یادداشت| جایی که پیامبر گذشت نمیکرد
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۷۷۴۴۷۹
حجتالاسلام کرمی اظهارات روحانی درباره پیمان بستن پیامبر با کفار را ناشی از نیاز رئیس جمهور برای توجیه «برجام» و تمایل برای مذاکره با غرب دانست. ۲۱ آبان ۱۳۹۸ - ۲۰:۰۶ سیاسی سیاست ایران نظرات - اخبار سیاسی -
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- حجتالاسلام روحانی رئیس جمهور روز گذشته در سفر به کرمان، در جمع مردم این شهر با اشاره به ایام ولادت نبی مکرم اسلام، گفت "پیامبر با کفار پیمان میبست و وقتی نقض عهد میکردند دوباره پیمان میبست".
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در همین زمینه، حجتالاسلام و المسلمین شیخ مصطفی کرمی کارشناس مسائل مذهبی در یادداشتی که برای تسنیم ارسال کرد به این بخش از سخنان آقای روحانی واکنش نشان داد. متن یادداشت وی به شرح زیر است:
صحبتهای رئیس جمهور محترم آقای روحانی در کرمان متاسفانه ناشی از عدم اطلاع و احاطه بر مسائل تاریخی و اشراف به مسائل اسلامی است. ایشان اگر کمی در سیره رسولالله(ص) مطالعه داشت، میدانست آنچه از مجموع گزارشات تاریخی و مستندات و مدارک طبقه اول ما موجود است این است که در سیره پیامبر چنین موردی وجود ندارد.
گفتوگو| رجبیدوانی: اظهارات روحانی درباره پیامبر اسلام تحریف مسلمات استگاهی موردی استثنائی وجود دارد که ما طلبهها میگوییم "النادر کالمعدوم" یعنی نمیتوان به استثنائات استناد کرد یا به عنوان قاعده و مناط روی آن برنامهریزی کرد اما در رابطه با این اظهارات آقای روحانی باید گفت حتی یک مورد نقض و استثناء هم وجود ندارد که بگوییم به آن استناد کردهاند.
باید به این نکته توجه کرد که رسولالله(ص) حساسیت مضاعفی نسبت به تعهد طرف مقابل و پایبندی به مفاد پیمان داشتند. اگر به تاریخ اسلام نگاهی بیندازیم، آنچه از مجموعه گزارشات تاریخی میتوان استنتاج کرد، این است که پیامبر مکرم اسلام بر روی مسئله عهد و پیمان بسیار حساس بودند و ایشان تنها جایی که مطابق نقل تاریخ گذشت نمیکرد و مداهنهای در کار نبود و به اشدِّ احوال برخورد میکردند، در مواردی بود که طرف مقابل پیمانشکنی میکرد.
برای مثال در ماجرای صلح حدیبیه، ابوسفیان طرف مقابل صلحنامه حدیبیه بود. وقتی گروهی از مشرکان به یکی از قبایل همپیمان پیامبر حمله کردند، رسولالله به عنوان یک خبر غیبی فرمودند "بهزودی ابوسفیان برای تمدید معاهده حدیبیه میآید و میخواهد صلح را تمدید کند و من با او تمدید نمیکنم." این مبرزترین موردی است که برای شناخت برخورد پیغمبران با عهدشکنان قابل استناد است و حاضر نشدند به أیّ نَحوٍ کانَ با طرف مقابل سر میز مذاکره بنشینند.
پیامبر وقتی دولت اسلامی را در مدینه مستقر کردند، با قبایل اطراف و یهود مدینه پیمان بستند. زمانی که یهودیان عهدشکنی کردند نه تنها پیغمبر با اینان سر میز مذاکره مجدد ننشست بلکه شدیدترین رفتار را نسبت به آنها اعمال کرد و حکم به جلای وطن داد و از مدینه نفی بلد کرد یا در سال پنجم هجرت در غزوه احزاب بهخاطر نقض عهد با یهود بنیقریظه برخورد شدیدی کرد. در تاریخ اسلام موردی پیدا نمیشود طرف مقابل عهدش را با پیامبر شکسته باشد و پیامبر به وی اعتماد کرده و دوباره پای میز مذاکره نشسته باشد. نه تنها اعتماد نمیکردند بلکه بدترین نوع برخورد را با کسانی داشت که با پیامبر عهدی را بستند و این عهد را نپاییدند و بر قرار خودشان ثبات نداشتند.
پیامبر در مواردی که به نقض عهد منجر میشد باب مماشات و تساهل و تسامح را پیش نگرفته بلکه بهشدت ناقضین عهد را تنبیه کرده است. قران کریم میفرماید "فَقاتِلوا أَئِمَّةَ الكُفرِ ۙ إِنَّهُم لا أَیمانَ لهم"! «أَیمان» اینجا به معنای عهد و پیمان است و دستور کشتن ائمه کفر برای عدم پایبندی به پیمانشان است. أَیمان متفاوت از ایمان است که بهمعنای عهد و سوگندی است که نقض کردند.
هنگامی که سیره عملی اهلبیت را نگاه میکنیم، به کسانی که احتمال میدادند نمیتوان با آنها سر میز مذاکره رفت، حتی صحبت هم نمیکردند. وقتی مروانِ حکم در جنگ جمل توسط امام مجتبی شفاعت شد و خدمت پدر بزرگوارشان امام علی آمد، جوابی که امام علی نسبت به مروان حکم دادند این بود که "لا حاجة لی فی بیعته"، من احتیاحی به بیعت او ندارم. وقتی دستش را دراز کرد تا بیعت کند، حضرت فرمودن إنها کفَّ الیهودیه، این دست مثل دست یهود میماند. مهمترین مشکل پیامبر با یهود، نقض عهد بود و اینجا هم امیرمومنان میفرماید که من هیچ احتیاحی به بیعت مروان ندارم چراکه این دست، دست بیعت شکن است. بعد میفرمایند "أ لم یبایعنی" آیا مروان بعد از قتل عثمان با من بیعت نکرد؟ لذا بیعت مجددی با وی نبست.
درباره آنچه آقای روحانی فرمودند در خوشبینانهترین حالت باید بگوییم اشراف و احاطه به تاریخ اسلام نداشتند و هرازگاهی اظهارنظراتی شاذّ میکند یا اینکه باید بگوییم برای توجیه افتضاحی که در قضیه برجام به بار آوردند، میخواهند یک توجیهی برای کارشان داشته باشد و نیاز دارد یک مستند شرعی برای توجیه تمایلشان به مذاکره با غرب بتراشند.
آقای روحانی توجه داشته باشد تاریخ اسلام یک تاریخ بیّن، واضح، غیرقابل توجیه و غیرقابل تاویل است و کسی نمیتواند سلیقه و ذائقه خود را بر آن تحمیل کند. سیره پیامبر را نمیتوان تفسیر به رای کرد و حرفهایی بزند که در مصادر تاریخی نیست و سخنانی بگوید که غیرمستند و خلاف آن در منابع تاریخی است.
انتهای پیام/
R1381/P/S1,1412/CT1 واژه های کاربردی مرتبط پیامبر اکرم (ص)| رسول اکرم رئیس جمهورمنبع: تسنیم
کلیدواژه: پیامبر اکرم ص رسول اکرم رئیس جمهور پیامبر اکرم ص رسول اکرم رئیس جمهور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۷۷۴۴۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یادداشت| پیمانهای که پُر شد
استاد اسلامی ندوشن از نامآوران کامروایی بود که پیمانه زندگیشان پُر و پیمان بوده، از مصادیق اعلای بزرگانی که زیست تام و مرگ بههنگام داشتهاند. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، احمدرضا بهرامپور، پژوهشگر و منتقد ادبی، در یادداشتی بهمناسبت دومین سالروز درگذشت زندهیاد محمدعلی اسلامی ندوشن، یادی کرده است از خدمات این استاد بنام به فرهنگ و ادبیات ایران. یادداشت بهرامپور را میتوانید در ادامه بخوانید:
حقوق خواندهبود اما جانش سرشتهبا ادبیات و سرشار از مطالعاتِ فرهنگی بود. همچون چخوف که تناقضِ میانِ شغلِ پزشکی و هنرِ خویش را در عبارتی جاودانهکردهبود، او نیز میگفت حقوق عیال و ادبیات محبوبه من است! ادبدوستیِ خویش را بیشتر مرهونِ خالهاش میدانست؛ خالهای تنها که در خردسالی او را با آثارِ سعدی، این «شیخِ همیشهشاب» آشناکردهبود. جیمز جویس نیز میلِ بیمارگونهٔ خویش به داستاننویسی را متاثّر از عمهٔ قدّیسهمانندِ خود میدانست؛ عمهای که جویس را در خردسالی به تماشای تابلوی «روزِ قیامت» میبُرد.
استاد اسلامی گرچه مردی اروپا رفته، پاریسدیده و شرق و غربگردیده بود، اما دلی داشت که همواره در ایران بود و برای آن دُختِ پریوار میتپید. درک و دریافتام از مطالعهٔ مستمرِ آثار استاد را اگر بخواهم در چند واژه خلاصهکنم، این کلیدواژهها است: خردگرایی، مداراگری، فرهنگمداری و اندیشیدن به سرشتِ ایران و سرنوشتِ ایرانی.
اسلامی ندوشن در آینه خاطرات شاگردان/ او بزرگتر از نامش بود!استاد اسلامی مردِ «دیدهور»ی بود و هرگز فریبِ «افسانه و افسونِ» زمانه را نخورد. سالهای جوانیاش را شعر سرود، گاه نیز البته بهتفاریق و ازسرِ تفنّن، داستان و نمایشنامه نوشت. اما شغلِ شاغلش نقدِ ادب و فرهنگِ ایران بود. و ادبیات فارسی را بیشتر ازمنظر و زوایای انسانی و اخلاقیاش، پژوهید و تحلیلکرد. بیگمان نقدِ ادبیِ ما بسیار وامدارِ ایشان است و تاریخِ شاهنامهپژوهی و حافظشناسی نیز آراءشان را ازیادنخواهدبرد.
سهمِ استاد در شکلگیری ادبیاتِ تطبیقیِ ایران نیز شایانِ توجه است. استاد اسلامی آثارِ رنگارنگی (شعر و زندگینامه و ...) را به فارسی نیز برگرداند و چندین سفرنامه خواندنی و ماندنی نیز از خود به یادگار نهاد. بسیارند کسانی که از دریچهٔ دلانگیزی که او بهرویشان گشود، با کشورِ شوراها و شهرهای افغانستان و سرزمین چین آشنا شدند.
استاد جستارنویسِ پرکاری نیز بودند و مقالاتِ گوناگونشان در برترین مجلات هر دوره («پیامِ نوین»، «یغما»، «نگین»، «هستی» و ...) منتشرمیشد. اما اهتمامشان در همهٔ این آثارِ گوناگون، معطوف بود به دغدغههای ایراندوستانهٔ استادی که همیشه و همهجا چشمی به تاریخ و فرهنگ سرزمینِ مادریاش داشت و به ما نیز یادآورمیشد «ایران را ازیادنبریم».
استاد اسلامی بهخلافِ اغلبِ ادیبان، جانمایه و جوهرهٔ آثارِ ادبی را با زبان و بیانی روشن و رسا به مخاطب میشناساند. شاهنامه و شعرِ حافظ را با دید و دریافتی روزآمد مینگریست. اغلب درپیِ شناساییِ پیامِ انسانی و اخلاقیِ آثار بود. و خود نیز هرگز به جانبِ جدالهای قلمیِ فرصتسوزانه و فرهنگستیزانه میلنکرد.
بهگمانم در طولِ هزار سالی که از سرودهشدنِ شاهنامه میگذرد، کسی درستتر و خوشخوانتر و خلاقانهتر از استاد اسلامی و زندهیاد شاهرخِ مسکوب «داستانِ داستانها»ی شاهنامه را تحلیل نکرده است. گرچه ایشان ادعایی در حافظپژوهی نداشتند اما چند اثر در این زمینه نیز منتشرکردند و «ماجرای پایانناپذیرِ حافظِ» ایشان از درخشانترین آثار در حیطهٔ حافظپژوهی است.
ایشان بارها در نوشتههایشان کسانی را کامیاب خواندهاند که پیمانهٔ زندگیشان را پُرکردهاند و «ذخائر و استعدادِ وجودیشان را بهحدّاعلا شکوفاندهاند» و بهقولِ بیهقی «جهانخوردند»! ازجمله دربارهٔ بهار نوشتهاند: «من بهار را مردی کامروا میدانم، زیرا از زندگی نترسید و خود را دلیرانه در دهانِ آن انداخت». دربارهٔ اخوان نوشتهاند: «کوتاه یا بلند، مهم آن است که پیمانه پُر شود؛ و پیمانهٔ اخوان پر بود و پیمان را به آخر رساند». نیز دربارهٔ استاد غلامحسین یوسفی نوشتهاند: «برسرِهم [...] سعادتمند زندگی کرد [...]. زندگی پاکیزه و باحاصلی را گذراند».*
استاد اسلامیِ ندوشن خود نیز از نامورانِ کامروایی است که پیمانهٔ زندگیشان پُر و پیمان بوده! از مصادیقِ اعلای بزرگانی که "زیستِ تامّ" و "مرگِ بههنگام" داشتهاند. استاد دور از ایرانِ محبوبشان درگذشتند، اما «پیمانه چو پُر شود چه بغداد و چه بلخ»!
*عبارات نقلشده برگرفته از کتابِ «نوشتههای بیسرنوشت»، اثرِ استاد اسلامی ندوشن است.
انتهای پیام/