نگاهی به ضدقهرمانهای ماندگار سریالهای تلویزیونی
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۳۹۴۵۴۳
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اصلا شکست و پیروزی آنهاست که اشکتان را درمیآورد و گاهی خنده را روی لبهایتان مینشاند.
خلاصه آنکه به قول معروف د رگیری خیر و شر و گاهی شخصیتهای خاکستری یا سیاه و سفیدهاست که باعث میشود ماجراها به شکل جذابی ادامه پیدا کنند و شما را برای دقایقی با خود همراه سازند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این بین در کنار قهرمانهای خوب قصه، بدمنها یا همان شخصیتهای منفی ماجرا، گاهی آن قدر خوب از پس نقششان برمیآیند که بعضی وقتها دلتان میخواهد جریان به نفع آنها پیش برود یا آن قدر درگیر حس تنفر از آنها میشوید که با خودتان میگویید امان از دست این منفورهای محبوب.
به همین دلیل باوجود تعداد زیاد چنین شخصیتهایی، سراغ برخی از این چهرهها رفتیم، کسانی که نقشهایی را بازی کردهاند که در عین منفی بودن به شکلی توانایی بازیگریشان را به رخ کشیدهاند و امروز شما هم خیلی از آنها را میشناسید.
منفورهای محبوب
شوکت
سریال: نرگس
بازیگر: حسن پورشیرزای
جذابیت: پدری مستبد و سنتی که از زورگوییهای او، خانواده و زیردستانش در عذاب بودند. همه از جذبه شوکت میترسیدند و این قلدری در کلام و بازی هنرپیشه این نقش هم به خوبی جلوهگر شده بود. شوکت دوست داشت خانوادهاش در همان مسیری حرکت کنند که او میخواهد. این شخصیت برای به کرسی نشاندن حرفش از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد. بازی پورشیرازی و ویژگیهای خاصی که برای این شخصیت تعریف شده بود، او را به پدرخواندهای بدل میکرد که همچنان در ذهنها مانده است.
ناتاشا
سریال: خواب و بیدار
بازیگر: رویا نونهالی
جذابیت: تصویر زن خلافکار آن هم در این ابعاد را پیش از او چندان در تلویزیون به خاطر نداریم. همین کافی است که ناتاشا با آن پوششی که برای آن زمان کمی متفاوت به نظر میرسید و همچنین با جسارتی که در اجرای حرکات رزمی و ... داشت در ذهن مخاطبان بماند. او دقیق بود و نقشههایش ردخور نداشت، همین ویژگیها این شخصیت را در متن به یک منفی جذاب بدل میکرد و در اجرا هم با انتخاب بجای نونهالی باورپذیر از آب درآمده بود.
آرش
سریال: کیمیا
بازیگر: پوریا پورسرخ
جذابیت: مثلا نقش منفی بود. چرا مثلا؟ مخاطب برخلاف دیگر بدمنها چندان از این شخصیت متنفر نمیشد، او را قربانی میدید و اتفاقا مقابل شخصیتهای مثبت قصه که مدام در حال تخطئه شخصیت او بودند، گارد میگرفت. این تضادی که در شخصیت آرش وجود داشت و برخورد جالب مخاطبان با آن، این شخصیت را به یکی از آن خاکستریهای جذاب بدل کرده است. او که همیشه هدف برایش وسیله را توجیه میکرد چه در زندگی خانوادگی و چه در مسائل کاری و سیاسی همیشه منافع خود را ارجح میدانست و به سیاق پدرش با مسائل برخورد میکرد.
ناصر
سریال: خط قرمز
بازیگر: شهرام حقیقتدوست
جذابیت: رفیق ناباب بودن، اعتیاد داشتن، دروغگویی و دزدی همه ویژگیهای منفی است که میتواند از یک شخص، بدمن تمام عیار بسازد. نقش ناصر در سریال خط قرمز واجد تمام این ویژگیها بود، اما در عین بد بودن پیوستگی با مخاطب ایجاد میکرد که ناشی از گذشته تلخ او بود. در واقع ناصر، قربانی شرایط خانوادگی و تنهایی محضی بود که با آن دست و پنجه نرم میکرد و به همین دلیل بسیاری از بینندهها برای او که مسبب بسیاری از بدبختیها در زندگی شخصیتهای سریال بود، دل میسوزاندند.
پیمان
سریال: تب سرد
بازیگر: کامبیز دیرباز
جذابیت: پیمان، بچه دزد و معتاد بود. از آن خلافکارهای لمپن که به خاطر طبقه اجتماعی که آن را نمایندگی میکرد، بیان خاصی هم داشت. همین بیان و به کار بردن تکیهکلامهایی مثل بچهپاستوریزه و... باعث شد، پیمان در ذهن بسیاری بماند. این نقش دیرباز را بیش از پیش، به عرصه تصویر معرفی کرد و تا مدتها با نقش منفی در ذهن مخاطبان جا انداخت.
فرخ
سریال: پس از باران
بازیگر: رحیم نوروزی
جذابیت: زخمخورده بود، زخمهایش روی هم تلنبار شد و او را به بمب عقدهای تبدیل کرد که هر آن امکان انفجارش بود. در نهایت هم بار کینههایی او بر سر خانوادهاش آوار میشود. فرخ، یک بدمن واقعی بود که پلهپله از معصومیت وجودش، فاصله گرفت و با سرعت به منتهای بدی رسید. او بهویژه در سالهای جوانی شخصیت منفی جذابتری بود و به واقعیت نزدیکی بیشتری داشت.
مایکل هاشمیان
سریال: گاندو
بازیگر: پیام دهکردی
جذابیت: هاشمیان که به عنوان یک جاسوس معروف در گاندو حضور داشت، این نقش را آن قدر شبیه شخصیت واقعیش ایفا کرد که برای مخاطبان جالب و جذاب بود، بهویژه لحن و سادگی ظاهری که او از خود بروز میداد و در باطن ماجرای دیگری در جریان بود.
آتقی
سریال: آینه عبرت
بازیگر: جواد گلپایگانی
جذابیت: معروفترین و دیرینهترین شخصیت معتاد تلویزیون همین آتقی سریال آینه عبرت است. سریال آینه عبرت هنوز هم برای بسیاری خاطرهانگیز است و خیلیها شخصیت متفاوتی که گلپایگانی با لحن معتادگونه و قامت خمیده برای آتقی خلق کرده بود را به خاطر میآورند. آتقی را البته نمیتوان جزو آن بدذاتها دستهبندی کرد، او به این راه کشیده شد، اما همچنان انسانیت در وجودش بیدار بود.
غلام
سریال: سفر سبز
بازیگر: مصطفی طاری
جذابیت: غلام از آن نقشهایی است که یک شخصیت منفی همه چیز تمام را به تصویر کشیده است. او ابتدا باعث جدا شدن فرزند یک خانواده از آنها میشود و بعد از بازگشت آن بچه، بازهم به دنبال سودجویی خودش است. این شخصیت در زندگی خانوادگیاش هم در بدی کم نمیگذارد و دست بزن، اعتیاد و هرچه بدی است را یک جا دارد.
اصغر کُپک
سریال: خواب و بیدار
بازیگر: مهدی فخیمزاده
جذابیت: لحن و چهره اصغر کپک جزو ماندگارترین نقشهایی است که در گروه ضدقهرمانها قرار میگیرد. فخیمزاده در خواب و بیدار علاوه بر لحن و حس ویژهای که دارد، با چهرهاش به اصغر جان بخشید و او را به یکی از منفورهای محبوب تبدیل کرد.
شیاطین
الیاس
سریال: اغما
بازیگر: حامد کمیلی
جذابیت: الیاس جزو اولین نقشهایی بود که در این فضا به عنوان شیطان حضور پیدا کرد، شخصیتی که ورود آن به داستان و صحبتش از خدا و ایمان باعث میشد تا در ادامه بیننده را با نمایش شخصیت واقعیاش بهشدت غافلگیر کند.
فرشته
سریال: او یک فرشته بود
بازیگر: بهاره افشاری
جذابیت: افشاری در این سریال ابتدا به مخاطب نزدیک شد و بعد کمکم ذات واقعی نقشش را به تصویر کشید. منفی بودن او هم از اول چندان مشخص نبود و در ادامه آشکار شدن شیطان بودن او، باعث میشد تا بیننده یک لحظه جا بخورد و بعد هم با این وجه از او همراه شود.
نیما
سریال: سقوط یک فرشته
بازیگر: مهرداد صدیقیان
جذابیت: نیما تداعیگر شیطان در این سریال بود؛ شخصیتی که دختر مذهبی را با خود همراه کرده و او را وادار به انجام بسیاری از گناهان میکند. تیپ شخصیتی نیما هم جذابیتی داشت که در آن مقطع مخاطبان زیادی را با خود همراه کرد و بهواسطه همان شخصیت بیننده کمتر غافلگیر میشد.
قدیمیها
قاضی شارع
سریال: سربداران
بازیگر: علی نصریان
جذابیت: او نقش قاضی را داشت که در سالهای دور در سریال سربداران، اغلب با احکامش با مغولان همراه میشد و نفع خود را میبرد. اما ویژگیای که باعث جذابیت نقش او میشد، مهارتش در سخنوری و پیچاندن ماجرا به نحوی بود که حتی شاکیان و مخاطبان هم متوجهش نمیشدند و او با رندی کارش را پیش میبرد.
پهلوان اسد
سریال: پهلوانان نمیمیرند
بازیگر: هادی مرزبان
جذابیت: قاتلی در سیاهی عنوان خوبی برای شخصیت پهلوان اسد است. او که نام پهلوان را یدک میکشید از مرام پهلوانی به دور بود و با آزی که داشت، خون رفقایش را میریخت و میخواست به جایگاهی بالاتر از آنچه داشت برسد. این شخصیت تا پایان قصه چهره اصلیاش رو نشد و مخاطب را غافلگیر کرد. مرموز بودن پهلوان اسد، آن سبیلهای بناگوش دررفته و چشمان پرخونش، او را به یکی از لعنتیهای جذاب تبدیل کرد.
شعبان استخوانی
سریال: هزاردستان
بازیگر: محمدعلی کشاورز
جذابیت: لاتی که همه از او حساب میبردند، این یکی از شاخصههای شعبان استخوانی است که کشاورز با ایفای نقش او و بیکلگیهایی که داشت، به آن جان چندباره بخشید. این نقش که اشارههایی به شخصیت شعبان بیمخ که در دهه ۳۰ بود هم داشت، جزو ماندگارترین شخصیتهایی است که با وجود منفی بودن آن، هنوز که هنوز است دوستداشتنی است.
حضرت والا
سریال: بانوی عمارت
بازیگر: صالح میرزا آقایی
جذابیت: حضرت والا در این سریال ابتدا نقش شخصیتی را ایفا کرد که حس خانوادهدوستی و یک فرد حامی را به بیننده منتقل میکرد، اما رفتهرفته حسادت او به پسرعمویش که به شازده معروف بود باعث شد تا حضرت والا بخش سیاه نقش و شخصیتش را بروز دهد و در ادامه بیننده را با شخصیت دوگانهای مواجه میکند که بین وجه مثبت و منفی او میماند.
حسامبیگ
سریال: روزی روزگاری
بازیگر: محمود پاکنیت
جذابیت: یک راهزن خوشزبان، این شاید اولین تعبیری است که میشود در وصف حسامبیگ گفت. او در روزی روزگاری راهزنی بود که تکیهکلام معروفش یعنی «گوشتو میبرم میذارم کف دستت» تا مدتها بین مردم میچرخید و استفاده میشد. پاکنیت آنچنان از پس این نقش برآمد که خیلیها هنوز که هنوز است او را به اسم حسامبیگ صدا میکنند.
قوم الظالمین
از بازیگری که نقش منفی را در فیلمی مرتبط با واقعه کربلا بازی کرده بود، شنیدهایم که میگفت میخواستم آنچنان این نقش را بازی کنم که مخاطب نسبت به آن حس انزجار داشته باشد. هنر در بازی کردن نقش اشقیا و اشرار همین است و ما در تاریخ تلویزیون از این نقشهای منفوری که با توانایی بازیگر و قلم نویسنده بهخوبی از آب درآمدند، زیاد داریم.
نمونهاش را میتوان در شخصیتهای سیاه سریالهای مذهبی یافت؛ بهویژه آثار خوشساخت داوود میرباقری که پر است از بازیهای خوب. نظیر بازی صدرالدین حجازی در نقش خولی، مهدی فخیمزاده ایفاگر نقش عمرسعد، انوش معظمی بازیگر حرمله و....
عمروعاص
سریال: امام علی (ع)
بازیگر: مهدی فتحی
جذابیت: چه کسی است که بازی قدرتمند مهدی فتحی در عمروعاص را از خاطر برده باشد؟ بازیای که در جلوهگری زیرکی و آبزیرکاهی این شخصیت نقش بسزایی داشت.
این بازیگر با فن بیان فوقالعادهاش دیالوگهای آهنگین میرباقری را باصلابت و قدرت بیان میکرد و با بازی در این نقش، بهترین اثر کارنامهاش را خلق و ماندگار کرد.
شمر
سریال: مختارنامه
بازیگر: محمد فیلی
جذابیت: شاید شنیده باشید که فیلی بازیگر این نقش گفته است فرزندان او بعد از دیدن بازی پدرشان در هیات شمر برای مدتی با او حرف نمیزدند. این یعنی بازیگر کارش را بهدرستی به انجام رسانده و تصویر باورپذیری از این شخصیت منفور تاریخ مذهبی ما ارائه کرده است.
او با ایفای صحیح این نقش پلیدی، شقاوت و بدذاتی را که همیشه از شمر در ذهنمان داشتیم، مقابل چشمان به نمایش گذاشت و بازی در این نقش را خاطرهها ثبت کرد.
ابن زیاد
سریال: مختارنامه
بازیگر: فرهاد اصلانی
جذابیت: ابن زیاد از آن شخصیتهایی است که خباثت را به حد اعلا دارد. این شخصیت تاریخی که از هر نظر یک ضدقهرمان تمام عیار است، در نهایت مکر و پلشتی اش به خود او بازمیگردد و به بدترین شکل کشته میشود.
بازی در چنین نقشی با وجود تمام نفرتی که میتواند در دل مخاطب ایجاد کند، برای هر بازیگری فرصت ارزندهای است.
فرصتی برای دیده شدن و به رخ کشیدن تواناییهایش در ایفای نقش منفی که اغلب برای هنرپیشه جای کار بیشتری دارد. این شخصیت از قدرت و بیرحمی به ذلت و بیماری میرسد و به همین خاطر بازی در این خط پرنوسان برای اصلانی فرصت بود و او این نقش را با توانایی تمام به تصویر کشید. پیش از او هم داریوش فرهنگ در «معصومیت از دست رفته» این نقش را به خوبی ایفا کرده بود.
امین
سریال: ولایت عشق
بازیگر: رامبد جوان
جذابیت: انتخاب جوان برای بازی در نقش امین دور از ذهن بود، اما فخیمزاده در سریال ولایت عشق این ریسک را کرد و نتیجه خوبی هم گرفت. بازیگری که بیشتر با شیطنتها و جستوخیزهایش در آثار نمایشی و به ویژه کمدیها شناخته میشد در این سریال مذهبی – تاریخی یک نقش کاملا جدی و منفی را بازی میکرد که اگر بیننده آن سریال بودهاید، خندههای هراسآور او با آن ظاهر متفاوتش را به خاطر دارید و شخصیت امین با بازی رامبد جوان برای همیشه در یادتان مانده است.
معاویه
سریال: امام علی (ع)
بازیگر: بهزاد فراهانی
جذابیت: یکی از آشکارترین ویژگیهای فراهانی در این نقش، نمایش خباثت و حیلهگری معاویه به یکی از بهترین اشکال ممکن بود. البته که صدا، لحن و مهارت او در فن بیان هم برای این امر به کمکش آمد.
سنان ابن انس
سریال: مختارنامه
بازیگر: رضا خندان
جذابیت: شخصیت سنان در سریال مختارنامه علاقه فراوانی به خوردن شراب دارد و آن حالت مستی، عصبی بودن و شقاوت را رضا خندان جوری در مقابل دوربین میرباقری بازآفرینی کرد که همیشه تحسین میرباقری را به همراه داشت.
مامون
سریال: ولایت عشق
بازیگر: محمد صادقی
جذابیت: یکی از پراهمیتترین ویژگیهای ایفای شخصیتهای تاریخی انتقال درست واقعیتهاست.
محمد صادقی در این نقش توانسته بود زیرکی مامون را که در تاریخ هم از آن گفته شده، به خوبی به بیننده منتقل کند. باورپذیر درآوردن آن هم بخش دیگری است که در انعکاس درست شخصیت مأمون بیتأثیرنبود.
قطام
سریال: امام علی (ع)
بازیگر: ویشکا آسایش
جذابیت: به آثار میرباقری از رعنا تا معصومیت از دست رفته و مختارنامه که نگاه میکنیم، میبینیم زن در آثار او جایگاه ویژهای دارد. یکی از نخستین شخصیتهای منفور، اما ماندگاری که او خلق کرده، قطام است. این شخصیت که در سریال امام علی (ع) نقش پررنگ و متفاوتی داشت، زنی کینهتوز و خودرای بود که دستور قتل امام را صادر کرد. این سریال ویشکا آسایش را به دنیای تصویر معرفی کرد تا جایی که همچنان او برای بسیاری با همین نقش و نام شناخته میشود.
منبع: جام جم آنلاین
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۳۹۴۵۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نگاهی به بیبدن|متهمان ردیف اول قتل که قاتل نیستند!
فیلم سینمایی "بیبدن" دنبال زدن تلنگری به خانوادههاست و قصد دارد در بستر یک داستان جنایی، گسستهای والدین و فرزندان و روابط بعضاً ناقص آنها را به رخ بکشد. - اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم- گروه فرهنگی
فیلم «بیبدن» ساخته مرتضی علیزادهِ فیلم اولی با نویسندگی کاظم دانشی، خیلی زود پس از رونمایی از جشنواره فیلم فجر به پرده سینما رسید و با فروش بیش از 32 میلیارد تومانی تا به امروز، اقبال نسبتا خوبی را به عنوان فیلمی در ژانر درام جنایی به خود دید.
دانشی که پیش از این با ساخت «علفزار» تجربه خوبی از بازخوانی پروندههای جنایی کسب کرده بود، این بار در مقام نویسنده، سراغ داستانی نزدیک به واقعیت رفت و با برداشتی آزاد از پرونده «غزاله و آرمان» که مربوط به سالهای 1392 تا 1400 است، فیلمی در ژانر درام جنایی را به سینماها آورد تا روایتگر یکی از هولناکترین قتلهای چند سال اخیر و در عین حال جنجالیترین پرونده قضایی باشد.
حواشی روز پنجم فیلم فجر|رقابت سنگین «بی بدن» و «بهشت تبهکاران» بر سیمرغ حاشیه/ 14 کیلو کم کن تا «مجنون» شوی!مروری بر زیرمتنهای نهفته در این اثر، یک پیام روشن و جدی را برای مخاطبانش دارد و آنهم تلاش کارگردان و نویسنده برای ایجاد یک پل ارتباطی بین این پرونده قتل با عقبه روابط عاطفی در هر 2 خانواده قاتل و مقتول است. موضوعی که در شخصیتپردازی و دیالوگگویی بازیگران و نوع بازی آنها نهفته شده و شاید مخاطب را پس از تماشای فیلم به این فکر فرو ببرد که آیا میشد قتلی اتفاق نیفتد؟ به جز فرد قاتل، آیا افراد دیگری هم در شکلگیری این جنایت هولناک سهم داشتند؟ به نظر میرسد که پاسخ به هر دو سوال «مثبت» است؛ اما چرا؟
جستوجو در شخصیتپردازی بازیگران فیلم، ابعاد دیگری از قتل دختر جوان (ارغوان) را به نمایش میگذارد؛ سروش صحت در نقش پدر «ارغوان»، کاملا منفعل و سرد است، از مهمترین اتفاقات رخ داده در بطن خانوادهاش بیخبر است، تلاشی برای ارتباط پدرانه با دخترش برای فهم نیازهای او در دوران حساس جوانی و نوجوانی نمیکند و حتی پس از مرگ او با حالتی سردرگم و بیاراده، تنها شنونده دیالوگهای طرفین است. رفتار منفعلانه او در اکثر سکانسهای فیلم، مخاطب را آزار میدهد که چرا این مرد، حتی یک برخورد سخت و خشن با قاتل دخترش ندارد؟ که البته به نظر میرسد این شخصیتپردازی و بازیگردانی به عمد توسط کارگردان طراحی شده است.
در نگاه اول، شاید به نظر برسد که انتخاب چنین نقشی برای سروش صحت با توجه به عقبه بازیگری او، اشتباه بوده اما نباید فراموش کنیم که کارگردان بی بدن به دنبال نمایش «پدر بیمسئولیت» است. پدری که حتی حساسیت لازم برای امور روزانه دخترش را ندارد و سردرگم در زندگی روزمره تا جایی پیش میرود که با خبر قتل دخترش مواجه میشود.
البته اینکه سروش صحت در ایفای چنین نقشی موفق عمل کرده یا خیر، موضوع دیگری است. صحت را بیشتر با ایفای نقش در بازیهای انرژیک میشناسیم و بازی در نقش پدر ارغوان تجربه جدیدی برای اوست. برای یادآوری هنرمندی سروش صحت در بیبدن فارغ از نقدی که به بازی کم عمق او وارد است، کافی است بازی احساسی او در جایی که از عروسی دخترش یاد میکند را دوباره مرور کنیم تا بازی هنرمندانه او در آنجا تبدیل به یکی از ماندگارترین سکانسهای بیبدن شود.
در نقطه مقابل، الناز شاکردوست ایفاگر نقش مادر «ارغوان» است که هدایت پرونده را به دست گرفته و برخلاف پدر، با کنگشریاش، قاتل را تا چوبه دار بدرقه میکند؛ در ظاهرِ ماجرا، با مادری دلسوز طرفیم، اما در تعدادی از سکانسهای فیلم پنهانکاری او تو ذوق میزند و در نهایت زنجیرهای از اتفاقات که ارغوان را به آن سرنوشت شوم دچار میکند. شاکردوست نمادی از مادر مهربان اما «پنهانکار» است. پنهانکاری او در بخشهای مختلفی از فیلم دیده میشود. از پنهانکاری او در ماجرای کویر رفتن ارغوان با دوستانش و اتفاقات تلخ بعدش تا ارتباط پنهانی سروش و ارغوان.
خانوادهای را تصور کنید که مادرش پنهانکار است و مهمترین رخدادهای فرزندش را با همسر خود در میان نمیگذارد، پدر هم تلاش چندانی برای ارتباط گرفتن با دختر و کنترل رفت و آمدهای او ندارد؛ خروجی این همه بیمسئولیتی والدین چه میتواند باشد؟
سری به خانواده قاتل بزنیم؛ پژمان جمشیدی در نقش پدر سروش، رقم زننده یک شکست عاطفی برای پسرش است؛ او به راحتی همسر اول خود را ترک کرده و بدون توجه به آیندهای که انتظار پسرش را در سنین حساس نوجوانی میکشد، تصمیم به ازدواج مجدد میگیرد. لجبازیهای مکرر او و هدایت سروش در مسیر اشتباه هم مزید بر علت میشود که سرنوشت سروش بیشباهت با ارغوان نباشد. به نظر میرسد در اینجا هم با جنس دیگری از «پدر بیمسئولیت» مواجهیم؛ پدری که غرورش از فرزندش مهمتر است و بهای این غرور، خون پسرش است.
ماجرا به همینجا ختم نمیشود؛ سوی دیگری از پرونده قتل ارغوان، یک دختر جوان که مالامال از حسادت است، نشسته؛ در ظاهر دوست است، در واقعیت دشمن؛ در ظاهر، عملی که مرتکب میشود، ساده است اما اثر وضعی کار او به قدری عمیق است که آتش یک خشم مردانه را شعلهور میکند و در نهایت به جنایتی هولناک ختم میشود. «دوست حسود» گاهی از دشمن هم خطرناکتر است.
بیبدن ضد قصاص است؟
یکی از سوالاتی که پس از اکران این فیلم مطرح شد، همین موضوع بود؛ آیا بیبدن از قصاص طرفداری میکند یا علیه آن است؟ تجربه تماشای فیلمهایی که برچسب «ضد قصاص» را یدک میکشند، نشان میدهد که مخاطب وقتی صندلی سینما را ترک میکند، برای فرد اعدام شده دلسوزی میکند؛ آیا این اتفاق در بیبدن برای سروش تکرار میشود؟
تصاویر دوربینهای مدار بسته که در بخشی از فیلم پخش میشود، بخش مهمی از حقیقت پرونده و مرتکبین جرم را فاش میکند؛ از سویی دیگر، تمام اتفاقات برای اینکه قاتل بخشیده شود، به خوبی کنار هم چیده شده اما پدر سروش همه راهها را برای بخشش میبندد. موضع بی بدن نسبت به قصاص متفاوت است؛ روی انجام قصاص پافشاری نمیکند و بارها اعلام میکند که راه بخشش باز است و از سویی دیگر، موضع آوانگارد نیز نسبت به این مسئله نمیگیرد. به نظر میرسد که کارگردان و نویسنده هوشمندانه از کنار این مسئله عبور کردند تا سراغ مسئلهای مهمتر بروند و آنهم «گسستهای درون یک خانواده» است.
چرا پیگیری مورد «بی بدن» مهم است/ نباید زیر بار حق کشی رفت
یک بازیِ درخشان، یک بازیِ درخشانتر
اگر الناز شاکردوست را کنار بگذاریم، دو بازی درخشان در بیبدن توجهات را به خود جلب کرد؛ نوید پورفرج و گلاره عباسی.
پورفرج که با بازی در فیلمهای سینمایی «مغزهای کوچک زنگ زده» و «مغز استخوان» توانایی هنریاش را به رخ کشید، در بیبدن هم به عنوان بازپرس ایفای نقش کرد و درخشان بود. او هم کنش قهرمانی داشت، هم در جایی پایش لغزید و به ضدقهرمان تبدیل شد و به خوبی از پس هر دو نقش برآمد. تلاش او برای بخشش قاتلینی که در پروندههایش با آنها سروکار دارد، برای مخاطب قابل باور است.
در نقطه مقابل، گلاره عباسی را در نقش مادر سروش میبینیم که علیرغم بازی کوتاهش اما بسیار اثرگذار است و نقش مادر شکست خورده را به خوبی بازی میکند.
بیبدن شباهتهای زیادی به «علفزار»، فیلم قبلی کاظم دانشی دارد، اگرچه شاید به اندازه آن جسور نباشد و خیلی سراغ خط قرمزها نرود اما به هر حال امضای دانشی پای آن است. اوست که داستان را از لابهلای پروندههای قضایی که عمدتا دسترسی به آنها ساده نیست، بیرون میکشد و خط سیر یک درام جنایی را کنار قرار میدهد. تنها ابهام این است که چرا خود او در نقش کارگردان حاضر نشد؟
به نظر میرسد که بیبدن دنبال زدن تلنگری به خانوادههاست و قصد دارد در بستر یک داستان جنایی، گسستهای والدین و فرزندان و روابط بعضاً ناقص آنها را به رخ بکشد. «پدر بیمسئولیت»، «مادر پنهانکار» و «دوست حسود» اگرچه قاتل نیستند، اما در وقوع این جنایت بیگناه هم نیستند.
انتهای پیام/