Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-27@05:19:14 GMT

آخرین بار کی او را دیدی؟/روایتی نو از شهدای رسانه

تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۹۸۸۹۰۶

آخرین بار کی او را دیدی؟/روایتی نو از شهدای رسانه

«پسر اولم بود. از همه فرزندانم مهربان‌تر بود و همیشه هوای مرا داشت. به برادرهایش می‌گفت به مادر برسید و مراقبش باشید. روز آخر ساعت پنج صبح بود که از خانه بیرون رفت. از دم در برایم دست تکان داد، من هم برایش دعا کردم و رفت. هنور هم باورم نمی‌شود. منتظر بودم زنگ بزند و بگوید که سالم است باورم نمی‌شد یحیی دیگر برنمی‌گردد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

»

«یحیی» کیست؟

او یکی از ۹۴ نفری است که صبح یک روز پاییزی سوار بر هواپیمای سی ۱۳۰ شدند و دیگر هم به آغوش گرم خانواده‌شان بازنگشتند.

ماجرا چیست؟

ماجرا از این قرار است: ۱۴ سال قبل در چنین روزی گروهی از خبرنگاران به همراه تعدادی از نیروهای ارتش برای پوشش خبری رزمایشی در چابهار قصد سفر کردند.
خلبان هواپیمای نظامی باری از نوع سی۱۳۰ دقایقی پس از پرواز متوجه نقض فنی هواپیما شده و تقاضای بازگشت به فرودگاه مهراباد را می‌کند اما در راه بازگشت هواپیما دچار آتش‌سوزی شده و با ساختمانی مسکونی واقع در شهرک توحید برخورد کرده و ۹۴ سرنشین هواپیما و  ۳۴ نفر از ساکنین محل از بین می‌روند.

شهادت نیروهای ارتش که رسالتی جز نگهبانی و حفاظت از مردم بر عهده ندارند و همچنین خبرنگارانی که تنها دغدغه‌شان اطلاع‌رسانی به مردم و آگاه کردن آنها از هر واقعه و رویدادی است، زخمی عمیق بر جان‌ها گذاشت؛ زخمی که درمانی ندارد و در حقیقت می‌توان گفت که ۱۴ سال است، اهالی رسانه تنها با این درد خو گرفته‌اند.

چنانچه هر ساله مراسمی برای یادبود این عزیزان در بهشت زهرا برگزار می‌شود تا تسکینی باشد بر قلب داغ‌دیده مادران و همسرانی که نمی‌دانستند ۱۵ آذر ۸۴ آخرین وداع را با عزیزانشان خواهند داشت.

خبرنگار ایسنا در این روز با حضور بر سر مزار این عزیزان، تلاش کرده است تا ضمن گفت‌وگو با برخی از خانواده‌های آنان، یاد و خاطره‌ شهدای رسانه را گرامی بدارد. آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح این گزارش است:

در قطعه ۵۰ بهشت زهرا که فاصله چندانی با قطعه‌های شهدای دفاع مقدس ندارد، به دنبال مادران و نزدیکان این عزیزان می‌گردیم تا با روحیات شهدای اصحاب رسانه بیشتر آشنا شویم و بدانیم که روز قبل از حادثه چه بر آنها گذشت.

شهید یحیی مهدوی از خبرنگاران رسانه و تدوینگر صدا و سیما در واحد مرکزی خبر بود وقتی از مادرش درباره او می‌پرسیم اشک در چشمانش حلقه می‌زند و سخن اینگونه آغاز می‌کند: «پسر اولم بود. از همه فرزندانم مهربان‌تر بود و همیشه هوای مرا داشت. به برادرهایش می‌گفت به مادر برسید و مراقبش باشید. روز آخر ساعت پنج صبح از خانه بیرون رفت از دم در برایم دست تکان داد من هم برایش دعا کردم و رفت. هنور هم باورم نمی‌شود. منتظر بودم زنگ بزند و بگوید که سالم است باورم نمی‌شد یحیی دیگر برنمی‌گردد.»

مادر شهید مهدوی می‌گوید: پسرم وقتی می‌خواست به سر کار برود اول می‌آمد پیشانی مرا می‌بوسید و بعد می‌رفت. نماز شبش ترک نمی‌شد و همیشه دستگیر مستضعفان بود.

از این شهید بزرگوار یک دختر نوجوان به اسم حانیه سادات به یادگار مانده که در طول مصاحبه کنار مادر بزرگش نشسته و به سنگ قبر پدرش زل زده است.

شهید حاج جواد فراهانی، تصویربرداری بود که دست تقدیر نگذاشت اخرین تصویرش را ثبت کند.
شهید فراهانی جوان ۲۹ ساله‌ای بود که چند سالی می‌شد ازدواج کرده بود.

به گفته مادرش شب آخر حالت عجیبی داشت و با شب‌های دیگر فرق می‌کرد؛ انگار که به روح پاکش الهام شده بود که اجل نزدیک است.

مادر شهید فراهانی می‌گوید: از فرودگاه به من زنگ زد گفت که هواپیما اشکال دارد و پروازشان به تاخیر افتاده است. از اول دلم شور می‌زد اصلا آرام و قرار نداشتم. هواپیما فقط چند دقیقه در آسمان بود. خدا می‌داند بلایی سر هواپیما آورده بودند یا نه؛ آخر این بچه‌ها بچه‌های معمولی نبودند همه از بهترین‌ها و مومن‌ترین‌ها بودند.

مادر شهید فراهانی عنوان می‌کند که از تلویزیون متوجه سقوط هواپیما شده است و هر چه با صداوسیما تماس گرفته، گفته‌اند اطلاعی ندارند و به او چیزی نگفتند.

شهید حسنعلی بابایی، فیلم‌بردار ارتش جمهوری اسلامی ایران بود. همسری مهربان و پدری که به گفته همسرش بسیار دختردوست بود. وقتی سوار بر هواپیمای مرگ شد دختر شش‌ماهه‌اش را با دلواپسی به همسرش سپرد و رفت.

شهید بابایی شب قبل از حادثه به همسرش می‌گوید که ماموریتش ۱۰ روزه است و زود برمی‌گردد.
همسر شهید بابایی می‌گوید: مرد بسیار مهربانی بود و سخت کار می‌کرد. شب قبل از حادثه هم تا صبح مشغول کار بود و پلک روی هم نگذاشت.

همسر شهید بابایی به عکس همسرش نگاه و زمرمه می‌کند: وقتی به زندگینامه شهیدان گوش می‌کنم می‌بینم همه آنها مثل هم بوده‌اند؛ مهربان، خانواده دوست و عاشق شهادت. بابایی برای این دنیا نبود و هیچ وابستگی به آن نداشت.

شهید حمیدرضا خیرخواه، خبرنگار صداوسیما و مجری برنامه «صبح بخیر ایران» که شاید نام و تصویرش به واسطه مجری‌گری برای مردم شناخته شده‌تر از دیگر شهدای اصحاب رسانه باشد، می‌رفت تا رزمایش «عاشقان ولایت» را پوشش خبری دهد اما خودش خبری شد جانسوز که قلب خیلی‌ها را به درد آورد.

مادر شهید کنار قبر فرزندش نشسته و به زمین چشم دوخته است .وقتی به سمتش می رویم تا با او صحبت کنیم خانمی مانع می‌شود و می‌گوید: ایشان کسالت دارند. اگر سوالی دارید از من بپرسید من خواهر شهید هستم.

از آنجا که خواهر هم در دلسوزی و مهربانی کم از مادر ندارد با جان و دل پای صحبت‌های خواهر شهید خیرخواه می‌نشینیم:

«برادرم متولد سال ۱۳۴۷ بود و در آستانه ازدواج قرار داشت. حمیدرضا بسیار خوشرو، مهربان، پرتلاش، مردم‌دوست، وطن دوست و خوش برخورد بود. این حرف من نیست همه دوستان و همکارانش این ها را می گویند.»

وقتی در رابطه با آخرین دیدار از ایشان سوال می‌پرسیم اشک‌هایش بی‌امان شروع به ریختن می‌کند؛ مکثی می‌کند و می‌گوید: آخرین بار در برنامه «صبح بخیر ایران» حمیدرضا را دیدم. آن برنامه آخرین دیدار من با برادرم بود؛ صحنه‌ای که هیچ‌وقت از خاطرم نمی‌رود.
خواهر حمیدرضا خیرخواه در پاسخ به این سوال که آیا اگر فرزندی داشته باشد اجازه می‌دهد خبرنگار شود می‌گوید: اگر خبرنگاری که کار رسالش را به درستی انجام دهد بله ،اما خبرنگار فرمایشی نه. خبرنگاری که صدای درد و رنج مردم را به گوش اهلش برساند. هم‌درد و هم‌راه مردم باشد. خبرنگار از جنس مردم است.

خواهر شهید خیرخواه در پایان صحبت‌هایشان عنوان می‌کند: «آرزو می‌کنم کسانی که متولی امور فرهنگی هستند نگذارند یاد و خاطره شهدا و روش و منش آنها فراموش شود.»

چند ماهی بیشتر از همکاری‌ام با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) نمی‌گذرد. ایسنا هم در جریان سقوط هواپیمای سی ۱۳۰ دو تن از عزیزانش را از دست داد؛ شهید اسماعیل عمرانی و شهید حسن قریب. حالا بیشتر با مسیری آشنا هستم که قرار است در آن قدم بردارم. حالا قدم‌هایم را محکم‌تر برمی‌دارم.

از قطعه ۵۰ خارج می‌شویم. مادران، همسران و خواهران شهدا همچنان در کنار مزار عزیزانشان نشسته‌اند. یکی قرآن می‌خواند و دیگری زیارت عاشورا. بعضی‌ها هم فقط مات و مبهوت چشم دوخته‌اند به قبر سرد و سنگی؛ انگار که بعد از گذشت ۱۴ سال هنوز باور نکرده‌اند که عزیزشان برای همیشه پر کشیده است.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: شهدای رسانه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۹۸۸۹۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تشییع و خاکسپاری مادر شهید در فرادنبه

به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای مرکز چهارمحال و بختیاری؛مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گفت: سیده زهرا حسینی مادر شهید ابراهیم ملک محمدی پس از تحمل سال‌ها فراق دارفانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
عسگری افزود: پاسدار وظیفه شهید ابراهیم ملک محمدی ۲ آذر ۱۳۴۵ در فرادنبه متولد شد. دوران کودکی، ابتدایی و راهنمایی در روستای قدیم فرادنبه گذراند. دانش آموز سال سوم رشته علوم تجربی بود که به جبهه اعزام شد و۲۵ اسفند ۱۳۶۶براثر اصابت ترکش به پا‌ در عملیات والفجر ده در منطقه غرب استان کرمانشاه، استان سلیمانیه عراق، حوالی دربندیخان، ارتفاعات صعب العبور شاخ شاخ شمیران به شهادت رسید.
مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای شهر فرادنبه قرار دارد.

دیگر خبرها

  • روایتی از شهید لشکر فاطمیون + فیلم
  • بزرگداشت شهیده راحله روشنگر شهید مدافع سلامت ماسال
  • تعیین‌کننده بودن رسانه در دنیای امروز انکارناپذیر است
  • تشییع و خاکسپاری پیکر مادر شهید حسن محمدی در جعفریه
  • پیکر مادر شهید «حسن محمدی» به خاک سپرده شد
  • شهادت یک خبرنگار دیگر در غزه؛ شمار شهدای جنگ غزه به 34هزار و 305 شهید رسید
  • تشییع و خاکسپاری مادر شهید در فرادنبه
  • آسمانی شدن مادر شهید در فرادنبه
  • دیدار فرمانده سپاه شهدای آذربایجان غربی با مادر و خانواده طلبه مجاهد مرحوم حاجی حسینلو در خوی 
  • روایتی از فداکاری و ایثار یک مادر در سیل کازرون