گفتگوی شنیدنی خادم ایرانی با خانواده زائر پاکستانی
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۴۷۹۵۳۲
مادر وکیل دادگستری بود و دختر دانشجوی دکترا. پسر هم در حال آموزش دروس خلبانی بود که سه نفره از اسلام آباد پاکستان عازم زیارت اربعین شده بودند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از عصرهامون، مادر وکیل دادگستری بود و دختر دانشجوی دکترا. پسر هم در حال آموزش دروس خلبانی بود که سه نفره از اسلام آباد پاکستان عازم زیارت اربعین شده بودند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وقتی در مرز میرجاوه با آنها دقایقی هم کلام شدم مادر میگفت: هر سال به صورت هوایی در ایام اربعین عازم عراق می شدیم اما گفته های مردم کشورم از میزبانی خواهران و برادران ایرانی و البته ثواب اخروی آن موجب شد تا سفر پیاده را به هواپیما ترجیح دهیم که از اینانتخاب هم خرسندیم.
حال و هوایشان وصفناشدنی بود. قرآن کوچک چرمی از دست دختر جدا نمیشد و ذکر دائم بر لب مادر بود.
نه نیاز مالی داشتند نه کمبود دنیوی اما به نیت غذای متبرک، همچون سایر هم ولایتی هایشان در حد نیاز از طعام موکب های مردمی استفاده میکردند و با هدف برچیدن توشه اخروی قدم در این راه دشوار گذاشته بودند.
ایرانی ها را مردمانی مهمان نواز می دانستند و قول دادند تا در بین الحرمین دعاگوی همه خدام افتخاری باشند.
مادر از سختی ۴ روزه برای رسیدن به مرز ایران گفت. اشاره ای هم به پرچم سرخ منقش به ناممقدس امامحسین(ع) کرد که در اولین سفر اربعین به یادگار می گیرد اما در سال های بعد همیشه همراهش بوده است.
هر وقت نام حسین(ع) را می آورد اشک کنج چشمان خود و دخترش خانه میکرد. سربندهای دختر و فرزندش را خودش به پیشانی شان زد و با بوسه بر صورت فرزندان و سربند یا حسین(ع) سفر عشق را آغاز کردند.
به خوبی می دانست که این بار با ۲ دفعه دیگر کههوایی رفته فرق دارد اما انتخاب خود و فرزندانش بود.
آرامش خاصی در وجودشان بود. سرشان در لاک خودشان بود و در گوشه ای اطراق کرده بودند. نه در جستجوی طعامرنگین بودند و نه حتی سایه ای خنک.تنها در خودشان فرورفته بودند و گویا حرفهایشان را گذاشته اند تا به وقتش و زیر قبه حضرت در روز اربعین بزنند.
بیشتر از این مزاحم شان نشدم. بعد از پایان گفتگو باز هم دختر به خواندن قرآن مشغول شد و مادر ادامه ذکرهایش را گفت.نمی دانم زمزمه لب و خواسته دلشان چه بود اما هر چه بود آنها زوار اباعبدالله الحسین بودند و ما باید خادمی شان را می کردیم.
میزبانی ایرانیان آنقدر به دلشان نشسته بود که پسر دوان دوان به سمتم آمد و شماره تلفنش را داد و درخواست کرد اگر به پاکستان سفر کردیم حتما مهمان شان شویم.
اکثر قریب به اتفاق زائران پاکستانی این چنین سیرتی دارند و علاقه قلبی شان است که این خدمت ایرانیان را به نحوی جبران کنند و طبیعتا دعا برای برآورده شدن حاجات، دم دستی ترین و مهم ترین راه برای تلافی خواهد بود و این تمام خواسته یک خادم از زائر است.
انتهای پیام/
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۷۹۵۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جزئیات جدید و دردناک از دزدیده شدن دختر ۴ ساله کلالهای ؛ قصد فروش یسنا را داشتند
به گزارش پارس نیوز ، روزنامه اعتماد در گزارشی در خصوص جزئیاتی از دزدیده شدن یسنا، دختربچه ۴ ساله کلالهای نوشت: با توجه به اینکه مادر یسنا نمیتواند فارسی صحبت کند یکی از افراد نزدیک به خانواده یسنا که تمایل ندارد نامش در گزارش منتشر شود به «اعتماد» میگوید: «پدر یسنا معلول است و نمیتواند راه برود. روز حادثه مادر یسنا طبق معمول فرزندانش را سر زمین برده بود تا نخودفرنگی برداشت کنند. خواهر و برادر یسنا هم مشغول کار بودند. یسنا به مادرش میگوید که آب میخواهد. مادر یسنا از همسایهشان یک لیوان آب میگیرد و به یسنا میدهد. بعد از این موضوع ناگهان یسنا گم میشود. مادرش تا نیم ساعت متوجه گم شدن یسنا نمیشود. بعد از نیم ساعت متوجه میشود و اهالی شروع به جستوجو برای یافتن یسنا میکنند. هر جا را میگشتیم یسنا نبود تا اینکه بعد از ۵ روز یک کایتسوار داوطلب هلالاحمر یسنا را در علفزار نزدیک جایی که مفقود شده بود، زنده پیدا کرد.»
این فرد در ادامه میگوید: «دو، سه نفر در این رابطه بازداشت شدند، اما کارگری حدودا ۳۵ ساله مظنون اصلی بود و وقتی متوجه شد خبر گم شدن یسنا منتشر شده از کلاله خارج که توسط پلیس دستگیر میشود. او قصد فروش یسنا را داشته است. غیر از این فرد یکی، دو نفر دیگر هم به عنوان مظنون بازداشت هستند.»
این فرد در واکنش به این سوال «اعتماد» که با توجه به اینکه یسنا ربوده شده و در حال حاضر در بیمارستان کلاله بستری است آیا امکان آزار و اذیت یا تعرض از سوی متهمان وجود داشته، میگوید: «هیچگونه آزار و اذیتی صورت نگرفته است. یسنا فقط از نظر روحی و جسمی تضعیف شده که فعلا باید در بیمارستان بستری باشد.»