بادامچیان: زمان میبرد تا کسی بتواند جای مرحوم عسگراولادی را پُر کند
تاریخ انتشار: ۷ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۶۰۹۹۲۱
محمدحسین شریعتمدار: پس از فوت آیت الله مهدوی کنی و مرحوم عسگراولادی، جایگاه شیخوخیت و میانجیگری در اصولگرایان کمرنگ شد و همین موضوع باعث شد تا وحدت در اردوگاه اصولگرایان هر روز وضعیتی مبهم تر پیدا کند. اما این روزها با ورود جامعه روحانیت مبارز در نقش داوری و نظارت بر شورای ائتلاف اصولگرایان، زمزمه های مثبتی از نزدیک شدن به وحدت در این اردوگاه به گوش می رسد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با اسدالله بادامچیان، دبیرکل حزب موتلفه اسلامی در آستانه سالگشت درگذشت حبیب الله عسگراولادی به گفتگو نشستیم. او در عین حالی که معتقد است زمان می برد تا کسی بتواند خلاء وجود مرحوم حبیب الله عسگراولادی و آیت الله مهدوی کنی را پر کند اما این را هم می گوید که:«من ضمن اینکه قبول دارم هر دو وجود بسیار موثر و مفید بودند، اما اعتقاد دارم جامعه جای آنها را به اذن الهی پر میکند.»
با او درباره اختلاف نظرات نسل قدیم و جدید اصولگرایان و وضعیت شورای ائتلاف را هم گفتگو کردیم که در ادامه آن را می خوانید:
******
آقای بادامچیان! پس از فوت مرحوم عسگراولادی و آیتالله مهدوی کنی جایگاه شیخوخیت و میانجیگری روز به روز در میان اصولگرایان کمرنگ شد، دلیل این اتفاق را چه میدانید؟
قطعا وقتی انسان های خدوم از دنیا می روند جایشان خالی می ماند اما بعضی ها هم نظری غیر از این را دارند. مرحوم آیت الله بروجردی که از دنیا رفتند، بعضی دوستان نظرشان این بود که کار به بن بست رسیده است، اما این اتفاق نیفتاد و خداوند امام خمینی (ره) را رساند. امام که از دنیا رفتند، مقام معظم رهبری آمدند. ملت هم بسیار زیبا گفتند که خامنهای، خمینی دیگر است.
آقایان عسگراولادی و مهدوی کنی فراتر از تاریخ تعریف می شوند
مرحوم آقای عسگراولادی و آیت الله مهدوی کنی شخصیت های ملی بودند،شاید فراتر از تاریخ تعریف شوند،چرا که فردی مانند مرحوم عسگراولادی در انقلاب اسلامی، حمایت از محرومین و... آثار زیادی باقی گذاشته است.مرحوم آیت الله مهدوی کنی هم اینگونه بودند. از رفتن عزیزان آسیب وارد می شود اما اینگونه نیست که دین خدا راکد بماند.من ضمن اینکه قبول دارم هر دو وجود بسیار موثر و مفید بودند، اما اعتقاد دارم جامعه جای آنها را به اذن الهی پر میکند.
*به نظر شما مشخصا جای مرحوم عسگراولادی را چه کسی میتواند پر کند؟
این را باید بررسی کنیم تا بگوییم چه کسی جای ایشان را پر کرده است، اما به هر حال مرحوم عسگراولادی در کارهایی که میکردند، امداد بودند و این امداد ادامه یافته است. در حزب موتلفه و جبهه پیروان خط امام و رهبری مسیر ادامه دارد. البته نا گفته نماند تا خلاء وجودی این افراد پر شود، زمان میبرد.
تا کسی بیاید عسگراولادی شود طول می کشد
*سوال من هم همین است. مرحوم عسگراولادی در بسیاری مقاطع و اتفاقات جایگاه میانجی گری داشتند باعث نزدیکی نیروها می شدند یا اینکه مرحوم مهدوی کنی محوریتی داشتند و در زمان انتخابات خیلی راحتتر میتوانستند اصولگراها را دور هم جمع کنند. از این جهت عرض کردم که نقش شیخوخیت و میانجیگری کمرنگ شده است.
درحال حاضر از نظر جامعه روحانیت مبارز، حضرت آیت الله موحدی کرمانی یک شخصیت ویژه است و حجت الاسلام پورمحمدی که سمت دبیرکلی را دارند،راه را پیش می برند. در حزب موتلفه هم با وجود فوت آقای عسگراولادی، شخصیت حقوقی موتلفه باقی است. در سایر فضاها هم اینگونه است. من میگویم طبیعی است و تا کسی بیاید عسگراولادی بشود، طول میکشد اما همه سعی میکنند که این خلاء را پر کنند.
*آقای بادامچیان در مورد اختلاف نظری که میان اصولگراهای نسل جدید و قدیم وجود دارد، افرادی مانند آقای سلیمی نمین تعبیر طغیان نسل جدید در برابر نسل قدیم را به کار می برند. در واقع تاکید دارند که بزرگترها باید نسل جدید را بپذیرند و نسل جدید هم بزرگتری قدیمیها را بپذیرند. نظرتان در مورد اختلاف نظری که میان نسل جدید و قدیم اصولگرا وجود دارد، چیست؟
من اصلا معتقد به این اختلاف دو نسل نیستم، علتش این است که ما در اسلام، مانند مارکسیسم نیستیم که گروهی را نسل کهنه بنامیم و گروهی را نسل نو یا مانند غربیها باشیم که عده ای را نسل قدیم و ارتجاعی بدانیم و گروهی را جدیدی و مدرنیته.
ما در اسلام پیوند نسلها داریم، یعنی نسل اول، نسل موثر است و بسیاری از کارها را این نسل شروع میکند. اصطلاحی که داریم به این نسل، نسل مبعوث میگوییم. در زمان انقلاب هم این نسل مبعوث بودند و خیلی از کارها را آنها آغاز کردند. نسل میانی هم نسلی است که نوجوان است و برای ادامه و استقرار موثر است. نسل جدید همان نسل وارث است. دنیا در حال تکامل است، وقتی دنیا در حال تکامل است نسل جدید نگاههای برتری دارد.
شما همین شبکههای مجازی و سایت ها را ببینید، وقتی این شبکههای مجازی آمدند، تحول ایجاد کردند. بنابراین هر نسلی تکامل پیدا میکند. در این تکامل بعضی با هم اختلاف نظر پیدا میکنند و این به نظر من یک امر طبیعی است و این «اختلاف امتی رحمة» است، نه اینکه اختلاف، منجر به دعوا و تنازع باشد.
آیا ما نسل قدیم شده ایم؟
*منظور من هم تنازع نبود، اما مثلا در مقاطعی مانند انتخابات پیش رو، شاید نیاز باشد که نسل قدیم و جدید به هم نزدیکتر شود. منظورم از این جهت است و اینکه چه راهی برای این نزدیکی وجود دارد...
شما میگویید در میان نسل قدیم اما ما که این را قبول نداریم. ما نسل قدیم شدهایم؟
*نه منظورم از نسل قدیم معنی منفی ندارد...
مگر اختلاف نظر در انتخابات نیست؟ همه کسانی که در نشست احزاب در وزات کشور حاضر بودیم، اکثر قریب به اتفاق افراد پیر بودند، اصلاح طلب و اصولگرا نداشت.
*منظور از قدیم مفهوم بدی نیست، یک بزرگترهایی در جریان اصولگرا وجود داشتند و حالا نسل جوانی آمده است که ممکن است نگاهشان با نسل قبل متفاوت باشد.
خب باید هم این نگاه متفاوت باشد.
آبستراکسیون اصلاح طلبان در جلسه دبیران کل احزاب خیلی کار زشتی بود
*سئوال من هم این است که چطور میشود نگاهها را به هم نزدیک کرد؟
با ارزشها و شاخصهها این اتفاق میافتاد، یعنی زمانی که شما مبانی ارزشیتان را داشتید، زمانی هست که میگویید که در انتخابات باید سهم خواهی شود. بنده در جلسه وزارت کشور هم به این موضوع اشاره کردم و گفتم که قبلا ما میگفتیم وحده وحده وحده، اما حالا سه گروه اصلاحطلب، اصولگرا و مستقل داریم. همه این سه گروه هم یکی هستند، نتیجه این سه دسته شدن این میشود که هر گروه میخواهند با کنار گذاشتن دیگری، برنده شوند. این طبیعی است اما اگر میخواهید مبانی را قبول کنید، باید بین این احزاب بگردند و ببینند که چه کسی اصلح و ارجح برای نمایندگی احزاب است، به او باید رای بدهید.
اما اینکه بگوییم این فرد باید از اصولگرایان باشد و با تمام قوا سعی کند که حتما اصولگرا رای بیاورد و حتما هم مستقلین و اصلاح طلب رای نیاورد، طرفهای دیگر هم این کار را کنند درست نیست. الان دیدیم که در جلسه دبیران کل احزاب در وزارت کشور که برگزار شد، اصلاح طلبان آبستراکسیون کردند، خب دلیل این رفتار چه بود؟ میخواستند چه بشود؟ خیلی کار زشتی کردند، چون اقلیت میخواهد نظر خودش را بر اکثریت تحمیل کند. من به آنها (اصلاح طلبان) گفتم که این یعنی استبداد اقلیت.اگر اینگونه رفتار شود، تنازع ایجاد میشود اما اگر برای خدا کار کنند، اتفاقی نمیافتد. بنابراین اختلافها با تکیه بر ارزشهای الهی حل میشود.
*عدهای معتقدند که رهبری جریان اصولگرا از آن حالت فردی و شیخوخیتی که داشته است باید به سمت رهبری شورایی و همنشینی بزرگان برود، شما کدام از راهها را میپذیرید؟
این حرف ها همیشه مطرح بود و هست. مگر شورایی در قانون اساسی گفته نشد؟
نمی شود درباره رهبری فردی یا شورایی در جریان اصولگرا، نظر قطعی داد
*منظور بنده قانون اساسی و رهبری نظام نیست، رهبری و لیدری اصولگرایان را مطرح کردم. فرض کنید آقای موحدی کرمانی محور باشند یا شورایی رهبری را عهده باشد و ...
در هر انتخاباتی عده ای جمع میشوند و نامشان را جبهه متحد اصولگرایان، آبادگران، نواصولگرایان (با خنده) و... میگذارند، اسمهای مختلف میگذارند به نظرم اینها طبیعت یک انتخابات در جامعه آزاد است.
*شما خودتان با کدام موافقید، رهبری فردی یا شورایی؟
هر چه موقعیت ایجاد کند مثلا فرض کنید در رهبری نظام من مخالف رهبری شورایی هستم. معتقدم رهبر یک نفر میتواند باشد. در موضوع شورای شهر و مجلس، رهبری باید شورایی باشد.
*نه منظورم اصولگرایان است.
نمیشود روی این موضوع نظر قطعی داد، گاهی افرادی به روی کار میآیند که حرف اول و آخر را میزنند و حرفشان فصل الختام است، گاهی هم جمع میشوند.
*ایده آل از نظر شما چیست؟
الان نمیشود گفت که به طور قطع یک نفر در اصولگرایان یا اصلاح طلبان حرف آخر را میزند. در شرایط مختلف آن نوع ایده آل فرق میکند.
سه نفر از جامعه روحانیت برای نظارت بر شورای وحدت معرفی شده اند
*شورای وحدت زمانی که تشکیل شد یک مقداری فضا مبهم بود، اما رفته رفته خبرهای خوبی از این شورا میرسد و اینکه ظاهرا اعضای شورای وحدت نقش داوری جامعه روحانیت را پذیرفته است و جبهه پیروان هم موافق این ماجرا است، شما وضعیت را در اردوگاه اصولگرایان چگونه میبینید؟
تا الان تصمیم مجموعه اصولگرایان این است که با هم جمع شوند و ائتلاف بزرگ و حداکثری داشته باشند، از آن سو هم اینکه کسی تفرقه بیندازد، این رفتار را برای کشور مفید نمیدانند و اختلاف در این شرایط به نفع ترامپ است. اینکه جامعه روحانیت عضو شورای وحدت باشد، خب جامعه روحانیت گفته است که ما نمیتوانیم عضو باشیم و به همین خاطر با هم به تفاهم رسیدند که جامعه روحانیت عضو شورای ائتلاف نیست بلکه قبول کردند نظارت و داوری را بپذیرند، سه نفر را برای همین نظارت معرفی کردند.
مجموعه خوبی شکل گرفته است و الان به سمت تعیین مصداقها رفتهایم، شاخصهها هم در حزب موتلفه تعیین شدهاند، آنها چند نفر را معرفی میکنند و بر اساس شاخص ها بررسی میکنند که آیا این گزینهها به درد مجلس که باید مجلس گام دوم باشد میخورد یا نه. من مسیر را خوب میدانم.
*قرار است سهمیه بندی بین احزاب شکل بگیرد؟
انشاءالله این دوره سهمیه بندی نداریم، بلکه ارزش محوری داریم.
23 /۲۷۲۱۷
کد خبر 1314876منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: اسدالله بادامچیان حبیب الله عسگراولادی محمدرضا مهدوی کنی شورای وحدت اصولگرایان جامعه روحانیت مبارز ابوبکر البغدادی داعش ایالات متحده آمریکا عراق سینمای ایران سوریه لیگ برتر نوزدهم دونالد ترامپ باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۶۰۹۹۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کنایه عباس عبدی به سکوت اصولگرایان درباره مواضع تند مهدی نصیری
عباس عبدی در واکنش به اظهارات جنجال برانگیز مهدی نصیری گفت: مشکل آقای نصیری این است که به دلائل پیشگفته و سوابق موجود، احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلام شده ایشان همدلی کند، لذا همه در پی یافتن طرح و برنامهای پیچیده در پشت ماجرا هستند. با این حال باید منتظر بود تا حقیقت روشن شود.
به گزارش خبرآنلاین، ادعاهای اخیر مهدی نصیری در گفتوگو با بیبیسی که خواستار آن شده بود اپوزیسیون شکاف بین مصطفی تاجزاده و رضا پهلوی را با یک اتحاد پر کنند، با واکنشهایی همراه شده است. او مدعی است که پادشاهی مشروطه و جمهوریخواهی میتوانند متحد شوند.
عباس عبدی، تحلیلگر و فعال سیاسی اصلاح طلب، ضمن آنکه تاکید دارد «براندازی قابل جمع با اصلاحطلبی نیست»، میگوید؛ «مشکل آقای نصیری این است که به دلائل پیشگفته و سوابق موجود، احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلام شده ایشان همدلی کند، لذا همه در پی یافتن طرح و برنامهای پیچیده در پشت ماجرا هستند. با این حال باید منتظر بود تا حقیقت روشن شود.»
عبدی به سکوت اصولگرایان نیز کنایه میزند و میگوید؛ «واقعیت این است که در این مورد خاص اصولگرایان عزیز هستند که باید موضعگیری صریحی میکردند اما…»
مشروح گفتگوی عباس عبدی را بخوانید؛
آقای عبدی! پس از گفتگوی آقای نصیری با بیبیسی انتقادهای زیادی بویژه از سوی اصلاحطلبان داخلی مطرح شد، تحلیل شما چیست؟
واقعیت این است که در این مورد خاص اصولگرایان عزیز هستند که باید موضعگیری صریحی میکردند، آنان که درباره همه چیز برای اعلام موضع پا به رکاب هستند در این مورد سکوت کردهاند. ولی چون نمیخواهند به انتساب گذشته ایشان اشاره شود یا به این علت که به درستی گمان میکنند موضعگیری آنان فاقد نفوذ است زحمت این کار را بر دوش اصلاحطلبان انداختهاند.
عبور نصیری از منتهی الیه حکومت به منتهی الیه اپوزیسیون به سرعت رخ نداده استفکر میکنید که چرا آقای نصیری فرایند عبور از منتهیالیه حکومت را تا منتهیالیه اپوزیسیون طی کرده است؟ و چرا با ایشان برخورد نشد و به راحتی اجازه خروج هم داشتند.
واقعیت این است که گرچه عبور این فاصله از سوی آقای نصیری موجب تعجب است ولی خیلی هم فوری رخ نداده است و چند سال طول کشیده است. این پدیده در میان جناح اصولگرایان حاکم مسبوق به سابقه است و تا کنون افراد زیادی این مسیر را رفتهاند.
علت هم این است که آنان از نزدیک شاهد موارد بیصداقتی یا توطئهچینی و دودوزهبازی و در نهایت عمق اندک افکار در آن سو هستند. ابتدا خود را توجیه میکنند و میگویند انشاالله گربه است ولی وقتی زیاد شد از درون خالی میشوند و کافی است یک تجربه منفی شخصی هم پیدا شود و به یکباره از آنها عبور نمایند.
دربارهعدم برخورد و آزادی خروج هم بیش از آن که نکتهای متوجه آقای نصیری باشد مربوط به تبعیضها و بیعدالتیهای رفتاری جاری است که موجب میشود کسانی را برای زدن کوچکترین حرفی احضار کنند و برای انتقاد از حجاب اجباری چنین تحت فشار قرار گیرند، دیگران با بیان تندترین مواضع آزاد باشند. در واقع باید با همه همینگونه با سعه صدر مواجه شوند. امیدواریم که چنین شود. مبنای رفتار نباید سیاسی باشد باید قضایی محض باشد.
فارغ از اینها به نظر شما ایشان چرا رفت؟
ما وظیفه داریم همان را که گفته باور کنیم مگر این که شواهد دیگری در نقض آن بیان شود. ولی مشکل آقای نصیری این است که به دلائل پیشگفته و سوابق موجود، احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلام شده ایشان همدلی کند، لذا همه در پی یافتن طرح و برنامهای پیچیده در پشت ماجرا هستند. با این حال باید منتظر بود تا حقیقت روشن شود.
به نظرتان آن طرف از او استقبال خواهند کرد؟
پاسخ به این پرسش سخت است. آن طرف نیروهای پراکنده و با وابستگیها و کارفرمایان سیاسی و فکری و حتی مادی گوناگونی هستند. بعلاوه در سطح اظهار نظر که افراد حرفهای خودشان را میزنند ولی در سطح همکاری بعید میدانم که با وجود چنین وضعی اعتماد کسی برای اقدام عملی جلب شود.
براندازی قابل جمع با اصلاحطلبی نیستبه عنوان آخرین سوال فکر میکنید ایده او برای کسانی جذاب است؟
دنیای سیاست بیش از این که دنیای ایدهها باشد دنیای قدرت است. میان قدرت و ایده باید رابطه نزدیکی باشد. این حرفها را دیگرانی هم در خارج زدهاند ولی بسرعت به حاشیه رفتهاند. در شرایط کنونی همان کسانی که علیه آنان حرف میزد، قدری از این فضا بهرهمند میشوند.
به نظرم یک دو راهی قرار خواهد داشت که هر دو سویش زیان است. ولی ایده او بیشتر ناشی از این است که سیاست به امری شخصی تقلیل یافته و گویی ارادههای افراد به تنهایی منشأ اثرات تعیین کننده است. بعلاوه براندازی قابل جمع با اصلاحطلبی نیست.
فارغ از این که با کدامیک موافق باشیم یا خوب بدانیم راه میانبری هم وجود ندارد. برخی خواستهاند تحت عنوان تحولخواهی راه میانه نشان دهند در حالی که تحولخواهی بر مضمون و محتوا تاکید دارد که هم میتواند شامل اصلاحطلب شود و هم برانداز. در حالی که این دو شیوه فعالیت سیاسی هستند. مثل زمان انقلاب که همه برانداز شدند با محتواهای کاملا متفاوت و حتی متضاد از یکدیگر. شیوه و راهبرد سیاسی قابل میانبر زدن نیست.