مهندسی معکوس در حوزه و دانشگاه
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۱۵۱۱۴۵
۲۷ آذرماه مصادف با چهلمین سالروز شهادت فردی است که پیشنهاد وحدت حوزه و دانشگاه را مطرح و از آن روز موضوع وحدت حوزه و دانشگاه همه ساله به بهانه شهادت آیت الله محمد مفتح مطرح می شود.
حضرت امام خمینی (ره) تلفیق فرهنگ دانشگاه و حوزه را سبب گسترش معارف اسلامی دانسته و تاکید داشتند که باید با کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیع تر گردد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حرکت پا به پای علم و دین تعبیری است که حضرت آیت الله خامنهای در بیان وحدت حوزه و دانشگاه به کار بردند و در ۴۰ سال گذشته خواستار تحقق این وحدت در قالب تأسیس همه دانشکدههای گوناگون در حوزه، دنبال کردن تخصصهای حوزوی در دانشگاه و بالعکس و همچنین جایگزینی صد درصد روشهای حوزه در دانشگاه و بالعکس شدند.
به اعتقاد رهبر معظم انقلاب آنچه حوزه باید از دانشگاه بگیرد، شامل تخصصگرایی و تأسیس رشتههای درسی گوناگون، توجه به واقعیات، تحول و استفاده از روشهای علمی جدید و کارساز و همچنین آینده نگری همراه با طرح و برنامه است و دانشگاه نیز باید از حوزه یاد بگیرد که چگونه در درس خواندن احساس وظیفه کند و ضمن سختکوشی در آموختن و کسب اخلاص و معنویت، به سنتهای اصیل و ارزشمند احترام بگذارد و از روشهای علمی سنّتیِ مفیدِ بومی بهره گیرد.
الزامات وحدت حوزه و دانشگاه از منظر رهبر معظم انقلاب شامل شناخت محیط طلبگی از سوی دانشگاهیان، آگاهی حوزه از نظام آموزش دانشگاهی، حضور فعّال حوزه در مسائل عمده علمی جهانی، حضور عالمانه روحانیون در دانشگاهها، ارتباط مستمر و منظم متناسب با نیاز حوزه و دانشگاه، ترویج ارزشهای معنوی و دینی در دانشگاهها و تشکیل جلسات همفکری مشترک است.
بررسی مسائل مربوط به وحدت حوزه و دانشگاه تاکنون از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته و بسیاری از صاحبنظران دانشگاه و حوزه در این زمینه نظریاتی را مطرح کرده اند اما کسانی که به صورت همزمان در این دو مرکز تحصیل کرده باشند، ممکن است تجربه های گرانبهایی داشته باشند که ره توشه ای برای علاقه مندان به علم و تهذیب باشد که می خواهند از طریق دانشگاه یا حوزه آن را کسب کنند.
مجتبی عرب مازار متولد سال ۶۶ یکی از دانشجویانی است که در سال ۸۴ وارد دانشگاه صنعتی شریف شده و پس از گرفتن مدرک کارشناسی در رشته مکانیک، همزمان با تحصیل در رشته مدیریت منابع انسانی و توسعه سازمانی همان دانشگاه در مقطع کارشناسی ارشد، از سال ۹۲ تحصیلات حوزوی را آغاز کرد و همچنان در این دانشگاه و حوزه فعالیت دارد.
وی که طلبه انتهای سطح است و سه فرزند دارد، تا هفته گذشته مسئولیت بسیج طلاب حوزه علمیه مشکات را به عهده داشته در سال ۸۷ مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه شریف بوده و اکنون مدرس حوزه علمیه مشکات و دارالحکمه است و مسئولیت بخش دانشگاهی بنیاد نهضت را به عهده دارد و عضو هیات مدیره حوزه علمیه عملیه نهضت نیز می باشد.
حوزه علمیه مشکات ویژه طلابی است که از دانشگاه فارغ التحصیل شده و پس از اخذ مدرک کارشناسی، کارشناسی ارشد و یا دکتری به دروس حوزوی مشغول می شوند.
عرب درباره علت ورودش به حوزه علمیه به خبرنگار معارف ایرنا گفت: من برای خودم یک ماموریت کاری مشخصی را در فضای کار برای انقلاب اسلامی در نظر داشتم که به حوزه فرهنگ بسیار نزدیک باشد و به اقتضای همین مساله، کارشناسی و کارشناسی ارشد را در همین چارچوب دنبال می کردم.
وی افزود: من بسیاری از کارها را برای حرکت کلی انقلاب و کشور دنبال می کنم که معادل آن در یک رشته مشخصی وجود خارجی ندارد و باید مسیری را برای خودم تعریف کنم تا چیزی که متناسب با بخشی از نیازمندی های آن کار است را برای من تامین کند.
این مدرس حوزه اضافه کرد: من همواره تلاش کردم تا در این مجموعه ارتباط خود را در محیط دانشگاه شریف و حوزه علمیه حفظ کنم و بر همین اساس معتقدم دیدن و دانستن بعضی رشته ها مانند علوم انسانی در دانشگاه ها لازم است ولی کسانی که می خواهند در راستای این ماموریت کار کنند و در فرهنگی اثرگذار باشند که به معنای اعم آن است و به گفته رهبر معظم انقلاب، فضای تنفسی جامعه است، باید یک پایگاه معرفتی برای خود کسب کنند که این پایگاه، دانش دین است که در حوزه متبلور است.
وی افزود: البته همه آن چیزی که ما می خواهیم در مسیر حوزه علمیه نیست و در آنجا نیز اشکالاتی وجود دارد. کسی که با این نگاه ماموریت محور به حوزه می رود باید در آنجا به دنبال افزونه هایی برای تحصیل حوزوی و طلبگی باشد. مثلا حوزه به تنهایی ارتباط با مردم را فراهم نمی کند یا تسلط به اجتهادهای کلان دینی مثل منظومه اندیشه امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب را تامین نمی کند و ما باید برای این موارد برنامه داشته باشیم.
عرب مازار اظهار داشت: به نظر من آن هویتی که در جامعه باید چنین نقش آفرینی کند، هویت طلبگی است و خاستگاه معرفتی این هویت باید یک خاستگاه دانش دینی باشد که حوزه است. الیته آن حوزه ای که فضای دانشگاه و نخبگانی را می فهمد و با آن ارتباط دارد و دانشگاهیان نیز او را بیگانه نمی بینند.
ذره ای پشیمان نیستم
برخی معتقدند که تحصیل در حوزه پس از گرفتن مدرک کارشناسی یا کارشناسی ارشد از دانشگاه، کاری بیهوده است و از طرف دیگر ممکن است برخی از دانشگاهیان پس از ورود به حوزه از تحصیل خود در دانشگاه پیشمان شوند چون می توانستند پس از اخذ دیپلم وارد حوزه شوند ولی حجت الاسلام عرب مازار ذره ای از دانشگاه رفتن خود پشیمان نیست.
این کارشناس مذهبی گفت: بنده به عنوان یک طلبه معتقدم که در مسیر یک زایش تمدنی هستیم و به سوی تمدن نوین اسلامی در حرکتیم و در مرحله زایش تمدنی شاهد بحران ناکارآمدی ساختارها و رویه ها هستیم. یعنی نه دانشگاه کارکرد لازم را برای جریان سازی در مسیر انسان پروری و ایجاد دانش و دانش افزایی دارد و نه حوزه ای که هنوز خود را با این فضا تطبیق نداده است.
وی افزود: در چنین فضایی انسان هوشمند انقلابی باید بتواند به هر شکلی حداکثر استفاده از این مسیری را داشته باشد که وجود خارجی ندارد و محیط دانشگاه برای من از نظر فهم عینیت های حقیقی انقلاب اسلامی بسیار مفید بوده است.
عرب اضافه کرد: کسی که از ابتدا به حوزه بیاید، راه دسترسی به چنین چیزهایی برای او خیلی سخت است. ما مسائلی مانند مشکلات اقتصادی، اجتماعی و رسانه ای در زندگی مردم یا بحث نفوذ در بدنه حاکمیت و در سطح نظام را داریم که چنین مسائلی با یک جا نشستن و خواندن اخبار حاصل نمی شود و اگر کسی از نزدیک آنها را لمس نکرده باشد، نمی تواند این مشکلات را به خوبی درک کند.
وی از ضرورت فعالیت دانشجویان و طلاب در تشکل ها سخن گفت و افزود: مسائل و معیارهایی در فضای تشکیلاتی و صحنه های دانشگاه و حوزه وجود دارد که هر جایی یافت نمی شود و آموزش های رسمی و سیستم های رسمی در حوزه و دانشگاه نمی تواند چنین تجربه هایی را ارائه دهد.
دانشگاه مبدا همه تحولات است
عرب مازار اشاره ای هم به بیانات امام خمینی(ره) درباره وحدت حوزه و دانشگاه کرد و گف: سخن امام(ره) بسیار دقیق است. چون به وحدت دانشگاه و حوزه اشاره کردند و نه توحید حوزه و دانشگاه. توحید یعنی یکی کردن دانشگاه و حوزه در حالی که وحدت یعنی یکی شدن در مسیر و قرار نیست یکی از این ها در این میان از بین برود.
وی افزود: امام(ره) فرمود دانشگاه مبدا همه تحولات است. البته باید به ادامه این سخن نیز توجه کنیم که فرمود چه دانشگاه علوم قدیمه و چه دانشگاه علوم جدیده. یعنی یک مبداء برای همه تحولات در کشور وجود دارد که آن جریان پویای جوانانه اهل فضلی است که می توان در حوزه و دانشگاه پیدا کرد؛ نه فقط در حوزه یا فقط در دانشگاه و باید فضائلی در کنار هم جمع شود تا این تحولات بوجود بیاید و کسی که این مسیر را انتخاب می کند، باید تلاش کند تا این جامعیت را در خود محقق کند.
این پژوهشگر مذهبی اضافه کرد: محیط دانشگاه آورده های بسیاری دارد ولی من از تمام درس های مکانیک دانشگاه شریف استفاده مستقیم نمی کنم. چون معتقدم در مرحله زایش تمدنی هستیم و کسی که نمی خواهد یک مهندس معمولی یا طلبه مرسوم شود، باید مسیرهای پیچیده تری را طی کند و بتواند از دانشگاه و حوزه به موقع استفاده کند تا مسیرهای جدیدی ایجاد شود.
انتخاب حوزه یا دانشگاه؟
برخی از دانش آموزانی که دوره متوسطه را به پایان می رسانند در یک دو راهی قرار می گیرند که در دانشگاه قدم بگذارند یا وارد حوزه شوند یا این که پس از اخذ کارشناسی، تحصیلات خود را در حوزه ادامه دهند. به اعتقاد عرب مازار امروز مشاوران می توانند راهنمایی های خوبی برای این دسته از افراد داشته باشند.
این استاد حوزه دوباره از مسیر تمدنی سخن گفت و اظهار داشت: هر چه تعداد افرادی که می خواهند این مسیر را طی کنند، بیشتر باشد همچون گام نهادن در میدان مین در شب های عملیات است. یعنی باعث می شود افراد بعدی راحت تر بتوانند در این مسیر گام بردارند.
وی افزود: شرایطی که اکنون موجود است، خیلی بهتر از دورانی است که من طی کردم. چون در آن زمان تصمیم برای چنین انتخاب هایی سخت بود ولی امروز در کنار دانشجویان مشاورانی وجود دارد که همین مسیر را طی کرد ه اند و تجربه هر دو فضا را دارند و می توانند تشخیص دهند کسی که به دنبال انتخاب است، پایگاه خود را حوزه قرار دهد یا دانشگاه.
البته به گفته این فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف مسیرهای میانه به تدریج راه خود را باز می کنند و به حوزه دانشجویی یا دوره های تحصیلی جنبی دروس حوزوی به عنوان پدیده اشاره کرد.
عرب مازار گفت: اینها کمک می کند مسیری که وجود نداشت، خلق شود و انسان آن فضا را بچشد. اگر تجربه های انباشته گذشته ما در وحدت حوزه و دانشگاه مورد بررسی قرار گیرد آن زمان متوجه می شویم که نظریه وحدت ساختاری تا چه اندازه می تواند موثر باشد. یعنی نهادی که هم حوزه باشد هم دانشگاه مانند دانشگاه مام صادق(ع) یا موسسه امام خمینی(ره) پا به عرصه می گذارد و تجربه ای است که می توان آن را لمس کرد اما باید دید خروجی آن چه بوده است.
وی افزود: تجربه دانشگاهیانی که به حوزه آمدند یا حوزویانی که در امتداد حوزه به دانشگاه رفتند یا موفقیت ها و شکست های آنان به ویژه مشاورانی که هر دو فضا را به خوبی می شناسند، برای کسانی که می خواهند در این عرصه وارد شوند، بسیار مفید خواهد بود.
مهندسی معکوس برای حوزه
عرب مازار زمان ورود دانشجویان یا دانش آموزان به حوزه های علمیه را مشروط دانست و گفت: این مساله به وضعیت و شرایط افراد بستگی دارد. برخی افراد بهتر است از همان ابتدا یعنی پس از دیپلم به حوزه بیایند ولی برخی حتما باید دانشگاه را طی کنند.
وی افزود: البته نکته مهم این است که تصویر افراد نسبت به حوزه و دانشگاه چیست. برخی تصور می کنند طلبه فقط یک روضه خوان است در حالی که کار اصلی او این است که وارث پیامبران است. یعنی نظام های اجتماعی در یک محله، شهر یا کشور یا فضای علمی نیاز به امتداد دستگاه ولایت دارد و طلبه می تواند تاثیرگذار باشد.
این پژوهشگر مذهبی اضافه کرد: بنابر این یک طلب هم روضه می خواند و هم درس و پژوهش و تدریس هم دارد. ممکن است تصور کسی از حوزه این باشد که باید انسان اخلاقی شود. در حالی که محصول جانبی حوزه این است. تصویر صحیحی از کارکرد دانشگاه و حوزه ندارند و باید در ابتدا این تصویر روشن شود که طلبه چه کاره است و آن وقت مسیر را به کمک مشاوران، مهندسی معکوس کنند.
وی تاکید کرد: به این نکته هم توجه داشته باشیم گزینه ای که به صورت ۱۰۰ درصد همه مطلوب های ذهنی ما در آن جمع باشد، وجود ندارد. یعنی هرچند فضای حوزه یک فضای بسیار پربرکتی است که انسان احساس نورانیت و کمک به ارتقاء دین خدا و انقلاب می کند ولی باید بدانیم هر جایی ضعف هایی دارد که باید ببینیم چگونه می توان این ضعف را برطرف کرد.
به دنبال تکلیف باشیم
عرب مازار افزود: افراد نباید به دنبال هدف های خود باشند بلکه به دنبال تکلیف باشند. اگر تکلیف ما حضور در حوزه است به تکلیفمان عمل کنیم. گاهی برخی افراد به دنبال اهداف خود هستند ولی نه در حوزه موفق می شوند و نه در دانشگاه. به همین دلیل چنین افرادی درس دانشگاه را به خوبی نمی خوانند و از حوزه نیز بازمی مانند در حالی که چنین کاری اتلاف عمر است.
وی اضافه کرد: بسیاری از دانشجویان مشورت می کنند تا درس دانشگاه را رها کرده و طلبه شوند و سفارش من به این افراد این است که درس خود را تا مقطع کارشناسی به پایان برسانند و از فضای دانشگاه و کارهای تشکیلاتی و انقلابی استفاده کنند و با کسبب تجربه، دانش خود را در میدان عمل افزایش دهند و با یک دانش انباشته وارد حوزه شوند و هیچ تاخیری هم محسوب نمی شوند.
برچسبها وزارت علوم تحقیقات و فناوری مشکات حوزه علميه آموزش و پرورش ناحیه نوآوری دانشگاه شریف دانشگاه هامنبع: ایرنا
کلیدواژه: وزارت علوم تحقیقات و فناوری مشکات حوزه علميه آموزش و پرورش ناحیه نوآوری دانشگاه شریف دانشگاه ها وزارت علوم تحقیقات و فناوری مشکات حوزه علميه آموزش و پرورش ناحیه نوآوری دانشگاه شریف دانشگاه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۱۵۱۱۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معمای علیت معکوس/ اگر آینده بر گذشته تاثیر گذارد!
خبرگزاری علموفناوری آنا- هدا عربشاهی: مفهوم «واقعگرایی موضعی» (local realism) یکی از مباحثی است که بسیاری از فیزیکدانان را جذب میکند. واقعگرایی موضعی یا واقعگرایی محلی از ترکیب دو مفهوم «موضعیت» (locality) و «واقعگرایی» (realism) زاده میشود. موضعیت، عقیدهای است که بیان میکند اشیای دور برای تعاملکردن به واسطه فیزیکی نیاز دارند و «واقعگرایی» معتقد است که حالتی عینی از واقعیت وجود دارد. اینمیان، تعداد روبهرشدی از متخصصان رویکرد جایگزینی را پیشنهاد میکنند که «علیت معکوس» (Retrocausality) نام دارد و این فرضیه را مطرح میکند که کنشهای کنونی میتوانند بر رویدادهای گذشته تاثیر بگذارند، بهاینترتیب هم اصل موضعیت و هم واقعگرایی را حفظ میکنند. این مفهوم رویکرد جدیدی برای درک علیت و همبستگیها در مکانیک کوانتومی ارائه میکند و علیرغم برخی انتقادها و سردرگمیها، بهعنوان توضیح معتبری که بهطور بالقوه از اصول بنیادی نسبیت خاص محافظت میکند، شناخته میشود.
تاثیر آینده بر گذشته!
اصل موضعیت و کنش از راه دور- غیرموضعی یا غیرمحلی- بهعنوان اساس تمام مفاهیم فیزیک شناخته میشوند. اصل موضعیت که در فیزیک کلاسیک تکامل یافته است تاکید میکند که یک شیء مستقیما فقط تحت تاثیر محیط پیرامونش قرار میگیرد. اما بهنظر میرسد که اثرات کوانتومی این اصل را نقض میکنند یعنی به روشی که در فیزیک کلاسیک یا تجربه روزمره، مشابهش وجود ندارد میتوانند ماهیتی غیرموضعی داشته باشند. از این نقض، پدیده دیگری باعنوان کنش شبحوار از راه دور زاده میشود که تاکید میکند یک شیء را میتوان بدون تعامل فیزیکی، تغییر، حرکت یا تحت تاثیر قرار داد. پس، کنش از راه دور، تعامل غیرموضعی اشیای از هم جداشده در فضا را نشان میدهد. ریشههای درهمتنیدگی کوانتومی و علیت معکوس در جایی از این پدیده پنهان شدهاند. مسئله علیت کاملا مشخص است و بیان میکند که هر معلولی ناشیاز علتی است. حال میخواهیم ببینیم اگر محدودیتهایی را که علیت بر ما تحمیل میکند بشکنیم و روند علیت را معکوس فرض کنیم چه اتفاقی رخ میدهد؟ و اگر بهجایاینکه کنش تعیینکننده واکنش باشد واکنش بتواند کنش را تعیین کند نتیجه چه خواهد بود؟ بهدیگرسخن، اگر جای علت و معلول و کنش و واکنش عوض شود و اگر بهجای اینکه گذشته بر حال و آینده اثر بگذارد، آینده بر گذشته تاثیر بگذارد چه میشود؟ در نگاه اول و دستکم براساس فیزیک کلاسیک چنین اتفاقی غیرواقعگرا و غیرممکن بهنظر میرسد. اما براساس اصل علیت معکوس همهچیز ممکن است. اما برای درک این مفهوم نخست باید معنی علیت را درک کرد: علیت تاثیری است که ازطریقش یک رویداد، فرآیند، حالت یا شیء به تولید رویداد، فرآیند، حالت یا شیء دیگری کمک میکند و بهعبارتی، علت مسئول معلول است.
پیکان زمان
زمان پدیدهای است که بیان میکند اثر یک رویداد را فقط بعد از وقوع آن رویداد میتوان احساس کرد، یعنی علت مقدم بر معلول آن است. پس میتوان گفت که پیکان زمان اولین چیزی است که برای دستیابی به علیت معکوس نیاز داریم و درواقع، برای درک بهتر علیت و علیت معکوس باید بدانیم که زمان چگونه پیش میرود. درکل، سهنوع پیکان زمان وجود دارد که عبارتاند از: ۱- پیکان ترمودینامیکی زمان که جهت زمانی را نشان میدهد که در آن آنتروپی افزایش مییابد. آنتروپی را میتوان معادل بینظمی دانست. این افزایش آنتروپی (بینظمی) برابر است با افزایش اتلاف انرژی و سازگار با فرایند برگشتناپذیر و اصل نابرابری گذشته و آینده. ۲- پیکان روانشناختی زمان که جهتی است که در آن احساس میکنیم زمان میگذرد و درواقع، جهتی است که در آن گذشته را به یاد میآوریم اما درکی از آینده نداریم. ۳- پیکان کیهانشناختی زمان که جهت زمانی را نشان میدهد که عالم در آن در حال انبساط پایدار است.
براساس هر سه نوع پیکان زمان، علت همیشه مقدم بر معلول است و این گذشته است که بر آینده اثر میگذارد.
اما علیت معکوس (اگر وجود داشته باشد) بهدلیل ماهیتش متفاوت است و همهچیز را وارونه میکند. بهعبارت دیگر، تصمیمی که در زمان حال گرفته میشود میتواند بر چیزی در گذشته تاثیر بگذارد. بیایید این مفهوم را با استفاده از شعری که در سال ۱۹۲۳ در وصف نسبیت گفته شده توضیح دهیم. شعر میگوید:
زن جوانی برایت نام بود که سرعتش خیلی بیشتر از نور بود
روزی بهروشی نسبیتی راه افتاد و یک شب قبلش بازگشت
این شعر که نقض هر قانون موجود در فیزیک کلاسیک است دقیقا مفهوم همان کاری است که علیت معکوس میکند.
اما همانطورکه گفته شد براساس قانون دوم ترمودینامیک، انرژی و گرما بهطور برگشتناپذیری به سمت یکنواختی متمایل میشوند. بهعبارتی دیگر، هیچ فرایند ترمودینامیکی وجود ندارد که با گذر زمان با افزایش آنتروپی (بینظمی) همراه نباشد. به بیانی ساده، هر جا مقدار آنتروپی افزایش داشته باشد، نشان میدهد که زمان به سمت آینده میل کرده است. اما علّیت معکوس، یا علیت بازگشتی، مفهومی از علت و معلول است که در آن معلول از نظر زمان مقدم بر علت خودش است و رویداد متاخر بر رویداد قبلاز خودش تاثیر میگذارد و به نوبه خود قانون دوم ترمودینامیک را میشکند. اما علیت معکوس اولین چیزی نیست که قوانین فیزیک کلاسیک را نقض میکند، بهطوریکه موارد دیگری چون نسبیت و مکانیک کوانتومی هم برای به چالش کشیدن نظریات کلاسیک معروفاند.
علیت معکوس، مفهومی پیشرفته است که همزمان با درک آن، مفاهیم دیگری چون کنش شبحوار از راه دور و درهم تنیدگی کوانتومی به همان اندازه اهمیت پیدا میکنند. کنش شبح وار را نخستینبار آلبرت اینشتین ارائه کرد و درهم تنیدگی کوانتومی پدیدهای فیزیکی است که زمانی رخ میدهد که گروهی از ذرات ساخته میشوند، برهمکنش میکنند یا مجاورت فضایی را با یکدیگر اشتراک میگذارند، به گونهای که حالت کوانتومی هر ذره در گروه را نمیتوان مستقل از وضعیت ذرات دیگر توصیف کرد، حتی زمانی که ذرات در فاصله بسیار دور، حتی میلیاردها سال نوری، از هم جدا میشوند. برایمثال، اگر دو الکترون در حالت همدوس باشند، حتی وقتی میلیاردها سال نوری از هم فاصله دارند، میتوانند همگام باقی بمانند، زیرا بینشان هنوز یک موج نامرئی شرودینگر وجود دارد که هر دو را به هم متصل میکند. پس، تغییر روی یک الکترون بهطور همزمان بر الکترون دیگر تاثیر میگذارد و بهاینترتیب، اطلاعات منتقل میشود.
طبق نظریه کوانتومی، قبل از مشاهده، یک الکترون نه به بالا و نه پایین میچرخد بلکه در هر دو حالت چرخش بالا و پایین وجود دارد. اما بهمحضاینکه مشاهده میشود، تابع موج فرو میریزد و ذره وارد حالت قطعی میشود.
استفان هاوکینگ، فیزیکدان انگلیسی میگوید: «مشاهدات، حالتهای نهایی سناریوهای مختلفی از عالم را تعیین میکنند. از درون عالم، نگاه از بالا همان علیت عادی است. درحالیکه علیت معکوس، مثل چشمانداز از نگاه فرشتهای است که از بیرون عالم مینگرد.»
بعضی دانشمندان بر این باورند که در مفهوم علیت معکوس مشکلی وجود دارد، زیرا انتخاب اینکه کدام رویداد علت است و کدام معلول مطلق نیست، بلکه به ناظر مربوط است. در مفهوم فلسفی، جمله معروف اول مرغ بود یا تخممرغ، نمونهای از این وضعیت است. جان جی. کرامر، فیزیکدان هستهای آمریکایی، بیشتر عمر خودش را صرف حل معمای علیت معکوس کرده است و تاکنون روشهای پیشنهادی مختلفی را برای ارتباط کوانتومی غیرمحلی (غیرموضعی) یا علیتی معکوس بررسی کرده و همه آنها را ناقص یافته است.
علیت معکوس کوانتومی
تهدید کوانتومی به مسئله موضعیت (اینکه اجسام دور برای تعامل به واسطه فیزیکی نیاز دارند) از استدلالی نشأت میگیرد که جان بل، فیزیکدان اهل ایرلند شمالی در دهه ۱۹۶۰ بیان کرد. بل آزمایشهایی را در نظر گرفت که در آن دو فیزیکدان فرضی به نامهای آلیس و باب، هریک ذرات را از یک چشمه مشترک دریافت میکنند. سپس، هریک از آنها تنظیمات متفاوتی را برای اندازهگیری را انتخاب میکنند و بهاینترتیب، برای هر تنظیم اندازهگیری، نتیجهای را ثبت میکنند. آنها این اندازهگیریها را بارها تکرار میکنند و درنهایت به فهرستی از نتایج دست مییابند.
بل متوجه شد که مکانیک کوانتومی پیشبینی میکند که همبستگیهای عجیبی در این دادهها وجود دارد. بهنظر میرسید که این همبستگیها به این نکته اشاره میکردند که انتخاب آلیس برای محیط اندازهگیری تاثیر جزئی غیرموضعی بر نتیجه باب دارد و برعکس. حتی اگر آلیس و باب سالهای نوری از هم فاصله داشتند بازهم این تاثیر وجود داشت و باعث میشد نتایج باهم همخوانی داشته باشند. اما در ذهن اینشتین، این تاثیر رخ نمیدهد و نتایج اندازهگیری باب و آلیس اغلب باهم اختلاف دارند. این توافق یا عدم توافق، که همبستگی نامیده میشود، علامتی است که به یک آزمایش اجازه میدهد درباره واقعگرایی موضعی تصمیم بگیرد و از اینرو، گفته میشود که استدلال بل برای نظریه نسبیت خاص آلبرت اینشتین که بخش اساسی فیزیک امروزی است بهمثابه تهدید است.
چالش آزمایشهای بل
سال ۲۰۲۲ جایزه نوبل فیزیک برای انجام آزمایشها با فوتونهای درهمتنیده، اثبات نقض نامساویهای بل (آزمایشهای بل) و علم اطلاعات کوانتومی پیشگامانه به آلن اسپکت، جان اف کلازر و آنتون زیلینگر اعطا شد. آلن اسپکت، فیزیکدان فرانسوی، در آزمایشی توانست تنظیمات اندازهگیری را پس از خروج یک جفت درهمتنیده از منبع خودش تغییر دهد بهاینترتیب، تنظیماتی که هنگام انتشار وجود داشت برخلاف آزمایشهای بل نمیتوانست روی نتیجه تاثیر بگذارد. جان کلازر، فیزیکدان آمریکایی هم دستگاهی ساخته است که میتواند دو فوتون درهمتنیده را همزمان ساطع کند و هریک را سمت فیلتری که قطبش آنها را آزمایش میکند، روانه کند. نتیجه این آزمایش هم نقض آشکار آزمایشهای بِل و همسو با پیشبینیهای مکانیک کوانتومی است.
همانطورکه گفته شد بل معتقد بود انتخاب آلیس برای محیط اندازهگیری تاثیر جزئی غیرموضعی بر نتیجه باب دارد که براساس یافتههای دانشمندان برنده نوبل فیزیک ۲۰۲۲ این عقیده نقض میشود. این درحالی است که مدلهای علیتی معکوس پیشنهاد میکنند که انتخابهای اندازهگیری آلیس و باب از همان چشمه اولیه یعنی خاستگاهی در گذشته، بر خواص ذرات تاثیر میگذارند. بهاینترتیب، میتوان این همبستگیهای عجیب را بدون شکستن نسبیت خاص اینشتین، توجیه کرد.
انتهای پیام/