واکنش استاد حوزه به اظهارات جنجالی کارشناس قرآنی صدا و سیما درباره زجرکش کردن و بریدن دست و پای معترضان بنزینی
تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۹۲۵۸۳۷
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایرنا، آیت الله کاظم قاضی زاده ، مدرس دروس خارج فقه حوزه علمیه قم در واکنش به اظهارات ابوالفضل بهرامپور، کارشناس مسائل قرآنی در شبکه یک صداوسیما گفت: در سوره مبارکه مائده درباره افرادی که اصطلاحاً به آنان محارب گفته میشود، توضیح دادهشده و دو عنوان محاربه و تلاش در فسادگستری در زمین ذکر شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قاضیزاده اضافه میکند: لذا موضوع آیه ۳۳ سوره شریفه مائده موضوع خاص و دقیقی است. بنابراین ما نمیتوانیم هر موضوعی را که در قرآن کریم برای گروهی خاص مطرحشده توسعه بدهیم و ازنظر خودمان به افراد دیگر هم سرایت بدهیم. آیتالله مومن در مقاله ای به دنبال آن بودند که برخلاف بیشتر فقها که "مجموع محاربه و فساد" را یک موضوع میدانند، بگویند محاربه و فساد هرکدام بهتنهایی موضوع این آیه شریفه است و با توسعه عنوان فساد گستری حکم آیه را به براندازان حکومت اسلامی تسری دهند. درحالیکه آیتالله شاهرودی در یک مقاله نقدی مفصل نسبت به مطالب آقای مومن، همان نظریه مشهور فقها را تایید کردند و تصریح کردند این آیه به کسانی اختصاص دارد که با ترساندن مردم، به قتل و جرح و بردن مال مردم و غارت کردن آنها تلاش میکنند و کسانی که علیه حکومت و در راه براندازی دولت تلاش میکنند، مصداق محارب شناخته نمیشوند.
این مدرس خارج حوزه علمیه قم در تفسیر و تحلیل وقایع اخیر مطابق آیه ۳۳ سوره مائده بیان میکند: با توجه به اتفاقاتی که این روزها رخداده، افراد حاضر در خیابان را باید در سه گروه تفکیک کرد که هر کدام حکم متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند:
گروه اول کسانی بودند که در روزهای اول برای یک امر اجتماعی، در خیابانها حاضر شدند و اعتراض داشتند. بالاخره در شرایط حاضر به خاطر فقر شدیدی که مشکلات اقتصادی بر اقشار متوسط و پایین جامعه تحمیل کرده، به همراه شنیدن یکباره خبر افزایش قیمت بنزین، افرادی آمدند و اعتراض کردند. همانطور که میدانید اعتراض حتی در مواردی امر پسندیدهای است و بعضا مصداق امر به معروف و نهی از منکر است و در کلمات مسئولان کشور به مشروعیت اعتراض در دولت اسلامی تصریح شده است. این گروه غالب، جزو معترضان بودند و کسانی نبودند که سلاحی در برابر حکومت در دست بگیرند.طبعا این گروه مجازاتی برای کارشان نمی شوند و بالعکس باید دولت و مجلس زمینه های لازم برای امکان تحقق بدون هزینه برگزاری تظاهرات و اعتراضات آرام مخالفان تصمیم های حاکمیت را فراهم کنند .
گروه دوم کسانی بودند که حالا در حین اعتراض، عصبانی بودند و سنگی هم در دست گرفتند و از روی غفلت شیشه مرکز دولتیای را شکاندند، و بعضا بخاطر برخورد ماموران، به عصبانیت کشیده شده اند .این گروه بدنبال مخالفت با نظام و یا ضربه به اقتصاد نبودند و به دنبال ترساندن مردم نبودهاند و در حقیقت میخواستند اعتراض خودشان را با صدای بلندتری برسانند. این گروه هم مصداق محاربه و فساد نبودند. و گرچه غفلت و عصبانیت آنان خسارت هایی را ببار آورده است ولی شایسته است حاکمیت با توجه به مجموعه شرایط حاکم بر آن روزها و قصور و تقصیری که خود حاکمیت داشته شرایط این دسته معترضان را درک کند و با دیده اغماض به عفو یا حد اقل مجازات بسنده کند.
گروه سوم که کارشان بسیار زشت بوده و محکوم است، کسانی بودند که اموال عمومی را عمدتا با سازماندهی آتش زدند و به مراکز دولتی و حتی خصوصی حمله کردند و با سلاح سرد و احیانا سلاح گرم با ماموران امنیت برخورد کردند. گرچه در برخی از موارد عنوان باغی و تجاوزکار به حاکمیت اسلامی بر این گروه صدق میکند و طبعا احکام "باغی" را دارند، اما مصداق آیه شریفه مذکور نیستند و آنچه به عنوان محارب در فقه تعریف شده بر ایشان صدق نمی کند و اصولا ترساندن مردم در کار آنها نبوده یا تحققش مشکوک است. لذا میشود گفت که استفاده سیاسی از آیه سوره مائده، خطای فاحش است و هیچیک از این سه گروه، مصداق این آیه شریفه نیستند.
ترجمه «زجرکش کردن» از آیه، بیپایه استقاضیزاده همچنین درباره تفسیر این کارشناس مسائل قرآنی تصریح میکند: ایشان نه تنها در تشخیص موضوع اشتباه کردند بلکه در تبیین حکم آیه هم به خطا رفتند. ایشان تعبیر «یُقَتَّلوا» را به معنی «زجرکش کردن» مطرح کردند که این حرف، بیپایه است و موجب مشوه جلوه دادن احکام نورانی اسلام است. در این آیه شریفه عبارت یُقَتَّلوا به این معنی است که با سرعت وبدون استثنا افراد محارب به قتل برسند. اما اینکه ما در فارسی این عبارت را زجرکش کردن ترجمه کنیم و به کار ببریم، اشتباه است؛ زیرا چنین چیزی در این آیه شریفه نیست و هیچکدام از فقهای ما چنین برداشتی از آن نداشتهاند. حداکثر این است که گفتهاند کسانی که خصوصیات محاربه را دارند، باید سریعاً محاکمه شوند، بر حکم آنان پافشاری شود و یا اگر تعداد زیادی در محاربه هستند، همه آنها به قتل برسند.
این مدرس خارج فقه حوزه علمیه قم اضافه میکند: نکته دیگر این است که در این آیه آمده که این افراد، باید تبعید شود؛ ایشان اینطور تعبیر کردند که این افراد باید از زمین بیرون برده و به وسط دریا منتقل شوند تا بمیرند. این صحبتی است که به فکاهی نزدیک است و اصولا در آن زمان نمیتوانیم تصور کنیم فردی را از زمین به وسط دریا منتقل کنند؛ زیرا نه امکان داشته و نه مصداقی داشته است. تبعید هم به این معنا نیست که فرد از جای خوش آب و هوایی برود به جای بدآب و هوا؛ بلکه به این معنی است که از جایی که توطئه کرده و جایی که راهزنی کرده، دور شود.
قاضیزاده همچنین میگوید: جالب است بدانید در روایات ذیل این آیه شریفه، چهار گروه در نظر گرفتهشده؛ کسی که راهزن است و با مردم برخورد میکند و میکشدو مال مردم را میبرد و حکم آن را قتل تعیین میکنند، حکم کسی که میکشد و اموالی نمیبرد را اعدام بر میشمرند، کسی که راهزن است و اموال را میبرد، اما کسی را نمیکشد مجازاتش قطع انگشتان یک دست و یک پا تعیین شده است و آخر هم کسی است که نه موفق به کشتن میشود و نه موفق به گرفتن مال مردم و فقط مردم را با سلاح ترسانده است که حکم او تبعید است.
این مدرس حوزه علمیه قم همچنین در واکنش به اظهارات این کارشناس مسائل قرآنی بیان میکند: به نظر میرسد ایشان با اینکه دستی بر تفسیر دارند و مطالبی را از مفسران شنیدهاند، باید به آیه و دیدگاه فقها دقت بیشتری میکردند. زیرا هم در تشخیص موضوع آیه ۳۳ سوره مائده، و تطبیق آن بر معترضان و حتی تطبیق بر کسانی که اموال دولتی را مورد هجمه قراردادند، اشتباه کردند.
البته تصریح میکنم کسانی که بطور سازمان یافته اموال را آتش زدند و سلاح سرد و گرم داشتند، باید مجازات شوند، اما مجازات آنان تحت عنوان محاربه قرار نمیگیرد و نوع فقهای ما آیه را به چنین افرادی متعلق نمیدانند.
در صدور حکم از جاده اعتدال خارج نشویم
او در ادامه اضافه میکند: قرآن کریم به ما توصیه کرده که:«دشمنی با یک گروه، شما را از جاده عدالت خارج نکند و عدالت بورزید که به تقوا نزدیکتر است.» همه ما از خسارات مالی و جانی به بیتالمال و مردم ناراحتیم، اما در مقام قضاوت و حکم دادن به کسانی که حتی با عمد و سازماندهی این کارها را انجام دادند، نباید جاده اعتدال را فراموش کنیم و حکممان باید عادلانه باشد.
خصوصاً به ایشان باید عرض کنیم که ما در سالهای بعد از پیروزی انقلاب، نسبت به بعضی از مجازات مسلمی که در بیانات فقها بوده، به خاطر مصلحتهایی، سعی کردیم بهنوعی مسامحه رفتاری داشته باشیم و برخی از مجازات ها را تبدیل کنیم. بنابراین طرح این گونه مطالب فنی فقهی بعنوان تفسیر قرآن ، در حالی که تفسیر های دیگری که به صواب نزدیکتر است دارد ، مناسب نیست.
قضات با رأفت اسلامی برخورد کنند
قاضیزاده معتقد است: در باب قضا، یکی از مهمترین احکام اسلامی این است که به خاطر شبهه و مواردی که تردیدآمیز است، اجرای حدود برداشته می شود؛ ما باید هماکنون به قضات شریف توصیه کنیم نسبت به کسانی که چنین کارهایی انجام دادند، با رأفت اسلامی برخورد کنند، نسبت به تکتک آنها دقت کنند که از کدام گروه بودند و در موارد تردید در اینکه برخی مصداق باغی هستند، برخورد متناسبی با آنان داشته باشند و خداینکرده نسبت به خانواده آنان که عموما مشکلات اقتصادی بهاندازه زیادی آنان را دردمند کرده، باعث نشویم بی جهت بر درد آنان افزوده شود.
روز گذشته ، ابوالفضل بهرام پور در یک گفتوگوی تلویزیونی در شبکه یک سیما درباره صدور حکم بریدن دستوپا و زجرکش کردن معترضان صحبت و اظهار میکند نفی بلد به این معنی است که افرادی که تبعید میشوند، روی یک کشتی قراضه به وسط دریا منتقل شوند تا بمیرند؛ نه جای خوش آبوهوا مانند شیراز. او در ادامه با اشاره به رویدادهای اخیر میگوید اینکه بگوییم اینها جوان بودند و احساساتی، قابل پذیرش نیست و باید حکم خدا را جاری کرد.
وی البته امروز در توضیح سخنانش به فارس پلاس گفته معترض با محارب فرق میکند و در ادامه کلیپی که منتشر شده گفتهام منظور آیه محارب است.
کد خبر 466226 برچسبها اعتراضات - بنزین حوزه علمیهمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: اعتراضات بنزین حوزه علمیه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۹۲۵۸۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آریاییها چه کسانی بودند؟/ نگاهی عمیق به مهاجرت آریاییها به فلات ایران
آریاییها یک گروه از اقوام هندوایرانی هستند که در گذشته از دشتهای آسیای میانه به جغرافیای ایران مهاجرت کردند. این مهاجرتها در دورههای مختلف تاریخی اتفاق افتادهاند. علیرغم اختلاف نظرها در مورد زمان و شکل این مهاجرتها، اکثر تاریخنگاران موافقند که آریاییها جزو اولین گروههایی بودند که به ایران مهاجرت کردند.
به گزارش بیتوته، واژه "آریا" اصطلاحی است که در زبان سانسکریت و زبانهای هندواروپایی برای اشاره به خود و دیگران با معنای "نجیب" یا "خوب" بهکار میرفته است. این واژه در متون باستانی مانند ریگویدا، مهمتا، آوستا و... بهعنوان توصیفی برای این گروه از افراد استفاده میشده است.
واژه "آریا" از اهمیت زیادی در متون سانسکریت و اوستایی برخوردار است و در طول تاریخ با مفاهیم مختلفی در این متون به کار رفته است. برخی از نظریهها و تفسیرها در مورد مفهوم واژه "آریا" به شرح زیر است:
معنای اصلی مذهبیبسیاری از محققان، به ویژه در زمینه زبانشناسی و باستانشناسی، باور دارند که مفهوم اصلی واژه "آریا" در متون سانسکریت و اوستایی، معنای مذهبی و دینی داشته است. آنها به آریاهان (آریاییها) به عنوان یک گروه قومی دینمدار اشاره میکنند و این واژه برای نشان دادن افرادی که به دینهای هندوایرانی (مانند زرتشتیان) ایمان آوردهاند، به کار رفته است.
تفسیر مفهوم ایرانیبرخی از پژوهشگران معتقدند که واژه "آریا" اصطلاحی است که از کلمه "ایران" گرفته شده و به معنای مردمان ایران یا مرتبط با ایران است. این تفسیر به تبیینی جغرافیایی و نژادی اشاره دارد و نه الزاماً به معنای مذهبی.
تفسیر مفهوم نژادیبرخی از نظریهپردازان اعتقاد دارند که مفهوم "آریا" ابتدا به همه اقوام هندواروپایی اطلاق میشد، اما به مرور زمان و با پیشرفت فرهنگ و تمدن، این مفهوم به معنای اقوام خاصی از هندوایرانیان محدود شد.
در کل، تفسیرها و نظریهها درباره مفهوم واژه "آریا" متنوع هستند و مبتنی بر متون مذهبی، تاریخی، و زبانشناختی مختلف است. این مفهوم در متون باستانی به ویژه در سرزمینهای هندوایرانی به کار رفته است و تأثیرات عمیقی بر فرهنگ و تاریخ این مناطق گذاشته است.
آریاییها در ایران سکنا گرفته و به تدریج با جمعیتهای محلی آنجا آمیختهاند. این ادغام فرهنگی و نژادی ممکن است در تکوین تمدنهای باستانی ایران تأثیرگذار بوده باشد. در طول تاریخ، جامعه ایرانی با مشارکت افرادی از نژادها و فرهنگهای مختلف شکل گرفته است.
مطالعات باستانشناسی و زبانشناسی نشان میدهد که آریاییها از زبانهای هندواروپایی به خصوص شاخهای که به آن هندو،آریایی یا هندو،ایرانی گفته میشود، استفاده میکردند. این زبانها تأثیر بسزایی بر زبان فارسی و دیگر زبانهای هندو،ایرانی داشتهاند.
تمدن آریایی
مهاجرت آریاییها به فلات ایرانورود آریاییها به فلات ایران، در گروههای متفاوت و بزرگ، طی تقریباً هزار سال اتفاق افتاد و سرانجام، در اوایل هزارهی اول قبل از میلاد، جایگزینی و سپس ایجاد فرمانروایی آنها در نقاط مختلف این سرزمین را شکل داد.
از بررسی منابع و شواهد موجود میتوان نتیجه گرفت که از اوایل هزارهی سوم پیش از میلاد، مهاجرت آریاییها به ایران آغاز شد. این مهاجرتها در دستههای بزرگ و کوچک به صورت متناوب طی دو هزاره ادامه یافت. اقوام آریایی در این حرکتها در نقاط مختلف پراکنده شده و در بین اقوام بومی جا نمیگرفتند. در عین حال، در زندگی اجتماعی آنها، اثرات چشمگیری برجای گذاشتند.
سرانجام، در هزارهی اول پیش از میلاد، این اقوام در سه گروه متمایز، یعنی مادی، پارسی و پارتی، انسجام یافتند و به عنوان مثلثی که غرب، جنوب و شرق ایران را فرا گرفته بودند.
اولین حکومت آریایی با نام مادها در غرب این مثلث شکل گرفت و فصلی نو در تاریخ ایران و جهان گشود.
در سراسر ایران، به ویژه در غرب ایران، حکومتهای مهم و کموبیش متنوعی وجود داشتند که زندگی عهد کهن این منطقه را شکل داده بودند. آریاییها هنگام مهاجرت و ورود به تدریج و به نحوی مستمر و پیوسته وارد قلمرو این حکومتها میشدند. در ابتدا، این ورود فرم مشخصی نداشت و با تأثیر گذاشتن بر فرهنگ و تمدن بومی، زندگی را شکل میدادند.
اما به تدریج با افزایش جمعیت آنها و ضعف حکومتهای کهن، فرتوت و انحطاط یافته، به گونهای شگفتآور تغییر کرد. آنان نه تنها جای خادمان را میگرفتند، بلکه به علت کثرت جمعیت، نیروی جسمانی و قدرت تحرک بیشتر، نژاد فائق را به وجود میآورند و بومیان آسیایی را به نابودی کشانیدند.
با توجه به کمبود منابع در مورد نحوهی حرکت و ورود آریاییها به سرزمینهای جدید، میتوان گروه بزرگی را تشخیص داد که به هند و اروپا مهاجرت کردند؛ این گروه به عنوان گروه هند و اروپا یا به اصطلاح دیگر، گروه هند و ژرمنی شناخته میشود. این عنوان به این دلیل اطلاق شده که آنها منطقهی وسیعی از هندوستان تا اسکاندیناوی را فرا گرفتهاند و امروزه دانشمندان اطلاعات بسیاری از مشترکات فرهنگی، تمدنی و زبانی بین این گستره جغرافیایی را یافتهاند.
مهاجرت آریاییها
مسیرهای احتمالی اقوام ایرانیورود آریاییها باعث شکلگیری یک فصل تاریخی جدید در ایران شد. این دوران از اعصار طلایی تاریخ ایران به حساب میآید زیرا امپراتوریهایی که در این دوره به وجود آمدند، ابرقدرت شرق را در مقابل ابرقدرت غرب قرار دادند. سرزمین اولیهی این اقوام در نواحی جنوب غربی استپهای روسیه بوده و به ایرانویچ معروف میشود. از اینجا این اقوام، با عبور از شمال و غرب دریاچه آرال و هندوکش، به سمت خوارزم و سغد حرکت کردند.
سپس از رود سیحون گذشته و به بلخ (باکتریا) رسیده و در اینجا به دو شاخه شرقی و غربی تقسیم شدند. گروه غربی با گذر از شمال و غرب دریای خزر و قفقاز و دور زدن دریای سیاه، به شبهجزیرهی آناتولی (آسیای صغیر) رسیدند. در همین حین، این گروه در ابتدا بین اقوام هوری که حکومتی مهم داشتند، رخنه کردند و به تدریج به دلیل کثرت جمعیت، نژاد برتر شدند. به این ترتیب، حکومت میتایی آریایی در هزارهی دوم پیش از میلاد شکل گرفت.
شاخهی شرقی آریاییها، که به نام هند و ایرانی مشهور است، پس از عبور از کنارههای رود جیحون و رود بلخ، نواحی مختلف را زیر پوشش نژادی خود قرار دادند و گروه باقیمانده دوباره راه خود را به سمت جنوب ادامه دادند و به دو شاخهی متمایز تقسیم شدند:
شاخهی هندیشاخهی هندی پس از عبور از بلخ، به جانب کوههای هندوکش روان شد. گروهی از آنها در کنارههای رود کابل مستقر شدند و گروه دیگر به موازات آن رود به جانب هند رفتند. این گروه پس از ورود به سرزمین هندوستان، به سوی رود سند پیش رفته و به تدریج نژاد آریایی هندی را به وجود آوردند. آریاییهای ایرانی و هندی که در سرزمین مادر در کنار یکدیگر زندگی میکردند، دارای مشترکات فراوانی در تمام ابعاد زندگی بودند.
شاخهی ایرانیشاخهی آریایی ایرانی در ابتدای هزارهی اول پیش از میلاد، در حدود بلخ از برادران خود که به جانب هند میرفتند، جدا و وارد ایران شدند. این گروه پس از معابر شرقی دریای خزر به جانب شرق و غرب ایران روان گشتند و به تدریج در سراسر این سرزمین پهناور پراکنده شدند.
شواهد نشان میدهد که آریاییان ایرانی و هندی، مدتهای بسیار طولانی در یکجا و در کنار یکدیگر زندگی میکردند. این همبستگی نژادی، فرهنگی و تمدنی، بهویژه از فحوای ودا کتاب مقدس هندیان و نیز اوستا کتاب مقدس ایرانیان، مشخص میشود.
آریاییهای وارد شده به ایران، به دستههای گوناگونی تقسیم شدند. یک گروه به سوی شمال و شمال غربی این سرزمین رفتند و به داخل سرزمین کاسیها نفوذ کردند. این گروه با گروههای بومی و آریایی که از قبل در نزد آنان رخنه کرده بودند، آمیخته و نهایتاً کاسیها را آریایی خواندند.
دستهی دیگر در شمال شرقی و شرق ایران استقرار یافته و با تکمیل تعداد افرادشان اقوام پارتی را به وجود آوردند، یعنی همان اقوامی که بعدها شاهنشاهی اشکانی را بنیان گذاشتند. دستهای دیگر نیز به سمت جنوب و غرب ایران حرکت کرد.
به نظر میرسد که در ابتدای هزارهی اول پیش از میلاد، مهاجمان آریایی، به زور و با امواج متوالی وارد میشدند و از دو راه، یعنی دو معبر شرقی و غربی دریای خزر از طریق ماوراء النهر و قفقاز، به مهاجرت خود ادامه میدادند. این مهاجران نه تنها در بین بومیان و در کنار هم زندگی میکردند بلکه برخلاف هزارههای گذشته، در حکومتهای مستهلک نشدند، بلکه خلاف آن، همبستگی و تعامل بین آریاییان ایرانی و هندی، بسیار طولانی و موفقی بود.
آریاییها پس از ورود به ایران، به دو شاخه اصلی تقسیم شدند: شاخه شرقی و غربی. شاخه شرقی که به سوی هندوستان متوجه میشد، به دلیل تسخیر پیشین نژادنشان از این سرزمین، به سمت ایران جلوگیری شد. بنابراین، آنها به سمت غرب حرکت کردند. در این مسیر، ایلام را فرا گرفتند و به شکلی به شهر ایلام رسیدند. در اینجا، آریاییها اقامت گزیدند و به کوچ نشینیهای فصلی پرداختند.
این شاخه از آریاییها در ادامه مسیر خود به سمت غرب پیش رفته و با مردمان آشور روبرو شدند. این تداخل باعث نفوذ آریاییها به داخل حکومت اورارتور گردید و در نهایت، با تداوم حرکت، سرزمین ماد را فرا گرفتند.
در میان آریاییهای مهاجر، سه گروه بزرگ و مهم به وجود آمدند: مادها، پارسها، و پارتها. این سه گروه نژادی نقش بسزایی در تاریخ ایران باستان ایفا کردند. مادها در نواحی مختلف شمالی و شمالغربی ایران پراکنده شدند. پارسها به منطقههای جنوبغربی از دریاچه ارومیه مهاجرت کردند و قرار گرفتند. این قوم در آینده، امپراتوری اختصاصی خود یعنی امپراتوری هخامنشی را بنیان نهادند. پارتها نیز به سرزمینهای جنوبی و غربی از ایران پراکنده شدند.
از این نوع تقسیمات نژادی و مهاجرتها، تحولات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جدیدی در ایران باستان به وجود آمد. آریاییها با ورود به این سرزمینها، سازماندهی نسلهای جدیدی از ایرانیان را آغاز کردند و تداوم این فرآیند، نقش مهمی در تاریخ این منطقه ایفا نمود.
همجواری دو قوم پارس و ماد در نهایت به برخی درگیریها منجر شد، حکومت مادها با ورود کوروش کبیر، بنیانگذار امپراتوری هخامنشی، به پایان رسید. متأسفانه، تا به حال اطلاعات کافی از مادها بهصورت نوشتاری یا حتی غیرنوشتاری در دست نیامده است.
به جز نوشتههای هرودت، اطلاعات کمتری از زندگی و تاریخ مادها وجود دارد. از منابع دیگر نیز میتوان به مکاتبات و گزارشات آشوریان و بابلیان اشاره کرد که بهصورت پراکنده و محدود به برخی جزئیات از تاریخ مادها اشاره دارند.
هرودت بهعنوان یکی از نخستین تاریخنگاران یونانی، در اثر خود شرح جزئیات تاریخ مادها را ارائه کرده است. او ادعا میکند که مادها نخستین قومی بودند که از سلطه آشور خود را آزاد کردند. طبق گزارشات هرودت، در یک مجلس مشورتی میان سران قبایل ماد، دیااکو به عنوان شاه ماد انتخاب شد و به خواسته هایش که ایجاد تشریفات و گرد هم آمدن مادها و تاسیس شهری جدید و کاخی باشکوه بود، مردمان تن دادند.
پس از 53 سال حکومت دیااکو، پسر او به نام فروتیش شاهی را به ارث برد. بنا به گفته هرودت، پارسیها نخستین قومی بودند که تحت حمله مادها قرار گرفتند و مورد اخلاقی و سرزنشهای مادها قرار گرفتند. پس از این حمله، فروتیش به آشور حمله کرد و در نبردی کشته شد.
سپس حکومت به فرزندش، هوخشتره، منتقل شد. او با تشکیل ارتش منظم به جنگ با آشوریان پرداخت و درگیر حمله سکاها شد، که به 28 سال حاکمیت سکاها بر ماد منجر شد. هوخشتره سرانجام با موفقیت سکاها را شکست داد و برای حمله مجدد به آشوریان آماده شد. در نهایت، با همراهی بابلیان، آشوریان را شکست دادند.
هرودت در نهایت حکومت 25 ساله فرزند آخرین پادشاه ماد، آستیاگ را تا انتقال قدرت به پارس توسط کوروش کبیر شرح میدهد.
با توجه به اطلاعات موجود، میتوان نتیجه گرفت که حکومت مادها در واقع اولین شاهنشاهی یا امپراطوری در ایران نبود، بلکه بهتر است آن را یک مجموعه سیاسی ثابت دانست. این نظر ممکن است ناشی از باور عمومی باشد که قدرت معادل با آشوریان باید باشد تا بتوانند آشور را منهدم سازند؛ به عبارت دیگر، این باور وجود دارد که مادها نیز امپراطوری داشتهاند.
همچنین، ارتباط نزدیک مادها و پارسها و نقش مادها در امپراطوری پارسها میتواند باعث ایجاد این ایده شود که مادها پیش از ظهور پارسها نیز امپراطوری داشتهاند. نام مادها همیشه به همراه امپراطوری پارسیان ذکر شده و این موضوع به تقلید از الگوی هرودت در توجه به امپراطوری ماد سوق داده است.
در اینجا، گروهی از پژوهشگران مادها را همراه با بابل در ماجرای سقوط آشور نقش برتری ایفا کرده و معتقدند که حضور کمرنگ مادها در گزارشهای بینالنهرین ممکن است ناشی از عدم انتقال صحیح این خبر از سوی بابلیان باشد.
با این حال، همکاری بابلیان در این عملیات نقش مهمی در پیروزی مادها داشته و تمام شواهد نشان میدهد که این بابلیان بودند که از لحاظ ارضی از شکست آشوریان بهرهمند شدند، و مادها از این پیروزیها سهم کمتری بهدست آوردند. این نشاندهندهی عدم برتری مادها بر سایر اقوام در این اتحادیه است.
نام مادها برای اولین بار در کتیبههای شالمانسر سوم در اواخر قرن نهم پیش از میلاد آمده است. با توجه به گزارشات آشوریان، این اقوام ایرانی از نظر آشوریان اهمیت یکسانی داشتند و در تحت سلطه آوردن و یا خراج گذاری و ارسال هدیه و گروگان، نام مادها و پارسها بدون برتری از یکدیگر آمده است.
بر اساس این اطلاعات، هیچ یک از این اقوام برتری خاصی بر دیگری نداشتهاند، و ویژگیهای جغرافیایی منطقه غرب زاگرس نشاندهندهی وجود شمار زیادی واحد سیاسی کوچک و پراکنده بوده است.
در نهایت، باید به این نکته اشاره کرد که تا کنون نمیتوان از پادشاهی متمرکز یا یک امپراطوری مادی در این زمان حکایت کرد. وقایع بعدی نظیر جنگ با لیدیها که بدون نتیجه به پایان رسید و یا جنگ با پارسیان که به نابودی سیاسی مادها منجر شد، نشان میدهد که مادها در این دوران به عنوان یک قدرت نظامی و سیاسی برتر در این اتحادیه شناخته نمیشدند.
به نحوی متفاوت از گزارشات هردوت و با استناد به منابع و گزارشات آشوری، می توان نتیجه گرفت که شاهان ماد هیچکدام به یک ساختار دولتی متمرکز و دائمی مانند شاهان آشور دست نیافتهاند. در آن روزگار، احتمالاً به دلیل تاثیر سقوط آشور که تا آن زمان به عنوان تأمینکننده امنیت جادههای تجاری غرب به شرق، و بهعنوان عاملی که باعث رشد اقتصادی و سیاسی همسایگان میشد، شناخته میشد، حرکتی به سوی اتحاد و یکپارچگی سیاسی صورت گرفت. اما این تغییرات به یکباره و به نظر میآید که زیر تأثیر سقوط آشور رخ داده باشد و باعث رکود و افول مناطق مرتبط شده با آشور شده باشد.
از سوی دیگر، مولفههایی که برای تشکیل یک دولت دائمی ضروری بودند، در جامعه مادها وجود نداشت. وجود یک دستگاه اداری، قشربندی اجتماعی، مقامات و مشاغل منظم، ارتش و ساختار نظامی، منبع منظم درآمد، ایدئولوژی برای مشروعیتزایی، و حتی قانون و نظم در جامعه مادها به شدت کمبود داشت. حتی اطلاعات ارائه شده توسط هردوت نیز با ویژگیهای یک امپراطوری یا شاهنشاهی همخوانی ندارد.
بعضی پژوهشگران معتقدند که نامگذاری شاهنشاهی یا امپراطوری برای مادها توسط هردوت بهمنظور سهولت در شرح حوادث متنوع و پرآکنده آن دوره صورت گرفته است. این تفاوتها و عدم تطابق با ویژگیهای یک امپراطوری، موجب میشود که ادعاهای هردوت در مورد امپراطوری مادها به شکل کامل قابل قبول نباشد.
از این منظر، به نظر میرسد که مادها نه تنها یک امپراطوری تشکیل ندادهاند، بلکه موفق به تشکیل یک دولت دائمی هم نشدهاند و تنها در مواقع بحرانی، اتحادیهای با ساختار قبیلهای تشکیل میدادند. میتوان نتیجه گرفت که جامعه مادها در حال دگرگونی مداوم بوده و شاید به سمت دولتی دائمی حرکت میکردهاند، اما شرایط تحت تأثیر سقوط آشور این جریان را متوقف کرده است.
در نهایت، با توجه به جایگاه سیاسی و نظامی مادها در منطقه، ممکن است عجیب به نظر آید که آنها به جای تلاش برای برقراری روابط دوستانه با پارسها (که از نظر نژادی، فرهنگی و اجتماعی به آنها نزدیکتر بودند)، در فکر سلطه بر آنها بودهاند.
به خصوص که منابع آشوری و بابلی و شواهد تاریخی نشان میدهند که پارسها استقلال و توانمندی نظامی داشتهاند و در پیمانهای نظامی علیه آشوریان شرکت کرده و در نهایت موفق به سلطه بر سرزمینشان، قلمروی شرقی عیلامیها، در زمان فرمانروایی مادها در منطقهی زاگرس شدهاند.
آمیختگی دو قوم ایرانی و بومینگاهی به تاریخ آمیختگی دو جامعه ایرانی و بومی، از زوایای مختلف ما را به دورانی بینظیر میبرد. در تپهی باستانی سیلک، بازسازیها از ورود مهاجمان ایرانی با گله، زنان، و کودکان خود به نجد ایران خبر میدهند. این مهاجمان ابتدا به خدمت امرای محلی میپیوسته و سپس خود جایگاه بالاتری را به دست میآوردند.
آثار باشکوه یک امیر تازهوارد در قلهی تپهای مصنوعی در سیلک نماد از آغاز یک دوره جدید است. قبرهای دیگر در کف خانه حفر نشدهاند و گورستان چند صد متر دورتر از آن واقع شده است. اموات با لوازم متنوع در خاک دفن می شدند، سلاحها از مفرغ و آهن میباشند. نقوش ظروف سفالی نیز از سیلک تا نقاط مختلف ایران به ویژه نجد، شاهد ذوق هنری و فرهنگ متنوعی هستند.
پس از حمله اقوام ایرانی، جامعه بومیان به شکلی دیگر طراحی شد. آنان مانند رعایا برای امیران فرمانروا کار میکردند و تدریجاً جامعه با طبقات مختلفی روبرو شد. تیرههای ایرانی، شاهنشاهی بزرگی را رقم زدند و پس از سدهها، به عنوان فرمانروایان آسیا شناخته شدند.
سوالات متداول درباره مهاجرت آریاییها به فلات ایران۱. آریاییها چه کسانی بودند و به کجا مهاجرت کردند؟
آریاییها جزو اولین اقوامی بودند که از دشتهای آسیای میانه به جغرافیای ایران مهاجرت کردند. آنها از اقوام هندوایرانی به شمار میآمدند و در ایران ساکن شدند.
۲. مفهوم واژه "آریا" چیست؟
واژه "آریا" از واژههایی است که در متون سانسکریت و اوستایی به کار برده شده است. این واژه معمولاً به اقوام هندوایرانی اطلاق میشود و مفهوم مذهبی و جغرافیایی دارد.
۳. چرا آریاییها به ایران مهاجرت کردند؟
آریاییها از دشتهای آسیای میانه به دلیل مختلف، از جمله تغییرات جغرافیایی و مذهبی، به ایران مهاجرت کردند. این مهاجرتها تأثیرات عمیقی بر تاریخ و فرهنگ ایران گذاشت.
۴. آیا واژه "آریا" به تمام اقوام هندواروپایی اطلاق میشد؟
اصطلاح "آریا" در ابتدا به همه اقوام هندواروپایی اطلاق میشد، اما به مرور زمان و با پیشرفت فرهنگ و تمدن، به معنای اقوام خاصی از هندوایرانیان محدود شد.
۵. آیا مهاجرت آریاییها به ایران تأثیراتی بر فرهنگ و تاریخ این منطقه گذاشت؟
بله، مهاجرت آریاییها به ایران تأثیرات گستردهای بر فرهنگ، زبان، و تمدن این منطقه داشت. این تأثیرات عمیق در تاریخ و تمدن ایران بهخصوص در دورههای باستانی قابل مشاهده است.
کانال عصر ایران در تلگرام