نفتخواری امریکا از ۳ کشور اسلامی در روز روشن!
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۹۴۳۸۵۰
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، امریکا همواره به دنبال یافتن ذخایر نفت است و علاوه بر کسب سود با فروش نفت، میتواند از این راهبرد برای کنترل فضای سیاسی با دیکتاتوری نظامی منطقهای بهره گیرد. در هفتههای اخیر، دهها مقاله در رسانههای بینالمللی در مورد سیاست تهاجمی ایالات متحده در سوریه منتشر شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از زمان اشغال نظامی سوریه در سال ۲۰۱۳ میلادی، امریکاییها در حال استخراج ثروت سوریها برخلاف مقررات بینالمللی هستند. این تجارت مجرمانه توسط سربازان ارتش ایالات متحده و شرکتهای پیمانکار خصوصی نظیر بلک واتر (آکادمی کنونی) انجام شده است.
نظامیان امریکایی در حال اسکورت کاروانهای نفتکشهای پر شده با نفت سوریه از طریق قامیشلی به سوی مرز عراق و گذرگاه مرزی تل عفر هستند.
این محمولهها بهعنوان نفت عراق فروخته میشوند. براساس پارهای گزارشها، واشنگتن اخیراً تعداد نیروهای بلک واتر را در مناطق مختلف آشوبزده دنیا به ویژه استان دیرالزور سوریه به ۲ هزار و ۵۰۰ نفر افزایش داده است. این نیروها منافع زیادی برای امریکاییها دارند. این راهبرد تعداد سربازان کشته شده امریکایی را کاهش داده و بخشی از قراردادهای میلیون دلاری آنها با حامیانشان آنها در واشنگتن تقسیم میشود.
در گذشته کردها در تجارت غیرقانونی نفت فعالیت زیادی داشتند و حدود ۷۵ درصد محمولههای نفتی سرقتی از سوریه را دریافت میکردند.
پس از جلسه آوریل گذشته در یکی از پایگاههای نظامی ایالات متحده در عین عیسا میان نمایندگان پنتاگون و رهبران ارشد جبهه دموکراتیک سوریه، امریکاییها سهم بیشتری از درآمدهای نفتی برای کردها در برابر ارتباط نزدیک کنونی با آنها در نظر گرفتند. میزان این درآمدها ۱۰ میلیون دلار در ماه اعلام شده است. بانک یونیون و بانک البرکه از طریق شعبههای خود در عراق در سازوکار پولشویی این درآمدها نقشآفرینی خواهند کرد. این بانکها در شهرهای القیاره و کرکوک و نزدیکی پایگاههای نظامی امریکا دارای شعبههای فعال هستند.
در دیر افروز همچنان عناصر باقیمانده داعش حضور دارند و اخیراً با رهبر جدید داعش ابوابراهیم الهشیمی القریشی بیعت کردهاند.
امریکایی تمایلی به نابود کردن افراد باقیمانده داعش در این استان ندارند. آنها نمیخواهند پروژه نابودی داعش را با وجود هزینههای مالی و انسانی چشمگیر به صورت کامل به اتمام برسانند. پنتاگون خواهان تخصیص درآمدهای نفتی سوریه به کردها است و با رها کردن جهادیهای باقیمانده داعش به جنگ بلندمدت با تروریستهای اسلامگرا میاندیشد.
با تداوم این جنگ، آنها میتوانند دو پروژه خود را در خاورمیانه به سرانجام برسانند: کردها و داعش. بدین ترتیب امکان تداوم حضور و نفوذ واشنگتن در قلب خاورمیانه وجود خواهد داشت.
براساس اظهارات اخیر رهبران کاخ سفید، میتوان دریافت که امریکاییها تمایلی به پنهان کردن این حقیقت که جنگ آنها در سوریه برای مقابله با تروریسم و پایان دادن به درگیریها نیست، ندارند. در حقیقت آنها به دنبال نفت این کشور بحرانزده هستند. امریکاییها نیز به سادگی حاضر به تغییر موضع کنونی خود نیستند.
میادین نفت لیبی در کانون توجه کاخ سفید
اما سوریه تنها کشوری نیست که نفتش به عامل درگیری تبدیل شده و واشنگتن یکی از بازیگران نبردها محسوب میشود. در لیبی پس از یک کودتا و سرنگونی قذافی، امریکاییها توانستند به ذخایر طبیعی این کشور دست یابند. پس از مرگ قذافی، دولت لیبی نتوانست در برابر ناآرامیها مقاومت کند و جنگ داخلی در سراسر این کشور بالا گرفت. امریکا در این سالها به برنده این زدوخوردها تبدیل شده است.
ایمیلهای افشا شده هیلاری کلینتون در ویکیلیکس به روشنی نشان میدهد که مهمترین دلیل اعزام نظامیان امریکایی به کشور بحرانزده لیبی، سلطه بر ذخایر عظیم طلای سیاه این کشور بوده است.
هماکنون لیبی با حاکمیت دوگانه اداره میشود. دولت همبستگی ملی به رهبری فایز السراج زیرنظر ایالات متحده فعالیت میکند. آنها مخالف ارتش ملی لیبی به رهبری ژنرال خلیفه حفتر بهعنوان رقیب اصلی خود هستند.
ایالات متحده اجازه ثبات در لیبی را نمیدهد و با شادمانی از شرایط آشوبزده کنونی به صدور نفت لیبی و پشتیبانی از هواداران خود میپردازد. وجود حامیان داعش، اخوانالمسلمین و القاعده در میان رهبران ارتش ملی لیبی به پیچیدهتر شدن شرایط کنونی منجر شده است.
رهبران کنونی دو جناح حاکم بر لیبی متهم به جرائمی نظیر بردهداری، شکنجه، خشونت و آدمربایی هستند. گروههای مسلح نیز آزادانه به هر اقدامی در این کشور دست میزنند. امریکاییها از شرایط کنونی حاکم بر لیبی رضایت دارند و در هفت سال اخیر، نیروهای آنها در اطراف میادین نفتی این کشور حضور دارند. این شرایط شباهت زیادی با سوریه امروز دارد. فراموش نکنید که امریکاییها به دلیل همکاری نکردن قذافی با شرکتهای امریکایی جهت اکتشاف و تولید نفت خام در این کشور، دولت وی را سرنگون کردند.
واشنگتن در تجارت نفت لیبی حضوری فعال دارد و همه روزه چند نفتکش با حمایت امریکاییها در پایانه مدیترانه، بارگیری و روانه کشورهای خریدار میشوند. امریکاییها با حمایت از گروههای مورد حمایت خود در حال غارت ثروت ملی دو کشور سوریه و لیبی هستند. این بازی ادامه دارد.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: اخبار بین الملل نفت دزدی ایالات متحده آمریکا میادین نفتی نفت لیبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۹۴۳۸۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرطان اسرائیل در روزهای پایانی
پانزدهم سپتامبر ۲۰۲۰ (۲۵ شهریور ۱۳۹۹) هنگامی که سران دو دولت عربی امارات و بحرین در قالب معاهده ابراهیم به میزبانی دونالد ترامپ رئیسجمهور وقت امریکا، توافق عادیسازی با رژیم صهیونیستی را امضا کردند، شاید کمتر ناظر و تحلیلگری فکر میکرد که این توافقنامه سیاسی - امنیتی که آن روزها رویکرد اقتصادیاش بیشتر تبلیغ میشد و حتی به نفع صلح و امنیت منطقه تفسیر میشد، به سرنوشتی دچار شود که اکنون نه فقط هیچ اثری از آن نیست که اکنون دانشجویان دانشگاههای امریکا، اروپا و کانادا مدافع آرمان فلسطین شدهاند و اعتراضات گسترده آنها به چالشی امنیتی برای سران دولتهای غربی رژیم صهیونیستی تبدیل شده است.
به گزارش ایسنا، رحیم زیادعلی در سرمقاله روزنامه جوان با این مقدمه نوشت: هدف خطرناکترین توافق عادیسازی روابط، ادغام رژیم صهیونیستی در جوامع عربی و اسلامی و نادیده گرفتن مسئله فلسطین در ازای برخی منافع اقتصادی بود، که این طرح امنیتی و سیاسی قرار بود از طریق گشایش سفارتخانههای رژیم صهیونیستی در پایتختهای عربی اجرایی شود که حتی زمزمههایی برای عادیسازی روابط عربستان سعودی هم شنیده شد.
عملیات غرورانگیز مجاهدان فلسطینی در قالب طوفان الاقصی در ۱۵ مهر سال ۱۴۰۲ (۷ اکتبر ۲۰۲۳)، اما همه این رشتهها را پنبه کرد و چنان ضربهای به رژیم صهیونیستی زد که هیمنه آن در ابعاد دفاعی، امنیتی، نظامی و اجتماعی یکجا فروپاشید.
رژیم صهیونیستی پس از آن برای جبران حیثیت از بین رفته خود با حمایت و پشتیبانی امریکا و دیگر شرکای غربیاش، حملات موشکی، توپخانهای و زمینی گستردهای را علیه ساکنان بیدفاع غزه در گستره ۳۶۰ کیلومتر مربع تدارک دید که حاصل آن شهادت ۳۴ هزار نفر از زنان و کودکان این جغرافیای کوچک است، بیآنکه در حوزه نظامی دستاوردی برای سران رژیم صهیونیستی درپی داشته باشد. همین جنایات و نسل کشی هاست که اکنون و پس از قریب به هشت ماه از عملیات طوفان الاقصی، فلسطین نه تنها مسئله دنیای اسلام که فراتر از آن به مسئله اول جهان تبدیل شده است.
گسترش دامنه اعتراضات دانشجویی در امریکا و اروپا علیه رژیم صهیونیستی که این روزها با شدیدترین روشهای پلیسی، به خشونت کشیده شده است، فقط نمونهای از این خیزش جهانی است که روز به روز در حال افزایش است. مهاجرت معکوس یهودیان از سرزمینهای اشغالی، اختلافات درونی سران ارتش صهیونیستی و شکنندگی و بیثباتی سیاسی هم از چالشهای امنیتی است که هراز گاهی اخبار آن به رغم سانسور شدید، سر از رسانهها در میآرود. رژیم «غیرقابل ترمیم» صهیونیستی، اما با وجود این همه چالش امنیتی، دفاعی و سیاسی ۱۳ فروردین ماه گذشته دست به حماقت بزرگتری زد و ساختمان کنسولی سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق سوریه را هدف حمله موشکی قرار داد که طی آن هفت تن از مستشاران جمهوری اسلامی ایران را به شهادت رساند.
سران رژیم شاید با این تصور که جمهوری اسلامی ایران از رویارویی مستقیم ابا خواهد داشت و در صورت اقدام متقابل ایران، امریکا و دولتهای غربی را در کنار خود خواهند داشت، دست به قمار بزرگی زدند که نتیجه آن از هر دو سو باخت مطلق بود. پس از حمله تروریستی به بخش کنسولی جمهوری اسلامی ایران در دمشق، صبر استراتژیک جمهوری اسلامی ایران به سر آمد و رهبر معظم انقلاب اسلامی، رسماً و علناً از پاسخ پشیمان کننده و سیلی به سران رژیم صهیونیستی سخن به میان آوردند. وعدهای که چندان طول نکشید و بامداد ۲۶ فروردین نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یک عملیات ترکیبی که «وعده صادق» نامگذاری شد، با استفاده از انواع پهپادها و موشکهای بالستیک و کروز، مواضع دفاعی و امنیتی رژیم صهیونیستی را درهم کوبید. آنهم در شرایطی که به اذعان بسیاری بیش از ۲۰ کشور از جمله شرکای غربی و متحدان منطقهای در مقابله پدافندی با حمله تلافی جویانه جمهوری اسلامی ایران بسیج شدند و در عمل نتوانستند مانع از عبور موشکها و پهپادهای تهاجمی ایران از آسمان رژیم اشغالی و گنبد آهنین پوشالین شوند.
اکنون که تحولات سه سال گذشته را مرور میکنیم، نه تنها از طرح عادیسازی روابط خبری نیست، که سران رژیم صهیونیستی در حصارهای امنیتی خود هم احساس نا امنی میکنند. آنها نه تنها با حملات جنایتکارانه نتوانستند غزه را فتح کنند و اسرای نظامی خود را آزاد کنند، بلکه برای رهایی از این باتلاق خود ساخته، حاضر شدهاند به مطالبات مجاهدان فلسطینی تن بدهند و برای به تأخیر انداختن مرگ تدریجی خود زمان بخرند. اما این تحرکات نتیجهای در اصل ماجرا ایجاد نخواهد کرد. رژیم صهیونیستی اکنون نزد افکار عمومی جهان مرده است و دانشگاههای امریکا و اروپا به جنازه او لگد میزنند. روند تحولات هیچ چشم انداز روشنی را برای رژیم صهیونیستی ترسیم نمیکند، سرطان بدخیم اسرائیل روزهای پایانی خود را سپری میکند.
انتهای پیام