جناح میانهرو کنار زده شده و تندروها میداندار شدهاند/ مجلس بعدی به شدت محافظهکار خواهد بود
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۳۹۱۲۴۲
رویداد۲۴ سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاحطلب، اعتقاد دارد که افراط و تفریط در نیروهای سیاسی افزایش پیدا کرده است؛ درحالیکه افراطگرایان در دوره دوم خرداد نیروهای دست پایین محسوب میشدند؛ اما اکنون نیروهای میانه ریزش داشته است. او همچنین اعتقاد دارد اینکه برخی نیروهای داخلی چشمانتظار هستند تا از بیرون تحولی رخ دهد، نشانه اضمحلال جامعه مدنی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بخشی از مصاحبه را میخوانید:
شما دو سال پیش در گفتوگویی آرایش سیاسی کشور را به برجامیان و نابرجامیان تقسیم کردید. آقای بهزاد نبوی هم معتقد است که پس از انتخابات کشور آرایش سیاسی به تندروی- میانهروی تغییر یافته است. به نظر میرسد ناظر بر همین تقسیمبندی اصلاحطلبان از آقای روحانی در انتخابات ۹۶ حمایت کردند. اگرچه در دو سال گذشته انتخاباتی نبوده که وزنکشی مشخصی در آن معلوم شود، اما بر اساس تحولات رویداده در حوزه سیاسی فکر میکنید در دو سال گذشته جبهه میانهروها یا تندروها بیشتر عرض اندام داشته و به توان خود برای تأثیرگذاری افزوده است؟
نتایج نظرسنجیهایی که بعضا به دست ما میرسد حکایت از آن دارد که طیف میانه که شامل نیروهای اصلاحطلب، اعتدالگرا و حتی راست میانه میشود، تضعیف شده و افراط و تفریط بهویژه قائلان به عبور از جمهوری اسلامی رشد کرده است. افراطگرایان چه در داخل و چه در خارج، در دوره دوم خرداد نیروهایی دست پایین محسوب میشدند، اما با ضرباتی که تدریجا به میانهروها وارد شد و اشتباهاتی که از سوی خود آنها رخ داد، جامعه به سمت دوقطبیشدن رفت؛ در این قطببندی افراطیها مصرانه میگویند موجودیتی بهنام جمهوری اسلامی نباشد و تفریطیها یکصدا بر حفظ وضع موجود با تمام نواقصش اصرار میورزند.
شاید تا پیش از این سخنگفتن درباره افراطیها و تفریطیها امری انتزاعی بود، اما اکنون، چارچوب و روند حرکت آنها به صورت ذهنی و عینی قابل سنجش است. بهعنوان مثال فردی که در «جبهه دموکراسیخواهی» و نزدیک به اصلاحطلبی فعالیت میکرد، امروز و براساس تحلیلش، در صفحه فیسبوک خود عبور تمامقد از جمهوری اسلامی را در دستور کار گذاشته است. البته این تغییر منحصر به نیروهای دموکراسیخواه نیست و حتی بسیاری از راستهای میانه نیز میل به تندروی دارند؛ مثلا فردی که روزگاری کاندیدای خطامامیهای همدان بود الان به جبهه پایداری پیوسته است! بنابراین میخواهم بگویم بیشترین ریزش از سمت نیروهای میانه بوده است.
این ریزش معلول چیست؟
واقعیت این است که وضعیت قطبی مختص ایران نیست و بهنظر روندی جهانی است. مثلا ملکه انگلستان که در حوزه سیاست این کشور شاقول و نماد میانهروی محسوب میشد، اکنون در قضیه برگزیت این خاصیتش را از دست داده و درنتیجه جامعه انگلستان دوقطبی شده است. سربرآوردن نیروهای افراطی در اروپا، آمریکای جنوبی و حتی وضعیت حاکم بر برخی کشورهای آسیایی مانند هند هم نشان میدهد میانهروی روزگار خوبی ندارد. من گمان دارم در جهان اسلام سلفیگری از یک سو و نظامیگری از سوی دیگر دست بالا را پیدا کرده و کنشهای السیسی در مقابل اخوانالمسلمین یکی از نشانههای آن است. السیسی حافظ وضع موجودی است که از زمان سادات و مبارک شکل گرفته و اخوان به دنبال تغییر کامل وضعیت است و حتی گفته میشود ترورهایی که در مصر صورت میگیرد کار اخوان است. اما درباره ایران؛ شاید بتوان گفت فعالیتهای دولت ترامپ در این زمینه تأثیر داشته است. از این گذشته، چشم برخی نیروهای داخلی به دست خارجیهاست و منتظر هستند از بیرون تحولی رخ دهد و این نشانه اضمحلال جامعه مدنی است. در شرایطی که جامعه مدنی خالی از معناست، دو گروه میتوانند سیاسی باقی بمانند؛ اول سیاستمداران مواجببگیر هستند که نوک کوه یخ سازمان آنها را در رسانههای مکتوب و تصویریشان میبینیم. اینها همیشه مطابق جهتگیری و جهتدهی منشأ ارتزاقشان فکر و عمل میکنند. دوم کسانی هستند که مشاغل آزاد و بهاصطلاح غیرنفتی دارند و نسبتشان با سیاست ربطی به بود و نبود جمهوری اسلامی ندارد. در چنین اتمسفری حتما سیاست و فرهنگ از سبد مردم عادی حذف و در نتیجه، آنها به دامن روزمرگی پرتاب میشوند.
آقای روحانی در تبلیغات انتخابات ۹۶ تأکید داشت که برخی کارها رأی بیشتری میخواهد. رأی بیشتری هم آورد. آیا به نظر شما دولت از این پشتوانه رأیی که داشت به نحو احسن استفاده برد؟ به نظر شما رئیسجمهوری برای تداوم ارتباط با بدنه اجتماعی خود چه اقداماتی را باید در دستور کار قرار میداد؟
گذشتهها گذشته است؛ من توصیههای زیادی به دولت داشتم، اما انجام نشد. من از تقدم حل نزاعهای منطقهای سخن گفتم و بحث سفر به عربستان را مطرح کردم، اما مآلا سیاست منطقهای اولویت چندانی پیدا نکرد. با آغاز دولت دوازدهم، من پیشنهاداتی را برای آقای جهانگیری ارسال و بعدها آنها را در قالب یک مقاله بهصورت عمومی منتشر کردم، اما باز هم تحولی انجام نشد. ولی فراموش نکنید؛ آقای روحانی وعدههایی داد که میدانست در توانش نیست و با کمیت رأی حل نمیشود. یعنی مسائلی به چانهزنی مربوط میشد، اما ایشان سعی کرد آنها را به حوزه بوروکراسی بکشاند که در آنجا قابل حل نبود.
رئیسجمهوری چندین بار به اتفاقات دیماه سال ۹۶ اشاره کرده و آن را زمینهساز بسیاری از مشکلات کشور دانسته است. مشخصا اینکه آمریکاییها با استناد به اعتراضات سراسری در آن سال برای پیگیری سیاست تهاجمی علیه ایران راسختر شدند. شما چنین نظری را چقدر با واقعیات منطبق میدانید. آیا مانور قدرت تندروهای داخلی با منویات تندروهای خارجی در یک مسیر قرار گرفته است؟
سیاستورزی محافظهکارانه حد و حدودی دارد. رئیسجمهور اطلاع کامل دارد که اعتراضات دیماه را چه کسانی کلید زدند و به آمریکا پاس گل دادند، اما فقط از گل میگوید و پاسور را نادیده میگیرد او باید بهصراحت اعلام کند.
تندروهای داخلی گمان کردند جریانی را علیه دولت راه میاندازند و با نیروهایشان میتوانند دولت را زمینگیر کنند و بهعنوان نیروی جایگزین مطرح شوند، اوضاع را آرام کنند و اداره امور را به دست بگیرند. ولی برنامهشان ناموفق بود و آمریکا از ماجرا بهرهبرداری کرد. ببینید! آسیبپذیریها و تهدیدها دو روی یک سکهاند و الزاما ارتباط علی و منطقی با یکدیگر ندارند. وقتی نقاط آسیبپذیر پیدا شد، تهدید روی آن سوار میشود. مانند مردابی که شما ایجاد کردید، اما بهمرور پشههای ناقل میکروب هم روی آن مینشینند. یک اقدام نابخردانه ممکن است پاس گلی به بیگانگان باشد.
تحولات حوزه سیاست خارجی و مشخصا خروج آمریکا از برجام چه تأثیری در پیگیری برنامههای دولت داشت؟ به تعبیری اگر در برخی حوزهها دولت نتوانست به آنچه اعلام کرده بود عمل کند، ناشی از کوتاهی درون کابینه یا ناشی از تحمیل برخی شرایط مثل اعمال فشارهای خارجی بود؟
ضعف دولت و فشارهای خارجی توأمان به وضعیت امروز دامن زدند. بیکفایتی و فساد، منابع بسیاری را هدر داد و چه دلارهایی که از بین نرفت در حالی که هر سِنت و دلار باید بهدقت مصرف میشد. ما در زمان دولت معجزه سالانه صد میلیارد درآمد داشتیم و بدن کشور به تزریق این مقدار پول عادت کرده بود؛ بهطوری که هم دولت، هم مردم و هم مفسدان بهره بردند، اما با آمدن ترامپ این ورودی قطع شد؛ مانند کسی که با توان جسمی ناچیز بخواهد رژیم غذایی سخت بگیرد. من چند روز پیش در خیابان فرشته پشت ترافیک تشییع جنازه یک پادوی بازار حدود یک ساعت معطل ماندم و با خود گفتم بعد از انقلاب چه اتفاقی رخ داد که بازاریهای جزء اینگونه برکشیده شدند.
به نظر میرسد در میانه راه دولت دوازدهم تحمیل مؤلفههای سیاست خارجی منجر به آن شد که دولت نیز راهبرد مقاومت را در دستور کار خود قرار دهد. این راهبردی بود که دولت هم مجبور به اجرای آن شده است. در این میان، این سؤال پیش میآید که آیا اقتضائات این راهبرد از سوی همه نهادها و ارکان مختلف کشور مورد توجه قرار گرفت؟ چون به نظر میرسد دولت تحت لوای این راهبرد در یک مصاف خارجی به سر میبرد، اما همزمان در داخل هم از حجم حملات به دولت کاسته نشده است! قاعدتا هر راهبردی در کنار فوایدش هزینههایی هم دارد، اما رقبای سیاسی دولت در مجموعههای سیاسی و حتی دستگاههای دیگر حاضر به پذیرفتن این هزینهها نیستند.
من هم قبول دارم، هیچ راهبردی بیهزینه نیست. اما باید دقت کرد! زمانی از مردم خواسته میشود مقاومت کنند تا کشور از پیچ تند عبور کند؛ تا اینجا مسئلهای نیست. ولی در حین راهپیمایی و کوهپیمایی مردم میبینند پیشقراولان پنهانی در حال تناول آذوقهاند، اما خودشان در حال تلفشدن هستند. مقاومت باید عمومی باشد. زمانی که مردم میبینند با مدیرانی تنپرور روبهرو هستند که تن به مبارزه و مقاومت نمیدهند، محال است همراهی کنند. در دوره جنگ ایران و عراق وضعیت مردم کمابیش یکسان بود، اما با پایان جنگ، یک آن دیدیم عدهای به ثروتهای بادآورده رسیدهاند. در این هنگام گرایش عجیبی پیدا شد و شکاف دولت-رزمنده بهوجود آمد. این اتفاق اکنون در حال تکرار است؛ از یک طرف مردم تحت فشار قرار میگیرند و از اقتصاد مقاومتی صحبت میشود و از سوی دیگر، روزانه با سلطانهای مفسد در ژانرهای مختلف مواجهیم.
درباره اصولگرایان و نقدها و کارشکنیهایشان هم معتقدم که آنها باید ثابت کنند حقیقتا در پارادایم مقاومت هستند، اگر بودند میتوانند دولت را تخطئه کنند! راستها نمیتوانند روحانی را نقد کنند، چون بنیاد اصولگرایی براساس رانت و زندگی رانتی بوده است؛ چه در علم، چه در اقتصاد و چه در سیاست. آیا چنین نیروهایی میتوانند ناقد وضع موجود باشند؟ بعید میدانم! اما من چنین حقی را برای اصلاحطلبان قائلم؛ چون گَرد رانت به زندگی نیروهای اصیل آنها ننشسته است.
در فرصت باقیمانده عمر دولت پیشنهادهای مشخص شما برای حلوفصل مشکلات حوزه سیاست خارجی چیست؟ الان به نظر میرسد نابرجامیان قدرت مانور بیشتری پیدا کردهاند. این آیا حلوفصل موضوع را پیچیده و سختتر کرده است؟
من معتقدم ترامپ بهدلیل ویژگیهای شخصی و شکستهایی که در سیاست خارجیاش خورده است، نیازمند یک برد ولو کوچک است تا از پیچ انتخابات ۲۰۲۰ بگذرد؛ بنابراین مسئولان ما میتوانند از این فرصت استفاده کرده و با ترتیبات دیپلماتیک از آخرین فرصتها استفاده کنند تا مشکل تحریمها را هرچند بهصورت ناقص و موقت حل کنند تا گشایشی در امور مردم ایجاد شود.
در حوزه سیاستهای داخلی ناظر به برونرفت از وضعیت فعلی چه راهکارهایی برای دولت در نظر دارید؟
دولت باید بهصورت مدیریتشده و هدفمند کارشکنیها را آشکار کند و ذیل آن قراردادها و بدهیهایش را اعلام و در یک کلام، مردم را با وضعیت واقعی کشور روبهرو کند. به احتمال زیاد و با توجه به روندی که مشاهده میشود، مجلس آینده اصولگرا خواهد بود. به این ترتیب، دولت بیشتر از قبل زیر ضرب خواهد رفت و دو سال سختی در پیش خواهد داشت. روحانی باید تا شروع مجلس آینده کارنامه خود را عرضه کند، زیرا بعد از آن توان سخنگفتنش را از دست خواهد داد و هر قدمش بهواسطه فعالیت کارشکنان به دردسری بدل خواهد شد؛ وضعیتی بهمراتب سختتر از آنچه میان دولت دوم اصلاحات و مجلس اصولگرای هفتم گذشت.
به اعتقاد شما نتیجه مجلس آینده از اکنون مشخص است و مجلسی اصولگرا خواهیم داشت؟
من اشاره کردم که اوضاع دوقطبی است. افراطیها اساسا رأی نمیدهند، میانه هم بهشدت ضعیف است، پس نتیجتا رقابت بین تفریطیها خواهد بود؛ یعنی رقابت بین حافظان وضع موجود و باندهای تفریطی خواهد بود؛ پس مجلسی بهشدت محافظهکار خواهیم داشت.
منبع: روزنامه شرق برچسب ها: رویداد24 ، سعید حجاریان ، مجلس یازدهم ، انتخابات مجلس یازدهم ، اصولگرایان سرگرمی
منبع: رویداد24
کلیدواژه: رویداد24 سعید حجاریان مجلس یازدهم انتخابات مجلس یازدهم اصولگرایان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۳۹۱۲۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرصتسنجی سناریوهای تعامل آمریکا در آینده جنگ غزه
به گزارش خبرگزاری مهر، پایگاه خبری مرکز مطالعاتی الزیتونه در مقالهای به بررسی رفتارشناسی آمریکا طی شش ماهه گذشته جنگ غزه پرداخته و مینویسد که ایالات متحده آمریکا در شش ماه گذشته به صورت گسترده و در سطح بالا به مدیریت جنگ طوفان الاقصی در غزه پرداخته و به عنوان شریک کامل رژیم صهیونیستی در این جنگ تجاوز طلبانه مشارکت کرده است.
دولت آمریکا با وجود مشغولیت در مدیریت پرونده روسیه و جنگ در اوکراین و همچنین رقابت با چین، خود را ناگزیر دانست تا بار دیگر به صورت قوی وارد درگیریهای منطقه شود، چرا که احساس کرد ساماندهی ساختارهای امنیتی و نظامی و اقتصادی در منطقه که آنها را پیش از این طراحی کرده بود؛ در آستانه فروپاشی است.
در قسمت قبل نوع رفتار آمریکا در مورد جنگ غزه و همچنین شکافهایی که در مواضع دولت «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا و کابینه «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی دیده میشود، مورد بررسی قرار گرفت و تصریح شد که با وجود اختلافاتی که در جزییات روند جنگ و مدیریت آن وجود دارد، تاکنون هیچ اختلاف نظر اساسی در خصوص اهداف این جنگ به وجود نیامده است. در این قسمت به بررسی مولفههای ثابت و متغیر سیاستگزاری آمریکا در قبال جنگ غزه و برشمردن سناریوهای مختلف تعامل آمریکا با آینده این جنگ می پردازیم و نحوه تعامل با هر کدام از این سناریوها را بررسی می کنیم.
سوم: مولفههای سیاست آمریکا در قبال جنگ
موضعگیری آمریکا نسبت به جنگ غزه تحت تاثیر مجموعهای از مولفههای پایدار استراتژیک و همچنین شاخصهای فوری و متغیر است که در روند درگیریها و پیامدهای آن بر منافع آمریکا به ویژه منافع حزب دموکرات مشخص میشود. این مولفهها عبارتند از:
۱- مولفههای راهبردی (ثابت):
این مولفهها شامل رویکردها و مواضع آمریکا در خصوص رژیم صهیونیستی و درگیری عربی- اسراییلی در منطقه طی دهههای اخیر است که قبل از عملیات طوفان الاقصی جریان داشته و احتمالاً طی مراحل آینده نیز به همین صورت خواهد بود. این مولفهها شامل موارد زیر است:
الف: تمایل آمریکا به ادامه سلطه و نفوذ در منطقه و اجازه ندادن به قدرتهای بزرگ دیگر برای مانعتراشی در روند نفوذ آمریکا یا تهدید منافع این کشور در خاورمیانه که آمریکا همواره آن را منطقه حیاتی و مهم برای منافع استراتژیک خود میداند.
ب: ادامه سلطه بر تجارت نفت و مناطق نفتخیز جهانی در خاورمیانه و تضمین عدم دسترسی رقبای بینالمللی آمریکا به این مناطق و همچنین اصرار بر فروش نفت با دلار و گسیل شدن درآمدهای اقتصادی آن به بازارهای آمریکا. در نتیجه این سیاست میزان سرمایهگذاریهای عربی در اقتصاد آمریکا بالغ بر ۱.۷ تریلیون دلار است که مبالغ قابل توجهی از این سرمایهگذاریها جز با اجازه دولت آمریکا قادر به خروج از بازار این کشور نیستند.
ج: تامین امنیت و حمایت از رژیم صهیونیستی و تضمین برتری نظامی آن در تقابل با کشورهای منطقه و تحریک روند عادیسازی بین اسراییل و دولتهای عربی و اسلامی. این موضوع برای آمریکا یک هدف استراتژیک است که در نتیجه تغییر دولتها و تحولات سیاسی مربوط به آن تحت تاثیر قرار نمیگیرد. کمکهای سالیانه آمریکا به اسراییل بالغ بر ۳.۸ میلیارد دلار است، علاوه بر اینکه این رژیم بدون هیچ محدودیتی حق دسترسی به تکنولوژی نظامی آمریکا را نیز دارد.
د: مانع تراشی در مسیر ایجاد قدرتهای منطقهای تهدید کننده منافع آمریکا. فرقی نمیکند که این قدرتها جنبشهای منطقهای باشند یا کشورهای عربی و اسلامی. تلاش برای مهار ایران و کنترل جنبش حماس به عنوان هدف راهبردی و ثابت سیاست آمریکا در منطقه بخشی از این رویکرد است.
ه: تلاش برای حفظ پایگاههای آمریکا در منطقه. آمریکا حدود ۶۳ پایگاه نظامی در ۱۲ کشور عربی منطقه دارد.
و: تضمین فروش تسلیحات و تکنولوژی نظامی به متحدان آمریکا در منطقه.
علاوه بر این مؤلفههای راهبردی ثابت، که در رفتار دولت آمریکا در خصوص جنگ غزه تاثیرگذار است، عامل مهم و اساسی دیگری نیز در این روند وجود دارد که میتوان آن را در فعالیت گسترده گروهها و لابیهای صهیونیستی در آمریکا دانست. این لابیها قدرتهایی تاثیرگذار هستند که از حمایت و همبستگی رسانههای این کشور بهرهمند می شوند. علاوه بر اینکه بازرگانان صهیونیست نیز تاثیر زیادی در اقتصاد آمریکا و تامین مالی ستادهای انتخاباتی در انتخابات ریاستجمهوری این کشور دارند. لذا این عامل نیز نقش اساسی در تعیین مواضع دولت آمریکا نسبت به جنگ غزه و مجموع تحولات مربوط به درگیری عربی- اسراییلی دارد.
۲- مولفههای فوری (متغیر):
این مولفهها شامل حوادث و انگیزههای موقت و شاخصهای منطقهای و بینالمللی است که در روند تصمیم سازیهای داخل آمریکا از جمله در خصوص جنگ غزه تاثیرگذار است. مهمترین این موارد عبارتند از:
الف: تاثیر انتخابات آینده آمریکا در نوامبر ۲۰۲۴. شاخصهای نگران کنندهای برای دموکراتهای آمریکا در خصوص مجازات آنها نسبت به موضعگیری آن در جنگ غزه مطرح شده است.
ب: افول وجهه آمریکا در سطح کشورهای عربی و اسلامی به علت جانبداری و حمایت نامحدود از تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه که این کشور را شریک کامل نسلکشی اسراییل در غزه معرفی میکند. جانبداری آمریکا از رژیم صهیونیستی به ادعاهای این کشور در خصوص ارزشهای تمدنی غرب و آزادی و حقوق بشر و دفاع از حقوق زنان و کودکان که آمریکا طی دهههای گذدشته داعیهدار آن بوده، آسیب میزند.
ج: نگرانی آمریکا از فرسایش در دو جنگ طولانیمدت در سایه ادامه درگیریها در اوکراین و پیشبرد جنگ غزه.
د: تمایل آمریکا به بازگشت آرامش به منطقه. جنگ غزه استراتژی آمریکا برای کاهش تنش در منطقه و کاهش ورود به درگیریهای مسلحانه را با اختلال مواجه کرده است.
ه: تمایل به منحصر کردن جنگ در غزه بین گروههای مقاومت و ارتش رژیم صهیونیستی و نگرانی از گسترش دامنه جنگ و تبدیل شدن آن به جنگ منطقهای که مورد نظر آمریکا نیست.
و: افزایش تهدیدات دریانوردی در دریای سرخ بعد از عملیات انصارالله یمن در حمله به کشتیهایی که به سمت سرزمینهای اشغالی حرکت میکنند. این موضوع آسیبهایی را متوجه تجارت بینالملل کرده و منافع آمریکا و متحدان غربی آن را تهدید میکند و خسارتهای زیادی به رژیم صهیونیستی وارد کرده است. آمریکا به همین علت حملاتی را ضد اهداف مشخص در یمن انجام داده، اما نتوانسته در عزم و اراده آنها نسبت به این عملیات خلل ایجاد کند.
ز: بروز اختلاف در میان دموکراتها که نشانههای آن در اختلاف بین جو بایدن رئیس جمهور آمریکا و جوانان دموکراتیک و شاخه ترقی خواه این حزب که رویکردهای انتقاد آمیز نسبت به سیاستهای اسراییل دارند، دیده میشود.
نتایج نظرسنجی موسسه گالوپ در مارس ۲۰۲۴ نشان میدهد که برای اولین بار اکثریت دموکراتهای آمریکا همبستگی بیشتری با فلسطینیها نسبت به رژیم صهیونیستی دارند. شکافها در میان حزب دموکرات در مورد گسترش حمایت از لابیهای صهیونیستی و افزایش فشار بر آنها و مداخلههای آن در عرصه سیاسی آمریکا نیز مشاهده می شود و در حال حاضر ۲۵ موسسه مخالف مداخلههای لابیهای صهیونیستی در سیاستگزاری آمریکا هستند.
ح: ادامه سلطه یکجانبه گرایی در تصمیم سازیهای شورای امنیت ملی آمریکا در راستای تامین اهداف و منافع رژیم صهیونیستی. در حال حاضر ۸۲ نفر از اعضای کنگره آمریکا از رژیم صهیونیستی در جنگ ضد غزه حمایت کرده و مخالفت خود را با آتشبس اعلام کردهاند.
ط: افزایش نگرانی آمریکاییها نسبت به سیاستهای نتانیاهو و افراطگرایان موجود در کابینه که باعث بروز شکاف سیاسی و جامعه شناختی و ایدئولوژیک در جامعه صهیونیستی شده است. دولت آمریکا همچنین نگرانی خود را نسبت به تنشهای نتانیاهو در قبال سیاستهای آمریکا و نادیده گرفتن منافع این کشور اعلام کرده است.
ی: گسترش تاثیر جریان مسیحیت صهیونیسم در آمریکا شامل دهها میلیون نفر از آمریکاییهای هوادار اسرائیل است که بنا بر انگیزههای ایدئولوژیک از رژیم صهیونیستی حمایت میکنند. بیشتر این افراد در بستر حزب جمهوریخواه هستند و نسبت قابل توجهی از رای دهندگان به این حزب را شامل میشوند.
ک: نگرانیهای آمریکا از پیامدهای احتمالی ادامه جنگ غزه بر ثبات برخی قدرتهای منطقهای متحد آمریکا که در نتیجه افزایش خشم مردمی نسبت به مواضع سست این دولتها و ناتوانی آنها در مقابله با جنایتهای جنگی رژیم صهیونیستی در معرض تهدید قرار گرفته است.
چهارم: سیاستهای احتمالی آینده دولت آمریکا نسبت به جنگ غزه
در سایه مجموع مؤلفههای استراتژیک و متغیرهای موجود در ترسیم مواضع دولت آمریکا و همچنین منافع حزب دموکرات قبل از انتخابات، میتوان سناریوهای احتمالی زیر را در خصوص مواضع آینده آمریکا نسبت به جنگ غزه تا پایان سال جاری میلادی ترسیم کرد:
سناریوی اول: ادامه حمایتهای آمریکا از استمرار طولانی مدت جنگ تا پایان سال جاری و ارائه حمایتهای سیاسی و نظامی و اقتصادی لازم به رژیم صهیونیستی بدون افزایش فشار برای توقف جنگ.
سناریوی دوم: ورود جدیتر آمریکا به عرصه تنشهای منطقه در نتیجه گستردهتر شدن دامنه جنگ منطقهای و ورود طرفهای دیگر به آن.
سناریوی سوم: حمایت آمریکا از آتشبس که میتواند به بازگرداندن آرامش به منطقه منجر شده و زمینه ساز پیشبرد روند سازش بین عربستان و اسراییل شود.
امکان سنجی سناریوهای مطرح شده:
۱- در سایه تاثیر مؤلفههای استراتژیک مطرح شده بر سیاستگزاریهای آمریکا، احتمال موفقیت و پیشبرد سناریوی اول و ادامه حمایت آمریکا از جنگ طولانی مدت بیشتر است. آمریکاییها در این عرصه قدرت کنترل چالشهای فوری و موقت در تقابل با این سناریو را دارند.
به زعم تصمیم سازان آمریکایی، این سناریو فرصت بیشتری به رژیم صهیونیستی برای تحقق اهداف جنگ غزه میدهد و زمینهساز فرسایش ایران و تضعیف متحدان منطقهای آن میشود. احداث بندرگاهی برای ورود کمکهای انسانی به نوار غزه در مقابل سواحل این کشور نشان از آمادگی آمریکا برای تعامل طولانی مدت با این جنگ است. این بندر میتواند برای افزایش فشار بر سیاستهای مصر به عنوان جایگزینی برای گذرگاه رفح مطرح شود، علاوه بر اینکه ممکن است به گذرگاهی برای کوچ اجباری فلسطینیان از غزه تبدیل شود.
این سناریو البته با چالشهایی مواجه است که میتواند فرصت تحقق اهداف آمریکا و اسرائیل از جنگ را با مشکل مواجه سازد:
* دشوار بودن شکست دادن مقاومت فلسطین و خلع سلاح آن در سایه پایداری و قدرت گروههای فلسطینی برای ادامه مبارزه.
* مشکل بودن ایجاد حاکمیت جایگزین در غزه که مانند کرانه اختری امکان هماهنگیهای امنیتی با آن وجود داشته باشد، چرا که چنین تشکیلاتی مورد تایید مردمی در غزه نیست.
* رویکردهای افراطی کابینه نتانیاهو و به تعطیلی کشاندن تلاشها برای ایجاد روند سیاسی بر اساس راه حل تشکیل دو دولت، کشورهای عربی را به سمت ایفای نقش در ترتیبات امنیتی در مورد آینده غزه بعد از جنگ کشانده است.
* افزایش فشارهای بینالمللی برای توقف جنگ و پیگیری اوضاع انسانی در غزه
۲- شانس تحقق سناریوی دوم یعنی ورود آمریکا به جنگ منطقهای فراگیر کمتر از موارد دیگر است. چرا که آمریکاییها در حال حاضر پیگیر جنگ روسیه در اوکراین و مدیریت رقابت خود با چین هستند و تمایلی به گسترش دامنه درگیریها و جنگی جدید نیستند. چون چنین جنگی قدرت آمریکا را به فرسایش میکشاند و به نفع این کشور نیست. در سایه تناقض ایجاد شده در محاسبات آمریکا با کابینه رژیم صهیونیستی، به نظر میرسد اسرائیلیها جسارت بیشتری در مخالفت با رویکردهای دولت بایدن از خود نشان میدهند.
۳- احتمال تحقق سناریوی سوم با افزایش مولفههای مربوط به ایجاد تغییر تدریجی در تاکتیک دولت آمریکا در حمایت از ایده رسیدن به آتشبس دائم در نوار غزه به شرط تحقق اهداف آمریکا و اسرائیل در مورد پایان دادن به حاکمیت حماس و تحقق شرایط مورد قبول آمریکا برای آینده غزه افزایش پیدا کرده است. از جمله این شاخصها میتوان به رای ممتنع آمریکا در مورد قطعنامه ارایه شده از سوی ۱۰ کشور عضو غیر دایم در شورای امنیت اشاره کرد که خواستار آتشبس فوری جنگ غزه در طول ماه مبارک رمضان شده بود.
این سناریو انسجام بیشتری با تمایل آمریکا برای ایجاد نظم جدید منطقهای و بازسازی ساختار منطقه و مدیریت رقابت با چین و پیشبرد عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و تمرکز بیشتر بر ابعاد اقتصادی از جمله پیشبرد کمربند اقتصادی از دهلی نو به سمت اروپا برای مقابله با کمربندهای چین دارد. این روند می تواند ادامه سلطه آمریکا در منطقه را تامین کرده و آن را از طریق بازیگران منطقهای تحت هژمونی آمریکا نگه دارد. رژیم صهیونیستی نقش اساسی در پیشبرد این راهبرد ایفا میکند.
پنجم: رفتارها و گزینههای احتمالی آینده آمریکا در مورد جنگ غزه
در سایه رفتار کنونی آمریکاییها و با اشاره به مؤلفههای استراتژیک و فوری تاثیرگذار بر موضع این کشور نسبت به جنگ غزه میتوان رویکردها و گزینههای دولت آمریکا تا زمان برپایی انتخابات ریاست جمهوری در این کشور را در موارد زیر برشمرد:
۱- با وجود اینکه ائتلاف استراتژیک طولانی مدت میان آمریکا و رژیم صهیونیستی وجود دارد و با وجود ادامه حمایتهای آمریکا از اهداف رژیم صهیونیستی در جنگ غزه و اصرار به حمایت اسراییل و تامین منافع این رژیم، اما به نظر میرسد که اختلافات و تنش تدریجی بین دولت بایدن و نتانیاهو علت افزایش یافته و هزینههای سیاستهای نتانیاهو و راستگرایان افراطی برای کابینه دموکرات آمریکا بیشتر شده است.
شکست امنیتی و نظامی اسرائیل در روز ۷ اکتبر این احساس را در میان آمریکاییها ایجاد کرد که تلآویو به اندازهای که تصور میکردند قدرتمند نیست و ممکن است به سرباری استراتژیک برای منافع آمریکا تبدیل شود. آنها به این نتیجه رسیدهاند که اسراییل به جای انجام وظایف کارکردی خود در حمایت از منافع آمریکا در منطقه نیازمند حمایتهای سیاسی و نظامی و اقتصادی گسترده و مستمر آمریکا است تا خطرات موجودیتی خود را برطرف کند.
البته آنچه که مطرح میکنیم به معنی کنار گذاشتن حمایت آمریکا از اسراییل نیست، بلکه ممکن است اولویتهای آمریکا باعث جداسازی نتانیاهو از پرونده اسرائیل شود. این موضوع در سایه شکاف یهودیان آمریکایی با مواضع کابینه نتانیاهو و همچنین شکاف موجود در داخل جامعه صهیونیستی در قبال کابینه و رویکردهای سیاسی و ایدئولوژیک آن بیشتر قابل پذیرش است.
در همین راستا میبینیم که محبوبیت رژیم صهیونیستی در جامعه آمریکا و به ویژه در میان جوانان آمریکایی تنها در دو سال ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ از ۶۴ درصد به ۳۸ درصد کاهش پیدا کرده و این یک تاثیر مقطعی نیست که فقط منحصر به جنگ غزه باشد.
۲- همزمان با ادامه تلاشها برای مهار و محاصره ایران، این احتمال وجود دارد که در آینده فشارهای بیشتری بر جنبشهای مقاومت منطقه وارد شود تا آنها را تضعیف کند. آمریکاییها به صورت همزمان به دنبال ایجاد تحریک در میان کشورهای عربی ضد این گروهها برآمده و تلاش میکنند تنشهای فرعی و غیر اولویتدار مانند درگیریهای طایفهای و قومیتی بین آنها ایجاد کنند تا منطقه را تضعیف کرده و فشارها بر اسرائیل را کاهش دهند.
۳- این احتمال وجود دارد که آمریکا به دنبال تحقق اهداف خود در تضمین سلطه بر منطقه و بستن راه روسیه و چین و جلوگیری از سرمایهگذاری آنها و تقویت حضورشان در منطقه، راهکارهای برونرفت از بحران کنونی را تنها در سیاستهای خود منحصر سازد.
۴- پیشبینی میشود آمریکا به دنبال ایجاد مجدد آرامش و کاهش تنش در منطقه باشد تا از به فرسایش کشاندن خود در جبهههای متعدد درگیری جلوگیری کرده و فرصت لازم برای ادامه جنگ در اوکراین و مدیریت رقابت با چین را به دست آورد. این در حالی است که سیاست نتانیاهو مبتنی بر گسترش دامنه درگیریها و طولانیتر کردن آن و کشاندن آمریکا به جنگ فراگیر با ایران است.
۵- آمریکاییها احتمالاً سیاست خود را در عرصههای فلسطینی و عربی تقویت خواهند کرد و تلاش خواهند کرد موقعیت سیاسی غزه را تغییر داده و جنبش حماس را از مدیریت این منطقه خلع کنند و نقش بیستری به تشکیلات خودگردان فلسطین بدهند. در این میان ممکن است نقش بیشتری به کشورهای عربی و حتی ترکیه برای ساماندهی اوضاع امنیتی آینده غزه داده شود.
۶- احتمالاً آمریکاییها تلاش خود را برای پیشبرد روند عادیسازی روابط عربی با رژیم صهیونیستی به ویژه در جبهه عربستان سعودی گسترش خواهند داد و تلاش خواهند کرد موانع این مسیر را از پیش رو بردارند.
۷- آمریکاییها با در پیش گرفتن گفتمانی تبلیغاتی، مدعی اولویت دادن به ابعاد انسانی و احترام به قوانین بشردوستانه بینالمللی خواهند شد و با انتقاد از کشته شدن غیر نظامیان در غزه تلاش خواهند کرد حجم پیامدهای منفی این جنگ بر وجهه آمریکا در میان ملتهای منطقه و جهان را کاهش دهند و تبعات حمایت تمام قد خود از جنایتهای اسرائیل را برای خود به حداقل برسانند.
ششم: پیشنهادها
در سایه رویکردها و رفتارهای احتمالی آینده آمریکا در مورد جنگ غزه میتوان پیشنهادهای زیر را مطرح کرد:
۱- اعمال فشار حداکثری بر آمریکا جهت تاثیرگذاری بر مواضع آن در جنگ غزه که میتواند تاثیر بسزایی در تعیین روند درگیریها داشته باشد. در این زمینه میتوان از اهرم فشار در عرصههای داخلی و خارجی در مرحله انتخابات ریاست جمهوری در این کشور بهره برد.
۲- پذیرش همگرایی آمریکا با جنگ غزه و دوری از بزرگنمایی در خصوص اختلافات بین دولت بایدن و کابینه بنیامین نتانیاهو در روند جنگ. در این زمینه نباید تاثیر متغیرهای فوری در حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی بر اساس منافع سیاسی و انتخاباتی نادیده گرفته شود.
۳- ادامه حمایت از مقاومت و تقویت بستر مردمی آن به عنوان مهمترین و تاثیرگذارترین عامل در تعیین روند درگیریها است که میتواند بیشترین تاثیر را بر مواضع طرفهای منطقهای و بینالمللی نسبت به این جنگ داشته باشد.
کد خبر 6080654