بهارشکنی| جستاری در باب ریاضیات تئاتر
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۴۷۰۸۶۲
نمایش «بهارشکنی» اثری مهندسیشده است که در آن میتوان رابطه تئاتر و ریاضی درک کرد، جایی که اصول ساده ریاضی، اثر را به یک نمایش تمیز بدل میکند. ۲۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۳:۴۷ فرهنگی سینما و تئاتر نظرات - اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم - احسان زیورعالم
جهان ریاضیات به قدری وسیع است که میتوان ردپای تمام علومهای مشهور به انسانی را نیز در ریاضیات یافت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پیشتر در باب نقش ریاضیات در درک یک اجرا نوشته بودم. در نمایش «قصه ظهر جمعه» اثر محمد مساوات، شکل میزانسنها به نحوی بود که میشد مفهوم ماتریکس و دترمینان را با نمایش توضیح داد. همچنین در نمایش «ساعت هشت» وحید نفر نیز شیوه روایت به نحوی بود که روایت سهلایهای آن و بازی با زمان، یک دستگاه سه معادله و سه مجهولی میآفرید. شما میتوانید در بیشتر بخوانید درباره این موضوع اطلاعات بیشتری کسب کنید:
قصه یک اجتماع در اتاق پدر با مفهوم ریاضیاتی اجتماعتحلیلی ریاضیوار به مناسبت ورود مهناز، «شب ساعت هشت»در تالار مولوی نمایش «بهارشکنی» نیز واجد مؤلفههایی است که درک ریاضیاتی نسبت به تئاتر را تحریک میکند. نمایشی که میتوان به آن صفت «تمیز» اطلاق داد، به واسطه شکل اجراییش، فضا را برای تبدیل شدن اثر به یک محصول «تمیز» مهیا میکند. نمایشی که شاید بدونآگاهی از مفاهیم ریاضیاتی، صحنه را به نوعی مهندسی کرده است که پاکیزهبودگی آن بیش از هر چیزی به چشم آید. هر چند این پاکیزگی با مفهوم درونمتنی و دروناجرایی همخوانی دارد. اثر تازه فریبرز کریمی داستان مردی است که در فرایند مهاجرت افسردگی گرفته و پس از مصرف دارویی، حافظهاش را از دست میدهد. بهار، دختر ایرانی که با او در اودسا آشنا شده است، در یک فرایند یکساله تلاش میکند حافظه پسر را بازگرداند. حافظهای که قرار است بر پایه خاطرات احیا شود و مسیری خطکشی شدهای را طی میکند.
این خطکشی بدونشک در ذات خود ریاضیاتی است، به خصوص آنکه در فُرم اجرایی هر شخصیت در دو وجود مجزا به تصویر در میآید، یک شخصیت در موقعیت جسمانی و دیگری در موقعیت روحانی. این دوگانگی شخصیت که مدام جای خود را عوض میکنند، مخاطب را میتواند گیج کند؛ کما اینکه میتوان از بازخورد مخاطب فهمید موانعی برای درک موقعیت ندارد. این موقعیت دارای مجهولی است که ذهن را به سمت دستگاه معادلاتی خطی پیش میبرد: دستگاهی دو معادله و دو مجهول. در این دستگاه معادلاتی با وجود دو مجهول x و y در دو معادله دارای پاسخ، میتوان به مقدار معلومی برای x و y رسید. در دستگاه معادلات خطی با دو مجهول با شرایط زیر مواجهیم:
ax+by=p
cx+dy=q
این دستگاه در نمایش «بهارشکنی» به خوبی دیده میشود. ما با دو مجهول x ما به ازای پسر و y ما به ازای دختر روبهروییم که در دو قالب ظاهر میشود. هر یک از قالبها یکی از معادلات است. تک معادله با دو مجهول نمیتواند حل شود. هر چیزی میتواند جای x و y قرار گیرد؛ اما دو معادله راه را برای حل معما آسان میکند. زمینه نمایش به ما این اجازه را میدهد، معادلهای را حل کنیم که در آن وجوه شخصیتی زوج داستان را کشف کنیم. کارکرد دستگاه معادلاتی میتواند یاری کند چگونه تکههای پراکنده روایت کنار هم چیده شود. برای حل یک دستگاه خطی، نیاز هست دادهها مرتب شوند، حتی مستلزم آن است یک مجهول در قامت مجهولی دیگر درآید. مجهولها اینهمانی یکدیگر میشوند. در هم ادغام میشوند و ذهن مدام آن را تکرار میکند تا به جواب نهایی رسد. این وضعیت در «بهارشکنی» حکمفرماست و کافی است با چشم دنبال کنیم و با ذهن محاسبه.
وضعیت اما تنها به این موضوع ختم نمیشود. زمانی که درباره اینهمانی دو بازیگر در قالب یک شخصیت سخن میگوییم با اصل جابهجایی در ریاضیات نیز مواجهیم. خاصیت جابهجایی بدان معنا است که میتوان ترتیب چیزی را تغییر داد، بدون آنکه نتیجه نهایی تغییر نماید.
a+b=b+a
در نمایش میان دو قالب شخصیتها، مدام جابهجایی رخ میدهد. این جابهجایی کمی به گنگی اثر کمک میکند و ذهن مخاطب را به سمت و سویی میکشاند که شخصیتها در چه وضعیتی قرار دارند. این مسأله در میزانسنها نیز تکرار میشود. زمانی که بازیگری در حال گفتن دیالوگی است، وضعیت مکانیش با بازیگر دیگر جابهجا میشود. این موضوع بارها تکرار میشود. روی صحنه در یک چرخش، بازیگر مرد ناگهان با جابهجایی بازیگران زن مواجهه میشود؛ اما با آگاهی یافتن از آنکه آنان یکی هستند، نتیجه کار عملاً یکی است. این وضعیت وجهی زیباشناسانه میآفریند و اثر را از ایستایی قاب، به اثری سیال بدل میکند.
به همان برخورد سه شخصیت روی صحنه بازگردیم. جایی که پسر درگیر دمانس در برابر دو دختر قرار میگیرد و باید تصمیم بگیرد برای یادآوری با کدام وارد دیالوگ شود. شکل میزانسنها با انتخاب طرف مکالمه دستخوش تغییر میشود. با توجه به آنکه حرکت بازیگران روی صحنه در یک صفحه دو بعدی رخ میدهد و آنان حرکتی خطی در این دو بعد دارند با خاصیت دیگر ریاضیاتی مواجهیم. در نمایش، چندین بار پسر در برابر دو تجلی دختر قرار میگیرد؛ در حالی که یکی از دخترها سرش را بر شانه دختر دیگر گذاشته است؛ اما در یک بزنگاه این ترکیب تغییر میکند. به این وضعیت در ریاضی بخشپذیری میگوییم.
a+(b+c) = (a+b)+c
اگر هر یک از شخصیتها را یکی از متغیرهای معادله بالا در نظر بگیریم، تغییر در موقعیت آنها در یک عمل جمع، برابر با وضعیت پیشین است. به عبارتی روایت در «بهارشکنی» به نحوی پیش میرود که تغییر موقعیت بازیگران، خللی در اصل روایت ایجاد نمیکند. این موضوع در شکل دیگری نیز برجسته میشود، آن هم زمانی است که با میزانسنی با چهار شخصیت روبهرو میشویم. در ریاضی خاصیت توزیعپذیری حاکم است که در آن یک متغیر میتواند در یک عمل ضرب، با دو متغیر دیگر ارتباط گیرد.
(a×(b+c) = (a×b)+(a×c
در بسیاری از میزانسنهای «بهارشکنی» که چهار شخصیت روی صحنه، رابطهای روایی تودرتویی پیدا میکنند، شرایط توزیعپذیری حاکم است. هر چند به سبب آنکه دو شخصیت در چهار بازیگر حلول میکند، معادله توزیعپذیری دو بار تکرار میشود. به عبارتی این معادله یک بار درباره شخصیت مرد در مواجهه با دو بازیگر زن رخ میدهد و همزمان با مواجهه شخصیت زن با دو بازیگر مرد روبهروییم. این میزانسن عامل چرخشهایی میشود که بازیگر مرد و زن حرکتی مدور به دور یکی از بازیگرها اتخاذ میکنند. رعایت و درک این سه خاصیت موجب میشود ما با نمایش مهندسیشده روبهرو باشیم که هر حرکتی براساس یک فرایند از پیش طراحی شده و مهمتر از همه متقارن پیش میرود. اگر به وضعیت ایستادن و توزیع تعداد بازیگران در دو نیمه صحنه دقت کنیم، همواره تقارنی حاکم است که عیناً در هر سه خاصیت ریاضیاتی نیز دیده میشود.
بدیهی است این وضعیت میتواند در دیگر نمایشهای روی صحنه نیز رخ دهد. میتواند برای هر نمایشی مدلهای ریاضیاتی یافت. میتوان Hit Map نمایشها را استخراج کرد و شرایط ریاضیاتی آنها را ارزیابی کرد؛ اما واقعیت آن است بیشتر نمایشهای روی صحنه براساس یک رویکرد ریاضیاتی یا مبتنی بر مهندسی صحنه پدید نمیآیند. آنها بیشتر برآمده از نوعی بیبرنامگی و اینکه «بهتر است این گونه باشد»اند. نمایشهایی چون «بهارشکنی» در عوض مبتنی بر یک مسیر مشخص هستند. حال شاید کارگردان در مقام مهندس صحنه چندان میانهای با ریاضیات نداشته باشد؛ اما میل او به چیزی چون تقارن، صفحه و خط، شرایط را برای ریاضیاتی کردن اثرش مهیا میکند و عجیب هم نیست آن را «تمیز» توصیف میکنند.
پینوشت:
با توجه به عکسهای منتشر شده از نمایش «بهارشکنی» میتوان هر سه خاصیت ریاضیاتی فوق را میتوان درک کرد.
انتهای پیام/
R1369/P/S4,34/CT4 واژه های کاربردی مرتبط تئاتر دانشگاهی تالار مولوی تئاتر
منبع: تسنیم
کلیدواژه: تئاتر دانشگاهی تالار مولوی تئاتر تئاتر دانشگاهی تالار مولوی تئاتر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۷۰۸۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بزرگداشت اکبر زنجان پور و دو جای خالی
حمید سمندریان که با شوق فراوان نظارهگر کار دانشجویان خود بود، استعداد و توانمندی این دانشجو را کشف کرد و اول بار در نمایش «نگاهی از پل» با او همکاری کرد. اکبر زنجانپور در این نمایش به عنوان استعدادی درخشان ظاهر شد و این اولین گامهای او در جاده موفقیت بود.
به گزارش ایسنا، این خاطره به دهه ۵۰ بازمیگردد و حالا دانشجوی سابق قرار است همزمان با زادروز استاد خود و در مراسمی که کانون کارگردانان خانه تئاتر برگزار میکند، تقدیر شود.
دانشجوی سابق اما سالهاست که خانهنشین است و شرایط را برای به صحنه بردن اثری تازه، مناسب نمیداند.
هرچند نسل جدید تماشاگران تئاتر نتوانستهاند هنرنمایی زنجانپور را روی صحنه ببینند، اما قدیمیهای تئاتر نمیتوانند حضور تاثیرگذار و استعداد شگرف او را در نمایشهای «نگاهی از پل» و «ملاقات بانوی سالخورده» فراموش کنند
شاید اولین بازی حرفهای او در تئاتر در نمایش «نگاهی از پل» بود که در کنار سوسنفرخ نیا به عنوان یکی دیگری از دانشجویان مستعد دانشکده هنرهای زیبا درخشید و بار دوم بود که خود را به عنوان استعدادی غیرقابل انکار اثبات کرد؛ در نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» نوشته فردریش دورنمات و کار حمید سمندریان. او در آن نمایش نقش آالفرد ایل را بازی کرد که یکی از کارکترهای مهم نمایشی است و تفاوت سنی زیادی با آن داشت.
به انگیزه این تجلیل و به یاد حمید سمندریان، بخشی از صحبتهای او را درباره زنجانپور مرور میکنیم:
«زنجانپور بسیار قابل قبول و باورپذیر بازی کرد. هرچند که آالفرد ایل از سن او دور بود ولی او نقش را به خوبی درک کرد. من استعداد زنجان پور را در کلاسهای دانشگاه شناختم. زمانی که شاگرد من بود، او را در اجراهای دانشگاهی دیده بودم و هیجانها و انرژیهای او را میشناختم. همان طور که در «نگاهی از پل» قدرت و انرژی خود را به نمایش گذاشت، در «ملاقات بانوی سالخورده» نیز به درونیات و عمق آلفرد ایل پی برد. دو نقش متفاوت و با بازی فراموشنشدنی زنجانپور. من برای رسیدن او به آلفرد ایل هیچ گونه درگیری نداشتم. زنجانپور به شدت خودش را متمرکز کرده بود تا به نقش برسد و آن طوری که من میخواهم بازی کند. او هم در بیرون و هم در درون به نقش رسید و خودش را هماهنگ کرد و به روح لحظه به لحظه نقش مسلط شد.
اما بخت با تماشاگران دهه هشتاد هم همراه بود تا یک بازی به یادماندنی دیگر از زنجانپور ببینند؛ در نمایش «شب هزار و یکم» به نویسندگی و کارگردانی بهرام بیضایی. نمایشی که در تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفت و در سه اپیزود گوناگون، نگاهی تازه به هزار و یک شب داشت. زنجانپور با همراهی مژده شمسایی و ستاره اسکندری در اپیزود دوم این نمایش بازی کرد تا برای تماشاگران نسلهای بعدی تئاتر نیز خاطره زیبای دیگری از بازیهای خود بسازد.
حالا این بزرگداشت همزمان با زادروز استاد او در خانه هنرمندان ایران، روز یکشنبه ۹ اردیبهشت ماه برپا میشود. حمید سمندریان، استاد او سالهاست که از دنیا رفته و بهرام بیضایی نیز به دلیل دوری از وطن، نخواهد توانست در این برنامه شرکت کند و این بزرگداشت با دو جای خالی همراه میشود.
بزرگداشت زنجانپور به کوشش کانون کارگردانان خانه تئاتر ایران، ساعت ۱۷ روز یکشنبه ۹ اردیبهشت ماه در تالار استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار میشود.
انتهای پیام