Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارسینه»
2024-04-26@12:17:12 GMT

روایت تکان دهنده ۱۶۷۵ روز در چنگال دزدان دریایی

تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۴۹۰۱۹۲

روایت تکان دهنده ۱۶۷۵ روز در چنگال دزدان دریایی

«محمدشریف» که در جست‌وجوی رزق و روزی و به عشق خانواده و فرزندانش دل به دریا زده بود، در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید که فرزند یک سال و نیمه‌اش را تا زمانی که به مدرسه برود، نخواهد دید. نقش اول روایت امروز، حاضر بود مانند پیرمرد داستان همینگوی با چندین کوسه وحشی مبارزه کند بدون این‌که ذره‌ای ترس از باخت داشته باشد، اما در نبردی نابرابر و یک‌طرفه در چنگ دزدان دریایی سومالی اسیر نشود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دزدانی که نه رحم و مروت داشتند و نه بویی از انسانیت برده بودند و تنها کاری که آموخته بودند، آزار دادن اسیران دست بسته بود. آزاری که هم روحی بود و هم جسمی و حدود ۱۷۰۰ روز بدون وقفه ادامه داشت تا این‌که روزنه‌هایی از امید در دل «محمدشریف» روشن شد. در پرونده امروز زندگی‌سلام، داستان مردی را می‌خوانید که مصائبی سخت را متحمل شد و تا پای مرگ رفت، اما اهل تسلیم شدن نبود. زمان گذشت، البته با تحمل درد و رنج‌های بسیار و روزی رسید که این صیاد، آزاد شد و از چندین و چند کشور گذشت تا به وطن برسد. حالا او در گفت و گویی با «زندگی سلام» راوی داستان تلخی شده و از کسانی می‌گوید که هنوز در سومالی اسیر دست دزدان دریایی هستند.

عاشق دریا هستم و از آن درس می‌گیرم
«شریف پناهنده» در ابتدای گفتگو برای معرفی خود چنین می‌گوید: «۴۰ سال دارم و در شهرستان کنارک در نزدیکی چابهار متولد شدم. متاهل و دارای سه فرزند پسر هستم که کوچک‌ترین آن‌ها مهرماه امسال به کلاس اول رفته است. از کودکی علاقه شدیدی به دریا و صیادی داشتم. کلاس پنجم دبستان را که به اتمام رساندم، سوار قایق و لنج‌شدم و به دریا رفتم تا از دریا درس بگیرم و سی سال است در حال آموختن از این شگفتی بزرگ خلقت هستم، جایی که روزی امثال من در آن نهفته است.

تیراندازی با «آرپی‌جی» و تسلیم شدن‌مان!
محمدشریف با صدایی که از یادآوری لحظات ابتدایی حمله دزدان دریایی دچار هیجان شده و گاهی می‌لرزد، ماجرا را این‌گونه روایت می‌کند: «فروردین ۹۳ طبق معمول و همراه با دیگر ملوانان و صیادان که جمعا ۲۱ نفر بودیم راهی دریا شدیم. از آن‌جا که لنج ما بزرگ و دارای سیستم برودتی و سردخانه بود به ما مجوز صیادی در آب‌های دور را داده بودند و ما هم راهی اقیانوس هند شدیم. روز‌ها می‌گذشت و در حال انجام کارهای‌مان بودیم، یک روز حدود ساعت ۳ یا ۴ صبح که خدمه در حال جمع کردن تور‌های ماهیگیری بودند، چند قایق به ما حمله و شروع به تیراندازی کردند. یکی از دوستانم متوجه شد که تیراندازی آن‌ها برای ترساندن نیست و به سمت هر فردی که در تیررس آن‌ها قرار بگیرد، تیراندازی می‌کنند تا کشته شود؛ بنابراین تا جایی که توانستیم تور‌ها را جمع و بقیه را پاره کردیم و با نهایت سرعتی که لنج قادر به حرکت با آن بود، شروع به فرار از دست دزدان دریایی کردیم و حدود یک ساعت در حرکت بودیم و آن‌ها به دنبال ما و همچنان در حال تیراندازی بودند. ابتدا با کلاشینکف تیراندازی می‌کردند که آسیبی به بدنه لنج نمی‌زد و بعد از آن با اسلحه سنگین‌تر شروع به تیراندازی کردند که آسیب‌های جدی به بدنه لنج وارد کرد. با این حال، ما به راه‌مان ادامه می‌دادیم تا این‌که با «آرپی‌جی» تیراندازی کردند که البته به لنج برخورد نکرد، اما این پیام را داشت که باید تسلیم شویم وگرنه جان خود را از دست می‌‎دهیم.»

قایق‌های اطراف به جای کمک، فرار می‌کردند
او درباره درخواست‌هایی که برای کمک در همین مدت کوتاه تا قبل از تسلیم شدن ارسال کرده‌اند، می‌گوید: «بعد از این‌که با آرپی‌جی شلیک کردند و همچنان هم با سلاح‌های نیمه سنگین به تیراندازی ادامه می‌دادند، در یک تصمیم مشترک به این جمع بندی رسیدیم که لنج را متوقف کنیم و تسلیم دزدان دریایی شویم. در تمام مدت فرار، بار‌ها به تمام لنج‌ها و قایق‌های اطراف درخواست کمک ارسال کردم، اما همه آن‌ها از ترس این‌که خودشان هم گیر بیفتند، فرار می‌کردند و هیچ‌کدام به کمک ما نیامدند تا این که تسلیم شدیم. پس از آن و در چشم بر هم زدنی بیش از ۲۰ نفر وارد لنج شدند و دست و پای ما را بستند. دقایقی بعد هم لنج را به محل استقرار خودشان که حدود ۷۰ مایل فاصله داشت، هدایت کردند تا روز‌های عذاب‌آور و مرگبار گروه ما آغاز شود. هرچند در آن لحظات پر استرس، اصلا تصور اتفاقاتی را که الان برایم افتاده است، نمی‌کردم.»

۴ ماه اسارت روی لنج!
اسارت آن‌ها با رسیدن به محل استقرار دزدان دریایی شروع می‌شود. پناهنده روز‌های اول اسارت را چنین توصیف می‌کند: «چهار ماه ابتدایی اسارت روی لنجی بودیم که در ساحل آرام گرفته بود و فقط شکنجه روحی و جسمی می‌شدیم. البته بعد‌ها که لنج را ترک کردیم، فهمیدیم شرایط‌مان روی آب خیلی هم بد نبوده و از آن بدتر هم وجود دارد! در مدتی که روی لنج بودیم، اجازه برقراری هیچ تماسی را نداشتیم و دست و پایمان زنجیر شده بود و روزی یک وعده غذای ناچیز داشتیم که اغلب از ماهی‌هایی بود که خودمان صید کرده بودیم. دزد‌ها جرئت استفاده از لنج ما را نداشتند و از آن برای ماهیگیری یا آمدوشد هم استفاده نمی‌کردند، زیرا به شدت واهمه داشتند که در آب‌های بین‌المللی دستگیر شوند. حتی به آن‌ها پیشنهاد کردیم یکی دو نفر از ما لنج را به ایران ببرند و بفروشند و مبلغ آن را برای دزدان بفرستند که باز هم قبول نکردند. حرف‌شان هم این بود که نمی‌توانیم به شما اعتماد کنیم. آن‌ها فقط دنبال پول بودند، اما اهل خطر برای به دست آوردنش نبودند.»

نیرو‌های ناتو گول یک پیرمرد را خوردند!
در ماه‌های اولی که محمدشریف و دوستانش در چنگ دزدان دریایی بودند، امید زیادی به آزادی و رسیدن کمک از سمت گشت‌ها و پلیس‌های دریایی داشتند، در این بین، محمدشریف ماجرای جالبی از انفعال نیرو‌های ناتو برای‌مان تعریف می‌کند: «نیرو‌های ناتو بار‌ها تا نزدیکی ما آمدند. هم با کشتی و هم با بالگرد. ما را می‌دیدند و به ما نگاه می‌کردند و با این‌که دزدان دریایی به شدت از آن‌ها می‌ترسیدند، اما هیچ کاری برای آزادی ما نمی‌کردند. در ابتدا تصور ما بر این بود که آن‌ها در حال آماده سازی خود برای حمله به دزدان و نجات ما هستند، اما ناتویی‌ها فقط از شرایط اسارت ما فیلم برداری می‌کردند و بعدش هم از ما دور می‌شدند! با این‌که ما با نشان دادن نوشته‌هایی از آن‌ها تقاضای کمک می‌کردیم، هیچ حرکتی برای آزادی ما نکردند. یک بار هم که ناو و نیرو‌های اسپانیایی به ما نزدیک شدند، کدخدای همان منطقه که همدست دزد‌ها بود به سمت‌شان رفت و به آن‌ها گفت: ما از این گروگان‌ها طلبکاریم و به این دلیل آن هارا گرفته‌ایم و به همین سادگی نیرو‌های ناتو با آن‌که می‌دانستند آن‌ها دزد هستند، حرف آن پیرمرد را قبول و بدون توجه به وضعیت سخت ما، منطقه را ترک کردند.»

درخواست ۲ میلیون دلاری دزد‌ها از خانواده‌هایمان!
محمدشریف درباره اولین تماس‌هایی که از سمت دزدان دریایی با ایران گرفته شد، می‌گوید: «بعد از مدتی به دلیل توفان‌های سهمگین آن منطقه، ما را از لنج خارج کردند و به محلی جنگلی بردند. لنج را هم تا جایی که توانستند اوراق کردند و لوازم آن را فروختند و بقیه لنج را در دریا غرق کردند. از لنج که خارج شدیم، شرایط به مراتب سخت‌تر شد. به گروه‌های چهار نفره تقسیم‌مان کردند و هر دونفر را با زنجیر به هم بستند، هفت هشت نفر هم با اسلحه نگهبان ما بودند. حدودا بعد از شش ماه اولین تماس ما با خانواده برقرار شد و دزد‌ها دو میلیون دلار برای آزادی ما از خانواده‌های مان درخواست کردند که ما می‌دانستیم چنین مبلغی اصلا در توان آن‌ها نیست و قطعا نمی‌توانند این پول را جور کنند. همین نکته را هم به آن‌ها گفتیم که البته ناامید نشدند. آن روز‌ها نمی‌دانستیم چه فکری در سرشان است. چند روزی گذشت که گره کار را کشف کردیم. دزدان دریایی بعد از دیدن مارک کارخانه سازنده لنج روی بدنه آن، گمان کرده بودند ما هم مانند شرکت‌های بزرگ نفتی هستیم و اصرار داشتند به شرکت خود اعلام کنیم پول آزادی ما را فراهم کنند، در صورتی که لنج ما شخصی بود و بعد از آن‌که متوجه این قضیه شدند، مبلغ را به یک میلیون دلار کاهش دادند! هر روز هم با تلفن به سراغ‌مان می‌آمدند که باید با خانواده خودتان، دولت ایران، سازمان ملل یا هرجایی که می‌دانید تماس بگیرید و درخواست پول کنید.»

از ۹۰ به ۴۸ کیلوگرم رسیدم
موقعی‌که اسیر شده ۹۰ کیلوگرم بوده و حالا ۴۸ کیلوگرم است. یادآوری روز‌های تلخ اسارت برای پناهنده بسیار سخت است و ضعیف شدن صدایش در لحظاتی خاص، خود گواه این موضوع است، اما او با حوصله به سوالات ما پاسخ می‌دهد و با مکثی کوتاه درباره شرایط‌شان در اسارت می‌گوید: «روزگار ما هرروز بدتر می‌شد. ابتدا در کلبه‌ای روستایی بودیم، اما بعد از آن ما را به منطقه جنگل مانندی بردند که خشک شده بود. زیر درختان می‌نشستیم و به این علت که به همدیگر زنجیر شده بودیم، بسیار زجر می‌کشیدیم. روزانه مقدار کمی برنج به ما می‌دادند که آن را در آب می‌جوشاندیم و مصرف می‌کردیم. در این بین، آن‌قدر خوراک من کم شده بود که هر ۱۵ روز یک بار اجابت مزاج داشتم و، چون به فرد دیگری زنجیر شده بودم، کمی آن طرف‌تر چاله‌ای می‌کندم و .... در تمام این مدت یک لباس به تن داشتم و گاهی که به شدت عرق می‌کردم، آن را از تن در می‌آوردم و خشک که می‌شد مجدد می‌پوشیدم. بسته شدن به یک فرد دیگر، باعث شده بود اصلا خواب راحتی نداشته باشم و تمام این مسائل به شدت بیمارم کرده بود. علاوه بر اوضاع روانی، اصلا حال جسمانی خوبی هم نداشتم و مرگ را جلوی چشمانم می‌دیدم.»

فکر فرار نه، التماس مرگ داشتیم!
در همان روز‌هایی که هر ثانیه اوضاع بدتر می‌شده است، بیماری محمدشریف هم عود می‌کند و طبیعتا هیچ پیگیری درمانی هم اتفاق نمی‌افتد. او از سخت و سخت‌تر شدن بیماری‌اش و تقاضایی که برای مرگ خود داشته به این صورت می‌گوید: «برای این‌که بیش از پیش اذیت شویم، هم با قنداق تفنگ ما را کتک می‌زدند و هم در اطراف ما با فاصله خیلی نزدیک شلیک می‌کردند و آن‌قدر این اتفاق هولناک بود که از هوش می‌رفتم. این آزار‌ها و بیماری ام باعث شده بود بار‌ها از آن‌ها خواهش کنم تیر خلاص را بزنند و راحتم کنند، اما قبول نمی‌کردند. تماس‌هایی با سازمان ملل برقرار و عکس‌هایی از من برای آن‌ها ارسال می‌شد. آن‌ها هم از گروگان گیر‌ها خواستند تا من را آزاد کنند که با مخالفت سخت دزدان سومالیایی روبه رو شد، اما وقتی شرایط من وخیم شد سازمان ملل به آن‌ها گفت: اگر اسیر شما فوت کند، دیگر اعتمادی به شما وجود ندارد تا به شما پولی پرداخت شود و همین نکته باعث شد آن‌ها با آزادی من و چند نفر دیگر موافقت کنند.»

هنوز باور نمی‌کنم که آزاد شدم
محمدشریف پناهنده که این روز‌ها را در کنار خانواده خود سپری می‌کند، همچنان نگران دوستان خود در سومالی است و حاضر است برای آزادی آن‌ها هر کمکی انجام دهد. او بعد از ۵۲ ماه یا به عبارتی ۱۶۷۵ روز اسارت درباره آزادی می‌گوید: «آن‌قدر درخواست سومالیایی‌ها برای دریافت پول بی‌پاسخ ماند که راضی به آزادی ام شدند و مرا تحویل سازمان ملل دادند و به شهر گالکایو منتقل شدم و بعد از این که دو روز تحت مداوا قرار گرفتم، به سفارت ایران در پایتخت اتیوپی شهر آدیس بابا منتقل شدم. بعد از این‌که دوستان سفارت، محبت بسیاری به من داشتند به کشور ترکیه منتقل شدم و سپس به سمت تهران پرواز کردیم. این روز‌ها بسیار نگران آن سه نفری هستم که در سومالی اسیر هستند. به منطقه‌ای که در آن اسیر هستند، اشراف دارم و چهره گروگان گیر‌ها را هم در ذهن دارم و حاضر به هرکمکی هستم که منجر به آزادی گروگان‌ها شود. از تمام کسانی که می‌توانند در این زمینه اقدام کنند، تقاضا دارم به یاری آن‌ها بشتابند که شرایط‌شان بسیار دشوار است. آن‌ها هم مثل بسیاری از ما خانواده‌هایی دارند که بعد از گذشت این همه روز، همچنان چشم انتظارشان هستند.»

«اسماعیل» برادر «محمدشریف پناهنده»، صاحب لنج ماهیگیری است که به دست دزدان دریایی افتاد و در نهایت اوراق شد. در ادامه، گفت‌وگوی ما با او درباره حال و هوای خود و خانواده‌اش در زمان اسارت برادر و احساس مسئولیتی که به تمام گروگان‌ها داشته، خواهید خواند.

شما ماه‌ها از برادر خود بی‌خبر بودید. تا قبل از اولین تماس دزدان دریایی، اطلاع داشتید گروگان گرفته شده‌اند؟
بله، از گروگا ن. گیری مطلع بودیم و لنج‌های اطراف به ما اطلاع دادند که لنج ما توسط گروگان گیر‌ها ربوده شده است، اما ارتباط و تماسی نداشتیم.

به عنوان صاحب لنج چه احساسی درباره این اتفاق داشتید؟
بسیار متاسف بودم. خانواده دیگر ملوان‌ها هم به من مراجعه می‌کردند و از من اطلاعات می‌خواستند و درخواست می‌کردند پول تهیه کنم و برای دزدان دریایی بفرستم تا اسرا را آزاد کنند، اما مبالغ درخواستی گروگان گیر‌ها بسیار بالا بود و در توان من نبود، ولی از طریق دولت و وزارت امورخارجه و هرجایی که در توانم بود و امکانش را داشتم برای آزادی تمام گروگان‌ها تلاش کردم.

در این مدت شرایط خانواده‌تان به چه شکل بود؟
سوال همیشگی فرزندان برادرم از من این بود که پدر ما کجاست؟ این برای من خیلی سخت بود. فرزند سوم برادرم که در زمان گروگان گرفته شدن پدرش نوزاد بود، امسال به مدرسه رفت و تمام این سال‌ها از حضور پدرش محروم بود. در این مدت پدرم از دنیا رفت و داغ دیدن دوباره پسرش بر دلش ماند. جدای از این مشکلات، تماس‌های گروگان گیر‌ها بود که گاهی می‌گفتند گروگان‌ها را کشته‌اند و گاهی گوشی را به برادرم و بقیه می‌دادند تا با التماس از شرایط بدشان بگویند. واقعا شرایط دشواری بود. البته چندباری هم مبالغی در حد هزار دلار به منظور خرید نیاز‌های ضروری برادرمان برای گروگان‌ها ارسال کردیم که نه این پول برای برادرم و دیگران خرج شد و نه ما توان داشتیم که بیشتر از این میزان بفرستیم.

در این حادثه به عنوان مالک ضرر مالی زیادی را متحمل شدید. اکنون به کاری مشغول هستید؟
لنج من که به دست دزدان دریایی افتاد، اکنون حدود هفت میلیارد تومان ارزش دارد که تمام سرمایه‌ام بود. با این حال، بیکار ننشسته ام و با قایق به دریا می‌روم و ماهیگیری می‌کنم.

منبع: پارسینه

کلیدواژه: دزد دریایی سیستان و بلوچستان صیاد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۴۹۰۱۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پخش زنده فیلم‌ دختران ایرانی برای مردان خارجی‌ | ماجرای تکان‌دهنده خانه‌های فساد | قاچاق دختران به خارج ا پروژه‌های کینگ، چتربیت و رافائل چه بودند؟

به گزارش همشهری آنلاین، سردار سعید منتظرالمهدی سخنگوی فراجا در تشریح برخی از دستاوردهای پلیس در مبارزه با انواع جرایم سازمان یافته و شبکه‌ای گفت:‌ پلیس به عنوان آخرین و مهم‌ترین حلقه در لبه برخورد با ناهنجاری‌های اجتماعی، از آخرین وضعیت زیر پوست شهر مطلع بوده و مطابق آن اقدام و عمل می‌کند.

اطلاعیه مهم پلیس درباره طرح نور + جزئیات سرویس اسکورت و قاچاق دختران به خارج از کشور برای خدمات جنسی

وی با تاکید بر این که اقدامات و ماموریت‌های پلیس به ویژه پلیس امنیت عمومی فراجا در راستای حفظ سلامت جامعه و ارتقاء امنیت و آرامش در دو بخش جرایم آشکار و پنهان پیگیری می‌شود؛ افزود: در یکی از این جرایم بین بخشی که به شکل نیمه آشکار و نیمه پنهان بود و به پروژه «سرویسِ اسکورت» معروف بود، شاخه خارجی یک باند فساد و فحشاء که اقدام به شناسایی، جذب و انتقال دختران برای خدمات جنسی و قاچاق آنها به خارج از کشور کرده بودند، مورد شناسایی قرار گرفت و منهدم شد. در فاز اول رسیدگی به این پرونده ۲۴ نفر، در فاز دوم ۵۷ نفر دستگیر و در فاز سوم نیز تعداد زیادی شناسایی شده که پرونده آنها در دست اقدام و پیگیری است.

قاچاق دختران به ترکیه و گرجستان در پروژه کینگ

معاون فرهنگی و اجتماعی فراجا در ادامه به پروژه دیگری که به پروژه «کینگ» مشهور است، اشاره کرد و گفت: در این پروژه شبکه‌ای سازمان یافته برای قاچاق زنان به کشورهای ترکیه و گرجستان فعال بود. ارتباطات اعضای این باند با باندهایِ تجارتِ مستهجن و غیراخلاقیِ خارج از کشور مشخص بود و در نهایت نیز اعضای اصلی آن در تهران، البرز، پایانه فرودگاهی و گذرگاه مرزی بازرگان دستگیر و تحویل مراجع قضائی شدند.

پخش زنده فیلم‌های مستهجن از دختران کم‌سن در پروژه چتربیت

سخنگوی پلیس با اشاره به پرونده دیگری موسوم به «چَتِر بِیت» نیز گفت: اعضای این باند اقدام به تهیه فیلم‌های مستهجن و مروج فساد به صورت برنامه زنده برای شبکه‌ها و سایت‌های منتشر کننده محتوای غیر اخلاقی کرده بودند. متاسفانه برخی از دخترانِ کم‌سن و سال و جوان که عمدتا بین ۱۵ تا ۲۶ سال سن داشتند در دام سرکرده شبکه چَتِربِیت که در قالب کارآفرینی برای جوانان در رشته‌های کامپیوتر، زبان انگلیسی، طراحی سایت و شبکه و ... تبلیغ کرده بود، گرفتار شده و پس از شناسایی، ساماندهی و آموزش، اقدام به تولید فیلم‌های جنسی زنده برای مردان با ملیت‌های مختلف آلمانی، فرانسوی، آمریکایی، اوکراینی، روسی، انگلیسی و ... کرده بودند.

بازداشت ۵۰ مدل مستهجن در پرونده رافائل

معاون فرهنگی و اجتماعی فراجا در ادامه با اشاره به پرونده بزرگ و چندوجهی «رافائل» نیز گفت:‌ اعضای این شبکه با هدف تغییر ذائقه فرهنگی مردم به سوی ابتذال و حیا زدایی از جامعه عفیف دختران و زنان ایرانی دست به کار شده بودند. پلیس توانست با انواع اقدامات فنی دو سر شبکه اصلی، پنج پل ارتباط داخل و خارج، هشت عکاس و فیلمبردار فیلم‌های مستهجن و ۵۰ مدل را شناسایی و دستگیر و سکوهای تبلیغاتیِ آنان را مسدود کند.

وی خاطر نشان کرد: البته کار بر روی این پرونده به اتمام نرسیده است؛ رافائل از سرشاخه‌های اصلی خارج از کشور است که تبعه یکی از کشورهای آمریکای جنوبی و ساکنِ کشورهای همسایه است و تعاملات وسیعی با انواع باندهای فساد، فحشا و سایت های شرط بندی با گردش مالی بالا در خارج کشور دارد و در این سو نیز ارتباط گسترده ای با تولیدکنندگان محتواهایِ مبتذلِ ایرانی و سطحِ یک این پرونده که به خارجِ کشور تردد داشتند، دارد؛ پلیس در این پرونده و بطور خاص از مسیر سازمان جهانی اینترپل و سایرِ راه های قانونی و بین‌المللی در حال پیگیری است.

قاچاق دختران به خارج از کشور به بهانه مسابقه دنس

سخنگوی پلیس در ادامه به پرونده دیگری به نام «لِوِل آپ دنس» اشاره کرد و گفت: در این پرونده گردانندگان به بهانه اجرای مسابقه رقص در کشورهای همسایه اقدام به شناساییِ دختران برای اهداف غیر اخلاقی، فیلم‌های مستهجن، قاچاقِ انسان و تشکیل شبکه‌های فحشا و ... کرده بودند. پشت پرده برخی از تبلیغات به ظاهر مفرح و کم خطر، اقدامات غیرقانونی و غیراخلاقی گسترده ای است که مستقیما خانواده‌ها را تهدید می‌کند.

انهدام خانه‌های فساد سایه در شمال تهران

وی تصریح کرد: پلیس امنیت عمومی به پرونده سایه یا همان خانه‌ فسادِ واقع در یکی از مناطق مرفه تهران که زیر شاخه‌های متعددی داشت نیز ورود کرد که پس از رصد و پایشِ اطلاعاتی دقیقِ صورت گرفته در فاز یکِ این پرونده 8 زن و دو مرد از سرشبکه‌های اصلی و دایرکنندگان فحشا شناسایی، دستگیر و به دستگاه قضا تحویل داده شدند و در فاز دوم که گستردگی جغرافیایی یافته اما تمرکز و عمده فعالیت ها در تهران بود نیز پنج زن و یک مرد در تور اطلاعاتی گرفتار و دستگیر شدند.

کد خبر 846868 منبع: ایسنا برچسب‌ها خبر مهم فراجا قاچاق انسان زنان

دیگر خبرها

  • قتل تکان‌دهنده مادر و پسر جوان توسط مرد نقاش
  • قتل تکان‌دهنده مادر و پسر جوان با آتش‌سوزی عمدی مرد نقاش
  • ماجرای عکس تکان‌دهنده «آلن دلون» که جهان را شوکه کرد
  • جزئیاتی تکان دهنده از قتل یک جوان توسط ۴ برادر
  • حضور مرد سرشناس و بانفوذ در پرونده قتل چشم‌آبی‌ها | زوایای جدید از قتل تکان‌دهنده یک مرد در بزرگراه + تصاویر بازسازی صحنه قتل
  • ماجرای عکس تکان دهنده اسطوره سینمای جهان چه بود؟
  • ماجرای عکس تکان دهنده «آلن دلون» چه بود؟
  • جزئیات تکان‌دهنده از عملیات پلیس در زیرپوست شهر؛ از انهدام خانه‌های فساد تا مقابله باقاچاق زنان
  • جزئیات تکان‌دهنده از پروژه «سرویسِ اسکورت»
  • پخش زنده فیلم‌ دختران ایرانی برای مردان خارجی‌ | ماجرای تکان‌دهنده خانه‌های فساد | قاچاق دختران به خارج ا پروژه‌های کینگ، چتربیت و رافائل چه بودند؟