یادداشت| رالی پاکستان؛ همه برندهاند جز عمرانخان
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۷۳۳۸۱۸
در حالی اعتراضات احزاب سیاسی مخالف دولت پاکستان در این کشور ادامه دارد که همچنان ابعاد مبهم و مهمی پیرامون این اعتراضات وجود دارد. ۱۸ آبان ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۶ بین الملل پاکستان و هند نظرات - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، چند روزی است احزاب سیاسی مخالف دولت عمرانخان نخستوزیر پاکستان اعتراضات گستردهای را علیه او، دولت و سیاستهایش آغاز کردهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حزب مسلم لیگ به رهبری نواز شریف، حزب مردم به رهبری بلاول بوتو زرداری در حمایت از آصف علی زرداری و حزب جمعیت علمای اسلام به رهبری مولانا فضلالرحمان احزاب مهمی هستند که در این اعتراضات حضور دارند اما رهبری آن در اختیار فضلالرحمان است.
در حالی که همه این احزاب میگویند دولت عمرانخان در سیاستهایش شکست خورده و برخی میگویند وی به تقلب در انتخابات به قدرت رسیده است اما خواسته و اعتراض مشخص و هماهنگی میان آنها وجود ندارد.
حزب نواز شاید مهمترین خواستهاش رهبری نواز شریف و دخترش از زندان بود که آنها هم به بهانه بیماری و با قید وثیقه آزاد شدند و همین موضوع باعث شد تا آتش خشم آنها تا حدی فرونشیند. حزب مردم که خود دارای کرسیهایی در پارلمان است و در برخی ایالات قدرت را در دست دارد هم نمیتواند به صورت جدی وارد موضوع تقلب و تخلف در انتخابات شود زیرا خودش نیز در معرض اتهام قرار خواهد گرفت و همین موضوعات باعث شده است تا شکافی در میان اعتراضات به وجود آید تا آنجا که فضلالرحمان نتوانست تحمل کند و در نهایت لب به اعتراض گشود و ناراحتیاش از حزب مردم و مسلملیگ شاخه نواز را علنا فریاد زد.
با این حال فضلالرحمان همچنان به اعتراضات خود ادامه میدهد که همین تقلا باعث شده است تا پشتپرده این اعتراضات برای کارشناسان جالب و قابل توجه باشد.
ادامه تلاش فضلالرحمان برای اعتراض و اعتصاب را از چند بعد میتوان به بررسی نشست که در زیر به اختصار آنها را بررسی خواهیم کرد:
1- بعد اول: تقلا برای فرار از اتهام فساد
عمرانخان از زمان تصدی امور دولتداری در پاکستان سعی کرده است به وعده اصلی خود یعنی مبارزه جدی با فساد عمل کند. در واقع عمرانخان با این کار دو هدف را دنبال میکرد، هدف اول همان عمل به وعده انتخاباتی بود و هدف دوم حذف رقبای اصلی مانند نواز شریف و آصف علب زرداری بود. عمرانخان بلافاصله این وعده را عملی کرد و هماکنون اطراف سرشناسی از مقامات سیاسی سابق پاکستان در بند هستند که نواز شریف و دخترش و زرواری سرشناسترین آنها هستند.
فضلالرحمان در محاسبات خود به این نتیجه رسیده است که پس از نواز و زرداری به احتمال فراوان، دادگاه عالی پاکستان به سراغ وی خواهد آمد.
او تصمیم گرفت دست پیش را داشته باشد بنابراین وارد عمل شد و سعی دارد با برگزاری تحصن و اعتراضات گسترده فضا را آلوده کرده و از این آب گلآلود ماهی خود را بگیرد.
مولانا سعی دارد با این تظاهرات آن هم در سالهای ابتدایی عمر حکومت عمرانخان، او را تحت فشار گذاشته و امتیاز بگیرد و او را راضی کند در موضوع فساد کوتاه بیاید.
به هر ترتیب او یکی از سران مذهبی پاکستان معرفی شده و از همین طریق ت انسته هواداران زیادی جذب کند به همین خاطر برایش غیرقابل تحمل است که علیه او هم موضوع فساد مطرح و پیگیری سود.
فضلالرحمان به این نتیجه رسیده است با این تظاهرات میتواند مسیر عبور از اتهام فساد را برای خود هموار کند.
2- بعد دوم؛ نقش هند و به حاشیه رفتن مساله کشمیر
بعد دیگری که مطرح میشود این است که شاید فضلالرحمان وارد معامله شده و اهداف نهان دهلی را پیگیری میکند.
بیشک مهمترین مساله این روزهای پاکستان چه برای مردم چه برای سیاستمداران، نظامیان و دولتمردان موضوع کشمیر است.
مساله کشمیر این روزها در اوج حساسیت خود قرار دارد و هند به خوبی میداند بزرگترین مانع برای تحقق اهدافش در کشمیر فقط و فقط پاکستان است بنابراین طبیعی است که هند همه توان خود را به کار بندد تا پاکستان را به نحوی سر جای خود بنشاند.
عمران خان: هیچ وقت مانع اعتصاب فضل الرحمان نخواهیم شد
اکنون یکی از احتمالات جدی پیرامون تظاهرات فضلالرحمان این است که شاید او از هند منابع مالی دریافت کرده باشد و در ازای آن جو داخلی پاکستان را متشنج و موضوع کشمیر را به حاشیه براند.
این در حالی است که فصلالرحمان در تظاهرات خود چند بار از حقوق اقلیت سیک هندو سخن به میان آورده و همین موضوع باعث شده است تا احتمال هماهنگی او با هندی جدیتر از قبل مطرح باشد.
اگر این احتمال را بپذیریم باید بگوییم هند توانسته در این باره پیروز باشد زیرا افکار عمومی پاکستان و رسانههای این کشور را از مساله کشمیر دور کرده و به حاشیه رانده است.
3- بعد سوم؛ قدرتنمایی ارتش پاکستان در برابر عمرانخان
بر کسی پوشیده نیست که عمرانخان بدون حمایت ارتش نمیتوانست به نخستوزیری در این کشور برسد. او در ادامه مسیر نیز حمایت ارتش را با خود داشته باشد و پیش رود با این حال برخی میگویند عمرانخان در این اواخر با توجه به محبوبیت نسبی که در مقابله با فساد پیدا کرده برخی مواقع با ارتش زاویه پیدا کرده است.
طرفداران این فرضیه میگویند ارتش پاکستان به صورت پنهانی پشت پرده تظاهرات علیه عمرانخان است.
این افراد بر این باورند که ارتش پاکستان با به خیابان آوردن فضلالرحمان و باقی احزاب مخالف عمرانخان سعی دارد قدرت خیابانی این بخش از جامعه پاکستان را به رخ عمرانخان بکشند و به او اعلام کنند که نباید مغرور شود.
در واقع پیام اصلی ارتش برای عمرانخان این است که اگر نظامیان بخواهند میتوانند بخش عظیمی از جامعه را با خود همراه کنند و عمرانخان و تیماش را به سمت اقلیت پیش ببرند و این شکستی بزرگ برای خان در همین ابتدای عمر سیاسیاش خواهد بود.
اگر این فرضیه پذیرفته باشد باید این مهم را پذیرفت که عمرانخان زین پس هماهنگتر از گذشته با ارتش عمل خواهد کرد و این یعنی ارتش توانسته در قابل خان و تیماش موفق عمل کند و او در نهایت سر تعظیم فرو خواهد آورد.
4- بعد چهارم؛ سعودی و اعلام خطر به ارتش
یکی از احتمالات جدی دیگری که پیرامون اعتراضات فضلالرحمان مطرح میشود، پشتیبانی عربستان سعودی از این اعتراضات است.
یکی از شعارهای جدی معترضین و شخص فضلالرحمان حمله آنها به ارتش پاکستان است.
طرفداران بعد سوم این یادداشت میگویند ارتش چون پشت تظاهرات است برای معمولی جلوه دادن شرایط و رو نشدن دستش از فضلالرحمان خواسته است علیه ارتش شعار دهد.
اما دیگران بر این باورند سعودی بر موج این اعتراضات سوار شده و به دنبال تسویه حساب با ارتش پاکستان است.
آنها بر این اعتقادند که سعودی چون نتوانسته ارتش پاکستان را در یمن و دیگر برنامههای جاهطلبانه خود همراه کند اکنون فرصت تظاهرات را مناسب دیده تا حدی ارتش پاکستان را تحت فشار قرار دهد.
طرفداران این نظریه میگویند اکنون سعودی و تا حدی قطر و ترکیه با همراهی پشت پرده با فضلالرحمان به دنبال گرفتن زهر چشم از ارتش هستند.
آنها در روزهای آینده فشار بر ارتش پاکستان را بیش از گذشته خواهند کرد و باید دید کدام طرف پیروز در این داستان بیرون خواهند آمد.
به هر حال باید گفت هر یک از ابعاد فوق را هم در نظر بگیریم این عمرانخان است که تحت فشار جدی قرار گرفته و شاید مجبور به باجدهی به اطراف مختلف شود تا بتواند عمر سیاسی خود را با آرامش و موفقیت به پایان رساند.
انتهای پیام/.
R36446/P36446/S8,91/CT4 واژه های کاربردی مرتبط اخبار "پاکستان"منبع: تسنیم
کلیدواژه: اخبار پاکستان اخبار پاکستان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۷۳۳۸۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یادداشت| پیمانهای که پُر شد
استاد اسلامی ندوشن از نامآوران کامروایی بود که پیمانه زندگیشان پُر و پیمان بوده، از مصادیق اعلای بزرگانی که زیست تام و مرگ بههنگام داشتهاند. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، احمدرضا بهرامپور، پژوهشگر و منتقد ادبی، در یادداشتی بهمناسبت دومین سالروز درگذشت زندهیاد محمدعلی اسلامی ندوشن، یادی کرده است از خدمات این استاد بنام به فرهنگ و ادبیات ایران. یادداشت بهرامپور را میتوانید در ادامه بخوانید:
حقوق خواندهبود اما جانش سرشتهبا ادبیات و سرشار از مطالعاتِ فرهنگی بود. همچون چخوف که تناقضِ میانِ شغلِ پزشکی و هنرِ خویش را در عبارتی جاودانهکردهبود، او نیز میگفت حقوق عیال و ادبیات محبوبه من است! ادبدوستیِ خویش را بیشتر مرهونِ خالهاش میدانست؛ خالهای تنها که در خردسالی او را با آثارِ سعدی، این «شیخِ همیشهشاب» آشناکردهبود. جیمز جویس نیز میلِ بیمارگونهٔ خویش به داستاننویسی را متاثّر از عمهٔ قدّیسهمانندِ خود میدانست؛ عمهای که جویس را در خردسالی به تماشای تابلوی «روزِ قیامت» میبُرد.
استاد اسلامی گرچه مردی اروپا رفته، پاریسدیده و شرق و غربگردیده بود، اما دلی داشت که همواره در ایران بود و برای آن دُختِ پریوار میتپید. درک و دریافتام از مطالعهٔ مستمرِ آثار استاد را اگر بخواهم در چند واژه خلاصهکنم، این کلیدواژهها است: خردگرایی، مداراگری، فرهنگمداری و اندیشیدن به سرشتِ ایران و سرنوشتِ ایرانی.
اسلامی ندوشن در آینه خاطرات شاگردان/ او بزرگتر از نامش بود!استاد اسلامی مردِ «دیدهور»ی بود و هرگز فریبِ «افسانه و افسونِ» زمانه را نخورد. سالهای جوانیاش را شعر سرود، گاه نیز البته بهتفاریق و ازسرِ تفنّن، داستان و نمایشنامه نوشت. اما شغلِ شاغلش نقدِ ادب و فرهنگِ ایران بود. و ادبیات فارسی را بیشتر ازمنظر و زوایای انسانی و اخلاقیاش، پژوهید و تحلیلکرد. بیگمان نقدِ ادبیِ ما بسیار وامدارِ ایشان است و تاریخِ شاهنامهپژوهی و حافظشناسی نیز آراءشان را ازیادنخواهدبرد.
سهمِ استاد در شکلگیری ادبیاتِ تطبیقیِ ایران نیز شایانِ توجه است. استاد اسلامی آثارِ رنگارنگی (شعر و زندگینامه و ...) را به فارسی نیز برگرداند و چندین سفرنامه خواندنی و ماندنی نیز از خود به یادگار نهاد. بسیارند کسانی که از دریچهٔ دلانگیزی که او بهرویشان گشود، با کشورِ شوراها و شهرهای افغانستان و سرزمین چین آشنا شدند.
استاد جستارنویسِ پرکاری نیز بودند و مقالاتِ گوناگونشان در برترین مجلات هر دوره («پیامِ نوین»، «یغما»، «نگین»، «هستی» و ...) منتشرمیشد. اما اهتمامشان در همهٔ این آثارِ گوناگون، معطوف بود به دغدغههای ایراندوستانهٔ استادی که همیشه و همهجا چشمی به تاریخ و فرهنگ سرزمینِ مادریاش داشت و به ما نیز یادآورمیشد «ایران را ازیادنبریم».
استاد اسلامی بهخلافِ اغلبِ ادیبان، جانمایه و جوهرهٔ آثارِ ادبی را با زبان و بیانی روشن و رسا به مخاطب میشناساند. شاهنامه و شعرِ حافظ را با دید و دریافتی روزآمد مینگریست. اغلب درپیِ شناساییِ پیامِ انسانی و اخلاقیِ آثار بود. و خود نیز هرگز به جانبِ جدالهای قلمیِ فرصتسوزانه و فرهنگستیزانه میلنکرد.
بهگمانم در طولِ هزار سالی که از سرودهشدنِ شاهنامه میگذرد، کسی درستتر و خوشخوانتر و خلاقانهتر از استاد اسلامی و زندهیاد شاهرخِ مسکوب «داستانِ داستانها»ی شاهنامه را تحلیل نکرده است. گرچه ایشان ادعایی در حافظپژوهی نداشتند اما چند اثر در این زمینه نیز منتشرکردند و «ماجرای پایانناپذیرِ حافظِ» ایشان از درخشانترین آثار در حیطهٔ حافظپژوهی است.
ایشان بارها در نوشتههایشان کسانی را کامیاب خواندهاند که پیمانهٔ زندگیشان را پُرکردهاند و «ذخائر و استعدادِ وجودیشان را بهحدّاعلا شکوفاندهاند» و بهقولِ بیهقی «جهانخوردند»! ازجمله دربارهٔ بهار نوشتهاند: «من بهار را مردی کامروا میدانم، زیرا از زندگی نترسید و خود را دلیرانه در دهانِ آن انداخت». دربارهٔ اخوان نوشتهاند: «کوتاه یا بلند، مهم آن است که پیمانه پُر شود؛ و پیمانهٔ اخوان پر بود و پیمان را به آخر رساند». نیز دربارهٔ استاد غلامحسین یوسفی نوشتهاند: «برسرِهم [...] سعادتمند زندگی کرد [...]. زندگی پاکیزه و باحاصلی را گذراند».*
استاد اسلامیِ ندوشن خود نیز از نامورانِ کامروایی است که پیمانهٔ زندگیشان پُر و پیمان بوده! از مصادیقِ اعلای بزرگانی که "زیستِ تامّ" و "مرگِ بههنگام" داشتهاند. استاد دور از ایرانِ محبوبشان درگذشتند، اما «پیمانه چو پُر شود چه بغداد و چه بلخ»!
*عبارات نقلشده برگرفته از کتابِ «نوشتههای بیسرنوشت»، اثرِ استاد اسلامی ندوشن است.
انتهای پیام/