دربارۀ «کامی»
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۱۸۴۵۷۶
ایسنا/اصفهان مستند «کامی» با حضور میترا ابراهیمی، کارگردان این اثر در روز پایانی برگزاری جشنواره سینما حقیقت در اصفهان اکران و نقد شد.
هامون شیرازی، منتقد این نشست، شامگاه 29 آذرماه در پردیس سینمایی سیتی سنتر، پس از قرائت شعر زیبایی که کامیار شاپور، آن را در سال 1356 سروده بود، از میترا ابراهیمی خواست که تاریخ ساخت این فیلم را بیان کند و او گفت: از اسفند 1393 فیلمبرداری را شروع کردم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ابراهیمی در پاسخ به این سؤال که چگونه توانستید کامیار شاپور را پیدا کنید، اظهار کرد: همه دوستانم میدانستند که من دنبال کامیار میگردم و در یک نمایشگاه نقاشی، کسی به من خبر داد که کامیار میخواهد با تو صحبت کند. باور نمیکردم تا اینکه تماس گرفت و با هم قراری گذاشتیم. همه گفتند که او بسیار منزوی است و نمیآید، بار اول هم نیامد اما بالاخره او را پیدا کردم و یک سال تمام با او رفتوآمد داشتم تا به من اعتماد کند.
وی ادامه داد: در این یک سال هیچ حرفی درباره علاقهام به فروغ فرخزاد، مادر او نزدم و همین باعث نزدیکی بیشتر ما شد. کامیار شاپور، شخصیت ویژهای داشت اما هر جا میرفت به چشم یادگار فروغ و پرویز شاپور به او نگاه میشد و این برایش آزاردهنده بود.
شیرازی با بیان اینکه مستند «کامی» به شخصیت کامیار نزدیک نمیشود و همچنان او را شخصیتی گنگ در ذهن ما باقی میگذارد از ابراهیمی خواست دراینباره صحبت کند. کارگردان مستند کامی توضیح داد: حین ضبط فیلم خیلی از دوستان به من میگفتند این سؤال و آن سؤال را از کامیار بپرس اما کامیار اولویت من بود نه فیلمم و به همین دلیل به زندگی شخصیاش ورود نمیکردم مگر اینکه خودش حرفی دراینباره بزند. دوست نداشتم سؤالی بپرسم که آزارش بدهد.
ابراهیمی درباره روند انتخاب تهیهکننده و تدوینگر مستند «کامی» گفت: وقتی این کار را شروع کردم آدم شناختهشدهای نبودم. فیلم یکبار تا مرحله تدوین رفت اما علاقهای به آن نداشتم و دوست داشتم که مستانه مهاجر آن را تدوین کند. بهواسطه یکی از دوستان در گروهی با پیمان قاسمخانی آشنا شدم او راشها را دید و گفت میتواند با خانم مهاجر صحبت کند شاید او نظارت بر تدوین کار را بر عهده بگیرد. وقتی مستانه مهاجر راشها را دید گفت که میخواهم شخصاً آن را تدوین کنم و فیلم به کمک او خیلی بهتر شد. پیمان قاسمخانی نیز بعد از دیدن این نسخه گفت که میخواهم تهیهکننده کار باشم چراکه من با هزینه شخصی آن را ساخته بودم و از پس مخارجش برنمیآمدم.
یکی از مخاطبان از کارگردان «کامی» پرسید چرا ساخت فیلم شما اینهمه سال طول کشید؟ و ابراهیمی پاسخ داد: کامیار شاپور فقط 10 روز به من فرصت فیلمبرداری داد و گفت بیشتر از این حوصله شما را ندارم. تا سال 94 دو روز دیگر هم اضافه شد و درنهایت ما فقط 12 روز فیلمبرداری داشتیم اما مشغله خانم مهاجر موجب شد که تدوین کار طول بکشد. ضمن اینکه باید 30 ساعت راش را به 60 دقیقه فیلم تبدیل میکردیم و این کار سختی بود. بههرحال آرزو داشتم که قبل از فوت کامیار شاپور فیلم آماده شود اما فرصت نشد.
وی درباره موسیقی فیلم خود نیز اظهار کرد: دوست داشتم مستندم به سینما حقیقت برسد و به همین خاطر همهچیز را رها کردم تا فقط فیلمم در این جشنواره حضورداشته باشد. به خاطر زمان کم مجبور شدم که از موسیقی انتخابی استفاده کنم اما موسیقی فیلم در حال ساختهشدن است و میخواهیم فیلم را برای جشنوارههای خارجی هم بفرستیم.
کارگردان مستند «کامی» شیوۀ پژوهش درباره شخصیت مستند خود را چنین شرح داد: فروغ را میشناختم و به خاطر فروغ دنبال کامیار میگشتم اما وقتی دیدم که او خودش یک شخصیت ویژه است دیگر همهچیز برایم تغییر کرد. خانواده فروغ یا اطلاعاتی درباره کامیار نداشتند و یا نمیخواستند این اطلاعات را به من بدهند البته من هم به آنها نگفته بودم که قصد ساخت فیلم را دارم. با کامیار شاپور هم یک سال رفتوآمد کردم و بعد پیشنهاد ساخت فیلمی درباره خودش را دادم. او گفت که جز تو به کس دیگری اجازه نمیدهم و بعد با آقای کیکاووسی که فیلم به او تقدیم شده صحبت کرد و گفت که میترا با بقیه فرق دارد. بهاینترتیب توانستم بیشتر اطلاعات لازم را از او بگیرم.
ابراهیمی تأکید کرد که نمایش سبک نقاشی کامیار شاپور به درخواست خود او تنها بخش سانسور شده این فیلم است.
کارگردان مستند کامی یادآور شد: بزرگترین دغدغه من این بود که کامیار دیده شود. وقتی او نمایشگاه برگزار کرد به شاعری که کامیار به او علاقه داشت زنگ زدم و از او برای حضور در نمایشگاه دعوت کردم اما پیغام دادند که شما به خاطر فیلم خودت میخواهی این شاعر را دعوت کنی نه به خاطر کامیار! ایکاش آدمهای دقیقتری باشیم.
شیرازی، در پایان این نشست شخصیت کامیار شاپور را به محمود گلابدرهای تشبیه کرد و گفت: برای هنر و ادبیات کشور که سرمایههای آن دارند یکییکی پر پر میشوند افسوس میخورم. کامیار شاپور شعرها و نقاشیهای نابی دارد که اگر به او اهمیت داده میشد قلهای مثل پدر و مادرش داشت.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری کامیار شاپور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۱۸۴۵۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جای خالی آقای حرف حساب
«یک زبان دارم دوتا دندان لق/ میزنم تا میتوانم حرف حق»؛ بیتی آشنا که روی جلد نشریه «گلآقا» خودنمایی میکرد و حالا این نشریه و این بیت تبدیل به نوستالژی شدهاست. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، «یک زبان دارم دوتا دندان لق/ میزنم تا میتوانم حرف حق»؛ بیتی آشنا که روی جلد نشریه «گلآقا» خودنمایی میکرد و حالا این نشریه و این بیت تبدیل به نوستالژی شدهاست. دهه 70 و اوایل دهه 80، مخاطبان «گلآقا» هفته به هفته برای خریدن شماره جدید هفتهنامه انتظار میکشیدند؛ یک انتظار شیرین و شاد برای خواندنِ طنزهایی که به مسائل و مشکلات جامعه کنایه میزد و برای دقایقی آنها را میخنداند. امروز، 11اردیبهشتماه، بیستمین سالروز درگذشت زندهیاد کیومرث صابری فومنی، همان «گلآقا»ی آشناست؛ مردی که تأثیری انکارنشدنی بر جریان طنز و طنزپردازی پس از انقلاب داشت. «گلآقا» در سالهایی که تصویرسازی و کاریکاتور خیلی رواج نداشت، در هر شماره کاریکاتور یکی از مسئولان را روی جلد میبرد. این یک نوع خطشکنی بود که بعدها دیگر نشریات هم در همین مسیر حرکت کردند. «گلآقا» با شناختی که از جامعه داشت بدون اینکه حریمشکنی کند، در چهارچوب حرکت و نقد میکرد. از این رو مخاطبان این نشریه طیف گستردهای داشتند و محتوای آن مطالب عامپسند و نخبهپسند را دربر میگرفت.
«گلآقا» در شناسایی نیروهای جوان هم نقش زیادی داشت. این نیروها بعدها وارد فضای رسمی طنز و رسانه شدند. آخرین شماره هفتهنامه گلآقا» در دوازدهمین سال انتشارش در دوم آبان 1381 منتشر شد. زندهیاد صابری فومنی در سال 1370 پس از انتشار اولین شمارههای هفتهنامه «گلآقا»، تعدادی از آنها را برای رهبر انقلاب فرستاد تا نظر ایشان را که زمانی با یکدیگر همکار بودند، جویا شود. رهبر انقلاب هم در پیامی به تاریخ 27 تیر ماه 1370 برای گلآقا نوشتند: «ادعا نمیکنم که کار شما کامل و بیعیب است؛ اما با ملاحظه اجمالی شمارههای «گلآقا»، امید هرچه بهتر شدن و کاملتر شدن آن را دارم. طنز صادق و دلسوزانه باید همه نقاط معیوب، بهخصوص آنها را که کمتر به چشم میآیند و آنها که بیشتر به علم و اطلاع همگان از آن نیاز هست، هنرمندانه ببیند و بنمایاند. امروز جامعه و نظام انقلابی ما با دشمنانی روبهروست که همه ابزارهای محسوس و نامحسوس را برای ضربه زدن و جریحهدار کردن مردم و نظام و انقلاب به کار میبرند. برای آگاه کردن ذهن مردم از خدعه دشمن، چه وسیلهای از طنز هنرمندانه و شیرین و زیرکانه، بهتر و کاریتر؟ انشاءا... شما و همکارانتان موفق باشید».
اردیبهشت ماه دو سال پیش مستندی از شبکه مستند سیما به نام «روزگار گلآقایی» ساخته محمدحسن یادگاری پخش شد؛ مستندی که پس از آن چندبار دیگر هم بازپخش شد. «روزگار گلآقایی» پرترهای از یک شخصیت محبوب و تأثیرگذار است که مردم هنوز هم طنزها و کاریکاتورهای خاطرهانگیز نشریهاش را به یاد دارند. در ادامه ،گفتوگوی ما را با محمدحسن یادگاری، کارگردان این مستند میخوانید.
لطفا درباره این که چه اتفاقی باعث شد به سراغ ساخت مستند «گلآقایی» بروید توضیح دهید؟
در دوران کودکی مخاطب پر و پاقرص «بچهها گلآقا» بودم و همین موضوع باعث شد به سراغ ساخت این مستند بروم. یکی دونفر از استادان من در حوزه ارتباطات که با مرحوم صابری آشنایی داشتند، به من کمک کردند تا با گروهی از کاریکاتوریستها و نویسندههای قدیمی طنز ارتباط پیدا کنیم. بعد از آن با آقای ناصر فیض دراین باره مشورت کردم و ایشان که شبکه همکاران «گلآقا» را میشناختند و با استاد صابری مراوده داشتند، به ما کمک کردند. بهتدریج با تعداد زیادی از دوستان و همکاران ایشان آشنا شدیم و حمایتی که افراد از ما میکردند، باعث میشد نفرات بعدی هم به جمع ما اضافه شوند. در نهایت با حدود 25نفر از یاران «گلآقا» گفتوگو کردیم که نامشان هم در فیلم هست.
در خلال گفتوگوها و دیدارهایتان با این افراد، نکتهای بود که شما را تحت تأثیر قرار بدهد؟
درزمان ساخت این مستند و با شنیدن گفتوگوها لحظه به لحظه بیشتر شیفته شخصیت آقای صابری فومنی شدم. استاد صابری دانش و تجربه زیادی داشتند و توانایی تعامل با همه جناحها و سلیقهها را داشتند؛ چیزی که امروز کم داریم؛ یعنی افراد بابینشی که بتوانند با چنین دید وسیعی با همه در ارتباط باشند و همه را به تعامل وادار کنند، این شخصیت ها خیلی کم هستند. این ویژگی آقای صابری بود و ما سعی کردیم در مستند هم این ویژگی را برجسته کنیم. از آن طرف وقتی فیلم پخش شد همه جناحها و گروه های سیاسی به آن واکنش مثبت نشان دادند و این برای ما اتقاق خوبی بود.
جالبترین بازخورد چه بود؟
روز اکران فیلم، هم هادی حیدری، کاریکاتوریست اصلاحطلب آمده بود و هم دکتر حدادعادل. هر دو هم راضی از سالن بیرون آمدند.
ساخت مستند «روزگار گلآقایی» چقدر زمان برد؟
پژوهش فیلم حدود دو سه ماه و فیلمبرداری و تدوین هم تقریباً 5، 6ماه زمان برد؛ یعنی یک فرآیند 8، 9ماهه شد. ما ساخت مستند را در سال 1399 شروع کردیم که سال 1400 به پایان رسید و اردیبهشت 1401 به پخش رسید.
منبع: خراسان
انتهای پیام/