نیویورک تایمز: درس های فراوان افغانستان؛ که هیچ کدام را نیاموختیم
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۱۰۲۵۰۳
« آنچه از اسناد به دست آمده واشنگتن پست در خصوص شکست رقت انگیز جنگ افغانستان و دهها سال دروغ گویی درباره آن حاصل می شود، بیانگر نکته ای بدیهی است که نشان می دهد دولت آمریکا از روراست بودن با خود، خویشتنداری می کند.
رهبران نظامی و غیرنظامی سال ها گفته اند که ماموریت بازسازی افغانستان نه تنها ممکن بلکه موفق است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
"داگلاس لوت" ژنرال ارتش آمریکا که در دولت های بوش و اوباما خدمت می کرد، در مصاحبه ای در سال 2015 با سربازرس امور بازسازی افغانستان گفت: "ما از درک اصولیِ اوضاع افغانستان کاملا ناتوان بودیم، نمی دانستیم که چه کار می کنیم."
تقریبا بلافاصله پس از سرنگونی طالبان در سال 2002، دورنمای تیره و تار از کسب هر آنچه که بتوان آن را پیروزی نامید، آشکار بود. "دونالد رامسفلد" وزیر دفاع سابق در یادداشت هایش در در بهار 2002 نوشت: "ما هرگز قصد نداریم ارتش آمریکا را از افغانستان خارج کنیم، مگر آنکه مطمئن باشیم تحولاتی رخ می دهد که تضمین کننده ثباتی است که خروج ما را ضروری می کند." این یادداشت ها که در گزارش واشنگتن پست به آن استناد شده، با درخواست رامسفلد پایان می یابد که می گوید: "کمک!"
بیش از یک سال بعد، آقای رامسفلد، که مسئول مجهزترین ارتش کره زمین بود، آشکارا گفت: "من نمی توانم تشخیص دهم که چه کسانی جنایتکار هستند."
بعد از صرف بیش از یک تریلیون دلار و 18 سال جنگ، دولت کابل هنوز بدون حمایت سربازان آمریکایی ناتوان است. ظاهرا هم شواهد چندانی وجود ندارد که خلاف این امر را نشان دهد.
یک مقام سابق وزارت خارجه آمریکا که نامش مشخص نشده است، به محققان در سال 2015 گفت: "مدت زمان لازم برای ایجاد یک دولت مقتدر مرکزی 100 سال است، که ما فاقد آن بودیم." اما پذیرفتن این که چنین هدفی دست نایافتنی است، به معنای پذیرفتن شکست است.
پس اسطوره سازی ادامه دارد، قوه جبریِ نهادینه شده همچنان دیده می شود و پنتاگون نیز مدام فرمان جابجایی نیروها را صادر می کند تا 13 هزار نظامی را در کشور حفظ کند. رئیس جمهوری ترامپ ماه گذشته خطاب به نظامیان آمریکایی در پایگاه هوایی بگرام افغانستان خاطرنشان کرد: "پیروزی در میدان جنگ همواره به شما تعلق خواهد داشت، شما مبارزان آمریکایی."
اسناد این تحقیقات نشان می دهد، یکی از اعضای سابق شورای امنیت سازمان ملل که نامش مشخص نشده، در خصوص دستورات جابجایی نظامی صریح تر بوده و گفته است: " وظیفه پیروزی نبود، شکست نخوردن بود ."
این جنگ بن بستی طولانی و خونین بوده است. از زمان آغاز جنگ، بیش از 2 هزار و 400 آمریکایی کشته و بیش از 20 هزار نفر دیگر زخمی شده اند. بیش از 38 غیرنظامی افغان کشته و تعدادی نامشخص زخمی شده اند. اکنون بیشترین بخش های کشور در کنترل طالبان بوده، افغانستان مملو از آوارگان است و تولید تریاک در آن هم چهار برابر شده است.
دولت آقای ترامپ در حال مذاکره با طالبان بوده است تا به جنگ پایان دهد، ولی چیزی برای نشان دادن ندارد. در سپتامبر گذشته، نیروی هوایی آمریکا بیش از هر ماه دیگر در تقریبا یک دهه گذشته، بمب و مهمات نظامی دراین کشور فروریخت. تلفات غیرنظامی به میزانی چشمگیر بالا است.
شکست آمریکا در افغانستان شاید از نظر برخی آمریکایی ها، شگفت انگیز باشد. ولی آمریکایی هایی که نباید به هیچ وجه شگفت زده باشند، اعضای کنگره هستند که به آغاز جنگ رای داده، بارها با تامین هزینه های مالی آن موافقت کرده و به وظیفه خود در نظارت بر تحولات جنگ، عمل نمی کنند.
"جاش هاولی" سناتوری از میسوری، در توییتی درباره این اسناد می نویسد: "این مساله واقعا شوکه آور است. سال ها و سال ها سخنان نیمه درست و دروغ گویی آشکار." اقای هاولی عضو کمیته نیروهای مسلح سنا است.
"کریستین گیلیبرند" سناتوی از نیویورک هم در نامه ای به رئیس کمیته نیروهای مسلح که خود نیز عضو آن است، نوشت: "باعث نگرانی شدید است که گزارشی از مصاحبه با مقامات آمریکایی را بخوانیم که ظاهرا در تضاد با بسیاری از موارد اطمینان خاطری است که در جلسات استماع کمیته شنیده و خاطرنشان می شد درخصوص ادامه جنگ در افغانستان استراتژی آشکار وجود داشته و پایان آن نیز مشخص است."
واقعا شوک آور و باعث نگرانی شدید است که اعضای کنگره، که ناظر بر عملکرد ارتش بوده و به گزارشات طبقه بندی شده نظیر گزارش واشنگتن پس دسترسی دارند، با آشکار شدن این اسناد متعجب شوند. گزارشی که سه سال طول کشید و دو مورد دادگاه فدرال برگزار شد، تا برای عامه مردم علنی شود.
سربازرس برای تهیه این گزارش سری که "درس های آموخته شده" نام داشت، در حدفاصل سال های 2014 و 2018 با مقامات نظامی و غیرنظامی ناظر بر جنگ مصاحبه کرد. درس های بسیار زیادی است که از جنگ افغانستان می توان آموخت: تاثیر مخرب فساد، فقدان استراتژی و مسئولیت پذیری، اطمینان خاطر رهبران نظامی و تاکید بر این که آمریکا – و نه نیروهای افغان – مسئول حوادثی هستند که در کشور رخ می دهد. اما شواهد چندانی نیست که نشان دهد دولت آمریکا این موارد را آموخته باشد.
تا زمانی که رهبران نظامی و غیرنظامی ناظر بر جنگ افغانستان اصرار کنند استراتژیشان کارآمد است، امید چندانی هم وجود ندارد که این درس ها را بیاموزند. »
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۱۰۲۵۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شکست پنجه عقاب در صحرای طبس
امروز پنجم اردیبهشت در تقویم ایرانیان سالروز شکست حمله نظامی آمریکا به ایران در طبس که سال ۱۳۵۹ هجری شمسی روی داد و رسوایی بزرگ سران کاخ سفید را در پی داشت.
واقعه طبس که از آن به عنوان قدرت امداد الهی نیز یاد میشود، شکست جدی برای سیاست خارجی آمریکا بود و حقانیت ایران اسلامی را برای جهانیان اثبات کرد.
زمانی که قشرهای مختلف مردم ایران از اقدامات جاسوسی آمریکا در سفارتخانه این کشور در تهران آگاهی یافتند، ۱۳ آبان ۱۳۵۸ دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره)، سفارت آمریکا در تهران را تسخیر کردند و اعضای آن را گروگان گرفتند. این اقدام از سوی امام خمینی (ره) مورد تایید قرار گرفت و ایشان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را «انقلاب دوم» نامیدند.
دولت «جیمی کارتر» رئیس جمهور وقت آمریکا همه تلاش خود را برای آزادی کارکنان سفارت به کار بست و هنگامی که از انواع تهدیدها و تحریمها نتیجهای نگرفتند، طرح تجاوز نظامی به خاک ایران را در دستور کار قرار دادند و سرانجام گروه ۱۳۲ نفره از نیروهای ویژه ارتش این کشور با عنوان «دلتا فورس» برای حمله به ایران و آزادی گروگانها تشکیل شد تا در یک حمله غافلگیرانه، گروگانها را آزاد کنند.
البته هدف دیگر و نیت شوم آمریکاییها ضربه به انقلاب نوپای مردم ایران بود و طبق اسناد موجود طرح پایانی شامل حمله به مراکز اقتصادی و اماکن شخصیتهای موثر و کلیدی و در نهایت کودتا با همکاری عوامل لیبرال، ضد انقلاب و جاسوسان داخل در دستور کار قرار گرفت تا در نهایت رئیس جمهور وقت آمریکا در نطقی، سقوط نهضت اسلامی را اعلام کند!
رستاخیز شنها در نیمه شب
وقتی هفت فروند هواپیمای غول پیکر c-۱۳۰ و هشت فروند بالگرد نظامی وارد حریم هوایی ایران شدند، آنچه نیروهای آموزش دیده آمریکا پیش بینی نکرده بودند طوفان شن بود که آنان را در وسیعترین بیابان ایران زمینگیر کرد.
براساس اسناد موجود هواپیماها و بالگردهای نظامی مجهز آمریکا در عملیات موسوم به «پنجه عقاب» شب پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ (۲۵ آوریل ۱۹۸۰ میلادی) از نقاط کور راداری وارد ایران شدند، اما همان ابتدا یکی از بالگردها در ۱۲۰ کیلومتری شهر راور دچار نقص فنی و مجبور به فرود شد. سرنشینان آن به بالگرد دیگری منتقل شدند و پس از طی مسافتی و با توجه به وقوع طوفان شن، دستگاه هیدرولیک این بالگرد نیز از کار افتاد ولی توانست خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز برساند.
هواپیماهای سی - ۱۳۰ و بالگردهای نظامی در محل مورد نظر واقع در صحرای طبس در تاریکی شب فرود آمدند تا از این مکان بیابانی عملیات خود را آغاز کنند، اما در حال سوختگیری بالگردها برای اجرای مرحله بعدی عملیات، یکی دیگر از آنها دچار نقص فنی شد و با از کار افتادن آن، همه برنامههای آمریکاییها به هم ریخت، زیرا با محاسباتی که انجام داده بودند، برای انجام مرحله بعدی عملیات حداقل به ۶ بالگرد نیاز داشتند.
این اتفاقات به ناو نیمیتز و از آنجا به کاخ سفید گزارش شد. کارتر دستور توقف عملیات و عقبنشینی را صادر کرد، اما نظامیان آمریکایی در طوفان شن گرفتار شده بودند. هواپیماها و بالگردها در حال برخاستن از زمین دچار مشکل شدند که یک هواپیما و یک فروند بالگرد با هم برخورد کردند و هر دو آتش گرفتند.
در نتیجه اجرای طرح با هماهنگی کارتر متوقف شد و آمریکاییها از بیم آنکه همگی در طوفان شن نابود یا اسیر شوند از فرصت شب استفاده و فرار کردند. آنان طوری برای فرار عجله کردند که کشتهها، اسناد سری و محرمانه در بالگردهای به جا مانده را باقی گذاشتند.
همان نیروهایی که طبق خلاصه طرح واحد عملیاتی سرهنگ «چارلز آلوین بکویث» قرار بود پس از طبس با تجمع در فرودگاه «پشت بادام» و با ۶ فروند بالگرد عازم نقاط کوهستانی اطراف تهران شوند و روز بعد با اتوبوسهایی که از پیش برای آنان آماده کرده بودند در ورزشگاه مجاور سفارت مستقر و سپس در یک یورش برق آسا وارد سفارت شوند و با رهایی جاسوسان و به گروگان گرفتن عدهای از دانشجویان ایرانی با همان بالگردها به محل اولیه و با هواپیماها به پایگاه اصلی خود برگردند.
پس از زمینگیر شدن نیروهای آمریکایی در صحرای طبس، گروهی از نیروهای امنیتی مامور میشوند به طبس بروند و اسناد، مدارک و اشیای به جای مانده را جمع آوری کنند، اما با کارشکنی نیروهای نفوذی داخلی، دستور حمله به این بالگردها و اشیای به جای مانده صادر میشود و چند فروند هواپیما این وسایل را بمباران میکنند که در این بمباران "محمد منتظر قائم" فرمانده سپاه یزد به شهادت رسید و شماری نیز مجروح شدند.
گفته میشود آمریکاییها حدود ۵۰ روز قبل از عملیات و ورود به طبس، صحرایی را در مصر انتخاب و صدها ساعت تمرین کردند. ژنرال جیمز وات میگوید "این عملیات سرآمدی دوباره آمریکا بر دنیاست و یک عملیات ساده نیست" همچنین هیچ راداری این عملیات را ثبت نکرد و همه توپخانهها به بهانه احتمال عملیات در غرب کشور جمع شد.
«هارولد براون» وزیر دفاع آمریکا هجدهم اردیبهشت طی گزارشی به کنگره این کشور اعلام کرد: انفجار مهمات و کمبود وقت و سوخت، تیم نجات را مجبور کرد بدون از بین بردن بالگرد و اسناد سری باقیمانده در محل، عقب نشینی کنند. وی در این گزارش افزود: طوفان شن غیرمنتظره که قبلا باعث شده بود بالگردها از یکدیگر جدا شوند، موجب سرگیجه و از دست دادن تعادل خدمه بالگرد شد.
روایت واقعه از زبان شاهد عینی
طی ۴۴ سال گذشته درباره چند و، چون حمله نظامی و پنهانی آمریکا به ایران و شکست مفتضحانه نظامیان آمریکایی در صحرای طبس بسیار نوشته و گفته شده است. این بار برای بازخوانی واقعه پنجم اردیبهشت با یکی از شاهدان عینی گفتگو کردیم.
سید حسن شکیبی که آن زمان ۲۳ سال سن داشت، به خبرنگار ایرنا گفت: آن موقع به صورت داوطلبانه و افتخاری عضو کمیته انقلاب اسلامی طبس بودم که صبح زود یک نفر درب منزل ما را زد و از من خواست سریع به کمیته بروم، چون اخوان سرپرست کمیته با من کار داشت.
اخوان بلافاصله یک خودرو سیمرغ که از واحد اکتشاف معدن زغال سنگ تهیه کرده بود را به همراه راننده و سه نفر در اختیار بنده به عنوان سرگروه گذاشت و باید به منطقه میرفتم. هیچ اطلاعی از موضوع نداشتیم و بین بچهها مطرح بود که پاسگاه رباط خان در نزدیکی صحرای طبس در محاصره قاچاقچیان قرار گرفته است، اما اخوان در گوشی به من گفت «آقای شکیبی با هواپیماهای خارجی طرفی»، خیلی خوشحال شدم و به راننده گفتم سریع حرکت کن.
آن زمان جاده یزد به طول ۴۴۰ کیلومتر خاکی بود و ۱۲۰ کیلومتر تا رباط خان و ۴۲ کیلومتر از آنجا تا محل حادثه موجهای خیلی سنگین داشت که حتی خودروهای سنگین به سختی حرکت میکردند، خودرو سواری که جای خود داشت.
قبل از ساعت هشت صبح به پاسگاه رباط خان رسیدیم، اما بعد از پرس و جو متوجه شدیم رئیس پاسگاه از مزدوران بوده و فرار کرده است. برای اینکه بیگدار به آب نزنیم چهار نفر از بچهها را در دو کیلومتری نزدیک محل حادثه مستقر کرده و به تنهایی به منطقه رفتم و بعد از بازدید برگشتم.
سه بالگرد سمت راست و دو تا سمت چپ بود و اشیایی که از دور شکل آدم دیده میشدند، تورهای استتار، بار، وسایل اتوبوسی که جلوی آنها را گرفته بودند، موتور تریل، جیپ نظامی و از این قبیل بود که از هواپیماها تخلیه کرده بودند، اما عملیاتشان ناقص مانده بود.
هیچ خبری از فردی نبود، اما یکی از بالگردها روشن بود که بعدا کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا گفته بود با آن در ارتباط بودیم و حرکات همه افرادی که وارد منطقه میشدند را میدیدیم!
بنا را بر این گذاشتیم که از داخل بالگردها بازدید کنیم، پیاده مسیر دو کیلومتری را تا محل حادثه پیمودیم و تقسیم کار کردیم هر نفر یک بالگرد را بازدید کند، هیچ خبری نبود درب انتهای بالگردها باز بود و از لحاظ نظامی هیچ خطری وجود نداشت. مقادیر زیادی اسلحه و مسلسل روی زمین ریخته شده بود و نگران بودیم خودرو شخصی در جاده بیاید و اسلحهها را بردارد.
به سمت هواپیمایی که با بالگرد برخورد کرده بود رسیدیم که در حال سوختن بود و هشت جنازه در حال سوختن بودند البته آن زمان نمیدانستیم نیروهای آمریکایی هستند، زیرا هیچ گونه علامت و نشانهای از آمریکایی بودن هواپیماها و بالگردها وجود نداشت.
بمباران بالگردها و اسناد باقیمانده
تعدادی جنگنده هم در آسمان در حال پرواز بودند و به محض نزدیک شدن ما به هواپیمای سی - ۱۳۰ آنجا را بمباران کردند که نیروها روی زمین خوابیدند و آسیبی به ما وارد نشد. با پاسگاه رباط پشته بادام یزد هماهنگ کرده بودیم که اعلام کند هیچ گونه خودرو شخصی به محل حادثه نزدیک نشود، اما برخی خودروها تردد میکردند.
جنگندهها مرتب روی آسمان دایره وار در حال پرواز بودند و با پوتین در حال نماز خواندن بودم که هنگام رکوع دیدم یکی از جنگندهها به سمت من شیرجه آمد، از وسط نماز اسلحه را برداشتم و تیراندازی کردم.
هنوز نمیدانستیم با چه کسانی طرف هستیم در حالی که به نظر توطئه بزرگی میآمد حتی تمامی پدافندها و رادارهای ۱۷ استان در ایران جمع شده بود تا پرندههایی که وارد ایران میشوند در تهران مشخص نشود.
بعدازظهر تیمسار سهرابی به عنوان فرمانده ناحیه ژاندارمری بیرجند که ژاندارمری طبس را تحت پوشش داشت با مسئول کمیته وارد محل حادثه شدند. بعد از اینکه وضعیت منطقه و مشاهدات خود را بیان کردم قرار شد در دو کیلومتری محل حادثه مستقر شده و تصمیم بگیریم. یک ساعت تا غروب مانده بود که طوفان شن در حال چرخش به سمت محل حادثه بود لذا به سمت طبس حرکت کردیم.
بعد از گذشت حدود ۱۲ ساعت از حضور ما در منطقه حوالی غروب اولین گروه اعزامی سپاه یزد شامل چهار نفر پاسدار و یک راننده با یک دستگاه سیمرغ آبی رنگ به فرماندهی شهید منتظر قائم به محل رسید.
محمد منتظر قائم که از انقلابیون دوران مبارزات علیه طاغوت و فردی بسیار باهوش بود تقاضای اطلاعات مربوط به حادثه را کرد. پس از رفتن به داخل خودرو حدود ۱۰ دقیقه سوالاتی را مطرح کرد و من همه مشاهدات خود در ۱۲ ساعت گذشته را بازگو کردم.
توقف کوتاه ما منجر به رسیدن طوفان شدید شن شد که در این موقعیت هیچ جایی قابل شناسایی نبود. قرار شد خودروهای اعزامی از طبس به محل تصمیم گیری یا پاسگاه ژاندارمری در ۴۰ کیلومتری محل حادثه بروند که ۱۵ دقیقه تلاش ما در میان طوفان باعث شد در میان غبار و تاریکی مغرب در میان هواپیماها باشیم.
منتظر قائم پیشنهاد داد به همراه وی برای خارج کردن اسناد نظامی آمریکا داخل هواپیماها برویم و پس از آزمایش ابتدایی تله انفجاری، دو نفری وارد هواپیما شدیم و مقدار زیادی اسناد جمع آوری و تحویلش دادیم.
یکی از اسناد بسته بزرگ پول تازه چاپ شده که بسته بندی شده بود. وی به محض باز کردن بسته گفت اسکناسها تقلبی بوده و توسط آمریکا به چاپ رسیده است، زیرا بنابر اطلاعاتی که دارم از ابتدای انقلاب تاکنون ما در کشور چاپ اسکناس نداشتیم.
در حال گفتگو بودیم که غرش مجدد هواپیماها که حاکی از حمله قریب الوقوع آنها بود به گوش رسید و شروع به بمباران منطقه کردند، محمد منتظر قائم بر اثر ترکش در ناحیه سینه مجروح و دست راست وی قطع شد و به مقام شهادت نائل آمد.
همچنین چهار نفر از همراهانش مجروح شدند و من به دلیل آنکه کنار جاده حالت نظامی گرفته بودم فقط برای مدت ۲۰ دقیقه دچار موج انفجار شدم. مجروحان را بلافاصله به بیمارستان سید مصطفی خمینی طبس منتقل کردیم و با اعلام نیازمندی به خون، مردم طبس با تجمع در بیمارستان مبادرت به اهدای خون کردند.
حدود ۳۰۰ نفر از شهرهای مختلف از جمله بیرجند، تربت حیدریه، فردوس، گناباد، کرمان، مشهد و یزد با مسلسل و اسلحههای سبک آمده بودند لذا در شعاع ۵۰۰ تا هزار متری اطراف، نیروها را به صورت دایره وار تقسیم بندی کردیم تا از خطرهای احتمالی پیشگیری شود.
مسافران اتوبوسی که شامل زن و مرد، سالمندان، زن باردار و کودک از یزد به سمت مشهد در حرکت بودند نیمه شب در محل حادثه توسط آمریکاییها متوقف میشوند. فرمانده عملیات تصمیم داشت این مسافران را به عنوان گروگان با خود به آمریکا ببرد و به عنوان ضامن، گروگانهای خود را از ایران تحویل بگیرند.
در حالی که دستان مسافران دور از دید محل حادثه و از پشت بسته شده بود فریاد الله اکبر، یا امام زمان و یا امام رضا (ع) به فریادمان برس سر میدادند، انفجار مهیبی در بیابان رخ میدهد که آن انفجار ناشی از برخورد بالگرد با هواپیمای نظامی بود، اما هیچکدام از مسافران صدمه ندیده بودند.
علت این برخورد، طوفان شن و به هم خوردن تعادل خلبانها بود که منجر به لغو عملیات شد. وقتی هواپیماهای آمریکایی پرواز میکنند مسافران نیز لاستیک اتوبوس را عوض کردند و با رساندن خود ابتدا به پاسگاه بین راهی و سپس طبس، موضوع را به کمیته انقلاب گزارش میدهند که منجر به اعزام ما به منطقه شد.
"محمد منتظر قائم" تنها شهید واقعه طبس
اما شهید "محمد منتظر قائم" نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان یزد روز پنجم اردیبهشت سال ۱۳۵۹ وقتی از فرود چند بالگرد آمریکایی در کویر طبس مطلع میشود، بلافاصله در محل حادثه حضور پیدا میکند تا موضوع را از نزدیک بررسی کند.
همزمان با حضور وی و همراهانش در صحرای طبس این مکان مورد حمله هوایی قرار گرفت و بعدها مشخص شد که بالگردها حاوی اسناد مهمی بودند و بنی صدر دستور داد چند بمب افکن، بالگردهای به جا مانده را بمباران کنند.
این شهید بزرگوار سال ۱۳۲۷ هجری شمسی در شهر تاریخی فردوس در شمال خراسان جنوبی به دنیا آمد و در کودکی به یزد رفت و به ادامه تحصیل پرداخت. محمد همزمان با تظاهرات ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ در صف مبارزان با حکومت شاه درآمد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به عنوان نخستین فرمانده سپاه پاسداران یزد انتخاب و مسوول تشکیل سپاه استان شد.
پیکر پاک این شهید شاخص کشور در آرامستان خلدبرین یزد دفن است.
واقعه طبس به باور صاحبنظران و شخصیتهای مختلف دارای ابعاد گوناگون است که به عنوان یک واقعه تاریخی ماندگار نزد ایرانیان و جهانیان باید از ابعاد مختلف به ویژه جنبه معنوی آن بررسی و تبیین شود.
امام خمینی (ره) پس از این واقعه فرمودند: نباید بیدار شوند آنهایی که به معنویات توجه ندارند و به این غیب ایمان نیاوردند. (چه کسی) این هلیکوپترهای آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند، ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مامور خدا بودند. باد مامور خداست... لیکن ما نباید مغرور شویم. من به ملت ایران عرض میکنم مغرور نشوید. تمام قدرت، قدرت خداست و باید به او اتکال کنید.
نظامیان آمریکایی ۴۴ سال قبل با هواپیماها و بالگردهای خود در محلی فرود آمدند که امروز با نام موزه بینالمللی استکبارستیزی صحرای طبس شناخته میشود و آنچه میتواند ابعاد این واقعه را بیش از گذشته به نمایش بگذارد، ایجاد مرکز آموزشی، سیاسی، فرهنگی و تحقیقاتی در قالب موزه است که پس از فراز و نشیبهای مختلف، عملیات اجرایی آن سال ۱۴۰۰ آغاز شد و قرار است تا سال ۱۴۰۴ تکمیل شود.
همچنین رویدادهای فرهنگی و هنری مانند رویداد ملی افول ابرهه برگزار شده که با استقبال هنرمندان سراسر کشور همراه بوده است.
صحرای طبس در فاصله ۱۳۰ کیلومتری محور طبس به یزد قرار دارد و پنجم اردیبهشت هر سال به همین مناسبت مراسمی با حضور مردم و مسئولان کشوری و استانی در محل مسجد شکر طبس واقع در محل واقعه برگزار میشود.
منبع : ایرنا
باشگاه خبرنگاران جوان خراسان جنوبی بیرجند