پادکست | سفرنامه صوتی شاید اربعین (روز بیست وسوم - قسمت پنجم)
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۷۵۱۶۷۸
خون پایم بند نمیآمد. رفتم ساختمان هلالاحمر ایران در چند متری حرم. ولیکن مسئولش گفت به علت اغتشاشات، سرویسدهی نمیدهیم. گفتم خبرنگارم، پایم نیاز به بخیه دارد. گفت تعطیل است! گفتم حداقل یک باند بدهید. گفت اجازه ندارم!
عجیب بود! دید نه مجروحم، حتی بعنوان یک هموطن هم کمکی نکرد.
رفتم بیمارستان کاظمین. روی زخم چیزی شبیه کف سفید بود! ایضا پهلویم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نمیدانم چرا مثل خنگها یکهو گفتم گلوله پلاستیکی خورده! بلافاصله پلیسِ بیمارستان را خبر کرد! چند دقیقه نشد ۲۰-۱۰نفر ریختند تو اتاق!
چند نفر از نیروهای حشدالشعبی هم آمدند! یکیشان دستپاشکسته فارسی گفت من از نیروهای حاج قاسم در سوریه بودم. این را با فخر میگفت. بقیه هم با حسرت تایید کردند.
گفتم خبرنگار جام جام آنلاین هستم!
گفت برای کجاست؟ گفتم برای حاج قاسم! با ذوق بغلم کرد! گفت شما مهمان ما هستی!
دیگه هرکی هرچی میپرسید من فقط میگفتم با حاج قاسمم!
عجب عزتی. در مملکت غریب تو را به عشق ژنرال وطنت، عزت بگذارند. عجب حالی میدهد و چه حس غروری.
چند دقیقه بعد مردی۴۰ساله با تیپ اسپرت آمد.
از احترام بقیه فهمیدم پلیس یا حشد نیست! از استخبارات بود. همان وزارت اطلاعات خودمان!
به بقیه تشر زد که چرا اول پایش را بخیه نکردید!
راست میگفت من یکی دوساعتی بود که آمده بودم به بیمارستان، اما درگیر بازجویی بودم. رفتیم اتاق بخیه. دکتر نگاهی کرد و ناگهان شروع کرد به بخیه کردن! گفتم آقااا! بیحس نمیکنی؟!
گفت لا! لا!
من تا بخودم جنبیدم بدون بیحسی، ران پایم را بخیه زد! با لبخند!
ضعف کردم! عراقیها کلهم در درمان خشن هستند! کشوری که همیشه در جنگ باشد بیحسی برای چند بخیه سوسولبازی محسوب میشود.
مرد استخباراتی، سعی میکرد بسیار محترمانه و لبخند به لب بازجویی کند. گفت«اگر شما چیزیت میشد ما مسئول بودیم. نباید میرفتید آنجا»
یکهو نماینده سفارت ایران سر رسید. مرا کناری کشید گفت بگو رفته بودم سر مزار عثمان، نایب اول امام زمان که یهو شلوغ شد. همین را گفتم.
القصه! با میانجیگری نماینده سفارت موضوع حل شد. و آمدم هتل. به حاجکاظم فرامرزی پیام دادم که اینطور شده. گفت «سریع برگرد. الان شناسایی شدی، اگر فردا بری التحریر، قطعا میزننت!»
جدی نگرفتم. اما چند دقیقه بعد فیلم آتشزدن یکی از فرماندهان حشد آمد در خبرگزاریها. او و برادرش را زنده زنده در آمبولانس آتش زدند. بچههای حشد میگفتند این کار مردم نیست. کار تیمهای ترور است. تا الان ۷-۸ از فرماندهان حشد را زدند. تصمیمم به برگشت گرفتم. بیخبر از اینکه تازه قصه ما شروع شده...
منبع: جام جم آنلاین
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: شاید اربعین جواد موگویی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۷۵۱۶۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نرخ سرسامآور سریالسازی تلویزیون فاش شد
آفتابنیوز :
یک تهیهکننده تلویزیون در گفتگو با فرهیختگان گفت که طی سالهای اخیر چند پروژه جلوی دوربین برده، کف برآورد یک سریال رده الف تلویزیون را بین ۲ و ۲.۵ میلیارد تومان میداند و توضیح میدهد با وجود اینکه ممکن است برخی از سریالها حتی با برآورد اولیه یک یا ۱.۵ میلیارد تومانی به ازای هر قسمت، آغاز شوند، ولی سالانه بسیاری از مجموعهها در میانه تصویربرداری به الحاقیه بودجه میرسند و در ادامه به ارقام ۲ تا ۲.۵ میلیارد تومانی -به ازای هر قسمت- میرسند.
یکی از تهیهکنندگان سیما نرخ پایه تولید سریال الف در سال ۱۴۰۲ را دقیقهای ۳۰ میلیون تومان عنوان میکند که برای هر قسمت ۴۲ دقیقهای سریال، یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان خواهد بود. نرخ پایه برای آثاری نظیر «زیرخاکی»، «نون خ»، «هفتسر اژدها»، «روزهای ابدی» و «جشن سربرون» که رده الف فاخر داشته باشند، دقیقهای ۴۵ میلیون تومان است و این رقم به هر قسمت حدود ۲ میلیارد تومان میرسد. این در حالی است که این ارقام، نرخ پایه است و بسیاری از سریالها، بیش از این اعداد هزینه برمیدارند.
منبع: روزنامه فرهیختگان