Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-05-01@03:04:22 GMT

سردار نقدی چقدر حقوق می‌گیرد؟

تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۴۳۹۶۷۲

سردار نقدی چقدر حقوق می‌گیرد؟

روزنامه جوان با سردار محمدرضا نقدی در باره سبک زندگی او و ساده زیستی مسئولان مصاحبه کرده است.

بخشهایی از اظهارات او را می خوانید:

*یک شب زمانی که در ستاد کل نیروهای مسلح مسئول آماد و پشتیبانی بودم با مترو آمدم تا ایستگاهی که از آنجا باید تاکسی سوار می‌شدم و می‌رفتم منزل. آن زمان هنوز در رسانه‌ها هم مطرح نشده بودم و تصورم این بود که کسی من را نمی‌شناسد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در آن تاریکی منتظر تاکسی بودم که یک دفعه موتورسواری جلویم ایستاد و گفت سردار بپر بالا! دیدم ظاهراً من را شناخته و کاری هم نمی‌شود کرد. خلاصه با تعارفات معمول، ترک موتورش نشستم. همین که سوار شدم شروع کرد تعریف کردن که من کارمند فلان جا هستم و، چون حقوقم کفاف زندگی‌ام را نمی‌دهد مجبورم عصرها با موتور مسافرکشی کنم. تعریف کرد تا رسید به همین حرف‌هایی که الان شما نقل کردید.
گفت همه جا را فساد فراگرفته و مسئولان همه دارند می‌خورند و می‌برند. من شروع کردم بحث کردن که اگر همه مسئولان بخورند که نمی‌شود کشور را اداره کرد و پیشرفتی حاصل نمی‌شود و از این قبیل استدلال‌ها، اما هر چه من گفتم آن آقا قانع نشد تا رسیدیم به نزدیکی‌های منزلمان. وقتی رسیدم به خودم گفتم اگر من الان پیاده شوم و این شبهه را پاسخ ندهم این بنده خدا دیگر هرکس سوار موتورش شود همین حرف‌ها را تکرار می‌کند، آخرش هم می‌گوید من به سردار نقدی هم گفتم و این خیلی بد می‌شود.

گفتم این که ترک موتورت نشسته کیست؟ گفت تو سردار نقدی هستی دیگر! گفتم من که سردار این مملکت هستم و مسئولیتم را هم می‌دانی الان ترک موتور تو نشسته‌ام و آن وقت تو این را نمی‌بینی و می‌گویی همه مسئولان فاسد هستند؟ تو اداری هستی، می‌دانی الان هم‌رده من در کشور امارات که یک شهرستان ما هم نیست با چنین ترازی از مسئولیت و با آن حقوق و پورسانتی که می‌گیرد سه تا بنز ضدگلوله و چند ویلا و خانه دارد! گفت نه تو استثنا هستی و من تو را می‌شناسم. گفتم نه اتفاقاً من استثنا نیستم. اینجا در محله ما مسئولان لشکری بسیاری هستند بیا با همین موتورت در خانه هر کدام را که دوست داری، بزنیم و من درخواست می‌کنم برویم داخل خانه و زندگیشان را ببینی. اگر وسایل زندگیشان مانند کسی بود که اهل بخور بخور است من حرف شما را قبول می‌کنم، ولی اگر نبود تو باید توبه کنی!

اینجا دیگر ساکت شد و من خیالم راحت شد که رسالتم را انجام دادم. الان هم باز همین استدلال را می‌توانم در پاسخ به سؤال شما کنم. من با خیلی از فرماندهان سپاه و ارتش رفت‌وآمد دارم. واقعاً زندگی‌شان خیلی ساده و مثل عموم مردم است. به نظر من تعداد مسئولانی که زندگی ساده و معمولی دارند خیلی بیشتر از کسانی است که زندگی اشرافی دارند. البته مدیران و وزیران دولت فعلی زندگی‌های متفاوتی دارند. دولت‌های قبلی خیلی بهتر از چیزی بود که الان است. الان نمی‌شود از زندگی مسئولان دفاع کرد، چون تصور مردم از زندگی مسئولان، زندگی مسئولان دولت فعلی است. در دوره‌های قبلی حتی در دولت‌هایی که گرایشات درستی در اقتصاد و عدالت نداشتند زندگی و منش مدیران و وزیران خیلی قابل دفاع‌تر از چیزی بود که الان هست.

* البته ساده‌زیستی در دوره‌های مختلف تعریف مختلفی دارد. من الان زندگی‌ام را اگر بخواهم مقایسه کنم با زندگی شهید بروجردی در اول انقلاب، زندگی من اشرافی است و ساده‌زیست حساب نمی‌شوم. ایشان جانشین قرارگاه حمزه بود، به اندازه چند لشکر نیرو زیر دستش بود، ولی محل زندگی‌اش یک خانه دو اتاقه بود که وسطش را نئوپان کشیده بودند و فرمانده سپاه آذربایجان‌غربی نیز در همین خانه زندگی می‌کرد. شهید بروجردی خودش قسمتی می‌نشست که آشپزخانه نداشت. برای آشپزی یک گاز پیک‌نیکی گوشه هال گذاشته بودند و روی آن غذا درست می‌کردند. قبل از این خانه هم وقتی در کرمانشاه ساکن بودند باز با دو تا دیگر از فرماندهان در یک خانه مشترک زندگی می‌کردند یعنی سه تا خانواده زن و بچه‌دار در یک ساختمان سه خوابه زندگی می‌کردند. این‌ها واقعیت‌های این انقلاب است، اما اگر به نسبت عرف امروز جامعه بگیریم واقعاً تصوری که خودم الان دارم این است که زندگی اکثر مسئولان امروز ما در تراز زندگی ساده‌ای است که مردم دارند و به عبارت دیگر در عرف جامعه ساده‌زیست هستند.

*طبیعتاً بعضی جاها نتوانسته‌ام خانواده‌ام را راضی کنم که از کالاهای ایرانی استفاده کنند، اما در زندگی شخصی خودم همیشه این را رعایت کرده‌ام. برای امروز هم نیست برای حداقل ۲۰ یا ۳۰ سال پیش است. من دائم اصرار داشتم بر مصرف کالای ایرانی. در محل کار هم چه در ستاد کل چه در جاهای دیگر هیچ وقت اجازه ندادم میوه مثلاً موز که خارجی هست بخرند یا نگذاشتم چای خارجی بخرند.

*من حدود هفت و خرده‌ای حقوقم است. البته بهتر است این را چاپ نکنید. این حقوقی که من می‌گیرم حقوق متعارفی است که دولت مصوب قانونی کرده است. هیچ چیزی هم اضافه نمی‌گیرم. نه حق مأموریت می‌گیرم، نه اضافه کار. همان چیزی است که مجلس مصوب کرده است. حقوقی که الان می‌گیرم از سرم هم زیاد است. البته حقوقم یکی دو تومان بیشتر از این بود. به خاطر جایگاه فرماندهی آنچه که روی فیش می‌آمد یک ضریبی می‌خورد و بیشتر می‌شد، ولی نامه زدم به فرماندهی ستاد کل و خواستم به خاطر شرایطی که کشور دارد و مشکلات اقتصادی که مردم دارند آن ضریب را حذف کنند. البته بهتر است این‌ها را چاپ نکنید.

*بچه‌هایم یکی‌شان معلم و در مدرسه است و حقوق معلمی می‌گیرد. یکی‌شان هم که خانه‌دار و همسرش کارمند دولت است. یکی هم پیش خودمان در خانه است.

*بچه‌های خود من در سالن‌های سپاه ازدواج کردند. یک امکانی برای پاسدارها و ارتشی‌هاست که خانواده‌های آن‌ها می‌توانند از این سالن‌ها برای مراسم استفاده کنند. امکانی که مثلاً فرهنگیان و اساتید دانشگاه هم دارند و می‌توانند از سالن‌های فرهنگیان یا سالن‌های دانشگاه برای مراسم استفاده کنند. ما هم از همان امکانات استفاده کردیم. مهمانان هم ساده و غذا هم همان چیز متداولی بود که این سالن‌ها هر شب می‌دهند.

* ازدواج خود من در یک خانه معمولی ۱۰۰ متری برگزار شد. تازه آن موقع که ما در خانه مراسم گرفتیم خیلی هم کار تشریفاتی‌ای بود، چون بیشتری‌ها در مسجد ازدواج می‌کردند لذا برای نسل ما زندگی متعارف امروزی خیلی هم رفاه است.

منبع: تابناک

کلیدواژه: چنار محمودی ایدز کامبوج مجید تخت روانچی عباس ایروانی سحر تبر سردار نقدی ساده زیستی مسئولان فساد اقتصادی چنار محمودی ایدز کامبوج مجید تخت روانچی عباس ایروانی سحر تبر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۳۹۶۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر

زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.

به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبه‌های دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بی‌قراری قدم می‌زد چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.

به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.

قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!

ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.

چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.

قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟

آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.

آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.

ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.

قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی

دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل می‌کند. در این پرونده می‌بینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه می‌داد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق می‌کرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمی‌شد اما با ساده‌انگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.

با این حال زوج‌های جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پل‌های پشت سر را خراب می‌کند.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • کارگاه آموزشی مهارت های زندگی با موضوع پیشگیری از اعتیاد برگزار شد
  • طرز تهیه بستنی در خانه + ویدئو | فوت و فن درست کردن بستنی ساده بدون ثعلب و دستگاه | فقط ۱۰ دقیقه وقتتان را می‌گیرد
  • سردار سلامی: سپاه و بسیج همواره مدافع حقوق کارگران خواهند بود
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • زلنسکی مجوز نقض حقوق بشر در جنگ اوکراین را از اروپا می‌گیرد
  • رازگشایی از ۷ علت ابتلا به سرطان
  • رویای خرید برای تهرانی‌ها / ۵ میلیارد بدهید، صاحب خانه شوید
  • (تصاویر) این زن زندگی خود را وقف گربه‌ها کرد
  • چگونه تقاضای افزایش حقوق بدهیم؟ ( 12 توصیه کاربردی)