از بلایی که تیم برتون سر دامبو آورد تا بکش بکش تارانتینو
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۰۰۰۰۵۶
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ورایتی، در حالی که پیتر دبروگ در راس پنج فیلم بدتر سال ۲۰۱۹ «دامبو» را قرار داده، گلیبرمن «مردان سیاهپوش: بینالمللی» را بدترین فیلم سال ۲۰۱۹ خوانده است.
پیتر دبروگ با انتخاب «دامبو» نوشته است: در بازسازی فیلمهای کلاسیک دیزنی، نتایج مختلفی کسب شده و در حالی که فیلمی مثل «کتاب جنگل» با موفقیت کامل روبه رو شد، دیزنی باید میدانست با انتخاب تیم برتون برای ساخت یک لایو اکشن از انیمیشن محبوب «دامبو» فیلمی تیره و نسخه شوم و کابوسوار نسخه انیمیشن ساخته میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این منتقد در مکان دوم «گلس» ساخته جدید شامالان را جای داده که ترکیبی از «شکست ناپذیر» ۲۰۰۰ به عنوان بهترین فیلم این کارگردان با دیگر فیلمهای وی بود.
وی در مکان سوم «لاکوشا» را قرار داده که نویسنده، کارگردان و بازیگر آن جرمی سویل است. وی مینویسد داستان درباره مرد سفیدپوستی است که برای شغلی در رادیو دیترویت ثبتنام میکند که برای اقلیتها و زنها معرفی شده بود و بعد از اینکه رد میشود فکر میکند دارند علیه او تبعیض قائل میشوند و به زور شغل را میگیرد. او میخواهد بامزه باشد و بگوید منظورش این است که آدم باید با خودش رو راست باشد، اما در واقع نیست.
«سرنیتی» یا «آرامش» در سبک نئو-نوآر و مهیج به نویسندگی و کارگردانی استیون نایت با بازی متیو مک کانهی و آن هاتاوی بدترین فیلم بعدی است. تقریبا همه منتقدان یک سره این فیلم را رد و حتی مضحک توصیف کردند.
«دیروز» به کارگردانی دنی بویل که با تمرکز بر گروه بیلتز ساخته شده نیز فیلمی توصیف شده که شخصیت اصلی آن فرد تیزهوش و نابالغی است که به عنوان یک نوازنده متوسط میتواند به طرز معجزهآسایی شاهکارها و آهنگهای بیتلز را از آن خود کند. این منتقد فیلمنامه ریچارد کرتیس را توهینی به فرهنگ پاپ و تاثیر هنری آن دانسته که درکی از این ندارد که موسیقی بیتلز محصولی از زمان خود بودند و حتی با سرقت ادبی در این دوره دیگر نمیتواند همان اثر را داشته باشد.
از سوی دیگر اوون گلیبرمن در راس فیلمهای بدی که انتخاب کرده از «مردان سیاهپوش: بینالمللی» نام برده و مینویسد با کلمات زیادی میتوان این فیلم را توصیف کرد از خسته کننده، بیروح، حریصانه تا یک فیلم ورشکسته از نظر خیالپردازی. وی میگوید وقت تماشای این فیلم حتما از خودتان میپرسید: چرا دارم این فیلم را تماشا میکنم؟
«آخرین کریسمس» کمدی رمانتیک ساخته پال فیگ که میخواهد یادآور ترانه جورج مایکل باشد، آنقدر بیمزه است که احتمالا این خواننده در گور گوشهایش را میگیرد. در حالی امیلیا کلارک سعی کرده نقش یک زن مجرد لندنی را بازی کند که اصلا جذابیت برجیت جونز را ندارد. این فیلم که برمبنای فیلمنامه اما تامسون ساخته شده واقعا فاقد ارزش است.
این منتقد نیم ساعت آخر «روزی روزگاری در هالیوود» ساخته کوئنتین تارانتینو را هم در فهرست قرار داده و مینویسد: بله، فیلم فوقالعاده کوئنتین تارانتینو در لیست ۱۰ فیلم برتر من هست و کاملا جدی میگویم چون خیلی این فیلم را دوست دارم. حداقل تا آنجایش را که انگار از صخره به پایین پرت میشود و جوری از بین میرود که تا به حال ندیدم فیلمی که دوست دارم این بلا به سرش بیاید. ایده کاملا «بازنویسی» تاریخ جنایتهای چارلز منسون و کاری که آنها با دانش جمعی ما کردند کاملا مصنوعی است، اما اعتراض نهایی من به فیلم این است که پروژهای که نگاهی عمیق و زیبا به هالیوود در سال ۱۹۶۹ داشت در یک لحظه تبدیل به یک فانتزی بکشبکش دیوانهوار میشود آن هم به نحوی که انگار ما قرار است حس خوبی نسبت به این داشته باشیم. در این بخش حس کردم به من خیانت شده است.
وی «راکتمن» را در مکان چهارم قرار داده و در نهایت از آن به عنوان یک افتضاح یاد میکند و مینویسد: تعجب کردم که نسبت به این فیلم حسی منفی داشتم چون از سال ۱۹۷۰ تا به حال التون جان را تحسین میکنم و مطمئن بودم که افراد بیشتری نسبت به این حقیقت اعتراض میکنند که این فیلم بیوگرافیکی درباره او تبدیل به یک نمایش مصنوعی شده است. انگار که نمایش خطی ملالآور از مسیر حرفهای کاری جان کافی نبود که فیلم ورود او به دنیای اعتیاد را تبدیل به کلیشههایی خستهکننده میکند و موسیقیهایی پخش میکند که بیشتر یادآور امتیوی هستند. آیا قرار است ما تمام این چیزها را به راحتی ببخشیم چون آهنگهای التون جاودانه هستند؟ ببخشید اما وقتی بحث به نمایش کشیدن «راکتمن» میشود، افتضاح کمترین کلمهای است که برای این فیلم میتوان به کار برد.
وی درباره «آنابل به خانه میآید» به عنوان فیلم پنجم نیز مینویسد: در زمانهای قدیم این فیلم میتوانست یک تریلر لوس درباره دختر عروسکی اهریمنی باشد که زنده میشود و افراد را میترساند. اما چون این فیلم به دنیای فیلمهای «احضار» مربوط میشود و باید هم راستای قوانین پس از مرگ آن باشد، این فیلم در ژانر وحشت لوس در سالی که فیلمهای ژانر وحشت لوس بسیاری اکران شدند، درباره عروسکی است که زنده نمیشود و فقط دارد ارواح را وارد میکند تا شخصیتهای اصلی داستان یک بار دیگر بتوانند با شیطان مواجه بشوند و احضار روح را به جوک تبدیل کنند.
کد خبر 4791003منبع: مهر
کلیدواژه: فیلم سینمایی نقد فیلم کوئنتین تارانتینو تئاتر ایران فیلم سینمایی موسیقی ایرانی کارگردان تئاتر سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت کنسرت موسیقی موسیقی پاپ جایزه سینمایی تماشاخانه شهرزاد تئاتر شهر فیلم کوتاه موسیقی کلاسیک خانه هنرمندان ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۰۰۰۰۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دستگاه ذخیره انرژی انعطافپذیر برای گجتهای پوشیدنی ساخته شد
به گزارش خبرگزاری علم و فناوری آنا به نقل از اینترستینگ اینجینیرینگ، محبوبیت روزافزون فناوریهای پوشیدنی، ضرورت برخورداری از منابع انرژی را که بتوانند با انعطاف پذیری و حرکت این دستگاه های نوآورانه مطابقت داشته باشند، برجسته می کند.
این پیشرفت هیجان انگیز که نتایج آن در نشریه Flexible Electronics منتشر شده است، راه را برای پوشیدنی های واقعا سازگار و راحت هموار می کند.
ظهور ابزارهای پوشیدنی از ردیاب های تناسب اندام گرفته تا لباس های هوشمند بر لزوم تغییر در نحوه ذخیره انرژی تاکید می کند. اگرچه باتری های معمولی، کارآمدند، اما اغلب فاقد انعطاف پذیری لازم برای این دستگاه های الکترونیکی نرم هستند.
ابرخازن های میکرو (MSC) به دلیل چگالی توان بالا، قابلیت شارژ سریع و طول عمر طولانی به عنوان یک جایگزین امیدوارکننده ظاهر شده اند اما هنوزیک مانع بزرگ وجود دارد: ساخت الکترود.
به طور معمول، الکترودها از مواد شکننده ای مانند طلا ساخته می شوند که به طور قابل توجهی توانایی دستگاه را برای تغییر شکل بدون به خطر انداختن عملکرد محدود می کند. در مقابل، اگرچه فلز مایع یوتکتیک گالیوم - ایندیوم (EGaIn) رسانایی و تغییر شکل پذیری فوق العاده ای دارد اما کشش سطحی بالای آن، الگوبرداری ظریف را که گامی حیاتی در ایجاد الکترودهای کارآمد است، بسیار دشوار میکند.
یک گروه از پژوهشگران به رهبری پروفسور «جین کن کیم» « Jin Kon Kim » و دکتر «کئون وو کیم» « Keon-Woo Kim » از دانشگاه علم و فناوری پوهانگ (POSTECH) با همکاری دکتر «چانوو یانگ» « Chanwoo Yang » و «سئونگ جو پارک» « Seong Ju Park » از موسسه فناوری صنعتی کره (KITECH)، راه حلی با استفاده از فناوری لیزر ابداع کرد.
نوآوری آنها در الگوبرداری موفق لیزری EGaIn و ماده فعال گرافن، بر روی یک بستر قابل کشش ساخته شده از کوپلیمر پلی استایرن – بلوک - پلی (اتیلن – کو - بوتیلن) – بلوک - پلی استایرن (SEBS) نهفته است.
این روش کَندگی لیزری چندین مزیت را ارائه می دهد از جمله آنکه اطمینان حاصل شد بستر زیرین SEBS بدون آسیب باقی می ماند و انعطاف پذیری کلی دستگاه را حفظ می کند. علاوه بر این، آزمایشها نشان داد که ظرفیت فضایی که معیاری از ظرفیت ذخیره انرژی دستگاه در واحد سطح است حتی پس از انجام یکهزار چرخه کششی، بدون تغییر باقی می ماند.
همچنین، محققان عملکرد پایدار را تحت تغییر شکل های مکانیکی مختلف از جمله کشش، تا شدن، پیچش و چروک شدن مشاهده کردند. این پیشرفت پتانسیل بسیار زیادی برای آینده فناوری پوشیدنی دارد.
کیم دراینباره توضیح داد: استفاده از الکترودهای فلزی مایع با طرح لیزری، نشان دهنده گام مهمی در توسعه راه حل های ذخیره انرژی قابل تغییر شکل است. این نوآوری راه را برای ایجاد پوشیدنی های راحت و سازگاری هموار می کند که می توانند به طور یکپارچه با سبک زندگی پویای ما ادغام شوند.
ردیاب های تناسب اندام نازکی را تصور کنید که به راحتی در حین ورزش به دور مچ دست شما می پیچند، لباس های هوشمندی که طول حرکات روزانه در تن شما هستند، یا دستگاههای پزشکی که برای تجربه ای راحت تر و شخصی تر با بدن مطابقت دارند.
با این پژوهش، آینده فناوری پوشیدنی روشن تر و انعطاف پذیرتر از همیشه به نظر می رسد.
انتهای پیام/