Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-04-29@09:00:29 GMT

جنون علیه اسلام

تاریخ انتشار: ۸ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۲۹۳۴۵۰

جنون علیه اسلام

«من از لقب پیغمبر بیزارم؛ این واژه از آغاز نادرست بود و درک مردمان از آن نادرست‌تر. اگر مرا نامی باید، واژه راهنما را برمی‌گزینم که یارانم دیری است آن را به کار می‌برند. هیچ‌کس نباید مرا با عنوان دیگری بنامد.» این‌ها ادعای پیامبری مردی است که بیشترین همّ او در زندگی تاختن به اسلام و شیعه و روحانیون بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مردی که همواره دین از مهم‌ترین مسائل زندگی‌اش بود و از همان دوران کودکی مواجهات دگرگونه‌ای با آن داشت؛ و نهایتاً به خاطر پافشاری بر افکارش در حوزه دین توسط فداییان اسلام اعدام انقلابی شد.

 کسروی سه دوره متمایز را در زندگی خود پشت سر گذاشت. کسروی از متن یک خاندان روحانی برخاست. پدر و اجدادش همه روحانی بودند و به همین واسطه، دوره نخست که عمدتاً در تبریز سپری شد به کسب علوم دینی گذشت. کسروی در این دوره به کسوت روحانیون در آمد، تعلقات شدید دین‌دارانه از خود بروز داد و با مبلغان مذاهب دیگر مناظره و از اسلام سنتی دفاع می‌کرد. اقامت در تهران سرآغاز دوره دوم زندگی کسروی بود که در پیوند با اصلاحات رضاشاه مسیر تازه‌ای یافت. در این دوران کسروی چهره‌ای علمی از خود نشان می‌دهد و متأثر از فضای روشنفکری آن عهد به ایران‌گرایی متمایل می‌شود و تعلقاتش به اسلام کاهش می‌یابد. دوره سوم زندگی او با انتشار کتاب آیین ابعاد تازه‌تری یافت و سرانجام با براندازی کیش‌های موجود و دراندازی یک دین جدید پایان یافت.

کسروی شیفته مشروطه بود و همچون بسیاری از مشروطه‌گران به مطالعۀ دانش‌های جدید ازجمله حساب، هندسه، جبر، ستاره‌شناسی و فراگیری زبان انگلیسی پرداخت. به اعتقاد او این اندیشه‌های جدید هیچ نسبتی با اندیشه‌های کهن نداشت. او بدون بررسی نقادانۀ مناسبات دین و دانش و بدون توجه به ماهیت متفاوت گفتمان‌های دینی و علمی اعتقاد داشت در جدال میان دین و دانش همواره دنیاگرایی که در کنار دانش رشد کرد عرصه را بر دین تنگ کرده است.

در این بین اقدامات رضاشاه در ایجاد ارتش ملی، اتحاد لباس، آزادی زنان، تضعیف روحانیون و ایران‌گرایی در روند تحول اندیشه دین‌گرایانه کسروی نقش داشت. مهم‌ترین وجه اشتراک کسروی و رضاشاه تلاش برای برانداختن زبان‌های محلی، طرد تعصبات قومی و ایجاد همسانی در پوشش بود. او برای اشاعه تفکر خود به نگارش مقاله‌های ناسیونالیستی دست زد. به باور کسروی، رضاشاه در مسیر ترقی ایران گام برداشت و اقدام‌های او چون در جهت آگاهی توده‌ها، زدودن نادانی و پیرایش خرافات دینی بود، شایسته تحسین بودند. از طرفی حکومت هم برای دگراندیشانی چون کسروی فضای مساعدتری پدید آورد تا در غیاب روحانیت سنتی آزادانه‌تر به طرح دیدگاه‌های خود پردازند؛ به همین خاطر نشست‌های خانه کسروی هرگز تعطیل نشد.

 اما کسروی تنها با خرافه‌هایی که به نام مذهب ممکن است رایج باشد مخالفت نورزید و از آن دسته از عقاید و احـکام تـعبدی انتقاد نمی‌کرد و به‌ انـزواطـلبی و صوفیگری و درویش‌مآبی‌ و ریاکاری‌ و سوءاستفاده از احساسات مذهبی نمی‌تاخت، بلکه به اسلام به‌عنوان یک مکتب و طرز فکری که با حکومت‌های فاسد و جائر بـه سـتیز برمی‌خیزد و می‌خواهد با تـشکیل یـک نظام حکومتی صالح و عدالت‌خواه، جامعه بشری‌ را به صلاح آورد، حمله می‌برد. چنان‌که او در این باره می‌نویسد: «شما نیک می‌دانید که داستان ولایت یا حکومت‌ در کیش شیعی چه عنوانی می‌دارد. از روی آن کیش، حکومت‌ از آن امـام اسـت و چون او ناپیداست، فقیهان یا مجتهدان جانشینان اویند (که حکومت از آن ایشان است)؛ به‌ همین‌ عنوان‌ ملایان «سهم امام» می‌گیرند، در کار «صغیر» دست می‌دارند، زمین‌های «مجهول‌ المالک» یا «بی‌مالک» را می‌فروشند. به همین عـنوان دولت‌ها (جائر) را «غـاصب» می‌دانند و مالیات دادن و سربازی‌ رفتن‌ (در آن حکومت‌ها) را حرام می‌شمارند.»

اما نگاه کسروی به اقدامات رضاشاه هم از یک منظر منتقدانه بود. کسروی اقدامات رضاشاه را تنها موجب وحدت ظاهری ایرانیان می‌دانست. از نگاه او وحدت واقعی نیازمند اتحاد عقیدتی بود که کسروی ذیل عنوان «پاک‌دینی» آن را تبلیغ می‌کرد. کسروی هم منتقد اصلاح دینی و هم منتقد بنیادگرایی و بازگشت به اصل دین بود. به باور او در سده‌های گذشته بسیاری از اندیشمندان اسلامی به چاره‌اندیشی درباره انحطاط مسلمانان پرداخته و در این راه گام‌هایی برداشته‌اند، ولی ثمره‌ای جز کینه و کشمکش نداشته است. او همچنین شعار بنیادگرایی را یک ادعای بزرگ می‌پنداشت و معتقد بود که هرگز نمی‌توان دین را به اصلش بازگرداند. به همین دلیل پس از نفی اندیشه اصلاح دین و بیهوده شمردن آن، تعریفی نوین از دین و دین‌داری ارائه کرد و به‌سوی دعوی پیامبری گام برداشت. کسروی از یک سو مسئله خاتمیت اسلام را منتفی دانسته و آن را انکار می‌کند و از سوی دیگر معنا و نقش پیامبری را تا سرحد پیش‌گامان جنبش دینی تقلیل می‌دهد تا خود را به آن جایگاه نزدیک گرداند؛ چنان‌که نشان دادن رسالت پیامبران را راه رستگاری می‌دانست و خود نیز کتابی به همین نام (راه رستگاری) نگاشت.

 کسروی با راززدایی از دین و تبدیل آن به پدیده‌ای عرفی خود را در جایگاه یک پیام‌آور الهی قرار می‌دهد و این به صریح‌ترین زبان و آشکارترین شکل بیان شده است: «پاک‌دینی جانشین اسلام است. در گوهر و بنیاد جدایی نمی‌باشد؛ جدایی در راه و برخی پایه‌گذاری است و این بایستی باشد، خواست خدا چنین بوده، آیین او این می‌باشد.»


انتهای خبر/

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: ادعای پیامبری فدائیان اسلام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۲۹۳۴۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اگر حکومت دینی برپا نمی‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟

پایگاه مرگز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، به پرسش و پاسخی پیرامون دلایل ضرورت تشکیل حکومت اسلامی پرداخته که تقدیم علاقه‌مندان می‌شود:

پرسش:

اگر حکومت دینی تشکیل نمی‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟

پاسخ:


لازمه اقدام به هر عملی، سنجش هزینه‌ها و فواید آن عمل است و باید دید که هزینه‌های فراوانی که برای برپایی حکومت دینی در ایران ایجاد شده است، خروجی و ثمره خاصی داشته است؟ به عبارت دیگر اگر حکومت دینی برپا نمی‌شد چه اتفاقی می‌افتاد و چه ضرورت و تغییری در برپایی حکومت دینی برای ملت ایران ایجاد شده است؟

اگر حکومت دینی برپا نمی‌شد:


۱. به وظیفه دینی و الهی جامعه عمل نشده بود.
برپایی حکومت اسلامی و بستری که بتواند احکام الهی را جاری کرده و ترقی بخشد، وظیفه مسلمین است. برپایی حکومت در جامعه اسلامی، از امور لازم و وجوب آن قطعی است. برای اثبات ضرورت تشکیل حکومت اسلامی می‌توان به ادله قرآنی، روایی و عقلی تمسک کرد. (۱)

۲. اکثر احکام الهی تعطیل، و فساد و اعمال نامشروع فراگیرتر بود.


حکومت نقشی انکارناپذیری در ایجاد بسترها و ضوابط مؤثری در اجرا یا تعطیلی احکام اسلامی و همچنین تربیت دینی و غیردینی جامعه دارد. امام خمینی در لزوم تشکیل حکومت اسلامی بیان داشته است که: «احکام اسلامی اعم از قوانین اقتصادی، سیاسی و حقوق تا روز قیامت باقی و لازم‌الاجرا است، هیچ‌یک از احکام الهی نسخ نشده، از بین نرفته است.


این بقا و دوام همیشگی احکام، نظامی را ایجاب می‌کند که اعتبار و سیادت این احکام را تضمین کرده، عهده‌دار اجرای آن‌ها شود؛ چه اجرای احکام الهی جز از رهگذر برپایی حکومت اسلامی امکان‌پذیر نیست. در غیر این صورت، جامعه مسلماً به‌سوی هرج‌ومرج رفته، اختلال و بی‌نظمی بر همه امور آن مستولی خواهد شد». (۲) پیش از انقلاب اسلامی، تجربه حکومت غیردینی در ایران، ترویج فساد و فحشا و ایجاد بسترهای فساد زدا و دین‌زدا بود.

۳. زمینه برپایی و حرکت به سمت تحقق کامل حکومت دینی فراهم نمی‌شد.


نظام ما دینی است و مرجعیت همه‌جانبه دین اسلام را در عرصه حکومت و اداره جامعه پذیرفته است. به هر میزان که در اداره جامعه و تدبیر امور کشور به دین مبین عمل گردد، به آن حکومت، دینی گفته می‌شود.
حکومت دینی ما کامل نیست و ما در مسیر دینی شدن حکومت هستیم نه اینکه حکومت و دولت و جامعه ما کاملاً دینی باشد. چنانچه رهبر انقلاب در این رابطه اعلام کرده است: «ما هنوز به کشور اسلامی نرسیده‌ایم. هیچ‌کس نمی‌تواند ادّعا کند که کشور ما اسلامی است. ما یک نظام اسلامی را طرّاحی و پایه‌ریزی کردیم - «ما»، یعنی همان‌هایی که کردند - و الآن یک نظام اسلامی داریم که اصولش هم مشخص و مبنای حکومت در آنجا معلوم است. مشخص است که مسئولان چگونه باید باشند. قوای سه‌گانه وظایفشان معیّن است. وظایفی که دولت‌ها دارند، مشخص و معلوم است؛ اما نمی‌توانیم ادّعا کنیم که ما یک دولت اسلامی هستیم؛ ما کم داریم. ما باید خودمان را بسازیم و پیش ببریم. ما باید خودمان را تربیت کنیم». (۳)

۴. استبداد و استثماری که بر این ملت سلطه داشت کنار نمی‌رفت.


تاکنون اثبات شده است که تنها الگویی که در ایران توانسته است در مقابل استبداد و استثمار به‌طور کامل تاب بیاورد و تسلیم نشود، الگوی تشکیل حکومت دینی به رهبری فقیه جامع‌الشرایط است. این حکومت دینی است که به مبارزه و حرکت ملت مشروعیت بخشیده و ایثار آنان برای حفظ ارزش‌های دینی و ملی را معنا بخشیده است. این رهبران دینی و ملت دین‌دار بوده‌اند که در مواقع حساس و خطرساز، با شدت در راستای حفظ منافع ملی کشور به بذل مال جان خود پرداخته‌اند.

۵. ترقی جامعه با این شدت نبود.


دین برای سعادت بشر آمده است. به هر میزان که به دین عمل شده است، رشد و ترقی در جامعه حاصل گردیده است. برای نمونه حکومت دینی برای جامعه زنان، نقشی انسانی و غیرجنسی قائل است. این امر موجب شده است که ترقی زنان با کمترین آسیب جنسیتی به‌صورت جهشی رخ‌داده و زنان در عرصه تحصیل و تدریس و حضور در عرصه‌ها و مشاغل گوناگون رشدی خیره‌کننده را تجربه کنند.
در هشت سال جنگ، ایران با حضور مردم دین‌مدار برخلاف پیشینه دویست‌ساله خویش، اجازه نداد که هیچ بخشی از کشور از آن جدا گردد؛ اما فساد و فحشا موجب می‌شود که موانع جدی بر سر راه ترقی کشور ایجاد شود. ضمن اینکه باید توجه داشت که بخش بزرگی از ناکامی‌های ما به این دلیل است که دشمنان دین و دولت دینی با تمام توان مشغول ایجاد مانع و سد در مقابل الگو شدن و تقویت یک دولت اسلامی بوده و با ضربات پی‌درپی نظامی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی خسارات سنگین و قابل‌تصوری را در راه تحقق این اهداف ایجاد کرده‌اند. در واقع تنها این دین نیست که عامل و منشأ شرایط موجود در ایران باشد.

۶. ایرانیان در الگوهای غربی و شرقی هضم می‌شدند.


حکومت دینی الگویی فارغ از الگوهای حاکم بر عالم بود که نتیجه آن قتل و تجاوز مستکبران و ابرقدرت‌ها به مستضعفان عالم است. الگویی که یاد می‌دهد که یا باید غارت شوی یا باید با غارتگر همراهی کنی. الگوی حکومت دینی، نفی سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری است. در الگوی دینی عدم همراهی با مستکبران عالم، یک وظیفه شرعی است.

نتیجه:


حکومت دینی بسترساز ترقی و تمدن است و به هر میزان که به احکام دین مبین عمل گردد ترقی و تمدن حاصل می‌شود. عدم تشکیل حکومت دینی به معنای ترک تکلیف جامعه ایمانی و تعطیلی احکام اسلامی و انسداد ترقی معنوی و مادی صحیح جامعه و هضم شدن در الگوهای منحرف حاکم برجهان است.

پی‌نوشت‌ها:
۱. ر.ک: همتی، همایون، سنت و سیاست در اسلام، تهران، آوای نور، ۱۳۷۳ ش، ص ۳۸.
۲. خمینی، سید روح‌الله، کتاب بیع، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، ۱۳۸۸ ش، ج ۲، ص ۴۶۱.
۳. خامنه‌ای سید علی، بیانات در دیدار کارگزاران نظام، خامنه‌ای دات آی آر، ۱۲ آذر ۱۳۷۹، https://khl.ink/f/۳۰۳۹

دیگر خبرها

  • (ویدئو) حرکت جنون‌آمیز پسر جوان؛ پرش از روی ۲ خودرو در حال عبور
  • حرکت جنون‌آمیز پسر جوان؛ پرش از روی ۲ خودرو در حال عبور (فیلم)
  • ببینید | حرکت جنون‌آمیز پسر جوان؛ پرش از روی ۲ خودرو در حال عبور
  • زندگی سالم و دیندارانه با مشاوره اسلامی
  • سپاه همواره در صحنه حضور دارد
  • اگر حکومت دینی برپا نمی‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟
  • 200 روز سکوت در مقابل جنایت صهیونیست‌ها مایه شرمساری بشریت است
  • وحدت رویه ملی و جهانی علیه رژیم منحوس صهیونیستی
  • امت اسلام در کنار همدیگر به یک دشمن واحد توجه کنند
  • برنامه‌های گردشگری باید با پیوست‌های فرهنگی و دینی تدوین شود