بازی ۸۰ ساله چوب و اره
تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۵۲۴۴۹۲
حاج اکبر نجار که دستانش تن درختها را تراش داده و از چوب، چهارچوب ساخته است، حالا گویی خودش درخت تنومندی است که ریشههایش در خاطره این محله دویدهاند و شاگردانش چون شاخههای تنومندی رو به نورِ فردا، قد میکشند.
به گزارش خبرنگار ایمنا، در گذر از پیچ و خم کوچههای قدیمی بیدآبادِ اصفهان که شهره است به آذین بندی شاخههای رقصان و لرزان بید، در کنار بازارچه و موزه حمام علیقلیآقا، میشود مغازه چنددرِ حاج اکبر خبوشانی را دید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اگرچه مغازه به شهرهیِ نجاری برپاست اما آدرسش به تابلو قراعت قرآن در محله شهرت دارد. از هرکه می پرسیم "مغازه حاج اکبر نجار کدام است؟"، آدرس مغازهای را میدهد که بر سر درش تابلو قرائت قرآن دارد.
حاج اکبر، پیرمرد نجاری است که راوی قصههای دور است، خاطراتی دارد از بازی هشتادساله چوب و ارهاش در محلهای که بافتش فرسوده شده و تاریخش زنده است. چشمان نافذ حاج اکبر، پشت شیشههای عینک نزدیکبین، گویی از دور به دنیا مینگرد. از پس انبوه الوارهایی که در صف ارهها ایستادهاند، میگوید: "خوب به خاطر دارم؛ هفت ساله بودم که برای نخستین بار پدرم مرا به مغازه نجاری عمویم فرستاد تا کار نجاری را بیاموزم، از همان روز تا ۲۰سال بعد، شاگرد عمویم بودم. پس از آن مشمول سربازی شدم و پس از بازگشت با اذن عمو برای خودم مغازهای دست و پا کردم."
درهای سهلنگه مغازهاش باز است، هر چند دقیقه عابری از اهل محل یا کسبه درحال عبور، سلامی میکند و حاج اکبر او را دعوت میکند به صرف چای. یک دوچرخهی چینی قدیمی ۴۰ سال است که هم قدم با حاج علی، هر روز صبح تا مغازه میآید و هر ظهر در بازگشت به خانه او را همراهی میکند. حاج علی مثل درختهای چندین ساله بیدآباد که پوست فرسوده و ریشه دواندهاند در خاک، ریشه دارد در تاریخ و خاطرههای این محل، میگوید: خانواده من از سه نسل پیشتر در این محله زندگی کردهاند. من شاگردان زیادی تربیت کردهام. الان بیشترشان زندگی تشکیل دادهاند و برای خودشان خانه و خانواده دارند.»
حاج اکبر نجار که دستانش تن درختها را تراش داده و از چوب، چهارچوب ساخته است، حالا گویی خودش درخت تنومندی است که ریشههایش در خاکِ تاریخ این محله دویدهاند و شاگردانش چون شاخههای تنومندی رو نورِ فردا، قد میکشند. در میان صحبتهایش، مته دستی و وسایلی را نشان میدهد که دیگر در هیچ نجاری یافت نمیشود. دستگاه برش چوبش را نشان میدهد و میگوید: این دستگاه ۵۰ سال است که برای من کار میکند و تا امروز یک پیچ هم از این دستگاه عوض نکردهام. سعی میکنم ابزار کارم را ایرانی بخرم که باعث رونق تولید شود.»
حاج اکبر مهربان و گشاده رو است. با مردم گرم میگیرد و باب گفتوگو را باز میکند، در حین خاطره گویی وسایل سفره ناهار را همراه همسرش مریم خانم آماده میکنند، میگوید: «نزدیک به ۶۰ سال است که شبهای دوشنبه جلسه قراعت قرآن داریم. سردار اشجری، شکوهنده، حاج حسین خرازی و... از شاگردان جلسه قرآن بودند. پدربزرگم برای اولین بار مرا به مسجد فرستاد. در این مسجد استاد بهشتی در حال تفسیر قرآن و گفتن داستان حضرت موسی بود. از همانجا بود که عاشق تفسیر قرآن استاد بهشتی شدم و از آن پس ۱۷ سال در همان مسجد آتش روشن میکردم و از کسانی که برای تفسیر قرآن و قراعت میآمدند پذیرایی میکردم. پس از آن در مسجدهای دیگر این کار را کردم و اکنون نزدیک به ۲۰ سال است که این کار را در خانه خودم انجام میدهم.
یکی از آن چاییهای خوش عطر مراسم قرآن خوانیاش را دم میکند و از عشق به نجاری میگوید: «۱۸ لنگه در، برای امیرالومنین در نجف ساختم. در شهر نجف هم برای حسینیه مشهدیها در ساختم. در این سالها درها و منبرهای بسیاری ساختم. هرکس هنری بلد است این هنر یک پل ارتباطی است، میان او و خدای خودش. هر هنری نقصی دارد و تنها کار خدا بیعیب است، اما زمانی که کار به اتمام میرسد، هنرمند از دیدن آن لذت میبرد." همین مسئله است که باعث شده سالها کار نجاری را بدون خستگی انجام میدهد.
کد خبر 393909منبع: ایمنا
کلیدواژه: هنرمندان حمام علي قلي آقا قرآن کریم شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۵۲۴۴۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نعل و میخ؛ ابزار یک شغل پردرآمد | روزی روزگاری ۲۱ مغازه پالاندوزی در بازار طهران
همشهری آنلاین-بهاره خسروی : مثل معروف «یکی به نعل میزند و یکی به میخ» را شاید زیاد شنیده باشید. این مثل با خودش حکایتی از حرفه نعلبندان تهران قدیم دارد که روزگاری برای کسب رزق و روزی به نعل و میخ میزدند. در روزگاری که خبری از اتومبیل و ماشین های بابری غولپیکر نبود همه خدمات حمل و نقل مسافر و بار بر دوش چهار پایان بود. به همین دلیل اکثر مردم در خانه یک یا دو حیوان چهارپا را نگهداری می کردند و حفظ سلامتی و تجهیز آن از اوجب واجبات محسوب می شد که نعل و پالان برای این زبان بستهها از آن جمله بود.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
در واقع نعل و پالان حکم لوازم یدکی را برای حیوانات داشتند و همه سعی می کردند بهترین آن را برای حیوان خود تهیه کنند. بنا به تعریف ریشسفیدان تهران، با وجود اینکه نعلبندی از مشاغل پرمشتری و پردرآمد بود، اما بیشتر شغلی پیرمردی محسوب میشد و جوانها علاقه چندانی به دنبال کردن این حرفه نداشتند. بازارچه «عباس هرندی»، انتهای بازار چهارسوق، که به یک سهراهی ختم میشد، تا حوالی حرم حضرت عبدالعظیم(ع) از راستههای معروف نعلبندان تهران قدیم بود.
پالاندوزی هم از مشاغل همخانواده نعلبندی محسوب میشد، چرا که در گذشته رفع و رجوع امور خانه و محل کسب و کار بدون چهارپا میسر نبود و قرار گرفتن اشیا و افراد روی چهارپا مستلزم داشتن پالان بود. بر این اساس، نوع و کیفیت پارچه و مواد اولیه ساخت یک پالان بسیار مهم بود. هر پالاندوزی که این اصل را در کنار مشتریمداری رعایت میکرد قطعاً آوازه و شهرتی میان مردم نصیبش میشد. این حرفه هم مانند نعلبندی پرمشتری بود.
جعفر شهری در کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم/ زندگی، کسب و کار» به تعداد ۲۱ مغازه پالاندوزی در بازار تهران اشاره میکند. در تهران پاتوق بیشتر پالاندوزان و نعلبندان بازار «عباس هرندی» حوالی سر قبر آقا در چهارراه مولوی بود.
کد خبر 844527 برچسبها مشاغل هویت شهری تهران