ملتی که احساس بیهویتی میکند را میشود به آسانی تحقیر و تحریم کرد/ صداوسیما به سختی میتواند نقش واقعیاش را در یک جامعه متکثر ایفا کند
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۸۱۸۴۰۸
به گزارش خبرنگار ایلنا، محمدرضا هنرمند بعد از 17 سال دوری از سینما، فیلم سینمایی "سمفونی نهم" را کارگردانی کرده است. نکته مهم درباره این فیلم آنکه هنرمند پیش از این آثار طنز و کمدی در سینما و تلویزیون ساخته بود ولی امروز که بیشتر فیلمهای در حال اکران، کمدی هستند، او به سمت ساخت یک فیلم جدی حرکت کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شما بعد از هفده سال سراغ ساخت سمفونی نهم رفتید. تماشاگرانتان هم میگویند هنرمند به فیلم "مرگ دیگری" بازگشته است و به نوعی در ادامه آن فیلمی با جزییات بیشتر ساخته است؟
فیلم سمفونی نهم به هیچ وجه درباره مرگ نیست بلکه درباره زندگی شخصیتهاییست که هر کدام به نوعی در سرنوشت و زندگی امروز ما تاثیرگذار بودهاند. البته از همه منتقدانی که فیلم را دیدهاند و درباره آن مطلبی، چه در موافقت و چه در مخالفت گفته یا نوشتهاند، صمیمانه تشکر میکنم. من از همه آنها آموختم. شاید لازم باشد در همین فرصت از منتقدان و تماشاگرانی که فیلم ناقص و کامل نشده سمفونی نهم را در جشنواره دیدهاند ضمن پوزش، سپاسگزاری دوبارهای هم داشته باشم.شما آثار کمدی خوبی ساختهاید که در زمان خودش از فروش خوبی برخوردار بود و از سوی دیگر آثار قابل قبولی هم بود چرا امروز که سینماها به دنبال فیلمهای کمدی هستند و شما نیز توانایی ساخت فیلم کمدی را دارید، به این سمت نرفتید؟
در سالهای اخیر سینمای ما به سمت فیلمهای به اصطلاح کمدی گرایش افراطگونهای پیدا کرده است. بهتر است بگوییم سینمای ما به سمت پول و درآمد هرچه بیشتر، گرایش افراطگونهای پیدا کرده است، هرچند فیلمهای کمدی خوبی هم در این میان ساخته شده که از نظر من آنها استثناء هستند و لازمه تولیدات سینماییاند. سوءتفاهم نشود، اشاره و منظور من همه فیلمهای کمدی نیست بلکه منظورم فیلمهاییست که عنوان تقلبی کمدی را یدک میکشند و روشن است که قصد سازندگان این گونه فیلمها، نه سینمای کمدی بلکه سوداگری و سوءاستفاده از شرایط حاکم بر روح و روان جامعه است.
ملت بزرگ ایران در سالهای بعداز انقلاب گرفتاریهای زیادی داشته است. از جنگ تا تحریم. از انواع و اقسام فشارهای خارجی تا ناکارآمدی برخی مدیران و مسئولان فاسد داخلی. از سرخوردگیهای سیاسی تا افراطگراییهای اعتقادی. از دروغپردازی و تحریفهای شبانهروزی رسانههای خارجی تا بیعرضگی برخی رسانههای خاص و ....
همه اینها در کنار دهها عامل بزرگ و کوچک دیگر باعث وضعیتی در جامعه شده است که میشود آنها را به بهانه دو ساعتی تفریح و خنداندن به سینماها کشید ولی فراموش نکنیم که این کار جرمی کمتر از اختلاس کردن نیست. سینما ماموریت مهمتری از دادن یک قرص آرامبخش دارد، آنهم یک قرص آرامبخش تقلبی که بهجای آرام کردن موقت تماشاگر باعث عصبانیت و ایجاد احساس فریبخوردگی در او میشود.
من نه روشنفکر هستم، نه جامعهشناس ولی باورم به عنوان یک ایرانی این است که ملت ایران در این شرایط دشوار احساس بیهویتی عجیبی میکند. نسل جوان ما از گذشته تاریخی و فرهنگی خود به کلی بریده و منقطع شده است. به نظر من ملتی را که احساس بیهویتی میکند، میشود به آسانی تحقیر و تحریم کرد. من به سهم اندک خودم تلاش کردهام تا در فیلم سمفونی نهم به گذشته تاریخیمان ارجاعات مختصری بدهم. در عین حال فیلم تاریخی هم نساختم. تلاش من و همکارانم این بود که برای نسل امروز بگوییم مانیفست حکومت هخامنشیان و امپراتوری بزرگ ایرانیان در بیش از دو هزارو پانصد سال پیش چه بوده است آنهم وقتی تقریباً تمام جهان متمدن آن روز در تسلط اقتدار ایرانیان بود. در ضمن اشارهای هم به تلاش نافرجام و سراسر کشتار بیرحمانه برای تشکیل امپراتوری مشابه در قرن بیستم اروپاییان دارم تا تفاوت دو تفکر باستانی ما و امروزی آنها را درک کنیم. یا مثلاً رابعه بلخی که دختر یک حکمران عرب بر سر زمین ماست، چنان تحت تاثیر فرهنگ و زبان ایرانی قرار میگیرد که اولین شاعره زبان فارسی میشود. یا نقش حرام لقمهای انگلیسی به نام کلنل شیل، سفیرمختار سفارت انگلیس را که با ترور امیرکبیر سرنوشت ما را جور دیگری رقم میزند، بررسی کنم.
فیلم به مسئله مرگ و نقش آن در روند تاریخ میپردازد و اینکه اگر برخی شخصیتها بر اساس آنچه فیلم نشان میدهد، نمیمردند، وضعیت بهتر بود بطور مثال سکانس مرگ امیرکبیر که علارغم هشدارهای ملکالموت بازهم به حمام میرود؟ در این میان این پرسش مطرح میشود که خود ما چقدر در پذیرش مرگ مقصریم و خودمان را به دست قضا و قدر میدهیم؟
فیلم سمفونی نهم لحنی طنزگونه دارد البته نه از نوع طنزهای رایج. کم و بیش همان تجربیات خودم در کارهای طنزیست که قبلاً ساختهام و شاخصترین آنها در مجموعه تلویزیونی کاکتوس بود. برای فهم لایههای طنز، در فیلم سمفونی نهم به دلیل حساسیت موضوع و شخصیتهای برجستهای که در این فیلم به تصویر کشیده شدهاند، باید کمی تعمق و تامل کرد. به گفتار متن و گفتگوها باید توجه بیشتری کرد تا لایههای طنز آن بهتر درک شود. در مورد مثالی که گفتید یعنی قتل یا بهتر و واضحتر بگوئیم ترور امیرکبیر به مدیریت و رهبری کلنل شیل، نماینده دولت به اصطلاح فخیمه بریتانیا!
وقتی این اتفاق شوم در آستانه انجام است، درخواست ملکالموت برای منصرف کردن امیرکبیر از رفتن به حمام فین وجه طنز و در عین حال اشاره به علاقه و دلبستگی ملکالموت به شخصیت بزرگی چون امیرکبیر دارد. این صحنه را به غیر از قالب طنز اگر ببینید، یعنی همانگونه که بعضی از منتقدان عزیز و محترم برنامه هفت دیده بودند، مسخره و احمقانه به نظر میرسد. پرواضح است که اگر این دسیسه شوم توسط خائنین داخلی با هدایت و حمایت عوامل خارجی رخ نمیداد همانگونه که ملکالموت هم ابراز احساسات میکند و میگوید، سرنوشت ملت ایران به گونه دیگری رقم میخورد و کشور ما امروز جایگاه دیگری در جهان داشت. به گمان من، با اینکه فیلم سمفونی نهم از جهاتی میتواند یک فیلم مفهومی و قابل تفسیر و تأویل باشد، ولی به هیچ وجه نباید آن را جدی گرفت. چون اساساً فکر به تصویر کشیدن ملکالموت و تجسم او در قالب یک فیلم سینمایی، لااقل برای من که سازنده فیلم هستم آنقدرها جدی نیست و همه حرف و سخن و پیام و اشارات فیلم هم باید در یک فضای فانتزی قابل فهم باشد. درست همانگونه که در مجموعههای کاکتوس بود.
آیا افراد مشهور تاریخ همچون امیرکبیر، کوروش و رابعه بلخی در زمان مرگ خود این آگاهی را داشتند که مرگ آنها چه تاثیری بر جامعه و آینده کشور میگذارد؟
من علم غیب ندارم، یا در ذهن و فکر این شخصیتها نبودم. از آگاهی ذهنیشان در زمان حیات و مرگشان چه خبری میتوانم داشته باشم؟ مگر من ملکالموت بودم؟! آنها در زمان حیاتشان آن گونه زندگی کردند که شایسته آن بودند. حتماً از آینده هم خبر نداشتند چون احتمالاً پیشگویی نمیدانستند.شما برای 17 سال فیلم نساختید اما سینما را پیگیری کردید. گروهی معتقدند روند سینما در سالهای اخیر به سمتی حرکت کرده که فقط سرگرمی شده و اندیشه در سینما از بین رفته است. آیا این کار عمدیست و دلیل آن چیست؟
اول اجازه بدهید تردید خودم را درباره درست بودن این تقسیمبندی در چند کلمه بگویم. وقتی میگوییم سینمای سرگرمی و سینمای اندیشه به نظرم عنوان درستی برای هر دو انتخاب نکردهایم. اینطور به نظر میرسد که ما یکسری فیلمهایی داریم که مخاطب را در سینما سرگرم میکند و در مقابل فیلمهایی هم داریم که برای تماشاگرانش اندیشه تجویز میکند. چیزی شبیه کلاس درس، درحالیکه اینطور نیست. هر دو همراه با سرگرمی هستند. به تعریف من، فیلمهایی هستنند که فقط و فقط وقت شما را پرمیکنند و تمام! در مقابل فیلمهایی هم هستند که وقت شما را پرمیکنند و درضمن لذتی ماندگار به شما میدهند.من با آن گروهی که معتقدند سینما در این سالها بیشتر به سمت سرگرمی صرف رفته، موافقم اما باور ندارم که اندیشه در سینما از بین رفته باشد. چرخش مسیر سینما به سمت سرگرمی صرف نه تنها در سینمای کشور ما بلکه در سینمای جهان رخ داده است. این یک کشمکش جدی بین دو طرز تلقی از سینماست که سالهای سال است همچنان ادامه دارد. حتماً از جنجالی که با محوریت همین موضوع در میان سینماگران صاحب اندیشه و کمپانیهای صرفاً سرگرمیساز، به تازگی در صدر خبرهای فرهنگی بود، اطلاع دارید. در جدال این میدان، تصور من این است که هنوز پیروز مطلقی نیست.
چرا دیگر در صداوسیما سریال نمیسازید؟ آیا صداوسیما هم گرفتار همین مسالهای که سینما با آن درگیر است، شده و آیا دیگر علاقهای به ساخت سریالهایی همچون کاکتوس و لبه تیغ در بین مدیران صداوسیما وجود ندارد؟
صداوسیما در قالب سرگرمیهای جذاب و قابل رقابت با تولیدات جهانی، میبایست نقش تعیینکنندهای در تربیت و ارتقای سطح فرهنگی جامعه داشته باشد ولی با تاسف باید بگویم که در حال حاضر به دلیل نبود یک استراتژی منسجم، هدفمند و همهگیر طی سالها و دهههای سپری شده، صداوسیما دیگر به سختی میتواند نقش واقعی و خطیر خودش را در میان تمامی اقشار یک جامعه متکثر ایفا کند. اینکه چرا من دیگر سریالهایی مثل کاکتوس و زیرتیغ را نمیسازم، دلایل مختلفی دارد. اتفاقاً مدیران و مسئولان محترم شبکه دو به تازگی جلسات و تماسهایی هم برای ساخت مجدد سریال کاکتوس داشتند که متاسفانه به دلیل فوت ناگهانی تهیهکننده سریال، مرحوم سیدکمال طباطبایی در آستانه شروع کار و پراکندگی عموم بازیگران آن مجموعه بعد از سالهای طولانی، با مشکلات جدی روبرو شد و در حال حاضر مسکوت مانده است تا ببینیم چه میشود.
منبع: ایلنا
کلیدواژه: صدا و سیما سازمان سینمایی فیلم های کمدی حمید فرخ نژاد شبکه دو امیر کبیر محمدرضا هنرمند سمفونی نهم فیلم سمفونی نهم کورش کبیر هدی زین العابدین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۸۱۸۴۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای خانواده رضا عطاران در «بدل» چیست؟ / معرفی چهرههای جدید
علیرضا مسعودی معروف به علی مشهدی درباره سریال جدید خود با نام «بدل» که با پایان مجموعه «هفت سر اژدها» از این شبکه پخش می شود به خبرنگار مهر بیان کرد: قصه و اتفاقات سریال «بدل» در سال ۱۴۰۲ رخ می دهد و درباره خانواده عطاران است؛ شهرام قائدی نقش پدر را در خانواده عطاران بازی می کند که نسل اندر نسل عطار هستند. پریسا مقتدی نقش همسرش را بازی می کند و عرفان آصفی نقش پسر خانواده را با نام رضا عطاران دارد.
وی درباره عرفان آصفی که بیشتر در تئاتر فعالیت داشته است توضیح داد: رضا عطاران که تحصیلات مرتبط با هوا و فضا در خارج از کشور دارد پس از پنج سال به ایران باز می گردد. نقش او را عرفان آصفی بازی می کند که سال گذشته در فیلم «ویلای ساحلی» کیانوش عیاری نقش اصلی را داشت و اینجا هم نقش اصلی سریال را دارد.
این نویسنده و کارگردان درباره قصه «بدل» بیان کرد: طرح این قصه را حدود ۲۰ سال پیش نوشتم و کنار گذاشتم و بعد از سال ها فکر کردم الان وقت آن است که ساخته شود.
مسعودی درباره نام رضا عطاران و اینکه برای این قصه با خود عطاران گپ و گفتی داشته است یا خیر بیان کرد: به هر حال من سال هاست در مقام نویسنده کار می کنم و سال های اخیر هم کارگردانی کرده ام. عطاران هم از مدل کاری من خبر دارد و برایش سوال نبود که چرا سراغ اسم او رفته ام. اما من زنگ زدم و برای استفاده از نامش از او اجازه گرفتم.
این فیلمنامه نویس درباره کمدی های سال های اخیر که نتوانسته است مخاطب را راضی کند، بیان کرد: من همه سریال های تلویزیون را می بینم چون آثار همکاران من است و همیشه این آثار را دنبال کرده ام. مساله این است که الان چهار یا پنج پلتفرم اصلی داریم و فضای مجازی هم بسیار فعال است. فضا نسبت به ۲۰ سال پیش خیلی تغییر کرده است. گرفتاری مردم هم بیشتر شده است. آن زمان شاید ساعت ۷ شب خانه بودید اما الان آنقدر دلمشغولی ها زیاد شده است که باید تا آخر شب کار کنید.
وی درباره اینکه سریالش چقدر می تواند فضای جدیدی در میان کمدی ها داشته باشد، عنوان کرد: این سریال هم از موقعیت های کمدی و هم از کمدی کلامی برخوردار است. شخصیت ها در این سریال فانتزی نیستند. شخصیت هایی که در این سریال انتخاب کرده ام به گونه ای هستند که مردم با آنها همذات پنداری دارند و ما به ازای آنها را می بینند. پیش از این هم سال ها تلاش کرده ام که مردم با شخصیت های آثارم ارتباط بگیرند و کاراکترها و شخصیت ها را اطراف خود دیده باشند.
نویسنده «کوچه اقاقیا» اضافه کرد: نویسنده هایی مثل پیمان و محراب قاسم خانی تخصص شان در فانتزی است ولی من هرچه ساختم مابه ازای آن را در زندگی خودم دیده ام مثل «نوروز رنگی» که چند سال پیش پخش شد و «بدل» هم چنین ویژگی ای دارد. غیر از شخصیت ها، بخشی از داستان هم براساس یک واقعیت است.
مسعودی در ادامه درباره حضور بازیگران در سریال های تلویزیونی با توجه به دستمزدهای شبکه خانگی بیان کرد: الان دستمزدها در پلتفرم ها آنقدر بالا و عجیب و غریب است که بسیاری از بازیگران را نمی توانید در تلویزیون داشته باشید. با این ارقامی که آن طرف رد و بدل می شود مگر می توانید به بازیگرانی چون جواد عزتی بگویید به تلویزیون بیاید. خود من با رقم های تلویزیون رویم نمی شود به اینها که رفقایم هستند بگویم به تلویزیون بیایند.
وی در پایان درباره اینکه چرا خودش به پلتفرم ها نمی رود و کار بسازد، بیان کرد: تلویزیون مخاطب بسیار بالایی دارد من ادعایم می شود تمام ایران را گشته ام و در سراسر ایران دیده ام که هنوز تلویزیون شان روشن است. شک نکنید یک سریال تلویزیونی در شبکه سه میزان بیننده اش خیلی بیشتر از سریالی است که در شبکه نمایش خانگی درباره اش بحث می شود.
منبع: خبرگزاری مهر