده به جهان گشود. پدرش ملا محمدمهدی از افراد خیر و نیک نفس روزگار خود به حساب میآمد.
درباره او آمده است: «در خیر خواهی و اصلاح امور شرعیه و غیره ممتاز بود». مدفن وی قبرستان گز است.
عبدالکریم بعد از گذراندن ایام کودکی عمدهترین ایام تربیت و رشد خود را نزد پدر و دایی خود، مرحوم ملا محمد باقر بن ملا محمد تقی برخواری گزی، معروف به ابوالفقرا (م: 1386 ق) که از علما، ادبا و شعرای زمان خود به حساب میآمد، طی کرد. وی همچنین از اساتید مبرزی، مانند میرزا محمد حسن نجفی، میر محمد صادق کتابفروش میرزا ابوالمعالی کلباسی و حاج شیخ محمد باقر نجفی مسجد شاهی بهره برده است.
وی سپس برای ادامه تحصیلات راهی عتبات عالیات شد و در حوزه علمیه نجف از محضر آخوند خراسانی، حاج سید حسین ترک (کوه کمری) و حاج میرزا حسین خلیلی و آقا میرزا حبیبالله رشتی استفاده کرد.
وی در سامرا نیز به محضر آیتالله حاج میرزا محمد حسن شیرازی رسید و از جلسات او بهرهمند شد. مدتی هم در کربلا از محضر شیخ علی نقی برغانی حایری بهره علمی برد. آخوند گزی در سال 1298 قمری به سن 38 سالگی موفق به اخذ درجه اجتهاد شد و در همان سال به شهر اصفهان مراجعت کرد.
وی در مدت اقامت در عتبات عالیات برخی از کتب عالمای پیشین را کتابت کرد که از جمله آنها کتب زیر را میتوان نام برد: اثبات التسامح فی ادلّه السّنن تألیف ملاعلی نهاوندی، تقلیدالمیّت والاعلم تألیف علامه شیخ مرتضی انصاری، شرح قواعد تألیف علامه شیخ جعفر کاشف الغطاء، دررالفوائد فی حاشیه فرائدالاصول تألیف آخوند خراسانی و غیره.
صاحب «طبقات اعلام الشیعه» آخوند ملاعبدالکریم را از بزرگان علما و فقهای سترگ و متبحر دانسته است و وی را در زمره عرفای صالح و رجال متقی و زاهد که دلبستگی به دنیا نداشتهاند، توصیف میکند و از حسن اخلاق و معاشرت نیکویش با مردم یاد کرده است. شیخ آقابزرگ از نشست و برخاست آخوند گزی با اقشار محروم جامعه و داوری او در مدرسه نیم آورد و مجالستش با فقرا یاد کرده است.
میر سید علی جناب که معاصر با آخوند بوده است، نیز مینویسد: «در مواقع مرافعه به منزل مدعی یا مدعی علیه، بی مضایقه به مهمانی میرفت و به همین سبب ملاطفت که نسبت به دو طرف ظاهر میساخت، غالباً خشم آنها را فرو مینشانید و کار را به اصلاح میگذرانید و مهام قضایای اختلافی اصفهان و اطراف به اقدامات او فیصله مییافت.
مرحوم استاد همایی درباره زهد استادش مینویسد: «با این که سی، چهل سال تمام امور قضایی اصفهان و توابعش در دست او بود، شبی که در گذشت، خانواده او نفت چراغ و نان شب نداشتند و مرحوم فشارکی از محل وجوهات حواله داد تا برای خانواده او شام شب و لوازم معیشت تهیه کردند و من خود یکی از حاضران آن واقعه و مباشر آن خدمت بودم.
مرحوم همایی در جایی دیگر اخلاق و شخصیت والای استادش را ستوده و آورده است: وی همه نوع حق ولّی نعمتی بر من دارد. گاهی کتابهای مورد حاجت مرا از محل موقوفهای که مخصوص این کار بود، برای من تهیه میکرد، در صورتی که دیگر مراجع حتی کسانی که موقوفات کلان برای همین منظور در دست داشتند، دیناری به طلاب کمک نمیکردند.
ستارگان مدفون در تخت فولاد| «بانوی سردار» مدافع مشروطیتستارگان مدفون در تخت فولاد|سخاوت و دستگیری از فقرا از فضائل اخلاقی آیتالله جرقویهایستارگان مدفون در تخت فولاد| آیتالله شمس آبادی خدمتگزار دین و حامی فقرا بودآثار آیتالله گزی
از آخوند گزی تألیفاتی بر جای مانده است که عبارتند از رساله عملیه؛ تذکرة القبور، معروفترین اثر وی در شرح حال قریب یکصد نفر از علما، عرفا و بزرگانی که در شهر اصفهان و توابع آن مدفونند.
این کتاب به سال 1324 قمری در زمان حیات مؤلف، برای نخستین بار به چاپ رسید و جمعی از دانشمندان بر آن حواشی نواشتهاند که از جمله آنها میتوان: سید شهاب الدین مرعشی نجفی، جلال الدین همایی، میرزامحمدعلی معلم حبیب آبادی، سید عبدالحجت بلاغی، سید محمد رضا خراسانی، حاج ملا حسینعلی صدیقین، شیخ محمد رضا حسام الواعظین، سید مصلح الدین مهدوی را نام برد.
رساله اصول دین که در سال 1335 قمری به چاپ رسیده است؛ حاشیه بر کتاب طهارت شیخ مرتضی انصاری که در نجف اشرف توسط ایشان در 24 برگ کتابت شده است؛ رسالهای در حجّیّت مظنّة؛ دیوان اشعار و مثنویات با تخلص «مهدوی» که به انضمام «تذکرة القبور» به چاپ رسیده است؛ رساله ای در شهرت؛ رساله صیغ العقود؛ رساله الاذن، درخصوص معنی اذان، اقسام و احکام آن، که مؤلف در شش مقام به تبیین موضوع پرداخته است.
شاگردان
حاصل سالها تدریس آخوند گزی تربیت شاگردان بسیاری بود که برخی از این دست پروردگان محفل علمی او عبارتند از: سید حسن مشکان طبسی، سید محمد تقی موسوی اصفهانی (صاحب مکیال المکارم)، شیخ غلامرضا یزدی (فقیه خراسانی)، سید احمد خوانساری، جلال الدین همایی، سید محمد حسن نجفی( آقا نجفی قوچانی)، سید حسین موسوی خادمی، حسن وحید دستگردی، سید عبدالحسین طیب، میرزا فتح الله درب امامی، شیخ عباسعلی ادیب حبیب آبادی، سید محمد حسن روضاتی، سید محمد مقدس بید آبادی.
محل تدریس آخوند گزی معمولاً مدرسه نیم آورد بوده است و برخی جلسات درسی وی نیز به درخواست برخی آقایان خاندان نجفی در مسجد نو بازار تشکیل میشد.
وی شبها در مدرسه نیم آورد اقامه نماز جماعت داشت و بعد از وفات شیخ محمد علی نجفی، بنابر تقاضای اهل محل در مسجد ذوالفقار واقع در بازار بزرگ اصفهان به اقامه نماز میپرداخت. شبهای پنجشنبه به گز میرفت و پنجشنبه و جمعه را در آنجا به سر میبرد و به امور آن منطقه رسیدگی میکرد و در طی این دو روز در دستگرد به اقامه جماعت میپرداخت. در ماههای مبارک رمضان هم درگز و دستگرد به اقامه جماعت و بیان مسائل شرعی همت میگماشت.
شیخ بهایی عصر
جامعیت آخوند گزی باعث شد تا شاگردش استاد جلال الدین همایی او را « شیخ بهایی عصر» لقب دهد.
مجالس درس او جالب، دلنشین و پر محتوا بود. آقا نجفی قوچانی در این باب مینویسد: آقا شیخ عبدالکریم گزی که از علمای بزرگ من حیث العلم بود، رسائل شیخ ( انصاری) را نزد او مقرر داشتیم، بسیار پاکیزه و منقح درس میگفت.
آخوند گزی به انجمنهای شعر و ادب نیز علاقه مند بود و در بعضی از این مجامع ادبی، از جمله انجمن شیدا شرکت می کرد و شعر نیز میخواند.
قضاوت و حل و فصل دعاوی
از جمله خدمات آخوند گزی به مردم اصفهان و حومه آن، قضاوت و حل و فصل دعاوی آنان بود. رفتارهای مناسب او با افرادی که با هم در دعوا و درگیر بودند و مصالحه بین آنها، باعث آوازه وی شد و به « اداره عدلیه سیار» معروف شد.
به نوشته مرحوم مهدوی: وی بر اثر حسن سلیقه و اخلاق پسندیده و صفات حمیده که در بین امثال و اقران خویش بدانها ممتاز بود؛ خواص و عوام را به خود جذب کرد و مورد توجه قاطبه طبقات شد و ریاست و شهرتی زاید الوصف به هم رسانید.
وی تقریباً مدت 10 سال آخر عمر مرجع تمام مرافعات و حکومات شرعیّه اصفهان و توابع بود. چون محضر او از کلیه پیرایهها عاری و مبرا بود، خود شخصاً به امور رسیدگی میکرد، ملاحظه هیچ یک از دو طرف دعوا را نمیکرد، از رشوه و ارتشا به غایت دور بود و دعوت هر فقیری را از محلات بعیده بدون تحمل تکلّفی اجابت میفرمود، محبوب القلوب عموم واقع شده بود.
قاضی پاک نیت و پاک سرشت
وی در صدور حکم عدالت را به طور کامل مراعات و حکم خود را بدون توجه به فشار صادر میکرد. به تحقیق مشاوران اعتمادی نداشت و خود شخصاً به تحقیق میپرداخت و در نتیجه به قاضی پاک نیت و پاک سرشت مشهور بود. اکثر قضاوتهای او به صورت کدخدامنشی بود؛ یعنی به گونهای که هر دو طرف دعوا رضایت پیدا میکردند.
حکایات متعددی از اهتمام آخوند گزی در رفع مشکلات، حل اختلافات و داوری و مجالس درس و بحث او برجا مانده که از جمله میتوان به قضاوت او در تقسیم ارث بین بازماندگان ظلالسلطان، حاکم اصفهان اشاره کرد. پاداش این قضاوت 5000 تن گندم بود که آخوند همه را بین فقرا تقسیم کرد.
وفات
آخوند گزی در سن 79 سالگی بر اثر بیماری که ناشی از عفونت دُمل زیر گلویش بود، در شب پنج شنبه 13 ذی حجه 1339قمری/ 26 خرداد ماه 1300 شمسی دارفانی را وداع گفت و در بقعه تکیه کازرونی به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/ ع
R41346/P/S6,51/CT6منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۲۴۹۶۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیت الله کوهستانی، ستاره آسمان فقاهت ایران
به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای مازندران. شیخ محمد کوهستانی مازندرانی (۱۳۰۸-۱۳۹۲ق) (زاده ۱۲۶۷ شمسی - وفات ۸ اردیبهشت ۱۳۵۱) مشهور به آقاجان کوهستانی، فقیه و عارف شیعه و ساکن مازندران بود. وی در حوزههای علمیه بهشهر، بابل، مشهد و نجف تحصیل کرد و از محضر حضرات آیات سید ابوالحسن اصفهانی، میرزای نائینی و آقا ضیاءالدین عراقی، اجازه اجتهاد دریافت کرد.
آیتالله گلپایگانی، زهد و تقوای کوهستانی را عین الیقین برای خود میدانست. مرعشی نجفی او را لنگر أرض و سید عبدالکریم رضوی کشمیری وی را صاحب نفس زکیه دانسته است.
از نمونههای تقوا و وَرَع آیت الله کوهستانی چنین گفتهاند که غذا و نان، تنها از محصولی که از زمین پدری بهدست آورده بود، میخورد و غذاهای دیگران را احتیاط کرده و استفاده نمیکرد.
کوهستانی پس از بازگشت از نجف در زادگاه خود، کوهستان، مدرسه علمیهای تأسیس کرد و بسیاری از عالمان مازندران در آنجا تحصیل کردند. سید عبدالکریم هاشمینژاد و ابوالحسن ایازی از شاگردان وی بودند. وی در ۱۳ ربیع الاول سال ۱۳۹۲ق از دنیا رفت و براساس وصیتش در حرم امام رضا (ع) دفن شد.
زندگینامه
محمد کوهستانی سال ۱۳۰۸ق در روستای کوهستان از توابع شهرستان بهشهر استان مازندران به دنیا آمد. پدرش شیخ محمدمهدی مازندرانی از شاگردان حبیبالله رشتی بود.
اجداد کوهستانی، ساکن کاشان بودند که به مازندران مهاجرت کردند. نَسَب او در کاشان، به ملا محمدشریف کاشی از عالمان شیعه در کاشان میرسد.
پدر محمد کوهستانی در کودکی او، از دنیا رفت و مادرش او را به مکتبخانهای در کوهستان فرستاد. وی پس از مدت کوتاهی وارد حوزه علمیه بهشهر و سپس به حوزه مشهد رفت. وی از حوزه مشهد به بابل و سپس عازم حوزه علمیه نجف گردید. کوهستانی سپس در سال ۱۳۴۷ق (برابر با ۱۳۰۸ش) به زادگاه خویش کوهستان بازگشت. از عوامل بازگشت او به وطن، درخواست مادرش بود که به او نوشته بود: «پسرم. اکنون در حالتی هستم که دوری تو مرا بیتاب کرده؛ بدان حد که در حال نماز، به یادت میافتم… و اشک از دیدگانم جاری میگردد. از این رو، دوست دارم هر چه زودتر بازگردی».
محمد کوهستانی، سه دختر و یک پسر به نام محمد اسماعیل داشت که در سال ۱۳۹۹ش از دنیا رفت. آیت الله کوهستانی بهدلیل بیماری تنگی نفس در ۱۳ ربیعالاول سال ۱۳۹۲ق از دنیا رفت و پس از تشییع جنازه در بهشهر، بنا بر وصیتش در حرم امام رضا (ع)، دفن شد.
جایگاه علمی
آیت الله محمد کوهستانی پس از چند سال تحصیل در حوزه علمیه نجف و شرکت در درس برخی استادان به درجه اجتهاد رسید.
مؤلف کتاب فیض عرشی نقل کرده که میرزای نائینی در اعطای گواهی اجتهاد، بسیار دقیق بود. وی هنگام اعطای گواهی اجتهاد به محمد کوهستانی، از عالمان حاضر در جلسه استفتاء، که سید محمود حسینی شاهرودی هم در بین آنها بود، از اجتهاد او سؤال کرد و همه کوهستانی را تأیید کردند.
استاد دیگری که به آیت الله محمد کوهستانی اجازه اجتهاد داده، آقا ضیاء عراقی بود. در این اجازه، استادش او را عالم، فاضل کامل، علم الهُدی، فخر محققان، افتخار اهل تدقیق و غوّاص بحار علوم و مفتاح رموز تحقیق برای عموم مردم معرفی میکند.
جایگاه اخلاقی
پیرامون تقوا و وَرَع آیت الله کوهستانی گفتهاند که غذا و نان، تنها از محصولی که از زمین پدری بهدست آورده بود، میخورد و غذاهای دیگران را احتیاط کرده و استفاده نمیکرد. او با وجود توانایی مالی، از فرش برای خانه خود استفاده نمیکرد و تنها حصیر در آنجا بود.
آیتالله کوهستانی:
من پیش اعضای بدنم شرمنده نیستم. آنها حرامی از من سراغ ندارند و در قیامت چیزی برای شهادت بر علیه من نخواهند داشت.
آیتاللّه گلپایگانی از مراجع تقلید شیعه پس از مرخصشدن آیت الله کوهستانی از بیمارستان، به او گفت که زهد و تقوا و بزرگی شما برای من علم الیقین بود و الان به مرحله عین الیقین رسید.
مرعشی نجفی محمد کوهستانی را لنگر أرض مینامید. آیت الله
از علامه طباطبایی نویسنده تفسیر المیزان نقل شده از وقتی که کوهستانی را در منزل آیت اللّه میلانی دیدم، هیچ شبی نشد که او را فراموش کنم.
نوری همدانی از مراجع تقلید شیعه، در شرح حال محمد کوهستانی گفته که در مازندران فقیه وارستهای زندگی میکرد که زندگی زاهدانهای داشت و کارهایش مردم را به یاد خدا میانداخت و به همین خاطر، مردم به او علاقه زیادی داشتند.
آیتالله محمدتقی بهجت عارف و مرجع تقلید، در توصیف او گفت که باید قدر چنین شخصیتهایی را دانست، زیرا قبلاً اگر امثال ایشان صد نفر بودند، اکنون نادرند و از عدد انگشتان دست تجاوز نمیکنند.
مؤلف کتاب روح و ریحان به نقل از سید عبدالکریم رضوی کشمیری گفته که، کوهستانی صاحب نفس زکیه بود. محمد شریفرازی در کتاب گنجینه دانشمندان، او را عالمی ربانی، زاهدی عابد و دارای کرامات و معنویت توصیف کردهاست.
تاسیس مدرسه علمیه کوهستان
کوهستانی در ابتدای مهاجرت به مازندران، بهجهت مشکلاتی که در زمان حکومت رضاشاه ایجاد شده بود، حوزویان را در خانه خود جای داد و نام حوزه را در چند سال ابتدایی استفاده نکرد.
آیتالله کوهستانی:
من این مدرسهها را از مال شخصی خودم ساختم. راضی نیستم طلبهای اینجا بماند و نماز شب نخواند.
مؤلف کتاب حوزههای علمیه شیعه در گستره جهان، زمان حضور محمد کوهستانی در ایران را همراه با آشفتگی کشور دانسته است. در این دوران بسیاری از حوزههای علمیه، مسجدها و حسینیهها بسته بود و از برپایی مجالس مذهبی و مراسم دینی، بهطور جدی جلوگیری میشد. کوهستانی در سال ۱۳۲۱ش حوزه علمیه کوهستان را، در بخشی از املاک شخصی خود، در ۵ ساختمان گِلی بسیار ساده که هر یک شامل چند حجره بود، احداث کرد. پس از تکمیل بنای مدرسه، برای نامگذاری حوزه، به قرآن، تفأل زد و آیه: (قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیفْرَحُوا هُوَ خَیرٌ، مِمَّا یجْمَعُونَ) آمد و به همین دلیل، نام این پنج بنا را «فضل»، «رحمت»، «فرح»، «خیر» و «جمع» قرار داد. در آن زمان حدود ۲۰۰ طلبه در آن جا مشغول تحصیل شدند.
شهید هاشمینژاد حدود هشت سال در این حوزه و نزد آیتالله کوهستانی تحصیل کرد. بسیاری عالمان مازندران در این حوزه تحصیل کردهاند.
اساتید و شاگردان
محمد کوهستانی از اساتید بسیاری استفاده کرد:
• حوزه علمیه بهشهر: حاج آقا خضر اشرفی (شریعتمدار) و شیخ محمّد صادق شریعتی.
• حوزه علمیه بابل: شیخ محمّدحسین مازندرانی (شیخ کبیر)، فاضل استرآبادی
• حوزه علمیه مشهد: حاج آقا حسین قمی و میرزا محمّد کفایی فرزند آخوند خراسانی.
• حوزه علمیه نجف: سید ابوالحسن اصفهانی، [۳۴]میرزای نائینی [۳۵]و آقا ضیاءالدین عراقی
محمد کوهستانی در مدرسه علمیه کوهستان شاگردان فراوانی تربیت کرد:
• سید عبدالکریم هاشمینژاد (۱۳۱۱-۱۳۶۰ش)
• حسین محمدی لائینی (۱۳۰۳-۱۳۷۲ش)
• ابوالحسن ایازی (۱۳۱۰-۱۳۸۰ش)
• عباسعلی سلیمانی: (۱۳۲۶-۱۴۰۲ش)
• ابوالقاسم رحمانی خلیلی (۱۳۰۲-۱۳۷۵ش)
• علی کاشانی (۱۳۴۹–۱۳۷۴ق)
توصیه اخلاقی آیتالله کوهستانی:
نفس را هر طور عادت بدهید همانگونه پرورش مییابد. اگر امروز بگویم این فرش اتاق من از حصیر است، باید تبدیل به قالیچه شود، فردا میگویم این قالیچه به درد این اتاق نمیخورد و اتاق باید عوض شود. اتاق را عوض کردم، میگویم این قالیچهها به درد اتاق نو نمیخورد، باید قالی یک تخته باشد و پرده فلان جور و همینطور که اتاق و قالیچه را تبدیل میکردم، عمر شیخ محمد هم در این مسیر تمام شد. پس همین جا نفس را کنترل میکنیم
زینب نجاتی و گزارشی در این زمینه: