Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-08@20:27:23 GMT

«تواضع» درگذشت

تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۷۳۷۱۷۵

«تواضع» درگذشت

نوشتن از مرگ دشوار است؛ به خصوص مرگ کسانی که احساس می‌کنیم به این زودی‌ها دنیا را ترک نمی‌کنند. روز گذشته خبر درگذشت جلیل تواضع را که شنیدم، در عین ناباوری خاطره آن روز در ذهنم نقش بست. همان روز که برای انجام یک مصاحبه به دیدن ایشان در دفتر مرکزی آجیل و خشکبار تواضع رفتم. فروشگاه تواضع زیر پل پارک وی را بیشتر تهرانی‌ها و حتی مسافران می‌شناسند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش دنیای اقتصاد، حاج آقا تواضع اغلب پشت پیشخوان فروشگاه می‌نشست. آن روز هم همان جا بود. چند دقیقه ایستادم و به او نگاه کردم. هنوز خودم را معرفی نکرده بودم. می‌خواستم از دور ببینم چگونه رفتار می‌کند. خونگرم بود و اهل خوش و بش. سرزنده بود و پای کار. یادش بخیر؛ اوایل دی ماه پارسال بود. در طول مصاحبه‌ام با ایشان، چند بار مشتش را از آجیل و خشکبار پر کرد و در جیبم ریخت. لهجه غلیظ ترکی‌اش اینقدر شیرین بود که دوست نداشتم پاسخ سوالاتم را کوتاه بدهد. به راستی که مانند نام خانوادگی‌اش، متواضع بود. در ابتدا فکر می‌کردم دفتر جداگانه‌ای دارد و می‌توانیم برویم صحبت‌هایمان را آنجا ادامه دهیم. اما خبری از دفتر نبود.

حتی اتاق جداگانه و ویژه‌ای هم نداشت برای اینکه چند ساعت را تنها بنشینیم و گپ بزنیم. پشت سرش راه افتادم به انتهای فروشگاه. جایی شبیه به پستو بود. گفت: همین‌جا بنشینیم و حرف بزنیم. یک صندلی بیشتر آنجا نبود. گفتم حاج آقا شما اینجا بنشینید، من می‌ایستم. صندلی را به یکی از گونی‌های پر از آجیل و در بسته آنجا نزدیک کرد و گفت: تو هم روی این گونی بنشین. خنده‌ام گرفته بود؛ توی دلم می‌گفتم فقط توی انبار و روی گونی ننشسته بودم برای مصاحبه که آن هم میسر شد. الان که به آن لحظه‌ها فکر می‌کنم، خنده‌ای تلخ روی لبم می‌آید. آرام صحبت می‌کرد. چون لهجه غلیظ هم داشت دائم مجبور بودم از ایشان بخواهم که مجددا جمله‌اش را تکرار کند و گوشم را تیز می‌کردم تا متوجه شوم.

حاج آقا تواضع هم با حوصله‌تر از این حرف‌ها بود و مجددا صحبت‌هایش را تکرار می‌کرد. از صحبت‌هایش مشخص بود که چقدر پدرش را دوست داشت. یک خط درمیان به هر بهانه‌ای، از پدرش یاد می‌کرد. در فروشگاه و قبل از انجام مصاحبه، عکس پدر را به یکی از مشتری‌ها نشان داد و گفت: «حاج آقا تواضع اصلی ایشان هستند.» زندگی‌اش را روایت کرد. از کودکی‌اش گفت که متولد سال ۱۳۱۵ است و در محله احراب تبریز به دنیا آمده است. از چهارسالگی به مکتب رفت و از هفت سالگی در کنار درس خواندن، نزد پدرش در کاسبی کسب تجربه کرد. البته تا کلاس چهارم ابتدایی درس خوانده بود و به دلیل علاقه به کار، مدرسه را رها کرده و وارد بازار شده بود. حاج آقا تواضع می‌گفت که آن زمان جنگ آلمان و روس‌ها تمام شده بود و روس‌ها به آذربایجان آمده بودند و وضعیت خوبی نداشتند. به همین دلیل هم بعضی از آن‌ها از مغازه‌ها دزدی می‌کردند. پدرم مرا واداشته بود که مراقب مشتری‌ها باشم. البته در بو دادن آجیل هم از من کمک می‌گرفت؛ چون حساب و هندسه‌ام خوب بود، در حساب و کتاب هم به او کمک می‌کردم، چون پدرم سواد نداشت.

فروش خشکبار و آجیل، شغل ۱۲۷ ساله خانواده تواضع است. حاج آقا گفت که پدرش نام «تواضع» را در تبریز برای اولین بار روی مغازه آجیل‌فروشی‌اش گذاشته و فرزندان هم با همان نام، کسب و کار پدر را ادامه دادند.

مرحوم جلیل تواضع ۳۸ سال با پدر و برادرهایش کار کرد. بعد از فوت پدر، برادر‌ها هم کاسبی‌هایشان را مستقل کردند. جلیل که فرزند دوم خانواده بود، مغازه‌ای را سرچهارراه آبرسان تبریز خرید و مشغول به کار شد. اما وقتی دخترش ازدواج کرد و به تهران آمد، همسرش نتوانست دوری از فرزندش را تحمل کند، به همین دلیل با دو فرزند، راهی تهران شد. اما حاج آقا در تبریز ماند. البته دیری نپایید که او هم دوری از خانواده را تاب نیاورد و راهی پایتخت شد. خانه تبریز را فروخت و همان مغازه زیرپل پارک وی را خرید. می‌گفت: «آن زمان اطراف مغازه خانه‌های زیادی نبود؛ ولی من آنجا را دوست داشتم. اعتقادم همیشه این بود که برای شروع باید جایی را بخرم که هنوز رشد نکرده است. قیمت مغازه هم ۵۹ میلیون تومان بود. به یاد دارم تاریخ افتتاح مغازه همزمان شد با برگزاری اجلاس سران کشور‌های اسلامی. بعد از آن مغازه ۸۵ متری ما روز به روز وسیع‌تر شد.» توسعه خشکبار و آجیل تواضع تا جایی ادامه یافت که امروز به گفته بسیاری، یکی از معروف‌ترین برند‌های ایرانی در دنیاست.

آن روز از حاج آقا پرسیدم چرا هنوز هم پشت دخل می‌نشیند و کار می‌کند؟ پاسخ داد: «هنوز علاقه دارم بیایم سر کار. دوست ندارم در خانه بنشینم. چقدر به در و دیوار خانه نگاه کنم؟ حوصله‌ام سر می‌رود. می‌آیم فروشگاه مردم را می‌بینم و با آن‌ها گپ می‌زنم. این لطف خداست که در ۸۲ سالگی هم می‌توانم مفید باشم و پاسخگوی مشتریان. الان از زندگی خیلی راضی هستم.» حاج‌آقا تواضع دیروز دار فانی را وداع گفت، اما حتما کسانی که او را از نزدیک می‌شناسند، هیچ‌گاه چهره خندانش را فراموش نمی‌کنند. من نیز خدا را شاکرم که توانستم چند ساعتی با او بنشینم و هم‌صحبت شوم. دائم به این فکر می‌کنم که «جمعه‌نامه» فرصتی را برای آشنایی نزدیک با کارآفرینان ایرانی برایم فراهم کرد تا بتوانم با این بزرگان از نزدیک آشنا شوم و پای حرف‌هایشان بنشینم. کارآفرینانی که برخی تصور می‌کنند، کارآفرین به دنیا آمده‌اند؛ ولی سرگذشت‌شان را که می‌شنویم، روی دیگر زندگی شان هویدا می‌شود. در نهایت، اما نوشتن از مرگ دیگران، همیشه دشوار است؛ به خصوص اگر چند ساعت را کنارشان نشسته باشی و خاطره‌سازی کرده باشی. یاد و نام کارآفرینان بزرگی که بین ما نیستند، از جمله حاج آقا تواضع، گرامی و مانا.

منبع: فرارو

کلیدواژه: آجیل تواضع

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۷۳۷۱۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرقت ۳ میلیاردی یک زن از مغازه همسایه

سرکلانتر پنجم پلیس پیشگیری پایتخت از دستگیری زنی که با همکاری همسرش اقدام به سرقت ۳ میلیارد ریالی از مغازه‌ای در جنوب‌غرب تهران کرده بود، خبر داد.

به گزارش مشرق، سرهنگ محمدرضا موسوی در این‌باره گفت:‌ چند روز پیش یکی از شهروندان به کلانتری ۱۷۹ خلیج فارس مراجعه و اعلام کرد که شب گذشته سارقان با تخریب قفل و شیشه مغازه اقدام به سرقت وسایل داخل آن به ارزش مالی حدود سه میلیارد ریال کرده‌اند.

وی با بیان اینکه رسیدگی به این پرونده در دستورکار ماموران کلانتری خلیج فارس قرار گرفت، گفت: در بررسی‌های صورت گرفته و اقدامات فنی پلیسی مشخص شد یک زن و شوهر که در مجاورت مغازه زندگی می‌کنند با مشارکت یک دیگر اقدام به سرقت از مغازه کرده‌اند.

سرکلانتر پنجم پلیس پیشگیری پایتخت ادامه داد: با هماهمنگی مقام قضائی تیم عملیات کلانتری به مخفیگاه متهمان که داخل یک کانکس در حوالی اتوبان آزادگان تهران بود اعزام شد و متهم زن را در محل دستگیر کردند. همچنین همسر این فرد که از اتباع کشور همسایه بود قبل حضور تیم عملیات از محل متواری شده بود.

موسوی با اشاره به بازرسی از محل دستگیری این زن، گفت: ماموران در جریان بازرسی به عمل از مخفیگاه این زن و شوهر اجناس به سرقت رفته از مغازه را نیز کشف کرده و به همراه متهم به کلانتری انتقال دادند.

وی با بیان اینکه اقدامات پلیسی برای دستگیری همدست این زن در دستورکار ماموران پلیس قرار دارد، گفت: این زن در جریان بازجویی‌های انجام شده به جرم خود اعتراف کرد و پس از آن به همراه پرونده متشکله و برای ادامه روند رسیدگی به جرم روانه دادسرا شد.

سرکلانتر پنجم پلیس پیشگیری پایتخت همچنین با اشاره به وقوع این سرقت به شهروندان و به خصوص کسبه توصیه کرد که حتما نسبت به ارتقاء سیستم امنیتی اماکن خصوصی خود از طریق نصب دوربین‌های مداربسته و دزدگیر اقدام کرده و از این طریق امکان سرقت را به حداقل برسانند. همچنین تا جای ممکن از نگهداری اقلام گرانبها، وجه نقد زیاد و ... در مغازه خودداری کنند.

دیگر خبرها

  • آجیل، سپر ایمنی روان در برابر افسردگی
  • سرقت ۳ میلیاردی یک زن از مغازه همسایه
  • مصرف روزانه یک مشت آجیل چه فوایدی دارد؟
  • آجیل، دیگر یک کالای لوکس نیست
  • یونایتد را عالی بردیم، ولی تواضع فراموش نشود!‏
  • آفلاتوکسین چیست؟ سمی خطرناک در آجیل با ...
  • مشهد قطب آجیل ایران می‌شود
  • روزتان را با غذاهای پرانرژی آغاز کنید
  • اگر می‌خواهید انرژی تان زیاد شود این خوراکی‌ها را ناشتا بخورید!
  • آیا آجیل ها آفلاتوکسین دارند ؟