ارحامِ پشتِ شیشه
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۱۰۲۴۱۸
ایسنا/اصفهان سایۀ کاج افتاده بود روی تصویرِ پشت شیشه. سرم را بالا آوردم و رضا ارحام صدر را دیدم که در بالاترین نقطه از گوشه سمت چپِ یک مغازه صندلی فروشی، دستش را زده بود زیر چانه و داشت روبرو را نگاه میکرد؛ نگاه میکرد که یادم آمد، آذرماهِ یازده سال پیش از دنیای ما رفته.
دستگیره را فشار دادم تا از صاحبِ مغازه بپرسم چه چیزی باعث شده بعدازاین همه سال هنوز عکس او را پشت شیشه نگه دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با خودم گفتم، پاسخ سؤالم روشن است و کوتاه؛ ارحام صدر را دوست دارد و عکس او را هم برای همین اینجا گذاشته. نتیجه گرفتم که مصاحبه به این کوتاهی، انجام نشود؛ رد شده بودم که مردی صدا زد: «گفتم اِز این در بیا دخترم»
دخترِ حرفگوشکنی شدم و برگشتم؛ مملو از این ملامت که چرا بیقصدِ خرید، امید دشتِ اولش را ناامید میکنم. بلافاصله بعد از سلام، توضیح دادم که مشتری نیستم و به خاطر عکسِ پشت شیشه میخواهم وقتش را بگیرم. گفتم که قصد دارم گزارشی تهیه کنم، به مناسبت ۲۳ آذرماه، سالروز درگذشت استاد ارحام... که حرفم را برید و گفت: «مراسمی استاد بیسا دومهس» گفتم: نه آقا، تاریخی که از دنیا رفتند. گفت: «اون که بیسا چارمهس» آنقدر مطمئن بود که جز به حافظهام، به هیچچیز دیگر شک نکردم.
هدایتم کرد به همان اتاقی که از پشت شیشه پیدا بود و گفت: «خب جایی اومدی، بقیه عکساشم رو دیوارهس»
نگاهم روی قابها خشکید. یک دیوار از سه دیوارِ مغازهاش را کرده بود آلبوم عکسهای ارحام صدر و همینطور که یکییکی تماشایشان میکردم، توضیح میداد که کدام را چه تاریخی گرفته و آنجا ارحام صدر چند ساله بوده و ... تا رسید به عکس آخر که گفت: «اینجا روزیس که اکبری عبدی بعدی فیلمی اخراجیا اومده بود اصفهان و میخواس با استاد ملاقات داشته باشد؛ ۲۲/۰۹/ ۸۷ . منم بودم، وایسادیما عکس گرفتیم و با کمالی تأسف چهلوهشت ساعت بعدش استاد به رحمتی خدا رفت.»
به صورتش خیره شدم؛ مویی روشن داشت و نهادی روشنتر. دست راستش را بلند کرد و به شاگرد مغازه گفت: «اعلامیه ارحاما بده خانوم» شاگرد، دستش را برد زیر میز و همان عکس پشت شیشه را گذاشت روی میز. گفتم: اعلامیهاش را هم دارید؟ گفت: «انقد که هر کی از این در اومد و خواس، یکی بدم دستش»
کاغذ را برداشت و لوله کرد و داد دستم. بعد ادامه داد: «نیمی دونم شوما در جریان هسین یا نه، استاد ارحام صدر جزوی چهرههای محبوبی جهانیهس و سلطانی تئاتری ایران بود. به گفتۀ مرحوم مشایخی، آقای عزتالله انتظامی و آقای کشاورز که الانم تو بستری بیماریهس، بزرگانی تئاتر و سینما، استادا بهعنوانی سلطانی تئاتر ایران قبول دارن. کارشم طنز بود؛ انتقاد در قالبی طنز. یعنی تمامی مسئولا را به چالش میکشید، به قشنگی و زیبایی. تئاتری اصفهان تئاتری بود در کشور نمونه، اما با کمالی تأسف دری تئاترا تو اصفهان بستن به روی اصلی هنر.»
گفتم که برای مصاحبه لازم است نام شریفش را بدانم. گفت: «بنده حسین رحمانیام. تویِ سمنهای مردمی فعالم و به میراث و شعر و موسیقیام علاقه دارم وگرنه خودم هنری ندارم اما سعی میکنم شنوندهی خُبی باشم.»
پرسیدم: تئاترهای ارحام صدر را هم میدیدید؟ به خامیام نگاه کرد و گفت: «بله، ما ۲۷ سال با هم رفیق بودیم، تو انجمنای ادبی هنری با هم میرفتیم، اکثری جاها که دعوتش میکردن میگفت اگه رحمانی بیاد منم میام.»
خطابش کردم که پس حتماً خاطرههای زیادی از استاد دارید. پاسخم داد: «وقتی میخواسیم بریم جلساتی هنری و ادبی، میگفت: حسین، طنزی جدید نداری؟ یه جک تعریف میکردم. میگفت: این ۱۰۰ امتیاز میارد. بعد خودش یه طنزی میگفت آ من میگفتم: حالا درسته س شوما گفتین، ولی به خدا بیستم نمی یارد! خلاصه هیچ تعارفی با هم نداشتیم، خیلی راحت بودیم.»
گفتم: از کجا با هم آشنا شدید؟ گفت: از همین انجمنای هنری. انجمنی فرهنگی ادبی هنری فرزانگان که هنوزم فعاله س و سه هفته یه بار جلسه دارن. همه اعضاش هنرمند و عالم و بندهی حقیرم هستم، اما هیچ باری علمی و هنری ندارم.» تواضعش را ستودم که توضیح داد: «آخه نمی خوام که بلوف بزنم. اما ساز همه چی دارم که اگه یکی گفت سنتور بلدم، اما ندارم بگم بیگیر و بزن. اگه کسیام گفت تار میزنم، بهش می گم بیگیر ولی شفاف بزن.» من و شاگرد و مشتریها خندیدیم.
از کشوی میز کارش، یک پوشه درآورد و گفت: «۹۰ درصد از تمامی شعرایی که برا ارحام صدر گفتن پیشی منه س. دنبالی فرصتی مناسب میگردم کتابش کنم.» گفتم: «چند شعر است؟» جواب داد: «خیلیس»
بعد، یک آلبوم آورد که پر بود از عکسهای خودش، ارحام صدر، تاج اصفهانی، محمدرضا لطفی و ... . گفتم شما که با این همه هنرمند دوستی دارید، چرا فقط عکس استاد ارحام صدر را روی در و دیوار گذاشتید؟ گفت: «چون اون صدری کار بود.»
یکی از مشتریها رو به من کرد و گفت: «خُب جایی برا گزارش اومدی خانوم، هیچ جا این اطلاعاتا درباره ارحام صدر ندارن.» گفتم: این کرامتِ ارحام صدر است آقا، که یازده سال بعد از مرگش، از پشت شیشه هم بلد است دل آدمها را شاد کند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری تئاتر هنرمند
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۱۰۲۴۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ساخت بلوکهای بتنی از شیشههای دورریز توسط استارتاپ ایرانی
یک استارتاپ محیطزیستی ایرانی در طرحی جالب از شیشههای نوشیدنی خالی که در طبیعت رهاشده بودند بلوکهای بتنی تولید کرد. - اخبار اجتماعی -
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، استارتاپ محیطزیستی جامُش در طرحی جالب از شیشههای نوشیدنی خالی که در طبیعت رهاشده بودند بلوکهای بتنی تولید کرد.
آنها با شروع این طرح در جزیره زیبای هرمز در خلیج فارس توانستهاند بخش مهمی از این زبالههای دیرتجزیهپذیر را بازیافت و زمین جزیره را پاکسازی کنند و در تلاش برای رسیدن به پسماند صفر در این جزیره شگفتانگیز هستند.
مدل تأمین مالی استارتاپها در ایران اشتباه است!/ چرا استارتاپِ شتابدهنده قادر به دریافت تسهیلات تبصره 18 قانون بودجه نیست؟پسماندهای شیشهای بدلیل وجود سیلیس میتواند جایگزین سیمان در بتن قرار گیرد. از آنجایی که تولید سیمان با استخراج منابع طبیعی و تولید گازهای گلخانه ای همراه است؛ استفاده از پودر شیشههای بازیافتی به جای سیمان علاوه بر مقرون به صرفه بودن و افزایش استحکام بتن، به حفظ محیط زیست نیز کمک میکند.
از پودر شیشه در صنایع دستی، مجسمهسازی، ساخت کاشی، سرامیک و… نیز استفاده میشود.
انتهای پیام/