پیش پای بزرگترها بایستید نه مقابلشان!
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۷۷۷۲۰۷
منظومه آیات، روایات و کلام بزرگان را که میبینیم، مملو از تکریم و احترام به بزرگترهاست. سیره اهلبیت (ع) هم مؤید توجه به جایگاه و حرمت معمرین و سالخوردگان است؛ حتی در امور معیشتی و اقتصادی؛ تا جایی که ازکارافتادگان، سهم و مستمری از بیتالمال داشتند.
در دنیای امروز و حتی غرب، بازنشستگان و سالخوردگان از امکانات ویژهای برخوردارند؛ چراکه به تجربه دریافتهاند یک زن یا مرد کهنسال، بهمراتب مخارج بالاتری بهواسطه عائله گستردهتر، کهولت سن و بیماریهایی که طبیعتا عارض میشود، تفریح و سفرهایی که برای گذران اوقات فراغت و بازنشستگی این افراد لازم است و بسیاری از عوامل دیگر خواهند داشت؛ فلذا دولتها سعی میکنند با ارائه تسهیلات و در اختیار قرار دادن امکانات خاص به این افراد آسیبپذیر، در راستای تکریم و حفظ حرمت بازنشستگان و سالمندان گام بردارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از سوی دیگر، سالمندی و بازنشستگی، پایان طبیعی دوره کاری و بخشی از زندگی هر کارمند و کارگزار جامعه است، به همین جهت، اگر زحمتکشان جامعه در پایان دوره کاری خود تکریم نشوند، نهتنها ظلم به خودشان و خانوادههای آنهاست، بلکه باعث دلسردی عموم کارمندان و کارگرانی میشود که دوره بازنشستگی خود را انتظار میکشند.
گزارشهایی که از میزان دریافتی بازنشستگان مجموعههای مختلف کشوری و لشکری بهدستآمده، نشان از بیتوجهی به این قشر عظیم است. افرادی که پس از ۳۰ سال خدمت در جایجای این کشور، توقع یک آرامش نسبی در کنار خانواده و احیانا عروسها، دامادها و نوهها دارند، اما باید کار را از سر بگیرند چون میدانند با حقوق بازنشستگی، نشستن خطاست ولو دیگر رمق چندانی برای برخاستن نداشته باشند، اما حقوق بازنشستگی، چرخ زندگیشان را نمیچرخاند. جبر روزگار، به آنها اجازه استراحت نمیدهد؛ میدانند که باید بیشتر کار کنند؛ بیشتر از همه آن ۳۰ سال خدمت؛ تا خرج خودشان، همسرشان و فرزندانشان را بپردازند، فرزندانی که یا دم بختاند و نیاز به هزینههای مسکن و عروسی و جهیزیه دارند، یا به خانه بخت رفتهاند و با نوهها، گاهوبیگاه یاد پدربزرگ و مادربزرگ میکنند.
طنز تلخ ماجرای بازنشستگان مثل فرهنگیان است؛ بعضی مسئولان میگویند چون تعدادشان زیاد است، نمیشود برایشان کاری کرد و بودجه نداریم و از خود نمیپرسند مگر یک انسان چقدر و تا چه سنی میتواند کار کند. نکتهای که باعث شده نگارنده بارها موضوعاتی مثل بازنشستگان یا جانبازان را با مناسبت یا بیمناسبت یادآوری کنم و از آلامشان بنویسم، آن است که این دو گروه شریف، در دوران اوج جوانی و توانمندی، خود را کاملا وقف این کشور کردند و برای امنیت و پیشرفت کشور، به بهای از دست دادن سلامتی و عمر خود هر کاری کردند و این حقشان نیست که حالا مورد بیتوجهی و بیمهری باشند و کرامتشان حفظ نشود، بهویژه آنکه جانبازان و سالمندان، نور چشم ما هستند و معلوم نیست آفتاب وجودشان تا چه زمانبر افق زندگی ما بتابد.
نویسنده : مسعود پیرهادی
منبع: افکارنيوز
کلیدواژه: سالمندان جامعه خانواده حقوق مسکن بودجه جانبازان بازنشستگان بيت المال امور معيشتي
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۷۷۷۲۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۳ دهه خدمت در مناطق محروم / بازنشستگی که خوشایند نیست
زوج معلم بجنوردی که ۲۹ سال است در نقاط محروم مرزی خدمت میکنند تا چند ماه دیگر بازنشسته میشوند؛ حضور سه دهه در روستا و خاطرات آن، این زوج را با زندگی شهری غریبه کرده است.
به گزارش خبرگزاری ایمنا از خراسان شمالی، معلم واژهای که هرکس میشنود حس امنیت و اعتماد سرتاپای وجودش را فرامیگیرد و با به یادآوردن مهربانی و تلاشهای آنها اشک از چشمان انسان فرو میریزد.
معلمی شغلی متفاوت است که انتخابش میتواند سبک و نحوه زندگی یک فرد را برای تمام عمر تغییر دهد؛ از ارتباط گسترده با دانشآموزان و والدینشان تا ماندن در جادههای پر از برف روستایی برای رسیدن به مدرسه، اینها خاطراتی هستند که برای معلمهای فداکار ثبت میشود.
به مناسبت روز معلم به سراغ یک زوج خستگیناپذیر فرهنگی رفتیم؛ خانم و آقای رضایی، معلمان با تجربهای که ۲۹ سال است در مناطق محروم و مرزی خراسانشمالی خدمت میکنند و تمام سختیهای آن را به جان خریدهاند.
آنها با روستاهای محروم و دانشآموزانش رفاقتی به درازای یک عمر دارند، رفاقتی که ثمره حضور و اقامتشان در روستا است؛ سی سال زندگی در روستا این زوج معلم را با شهر غریبه کرده است، دیگر حتی بعد از بازنشستگی نیز تمایلی برای زندگی در شهر ندارند.
خانم رضایی میگوید صفا، صمیمیت و سادگی مردم روستا حالمان را خوب میکند، او ترجیح میدهد با مردم و دانشآموزانی زندگی کند که معمولاً معلمها تمایل به ماندن در آنجا ندارند؛ معلمهای جوان هنوز مهر ابلاغشان خشک نشده، سودای رفتن به مناطق مرفه را در سر میپروانند.
۳۰ سال خدمت با یک روز غیبتآقای رضایی و همسرش از سال ۱۳۷۲ از طریق نهضت سوادآموزی، معلمی را شروع کردند و بعد هم معلم رسمی آموزشوپرورش شدند؛ تمام دوران خدمت را با یکدیگر و در یک مدرسه بودهاند، آقای رضایی چند سالی مدیر مدرسه شد، اما همسرش هیچگاه حلاوت کلاسداری را با میز مدیریت عوض نکرده است.
آنها میگویند ما با سیاست و اینکه چه کسی میآید و چه کسی میرود کار نداریم، ما معلم هستیم و تلاش داریم وظیفه اصلیمان را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم.
زن و شوهر گزارش ما، معلمی را شغلی منحصر به فرد میدانند که تفاوتی فاحش با دیگر مشاغل دارد، یک معلم به عنوان الگو و نمونه انسان کامل در پیش چشمان دانشآموزان به نظر میآید و همین مسئولیتش را دوچندان میکند.
خانمرضایی خاطرات زیادی از سالهای ابتدایی معلمی دارد، او میگوید: تا چند سال بعد از شروع به کار معلمی هیچ وسیلهای نداشتیم و بارها در میان برف و باران مجبور شدیم پیاده مسیرها را طی کنیم.
آنها هیچگاه دیر به مدرسه نمیرسند، زیرا با خود عهد بستهاند که هر هفته بعدازظهر جمعه به سمت روستا حرکت و هفته جدید را با طراوت و شادابی و به دور از خستگی شروع کنند.
خانمرضایی در مدت طولانی معلمیاش فقط یک روز غیبت در پرونده کاریاش به ثبت رسانده و باقی ایام همواره و با شوق، عمرش را صرف دانشآموزانش کرده است.
شیرینترین لحظات این زوج معلم زمانی است که دانشآموزان خود را در جایگاههای خوب و متعارف ببینند، بسیاری از کسانی که تا چند سال پیش در کلاسهای آنها مینشستند، امروز معلمانی هستند که راه استاد را در مسیر زیبای تربیت ادامه میدهند.
آنها میگویند اکنون دانشآموزان گذشته ما همچون پدر و مادر برایمان احترام قائلند و هنوز رابطه گرم و صمیمی گذشتهمان را داریم.
خانم رضایی در این ۳۰ سالی که معلم بوده، کلاس اول را بیشتر از همه پایهها تجربه کرده است؛ او ۲۲ سال از عمرش را با نونهالانی گذرانده است که به گفته خودش از باسواد کردن آنها حسی سرشار از لذت میگیرد که برایش قابل توصیف نیست.
آنها ۱۲ سال است که به روستای سوخسوی انقلاب در بخش غلامان آمدهاند و دیگر با دانشآموزان و اهالی آنجا همانند یک خانواده شدهاند. از گشتوگذارهایی که بعدازظهرها با دانشآموزانشان دارند تا رفتن به عروسیها و مراسم شاگردان، شیرینی و حلاوت معلمی را برای آنها دو چندان کردهاست.
خانم رضایی معتقداست حقوق معلمان کم اما با برکت است، او میگوید هیچکس نباید معلمی را به خاطر مسائل مالی انتخاب کند زیرا بیشترین آسیب را میبیند؛ آقای رضایی نیز باورش همین است و حقوق معلمها را متناسب با سختی کارهایشان نمیداند.
آنها چند ماه دیگر بازنشسته میشوند و این موضوع اصلاً برایشان خوشایند نیست؛ خانم رضایی بیشترین نگرانیاش از این است که باقی معلمان مثل آنها برای بچهها و اهالی روستا وقت نگذارند.