دلیل سرگیجههای روشنفکری
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۷۵۱۷۴۰
به محاق رفتن خردورزی در یک جامعه نوعی ترس اجتماعی یا اضطراب به معنای روانکاوی در اذهان مردم بویژه روشنفکران بوجود میآورد که موجب افسردگیها و پریشانیهایی میشود که قطعا شور زندگی و شوق پیشرفت را در جامعه کم میکند. جوامع پیشامدرن موقعیت اجتماعی خوبی را برای خردورزی فراهم نمیکنند و اغلب خردمندان، روشنفکران، دگراندیشان و فلاسفه با آزار و اذیت جامعه عوام مواجه میشوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
1. تحقق خردورزی در یک جامعه مستلزم دو پیششرط اساسی است؛ نخست آنکه، افراد آن جامعه از پیش تمرین فکری و ذهنی لازم را داشته باشند و به تعبیری ذهن، آمادگی کامل برای برقراری روابط منطقی بین گزارههای ذهنی را دارا باشد. این، بخش آموزشی و تربیتی خردورزی است.
اما «شرایط اجتماعی» نیز میتواند در محقق شدن خردورزی در یک جامعه اثرگذار باشد. در جوامعی که «امنیت» ضمانت میشود، «خردورزی» رشد بیشتری دارد؛ یعنی، اگر خرد به نتایجی رسید که با برخی از باورهای درست یا نادرست، کلیشهای یا سنتی تخالف پیدا کرد، دچار مخاطره نشود.
جوامع پیشامدرن موقعیت اجتماعی خوبی را برای خردورزی فراهم نمیکنند و اغلب خردمندان، روشنفکران، دگراندیشان و فلاسفه با آزار و اذیت جامعه عوام مواجه میشوند.
2. به این اعتبار، باید گفت خردورزی دو شرط ابتدایی دارد؛
یکی اینکه، بسترهای آموزشی لازم برای ارائه استدلالهای منطقی ایجاد شود.
دوم اینکه، شرایط اجتماعی، بستر امنی را برای فرد خردورز آماده کند تا بتواند آنچه را میفهمد، بیان کند و رأی و نظرش را در بستر تجربه بازیگران فکری قرار دهد. از این رهگذر، دیدگاهش مورد بحث، بررسی و نقد قرار میگیرد و میتواند ایدههای جدیدش را گسترش داده و از خطاهای خود بکاهد.
3. در جوامع مدرن، عرصه برای بیان دیدگاهها به سهولت فراهم میشود، چون نسبتا امنتر از جوامع پیشامدرن هستند. به تعبیر ماکس وبر، جامعهشناس آلمانی، جوامعی که بستر تاریخیشان بر «عقلانیت»، «حقوق» و «قوانین مدنی» استوار است بهتر میتوانند به شکلی خردورزانه و منطقی بحث کنند. اما در جوامع سنتی این امر (گفتوگوی مبتنی بر خرد و منطق) ممکن نیست چون کلیشههای سنتی مانع خردورزی آزاد میشوند؛ این مانع شدن باعث میشود تا خردورزی معطل شود یا فرد خردورز در جامعه، ناامن و ناایمن شود.
4. پروفسور هربرت بلومر در «جامعهشناسی تفسیری» عنوان میکند؛ از آنجا که در جوامع مدرن «فردیت» رها و آزاد میشود، خردورزی محقق میشود. اما در جوامع پیشامدرن این رهاشدگی انسان کمتر میسر است؛ چراکه جامعه با سلطه کلیشههای سنتی، اجازه این رهاشدگی را به افراد نمیدهد. چه این کلیشهها منطقی باشند و چه خرافی، تفاوتی نمیکند؛ به هر حال مانعی بر سر راه خردورزی میشوند؛ چراکه کلیشههای منطقی ممکن است به ظاهر در یک دوره تاریخی منطقی به حساب آیند اما چه بسا در دورهای دیگر منطقی تلقی نشوند. به عنوان مثال، وقتی لویی پاستور در تحقیقات خود به موارد تازهای میرسد، عوام با او مخالفت نمیکنند بلکه جامعه دانشگاهی زمان خود او است که با او و یافتههایش به عناد میپردازند.
5. خردورزی به خاطر خصلت «رهایی» که دارد از حدود قواعد منطقی هم میگذرد و قواعد منطقی تازهتری را کشف میکند که در حقیقت یکی از بهرههای بسیار خوب خردورزی است که میتواند تحول و توسعه را محقق کند. اما اگر وضعیت «امنیت» در یک جامعه مطلوب نباشد، بیشک خردورزی کندتر پیش خواهد رفت.
جامعه ما، بر اساس معیار و ملاکهایی که در «جامعهشناسی تفهمی» وبر وجود دارد، جامعهای مدرن به حساب نمیآید. از این رو، با محدودیتهای زیادی به لحاظ خردورزی مواجه است. این محدودیتها همانطور که پیشتر گفته شد میتواند کلیشههای منطقی یا خرافی باشد. خردورزی نیاز به ساختارشکنی دارد تا طی آن مفاهیم، بالاتر از چارچوبها حرکت کرده و بتوانند به موارد تازهتری برسد که برای تحول جامعه و توسعه پایدار لازم است.
6. فارغ از شرایط اجتماعی باید دید که سیستم آموزشی ما چقدر میتواند «انسان خردمند» تربیت کند؟ واقعیت این است که متأسفانه سیستم آموزشی ما سنتی است و آموزش و پرورش مدرن که بر رویکردهای «حل مسأله» استوار است، در ایران غایب است. مشارکت و گفتوگویی در سیستم آموزشی ما میان استاد و دانشجو، معلم و دانشآموز درنمیگیرد. حتی آنچنان که باید «انتقادپذیری» در سیستم آموزشی ما نهادینه نشده است. این در حالی است که اگر اخلاق مدرن داشته باشیم، تحملپذیری در فضای فکری و آموزشی ما هم بیشتر میشود. در حالی که اخلاق پیشامدرن نمیتواند تازگی دانشآموز را تحمل کند بنابراین او را محکوم میکند. اگر قرار باشد که علم همیشه چیزهایی را بگوید که از قبل تأیید شده است که دیگر به پیشرفت و تحول نمیانجامد.
7. جامعهای که در آن خردورزی به محاق میرود، با مسائل بسیاری مواجه میشود، نخست آنکه، در زمینههای مختلف تکنیکی، فنی-حرفهای، علمی، فلسفی و حتی دینی گرفتار پسافتادگی میشود.
دوم اینکه، نوعی ترس اجتماعی یا اضطراب به معنای روانکاوی در اذهان مردم به ویژه روشنفکران بوجود میآید و این موجب افسردگیها و پریشانیهایی میشود که قطعا شور زندگی و شوق تحقیق را کم میکند. بنابراین، قطعا به محاق رفتن خردورزی، زمینههای یک جامعه ناسالم را به لحاظ روانی و اجتماعی فراهم میآورد که خود موجب کندی رشد و سرگیجههایی در مسیر پیشرفت جامعه میشود.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۷۵۱۷۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دیدگاههای متعدد در اسلامیسازی علوم انسانی بررسی شد
نشست «پیشینهشناسی رویکردهای اسلامی به علوم انسانی» با حضور طلاب و علاقمندان به این حوزه به همت مؤسسه آموزش عالی حوزوی علامه مجلسی(ره) وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان برگزار شد.
حجتالاسلام سید رسول موسوی عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث مؤسسه آموزش عالی حوزوی علامه مجلسی(ره) در این نشست، اظهار داشت: یکی از مباحثی که در نظام جمهوری اسلامی مهم است، مباحث علوم انسانی است، به این معنا که علوم انسانی باید بومی شود و به تعبیر دقیقتر اسلامیسازی علوم انسانی یعنی نگاه ما به انسان یک نگاه معنوی و الهی باشد، رویکرد کشورهای غربی به علوم انسانی غالباً اومانیستی و انسانمحوری است و طبیعتاً هنگامی که اختلاف مبنایی حاصل شد در شاخهها و فروع نیز به طریق اولی اختلافاتی وجود دارد.
وی ادامه داد: مسئولین و پژوهشگران، کتابهای متعددی درخصوص اسلامیسازی علوم انسانی نوشتهاند و دیدگاهها و نظریات بسیاری در این رابطه وجود دارد که میتوان به آنها مراجعه کرد، بحث روششناسی نیز در این خصوص مهم است.
وجود دو دیدگاه در اسلامیسازی علوم انسانی
این پژوهشگر علوم دینی با اشاره به وجود دو دیدگاه در رابطه با اسلامیسازی علوم انسانی، تصریح کرد: یک دیدگاه از منظر فلسفی بررسی میشود، یعنی از دانش و علم فلسفه به ویژه حکمت متعالیه که ملاصدرا آن را بنیان نهاده، برای اسلامیسازی علوم انسانی استفاده شود و فارابی نیز از فیلسوفانی است که از او به عنوان مؤسس توسعه فلسفه به علوم اجتماعی و انسانی یاد میشود.
وی خاطرنشان کرد: در یونان هم دیدگاهی اجتماعی نسبت به علوم انسانی وجود داشت و علوم انسانی دارای جایگاه بود، پس پیوندی میان فلسفه و دانستههای اجتماعی و علوم انسانی از ابتدا در یونان وجود داشته است و پس از ورود فلسفه به حوزه اسلامی توسط مسلمانان و فیلسوفانی همچون خواجه نصیرالدین طوسی، بوعلی سینا و فارابی نگاه به فلسفه چنین بود که بر علوم انسانی مسلط است.
حجتالاسلام موسوی یادآور شد: استفاده از قرآن و سنت، روشی دیگر در رابطه با اسلامیسازی علوم انسانی است، پیشینه این روش نیز به مفسرینی باز میگردد که از نگاه قرآن و حدیث، مطالبی را بیان کردند.
طبقهبندی تفسیرهای قرآنی
وی درخصوص طبقهبندی تفسیرهای قرآنی اظهار کرد: تفسیرهای اجتماعی، تفاسیری هستند که به مردم، جامعه و نیازهای اجتماعی توجه دارند، تفاسیر عصری(زمانی) هم مسائل روز و مورد نیاز را بیان میکنند و دسته سوم نیز شامل تفاسیر موضوعی هستند که نیازهای جامعه را بر مبنای آیات قرآن پاسخ میدهند یعنی موضوع از جامعه استخراج شده و براساس قرآن بررسی میشود که کتاب «سنتهای تاریخ در قرآن» از شهید سید محمد باقر صدر نیز در راستای تفسیر موضوعی است.
مدیر گروه و عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث مؤسسه آموزش عالی حوزوی علامه مجلسی(ره) یادآور شد: در جلد چهارم از تفسیر المیزان و ذیل آیه ۲۰۰ سوره آل عمران «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، کلمه «رابِطُوا» مباحث اجتماعی را از منظر قرآن بیان کرده است.
وی خاطرنشان کرد: به حمدلله در بحث اسلامیسازی علوم انسانی، چه با روش فلسفی و استفاده از ایدههای فیلسوفان و چه با روش تفسیری، منابع و پیشینه متعددی وجود دارد.
حجتالاسلام موسوی با تقسیم تفسیر موضوعی به دو نوع درون قرآنی و برون قرآنی، ابراز کرد: منظور از تفسیر موضوعی درون قرآنی آن است که موضوع در قرآن وجود دارد و تفسیر موضوعی برون قرآنی به مسائل روز و دانشهای بشری اشاره دارد.
ساختارگرایی و کارکردگرایی
وی درباره کارکردهای خانواده، گفت: اصل پیدایش کارکردهای خانواده در غرب مطرح شد و کتابهای متعددی نیز در این رابطه نوشتهاند، به طور کلی دو شاخه و مکتب فکری در تمام عرصهها میان غربیان رواج دارد که مباحث را به دو شاخه ساختارگرایی و کارکردگرایی تقسیم میکند.
این پژوهشگر علوم دینی تأکید کرد: ساختارگرایان معتقد بودند در موضوعات علوم انسانی میبایست به مبادی، ساختارها، اصول و ریشهها نگریست ولی به فواید و منافع کمتر توجه داشتهاند، کارکردگرایان نیز در پی تحولاتی که در غرب به وجود آمد، منفعتگرا شدند و به سمت بیان کارکردها و فواید رفتند.
وی یادآور شد: خانواده از مباحث بین رشتهای استف به این معنا که هم در روانشناسی و هم در جامعهشناسی مورد بحث قرار میگیرد، اما از آنجا که مبحثی اجتماعی بهشمار میرود، پس جامعهشناسان بیشتر به آن پرداختهاند، جامعهشناسان کارکردگرا نیز بحثی با عنوان «کارکردهای خانواده» را مطرح کردند که برای مثال بحث تولید مثل و تنظیم و کنترل نسل را از کارکردهای خانواده برشمردند.
حجتالاسلام موسوی خاطرنشان کرد: آیات قرآن به گونهای است که هم به بحث ساختار خانواده و هم کارکرد خانواده نظر دارد، در گام اول میبایست با استفاده از روش «معادلیابی واژگانی»، آیات مربوط به خانواده همچون ولد، ابن و بنت را از قرآن استخراج کنیم، سپس در گام بعدی آنها را مرور کرده و هر کدام با بحث کارکردها متناسب است را مورد توجه بیشتری قرار دهیم.
انتهای پیام. /