«یک محسن عزیز» روایتی مستند از شهیدی که لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کرد
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۹۴۲۷۱۵
خبرگزاری میزان- کتاب «یک محسن عزیز»؛ روایتی مستند از زندگی شهید محسن وزوایی از دانشجویان پیرو خط امام است که به عنوان اولین نفرات وارد سفارت آمریکا میشوند و آن را به تسخیر خود درمیآورند. تاریخ انتشار: 01:00 - 12 آذر 1398 - کد خبر: ۵۷۳۰۴۲
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، فائضه غفارحدادی در این کتاب روایتی متفاوت از زندگی قهرمان نبردهای بازیدراز ارائه کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
غفار حدادی تلاش کرده تا با جستوجو و یافتن راویان متعدد، روایتی نو از زندگی یکی از دانشجویان پیرو خط امام (ره) ارائه دهد که نقشی تأثیرگذار در برهههای مختلف تاریخ انقلاب و جنگ تحمیلی داشت.
بیشتر بخوانید: برای مطالعه معرفی جدیدترین اثر انتشارات سوره مهر اینجا کلیک کنید.
او در اثر جدید ضمن مطالعه کارهای گذشته، با پیدا کردن اسناد جدید و همصحبتی با راویان متعدد که گاه برای اولینبار صورت گرفته، اثری خوشخوان ارائه کرده که برای همه به ویژه نسل جوان خواندنی است و لحظات شیرینی را رقم خواهد زد.
غفارحدادی در مقدمه این اثر درباره روش کار و شخصیت شهید وزوایی مینویسد: «روزی در میانه هجدهسالگی شبیه ما بود. شبیه ما آدمهای معمولیِ این روزها و نه حتی آدمهای نسلِ خودش. میتوانست خوش باشد و بیخیالِ همهچیز رشد کند و به پول و شهرت و هر چیزی که میخواست برسد. میتوانست به تاریخ گره نخورد؛ در روزگاری که تاریخ، زیادی گره خورده بود. ولی افتاد به باز کردن یک به یک گرههایی که سر راه رشد کشورش افتاده بود و یا در لحظه میافتاد. استبداد، فقر، استعمار، جنگ. با دست، با دندان، با جان. یکی را که باز میکرد، گره کورتری جلوی راهش سبز میشد. عادت به کارهای سخت نداشت. اما آدمِ کارهای سخت شد.
بس که امید داشت به حل مشکلها و نمیترسید از خطر کردن و ناامید نمیشد از شکستها. گرهها جلویش غول میشدند و او از هفت خان میگذشت تا آنها را باز کند و گاهی هفت وادی سخت را باید میگذراند که قسمتی از جغرافیای مردم را از دست بدقلقیِ تاریخ نجات بدهد. روزی که در میانه بیست و دوسالگی، از جانش برای باز کردن گرهی مایه گذاشت، اصلاً شبیه آدمهای معمولی نبود. نه آدمهای معمولیِ نسل خودش و نه آدمهای نسل ما و نه حتی نسل گذشتهاش.
این کتاب شرح یک سفر چهار ساله است. چهارسالی که در آن کسی از یک آدم معمولی به یک قهرمانِ فراموش نشدنی تبدیل شده است. شرح یک سفر چهارساله جذاب و رو به رشد. یک سفرِ عمودی.
آنچه مرا به نوشتن این سفرنامه تشویق کرد، «نشناختن» بود. نشناختنِ کسی که رزومهاش میگفت یکی از بزرگترین و موفقترین فرماندهان دوران جنگ بوده. اما چرا «شناخته شده» نبود؟ با این سؤال وارد زندگی محسن شدم و هرچه پیشتر رفتم، بیشتر دانستم که تاریخِ بیوفا به جبران دخالتهای محسن، او را به دیار غفلت تبعید کرده...»
در بخشی از این کتاب آمده است: «کمی جلوتر موحد از داخل یکی از سنگرها درآمد و با دیدن محسن دلش گرم شد. انگار که مادرش را بعد از کلی اتفاقات خطرناک دیده باشد. با حرارت بغلش کرد و از اینکه دید گلوی محسن تیر خورده ناراحت شد
- تو با این وضعت چرا اومدی تا اینجااااا؟ بیا برو پایین ببینم بچه پررو!
- محسن لبخند زد. نمیتوانست حرف بزند. اما احساس کرد اگر لبهایش را کمی باز کند و دهانش را زیاد تکان ندهد، میتواند چیزهایی بگوید.
- بچه پررو خودتی!
این را نمیگفت خیلی سخت میگذشت بهش!»
گفتنی است، مراسم بازمعرفی کتاب «یک محسن عزیز» در تالار سوره حوزه هنری به نشانی خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ، برگزار خواهد شد.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری میزان
کلیدواژه: انتشارات سوره مهر شهید وزوایی دانشجویان خط امام
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۹۴۲۷۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روستایی که سهم لکلکها شد
به گزارش خبرآنلاین ،رئیس شورای روستا در اینستاگرامش قصه لکلک جدید را منتشر میکند و از سراسر ایران، دوستداران محیطزیست چند نفری هزینه ساخت خانه جدید را برعهده میگیرند و برایش به اندازه نیاز خرید مواداولیه پول میریزند. چند روز بعد آهنگر روستا که برادر رئیس شورای روستاست، سفارش جدید را تحویل میدهد. او نیز فقط پول آهن آشیانه لکلک را میگیرد و دستمزدش حال خوب لکلکهاست. از میان روستاهای اطراف تالاب، لکلکها در روستای کپرجودکی لانه میسازند؛ چرا که این سهم از زمینهای تالابی با اراده اهالی همین روستا تالابی مانده است. جعفر کرمیپور، رئیس شورای روستای کپرجودکی در گفتوگو با همشهری از ترجیح عمده جوانان روستا میگوید که « میخواهیم تالاب را برای لکلکها حفظ کنیم.»
چه شد که به فکر ساختن لانه برای لکلکها افتادید؟
به گزارش همشهری، سیل سال۱۳۹۸ برای روستای ما برکت آورد. تالاب پرآب شد و ۲سال بعد از آن هم به لطف خدا، بارندگی خوب بود. از آن سال زادآوری لکلکها خیلی خوب شد. هرکدام ۳تا جوجه را بزرگ کردند. لکلکها تمام سال اینجا ماندند و فقط بچههایشان لانه را ترک کردند. سال بعد لکلکهای بالغ به روستا برگشتند.
عید۱۴۰۱ ناگهان، تمام تیرهای برق پر از لکلک شد. نمیدانستیم چطور به لک لکها کمک کنیم. از دوستان محیطزیستی پرسیدیم آنها گفتند برخی لاستیک کهنه به سر تیر میاندازند. آنها دهها بار چوب سرلاستیکها آوردند و باد زد و لانه را خراب کرد. یکی از فعالان محیطزیست اراک پیشنهاد داد که برایشان سبد آهنی بسازیم ولی برای این کار اداره برق باید همکاری کند و سیمهای برق را از بالای دکل، کمی پایینتر بیاورد.
عید۱۴۰۱ نخستین آشیانههای آهنی را نصب کردیم. یک روز صبح دیدم که در تمام لانهها لک لک نشسته است. اما خشکسالی همان سال باعث شد لکلکها جوجههایشان را از لانه بیرون بیندازند. بحمدالله در سال۱۴۰۲ لکلکها ۲۳لانه درست کردند و همه جوجههایشان را نگه داشتند. هیچ تلفاتی هم نداشتیم چون تالاب خشک نبود. از ابتدای امسال تا الان با کمک خیرین و دوستداران محیطزیست ۶لانه ساخته ایم.
مردم چطور کمک میکنند؟
وقتی در پیج اینستاگرام اعلام میکنم که میخواهیم برای لکلکی آشیانه بسازیم، مردم بهصورت مشارکتی هزینه ساخت لانه را پرداخت میکنند. افراد با نیت خیرات برای اموات پول ساخت را به دهیاری روستا میدهند.
۲۳۳۲۱۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901044