Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-08@20:29:38 GMT

او نشان داد که محدودیت عامل محرومیت نیست

تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۹۴۴۹۴۶

او نشان داد که محدودیت عامل محرومیت نیست

ایسنا/قم اولین باری که دیدمش سر کلاس مرجع شناسی بود، روزهای اول ورودم به دانشگاه بود و هنوز نه جایی را می‌شناختم و نه کسی را، تعریف او را هم از استادمان شنیده بودم و با آن تعاریف، نابینا بودنش برایم خیلی غیرقابل باور و عجیب بود...

تا آن موقع با هیچ نابینایی آشنا نبودم و ارتباطی با آنها نداشتم، یعنی با هیچ معلولی ارتباط نداشتم؛ برای همین هم تمام رفتارشان برایم عجیب بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

. الان که به آن روزها فکر میکنم خنده‌ام می‌گیرد، زمانی که حتی طرز غذا خوردنشان هم برایم عجیب بود و فکر می‌کردم که چگونه می‌توانند مثل افراد عادی غذا بخورند.. انگار که آنها از کره‌ای دیگر آمدند و با زمینیان متفاوت هستند.

برگردیم به گذشته، با یکی از دوستانش آمده بود سر کلاسمان تا برایمان از فعالیت‌هایش صحبت کند، زبان و بیان شیوایی داشت و خیلی مسلط صحبت می‌کرد، سخنور خوبی بود، حرف زدنش به شدت آدم را مجذوب می‌کرد، بخواهم در یک جمله بگویم از آن آدم‌های تو دل برویی بود که در نگاه اول به دل همه مینشست..

روزها گذشت و خیلی آرام و پیوسته ارتباطمان با هم بیشتر شد...کلا انسان عجیبی بود... پر از قدرت بود و ذهنش مملو از افکار و آرزوهای بزرگ... وقتی از کارهایی که انجام داده بود می‌شنیدم دهانم از تعجب باز می‌ماند.

فکر نمیکردم یک دختر، آن هم با این محدودیتی که ناخواسته برایش به وجود آمده بود انقدر مملو از انرژی باشد و امید به زندگی، حضورش به همه‌مان امید میداد و انرژیمان را بیشتر می‌کرد، بمب انرژی بود برای خودش، هیچ وقت آرام و قرار نداشت و همیشه در حال تلاش بود.

ماجرای نابینا شدن فاطمه مربوط می‌شود به ۲۰ سال پیش، زمانی که فقط ۵ سال داشت و پر از شوق بود، دختر بچه‌ای بازیگوش که در یک روستای کم جمعیت با امکانات محدود به دنیا آمده بود و روزگار می‌گذراند...

در همان روزهای کودکی یک روز وقتی غرق بازی بود از یک ارتفاع نیم متری زمین خورد و سرش دچار ضرب دیدگی شد، خانواده‌اش به خاطر سرگیجه و سردرد وی را به بیمارستان رساندند و دکتر پس از معاینه چند ساعتی دستور بستری داد، به گفته پزشک لازم بود که در ساعتی مشخص دارویی به او تزریق شود که ریسک بالایی داشت و احتمال جواب دادن و ندادنش پنجاه پنجاه بود، و اگر دارو جواب نمیداد حیات او به اتمام می‌رسید.

پزشک معالج دارو را تزریق نکرد و تصور کرد که اینگونه به نفع او خواهد بود، اما فراموش کرده بود که آن ضرب دیدگی سر، نیازمند کنترل و مراقبت است، پس از ساعتی فاطمه از بیمارستان مرخص شد و به خانه بازگشت، اما در خانه دچار تب شدید و سپس تشنج شد و پس از مراجعه به بیمارستان به دلیل یک تشخیص اشتباه و خطای پزشکی برای همیشه از نعمت بینایی محروم شد.

حالا ۲۰ سال از آن روزهای سخت و غم انگیز می‌گذرد، روزهایی که سختی‌ها و ناهمواری‌های بسیاری را با خود به همراه داشت، روزهایی که دختر جوان هم داغ مادر دید و هم داغ پدر، در سخت ترین شرایط موجود درس خواند و پیشرفت کرد، حتی به دلیل نبود مدرسه در شهر محل سکونت مجبور شد به تهران سفر کند، اما یک دم از تلاش باز نایستاد...

دختر قصه‌ی ما سال ۸۵ به سوگ مادر خود نشست و سال ۹۵ غم نبودن پدر را تجربه کرد، پدری که در لحظه لحظه دشواری‌های زندگی کنارش بود و یک دم تنهایش نگذاشت، پدری که با رفتنش دختر تنهایش را تنهاتر از پیش کرد، و از آن پس فاطمه تنها و مستقل در شهری به دور از خانواده و اقوام مشغول به زندگی و گذران عمر شد.

آری عجیب است تنها زندگی کردن یک دختر جوان در شهری غریب، خصوصا با وجود آن محدودیت... ولی فاطمه نشان داد که هیچ محدودیتی نمی‌تواند عامل محرومیت باشد.

چندی پیش یکی از همکارانم درباره شغل موقت فاطمه در کتابخانه سپید با او به گفت و گو پرداخته بود اما تا به الان هیچگاه جلوه‌هایی از زندگی‌اش به قلم تحریر در نیامد، از همین رو تصمیم گرفتم دقایقی جدای از دنیای دوستی و رفاقتمان پای حرف‌هایش بنشینم و از حال و روزش برایتان بنویسم... از حال و روز دختری که تنها و بدون هیچ شغل ثابتی در یک شهر غریب، با این اوضاع سخت اداره زندگی به تنهایی زندگی خود را اداره می‌کند و نا امیدی در دلش جایی ندارد.

فاطمه میرجمالی به ایسنا گفت: نمی‌توانم بگویم همیشه زندگی خوب بوده و کتاب زندگی‌ام خالی از صفحات تیره و تاریک است و هیچگاه فشاری به من تحمیل نشده اما خب تا به الان با امید به خداوند سعی کرده‌ام پای تمام مشکلات بایستم و خودم حلشان کنم.

وی افزود: من در طول سال‌های اقامت و فعالیتم در قم و با وجود همکاری‌های گسترده‌ام با بیشتر نهادها و ادارات استان هرگز توقع کمکی از هیچکس نداشته‌ام، چون هیچ کدام آنها بدهکار من نیستند، اما نمی‌توانم منکر دلخوری‌هایم از آنها شوم، دلخورم چون فقط یک شغل از آنها می‌خواستم؛ در استان جایی نبوده که رزومه فعالیتهایم را تحویل نداده باشم اما با بی‌رحمی تمام همه‌جا پس زده شدم.

بانوی جوان روشندل ادامه داد: من از کسی کمک مالی یا پول و خانه نخواستم، فقط یک شغل می‌خواستم برای اینکه خودم بتوانم کار کنم و خرج زندگی‌ام را دربیاورم؛ نمیخواستم دستم جلوی کسی دراز شود، من سختی های زیادی کشیدم تا به این سن و این لحظه از زندگی برسم، خداوند هیچگاه دستم را رها نکرد وهوایم را داشت اما خیلی از بندگانش ناامیدم کردند.

میرجمالی در خصوص رزومه کاری خود توضیح داد: از دوران ابتدایی به کارهای فرهنگی علاقمند شدم و به طور کلی شخصیت فرهنگی من در مدرسه نابینایان نرجس تهران شکل گرفت و پس از آن پیشرفت کرد و گسترده شد، تا جایی که در حال حاضر چندین برنامه برگزار شده گسترده در سطوح مختلف دانشگاهی، استانی و ملی در پرونده خود دارم و به لطف خداوند با ارتباطات گسترده‌ام، هماهنگی میهمانان و امور اجرایی بسیاری از همایش‌ها و برنامه‌های بزرگ بر عهده بنده بوده است.

وی اضافه کرد: تمام موفقیت‌های الآنم را، در کنار لطف و نگاه ویژه پروردگار و عنایت برخی از دوستان و آشنایانم که همیشه لطفشان شامل حالم شده، مدیون تلاش‌های یک معلم دلسوز در اولین سالهای نابیناییم هستم، سرکار خانم زین‌الدین معلم کلاس اول ابتداییم بود که زندگی‌ام و موفقیت‌های کسب کرده در آن را مدیون تلاش های بی‌دریغ و مادرانه ایشان هستم.

این بانوی روشندل اظهار کرد: من در روستایی متولد و بزرگ شدم که حداکثر جمعیتش ۱۰۰ نفر بود و امکانات آب و گاز و برقش هم محدود، اما با تمام اینها هیچ محدودیتی نتوانست مانع تلاش‌ها و رسیدن به اهدافم شود، نابینایی ناگهانی من حادثه وحشتناکی در دنیای کودکی‌ام رغم زد اما با وجود همه این سختی‌ها تلاش کردم و درس خواندم و به دانشگاه رفتم، در دانشگاه قم به تحصیل رشته ادبیات فارسی پرداختم، فارغ التحصیل شدم و لحظه‌ای در انجام کارها و برنامه‌های بزرگ ذهنم ناامید نشدم.

میرجمالی در پایان عنوان کرد: امیدوارم جوانان سرزمینم قدر داشته هایشان به ویژه سلامتی و پدر و مادرشان را بدانند و قدردان پروردگار به پاس این نعمات بی‌بدیل باشند و بدانند که تا خودشان اراده نکنند و امیدوار نباشند به هیچ موفقیتی دست نخواهند یافت.

هیچگاه تا به این لحظه اینگونه پای صحبت‌های بی‌منت و غریبانه فاطمه ننشسته بودم، اما همیشه دوست داشتم آن همه فعالیت و خستگی ناپذیری که من در زندگی‌اش دیدم را برای دیگران به تحریر درآورم و روایت کنم تا اگر کسی ذره‌ای در زندگی ناامید شد به یاد امیدهای پایان ناپذیر دختر داستانم نیرویی جدید به وجودش دمیده شود.

زندگی فاطمه برای من سراسر درس بود و تجربه، برای منی که سالم و بودم هیچوقت آنگونه که باید قدر داشته‌ها و سلامتی‌ام را ندانسته‌ام، برای منی که خیلی زود پس از هرشکستی ناامید و خسته می‌شدم و توان ادامه راه را نداشتم، اما از زمانی که با او آشنا شده‌ام، شده الگوی روز و شبم و دیگر ناامیدی و ترس در دلم جایی ندارد.

این مروری کوتاه بر زندگی فاطمه میرجمالی بود، روشندل و معلول فعال و برجسته استان قم که وقایع درخشانی را در پرونده زندگی خود به ثبت رسانده است.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: روز جهانی معلولین معلولین نابینایان روشندل سازمان بهزیستی استان قم استانی اجتماعی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۹۴۴۹۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دختربچه ۱۰ ساله همبازی‌اش را سلاخی کرد | کشف فیلم‌های خشن و جنایی در موبایل دختربچه قاتل

به گزارش همشهری آنلاین، عقربه‌ها ساعت ۱۷ بعد از ظهر پنجشنبه یازدهم بهمن ماه ۴۰۲ را نشان می‌داد که مرد جوان اهل کشور افغانستان هراسان با مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ تماس گرفت و به اپراتور گفت: ساعتی قبل دختر ۱۰ ساله‌ام به بهانه بازی از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. نگرانم بلایی سر او آمده باشد. لطفاً کمک کنید.

بدین ترتیب تجسس‌ واحدهای گشت ماموران کلانتری خیلی زود آغاز شد اما جست‌وجو در خیابان‌های شرق تهران بی‌نتیجه بود. تقریباً ۳ ساعت بعد زنگ خانه دختر گمشده به صدا درآمد. چند کودک که در تپه‌های اطراف محله مسعودیه سرگرم بازی بودند با جسد خونین او مواجه شده بودند.

طولی نکشید که خبر این جنایت هولناک به سرعت در بی‌سیم‌های کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ پیچید و خیلی زود تیمی از متخصصان بررسی صحنه جرم راهی محل حادثه در تپه‌های مسعودیه شدند.

خودسوزی داماد بعد از جنایت هولناک | اداهای پدر باعث قتل دختر شد

ماشین‌های کلانتری، پلیس آگاهی، آمبولانس پزشکی قانونی و خودروی بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی در محل حاضر شده بودند. جمعیت زیادی نیز در اطراف حلقه زردرنگ امنیتی جمع شده و با نگرانی به دنبال اخبار تازه‌ای از این جنایت هولناک بودند.

بررسی‌های اولیه نشان می‌داد دختربچه براثر ضربات متعدد و بی‌رحمانه چاقو به قتل رسیده است. این در حالی بود که محل کشف جسد با خانه مقتول فاصله زیادی نداشت. با توجه به این سرنخ، کارآگاهان جنایی پی بردند که پای قاتلی آشنا در میان است.

پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی، اقدامات اطلاعاتی و تحقیقات محلی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی آغاز و در نخستین گام مشخص شد مقتول چند ساعت قبل از اینکه جسدش کشف شود، با دختر ۱۰ ساله همسایه‌ روبه‌رو خانه‌شان مشغول بازی بوده و محله را با همدیگر ترک کرده‌اند.

تحقیقات بیشتر نشان می‌داد این دو دختر ۱۰ ساله 3 سالی می‌شود همسایه هستند و به خاطر یک گوشی نیز با یکدیگر اختلافاتی داشته‌اند.

بنابر حساسیت موضوع، دختر ۱۰ ساله که از نظر روحی و روانی شرایط مناسبی ندارد، هدف تحقیق قرار گرفت و در همان اظهارات اولیه خود مدعی شد مقتول را با نقشه قبلی به بهانه بازی به اطراف تپه‌های مسعودیه کشانده و او را با ضربات چاقو به قتل رسانده است.

در بررسی از تلفن همراه دختربچه نیز فیلم‌های جنایی و خشونت‌آمیز پیدا شد که نشان می‌داد او مدام این فیلم‌ها را تماشا می‌کرده و به همین دلیل به شدت روحیات خشنی داشته است.

با صدور قرار قانونی از سوی مرجع قضایی، دختربچه ۱۰ ساله برای سیر مراحل قانونی پرونده به دادسرای ناحیه ۲۹ تهران ( ویژه اطفال و نوجوانان ) اعزام شد و تحقیقات جهت کشف ابعاد پنهان پرونده همچنان ادامه دارد.

کد خبر 850288 منبع: تسنیم برچسب‌ها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایران

دیگر خبرها

  • تصاویری از فاطمه معتمد آریا، باران کوثری و هوتن شکیبا در یک فیلم
  • رئیس جمهور: دختران سرمایه بزرگ برای کشور هستند
  • دختر بچه ۱۰ ساله همبازی‌اش را به قتل رساند!
  • دختربچه ۱۰ ساله همبازی‌اش را سلاخی کرد
  • ولادت حضرت معصومه ۱۴۰۳ + عکس، متن و پیام تبریک روز دختر
  • قتل هولناک دختر بچه ۱۰ ساله توسط همبازی‌اش!
  • دختربچه ۱۰ ساله همبازی‌اش را سلاخی کرد | کشف فیلم‌های خشن و جنایی در موبایل دختربچه قاتل
  • دختر بچه ۱۰ ساله همبازی‌اش را در مسعودیه به قتل رساند!
  • اکران آنلاین فیلم «عامه‌پسند» با بازی باران کوثری و فاطمه معتمدآریا
  • مفاهیم: آشنایی با عوامل اجتماعی تعیین‌کننده سلامت (SDH)