این بار چه کسی برای اصلاحطلبان در شورای نگهبان ریش گرو میگذارد؟
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۴۷۷۴۳۱
دغدغه رد صلاحیتها از سوی شورای نگهبان طی سالهای گذشته، نگرانی بسیاری برای اصلاحطلبان ایجاد کرده و این مسئله موجب شده برخی چهرههای اصلاحطلب از جمله غلامرضا تاجگردون، از اعضای لیست امید مجلس، نام افرادی چون عارف را به عنوان ریش سفید جریان اصلاحطلب در ارتباط با شورای نگهبان مطرح کنند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا؛ دغدغه رد صلاحیتها از سوی شورای نگهبان طی سالهای گذشته تاکنون، نگرانی بسیاری از اصلاحطلبان بوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سخنان کرباسچی در حالی است که بسیاری از اصلاحطلبان معتقدند باید در انتخابات حضور پیدا کنند آن هم حضور حداکثری. حال پرسش این است که این حضور حداکثری چگونه اتفاق خواهد افتاد؟
طی ماههای گذشته بسیاری از اصلاحطلبان گفتگو با شورای نگهبان و رایزنی اصلاحطلبان با آن را مطرح کردهاند اما همواره این پرسش مطرح شده چه کسی از میان اصلاحطلبان میتواند به عنوان رابط بین شورای نگهبان و اصلاحطلبان عمل کرده و به تعبیری ریش گرو بگذارد.
در این ارتباط غلامرضا تاجگردون، از اعضای لیست امید، در گفتگو با خبرآنلاین به این پرسش پاسخ داده است. او در این گفتگو گفته: «رایزنی با شورای نگهبان میتواند موثر باشد چراکه چنین تجربهای در گذشته وجود داشت. در دورهای کروبی بسیار تاثیرگذار بود و به اصطلاح ریش گرو میگذاشت.»
او میافزاید: «به نظرم به جای افتادن به جان یکدیگر، بهتر است در اندک فرصت باقیمانده چنین ظرفیتی را ایجاد کنیم. البته افرادی که مورد وثوق شورا نیز باشند.»
تاجگردون با وجود انتقادهایی که به محمدرضا عارف، رئیس فراکسیون امید مجلس و رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، داشته اما او را به عنوان فردی مورد وثوق نام میبرد.
غلامرضا تاجگردون در این باره گفته است: «مثلا شخص عارف بهترین گزینه است. اصلاحطلبها متاسفانه نمیتوانند ظرفیتها را به درستی تشخیص دهند. تصور میکنند عارف چون سرلیست بوده باید حتما وارد ستیزهای سیاسی شود در صورتی که میتوان از او برای صلح با طرفهایی بهمانند شورای نگهبان استفاده کرد. در مجلس دور پیشین اگر اختلافات خیلی شدت پیدا میکرد، لاریجانی پا درمیانی نمیکرد بلکه ابوترابی بود که وساطت میکرد.»
او از ابوترابیفرد از جمع اصولگرایان و از عارف از جمع اصلاحطلبان به عنوان افرادی یاد میکند که میتوانند، میانداری کنند. به ویژه اصلاحطلبان که دغدغه رد صلاحیتهای شورای نگهبان را همواره در نظر دارند.
سخنان تاجگردون درباره معرفی عارف به عنوان رابط شورای نگهبان و همچنین رایزنی با شورای نگهبان مورد استقبال بسیاری از اصلاحطلبان از جمله حزب مردم سالاری، مجمع ایثارگران اصلاحطلب و در عین حال مورد بیتفاوتی برخی دیگر قرار گرفت.
داریوش قنبری، عضو شورای مرکزی مردم سالاری، در این باره به برنا گفته است: «همه احزاب اصلاحطلب از جمله حزب مردمسالاری باید در چارچوب شورای عالی سیاستگذاری عمل کنند و عارف به عنوان رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بهترین گزینه برای رایزنی با شورای نگهبان است.»
به نظر میرسد گزینه پیشنهادی تاجگردون به مزاق برخی خوش نیامده است. از این رو غلامحسین کرباسچی، دبیرکل کارگزاران سازندگی، نظر دیگری دارد وبه برنا میگوید: «فردی مانند تاجگردون جزو ائمه چهارده گانه نیست که درباره گفتههای او تحقیق شود. همین طوری سخنی گفته است.»
او میافزاید: «چنین سخنانی را نباید جدی گرفت چراکه تا انتخابات زمان بسیاری باقی مانده است. بنده هم در این زمینه کسی را سراغ ندارم. گفتههای تاجگردون حرف مستندی نیست و به تعبیری صحبتهای بیهودهای است.»
پیش از این اصلاحطلبانی چون علی تاجرنیا به برنا گفتهاند: «احساس میکنم مثل دورههای گذشته شورای نگهبان سختگیرانه برخورد خواهد کرد و باز هم امکان رقابت در بیش از نیمی از کرسیهای مجلس وجود نخواهد داشت. بدون شک با توجه به مجموعه شرایط، مجلس آینده به صورت احتمالی، حداکثر چیزی مشابه مجلس فعلی خواهد بود.»
همچنین جواد امام، مدیرعامل بنیاد باران، نیز به برنا گفته است: «ما کاندیداهای مشخصی داریم اگر نامزدهای ما از فیلتر شورای نگهبان رد شوند حتما لیست میدهیم.» او میافزاید: «هیچ صحبت رسمی میان شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان با شورای نگهبان صورت نگرفته است و شورای نگهبان باید از عارف به صورت رسمی دعوت و قبول کند که با ما گفتگو کند. ما همیشه اعلام کردهایم برای گفتگو آماده هستیم. درصددیم با همه صاحبان قدرت گفتگو و تعامل در چهارچوب قانون و با هدف احقاق حقوق مردم، داشته باشیم.»
گفتنی است؛ چندی پیش اصلاحطلبان چندین گزینه را برای حضور درانتخابات مطرح کرده بودند از حضور مشروط گرفته تا تحریم انتخابات و عدم شرکت در آن و یا مشارکت حداکثری. این گزینهها در حالی است که اصولگرایان همه عزم خود را برای حضور در انتخابات جزم کردهاند به گونهای که انتخابات مجلس را سکوی پرش خود برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری 1400 میدانند و بدون نگرانی از رد صلاحیتهای شورای نگهبان، خود را پیروز زودهنگام انتخابات اعلام میکنند.
حال در مقابل اصلاحطلبان با دغدغهای همچون ردصلاحیتها توسط شورای نگهبان مانند سالهای گذشته برای انتخابات اسفند پیشرو، مواجه هستند و همواره به این مسئله اشاره کردهاند و باید دید در زمان انتخابات چه اتفاقی رخ خواهد داد.
خبرنگار: آزاده رحیمی
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: اصلاح طلبان اصولگرایان حقوق شورای نگهبان مجلس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۷۷۴۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اصلاحطلبان؟ خیر، متشکرم!
این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیبشناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئلهها، بحرانها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آنها به ابزارهایی متوسل میشویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک میکنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز میتوان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئلهها، بحرانها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبههها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟
کمی به عقب برمیگردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا بهنام چپ [خط امام] و سپس اصلاحطلب شناخته میشد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راهحل تبدیل شود. بهعنوان نمونه در زمانیکه گروههای سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامیگری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحهزدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده مادهای دادستانی ختم شد. یا، در دورهای که نظام اطلاعاتی کشور بهشکل پراکنده اداره میشد و هر گروه بهصلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و بهعنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.[۱] مضاف بر اینها میبایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائتهای تئوکراتیک و جزماندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر اینها میتوان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحرانهایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگطلبی و تنشزایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات بهرغم پرونده مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بنبستشکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستیهایی بوده است، که فهرستکردن و نقد قاعدهمند آنها میتواند راهگشا باشد.
اینک اما بهنظر میرسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل، اگر نگوییم به بنبست رسیده، دستکم با بحران اساسی مواجه شدهاند. بحرانی که دامنگیر احزاب اصلاحطلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن میرود چون آفت بهسراغ ریشهها نیز برود.
درباره نظام ادراکی اصلاحطلبان. طی سالیان گذشته، مجموعهای از تلاشها رخ داد و کمک کرد تا اصلاحطلبان درکی نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» بهدست بیاورند. این تلاشهای سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبههای، ۲) کوششهای محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأملاند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاحطلبان- بهعنوان جریان آلترناتیو- بهشمار میرفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یکسو و کاستیهای بسیار در تئوریک و پراتیک سیاستورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست میپندارد، ضمن آنکه خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش میکند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمانزدایی کند. در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاشهایی رهزن و تعمیمهای انحرافی را مشاهده میکنیم که نهتنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژههای اصلاحی میشوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزههای ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز اینها قبحزدایی کند و بهشکل قرارگاهی بر این حوزهها متمرکز شود و آنها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامههای سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری بهنسبت روشن از این وضعیت به نمایش میگذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوششها و کوششهای تئوریک معتبر فاصلهای قابل توجه دارد. به اینها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبانهای خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بینیاز از ایستگاههای مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاحطلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریتستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه میبینیم عمده تلاش جریان رقیب اصلاحطلبان بر فتح بوروکراسی و ویژهخواری، آن هم به مبتذلترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمیتوان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهمتر محافظهکاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیضهای جنسی، قومی و… را در پی داشته است. معالوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو بهحساب نخواهد آمد.
با این اوصاف میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل. برای توضیح این سرفصل نخست میبایست تفکیکی میان سیاست پاییندستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک بهنظر میرسد کفه سیاست بالادستی به سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورایهای قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پاییندستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پاییندستی بهحدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچگونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دستکم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرفکننده، آمار گرانفروشی و گرانفروشان را گزارش میکردند!
این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاحطلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودیها (inputs) با واقعیت همخواناند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثالهایی را ذکر میکنم که به نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان شدهاند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان میداد. برای نمونه میتوان به مجموعه بیانیههای تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آنکه در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفتوگو و نقد در عرصه عمومی را بهدنبال داشتند. حال آنکه امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:
الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،
ب. مسئله خصوصیسازی،
پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،
ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آنها و فقدان توان چانهزنی مؤثر این قشر،
ث. مسائل نظام درمان و تعرفهها،
ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،
چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرکهای عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…
کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راهحل صورت نمیپذیرد یا اگر هم تلاشی صورت میگیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمیکند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به اینها اضافه کنیم مواردی که به سیاستهای کلی نظام راجع است و اساساً باب گفتوگو دربارهشان بسته است؛ خواه بهعلت محافظهکاری، خواه بهدلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه بهسبب انذارها و محدودیتها.
این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را بهدنبال دارد. نخست آنکه کارویژه اصلاحطلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربهگیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان میرود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم میبیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان میدهد. دوم آنکه، جامعه بهسوی نوعی خودبسندگی هدایت میشود و بیپشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد میشود و بهشکل اقتضایی عمل میکند. نام این وضعیت را میتوان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه بهغایت افزایش پیدا میکند و مردم مستمراً متحمل هزینههای گزاف میشوند. ضربهناپذیری- یا ضربهپذیری حداقلی- مردم بهشکل تودهای در دولت اصلاحات میتواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربهپذیری تودهای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست بهعنوان ضربهگیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد. سوم آنکه متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاحطلبان تحمیل میشود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئلهیابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگاندازیها در پروسههای اصلاحی، و برگشتپذیری آنها به مؤلفههایی چون «لحن»، «ادبیات تحریکآمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آنکه میتوان فهرستی از لحنهای آرام، و ادبیات غیرتحریکآمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم» است. چنانکه اختلال در نظام مسئلهیابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون میشود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علتالعلل مسائل معرفی میشود. حال آنکه اساساً منطق اصلاحات، نه خصمپرور است و نه حذفمحور.
در بخشهای بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.
پینوشت:
[۱] خوانندگان میتوانند برای مطالعه بیشتر به مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی و پیشنهادهای مطرح در زمینه تأسیس نهاد اطلاعاتی کشور مراجعه کنند.