نمیخواهم تاریخمصرف داشته باشم
تاریخ انتشار: ۲ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۲۱۱۰۴۲
خبرگزاری آریا - روزگاری است که «هرکسی نغمه خود خواند و بر صحنه رود... ». یک زمان استادان موسیقی که هرکدام صاحب سبک بودند بیم آن داشتند، که نکند موسیقیای اجرا کنند که به موسیقی اصیل ما لطمهای وارد شود. یا ساز را به گونهای بنوازند که به ساحت نوازندگان بزرگ بربخورد اما امروز شرایط به گونهای دیگر رقم خورده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گفتوگو را با آلبوم «افسانه چشمهایت» آغاز میکنیم که بتازگی منتشرشده است؛اثری به آهنگسازی شما و خوانندگی علیرضا قربانی و همایون شجریان که بیانگر گونهای متفاوت از موسیقی ایرانی است. در ابتدا بگویید چه انگیزهای سبب شد از حضور دو خواننده در این کار استفاده کنید؟علاقه من به موسیقی به دوران نوجوانیام برمی گردد و البته در این زمینه پدر و مادرم حمایتهای بسیاری داشتهاند. پدرم فارغالتحصیل رشته نقاشی ازدانشگاه هنرهای زیبای تهران بود و یکی ازبرجستهترین نقاشان معاصرایران است؛ درواقع بهتراست بگویم مشوق اصلی من درانتخاب این مسیر هنری و ورودم به دنیای موسیقی، پدرم بوده است. مادرم هم علاقهمند به هنرموسیقی است و در گذشته تنبک مینواخت و آوازمیخواند. پدرم آرزو داشت دراتریش تحصیل کنم و یک موزیسین حرفهای شوم وخوشحالم که که موفق شدم. به عقیده من اگر خانواده راهنما و مشوق فرزندانشان درمسیرهنر نباشد آن فرزند راه سخت و طولانی را طی خواهد کرد. من ابتدا نواختن ساز تار و فراگیری موسیقی ایرانی را درمحضر استاد کیوان ساکت آغاز کردم و بعدها وارد دانشکده موسیقی شدم، اما براین تصمیم بودم تحصیلات خود را خارج از کشور دنبال کنم بنابراین به کنسرواتوارکومیتاس در کشور ارمنستان رفتم و درآنجا با فضاهای جدید موسیقی و آهنگسازی آشنا شدم. ارمنستان نقطه آغاز مسیرموسیقایی من بود و موسیقی را بهصورت جدی دنبال کردم و شب و روزم به آموختن و تمرین گذشت. بعد از مدتی کوتاه، استادم تکلیف کرد درطول هفته به تماشای دو- سه کنسرت بروم و گزارشهای آن را ارائه کنم. او تأکید داشت این کاردر یادگیری موسیقی و آهنگسازی بسیار کمک خواهد کرد و تأثیرگذاراست. این موضوع موجب شد تا ناخودآگاه با ژانرهای مختلف موسیقی چون مدرن، اپرا، قدیمی و کلاسیک آشنا شوم. کشورارمنستان رویکرد و نگاه مدرنی به هنر دارد و ازهمین رو نسبت به بسیاری از کشورهای اطرافش حتی اروپای مرکزی پیشرفتهتر است. در ارمنستان موسیقیهای قدیمی کمتراجرا میشود و تلاششان معرفی و اجرای موسیقیهای مدرن قرن است. من درآنجا فضاهای بسیار مختلف موسیقی را تجربه کردم و به دیدن چند اپرا رفتم. حتی برخی از کنسرتها با حضور چند خواننده اجرا میشد. در واقع ایده چندخوانی از سالها پیش در موسیقی کلاسیک غربی یا موسیقی پاپ و راک غربی وجود داشت واین موضوع از همان زمان در ذهن من شکل گرفت و سالها براین هدف بودم آن را در کشورم اجرا کنم. البته پیش از انقلاب هم چند خوانی در ایران اجرا شده بود. اشتیاق داشتم این کار را انجام بدهم چرا که هم برایم هیجانانگیز بود و دیگر اینکه خلأ آن را در موسیقیمان احساس میکردم. در مراسم رونمایی آلبوم «افسانه چشم هایت» گفتم هر کسی که پروژهای را شروع میکند طبعاً به دنبال بهترینها خواهد بود و دوست دارد از آنجا کارش را آغاز کند. من نیز دوست داشتم در این پروژه بهترین خوانندهها حضور داشته باشند. بنابراین از آنجا که به نظر من سبک و سیاق آوازخوانی علیرضا قربانی و همایون شجریان بسیار به هم نزدیک است تلاش کردم که این دو خواننده در این پروژه حضور داشته باشند. ابتدا با علیرضا قربانی صحبت کردم و این پیشنهاد مطرح شد و بعد از آن با همفکری یکدیگر انتخاب اول ما همایون شجریان بود
. با این حساب باید گفت «افسانه چشم هایت» به نوعی ماحصل سالها تحصیلات شما در اتریش و ارمنستان است. به نظر خودتان آیا در این زمینه موفق بودهاید؟بله. قطعاً موفق بودهام و با انتقاداتی که وجود داشت اینگونه تصور میشد بسیاری از موزیسینها دوست داشته باشند جای مهیار علیزاده باشند و جای بسی خوشحالی و شکرگزاری است که بانی و مؤلف این پروژه بزرگ من هستم و توانستم از حضور دو خواننده بزرگ ایران چون همایون شجریان وعلیرضا قربانی بهره ببرم
. چرا تصور میکنید خیلیاز موزیسینها علاقهمند بودند جای شما باشند و این کار را برای اولین بار انجام میدادند؟صرفاً نه در جهت اولین بودنها؛ اولین یا چندمین بار برایم مهم نیست اتفاقاً طی سالهای اخیر در وادی هنر باب شده هر کسی که کاری انجام میدهد میگوید اولین یا بزرگترین پروژه را انجام داده است اما من به این دلیل میگویم که اصولاً خوانندههای مطرح هر کشور، مورد توجه آهنگسازان هستند و تلاش میکنند برای بیشتر شنیده شدن کارهایشان با این خوانندهها همکاری داشته باشند. وقتی یک خواننده مطرح با شما همکاری میکند طبعاً کارتان بسیار شنیده خواهده شد اما وقتی دو خواننده باشد چندین برابربیشتر شنیده میشود یعنی علاوه بر اینکه طرفداران همایون شجریان این کار را دنبال میکنند، طرفداران علیرضا قربانی هم این آلبوم را میشنوند و حتی کسانی که مخاطب کارهای من هستند به سراغ این آلبوم خواهند رفت. یک تعداد هم هیچ علاقهای به شنیدن این نوع موسیقی ندارند و طرفدار موسیقیهای پاپ، راک و... هستند اما به دلیل کنجکاوی این آلبوم را گوش خواهند کرد بنابراین طبعاً هر آهنگسازی دوست دارد مؤلف چنین کاری باشد
. در نشست رونمایی این آلبوم هم اشاره کردید انسانهای جاهطلب به دنبال بهترینها و بیشترینها هستند و این تصور در اذهان ایجاد میشود که مهیارعلیزاده آهنگساز بلندپروازی است.نظر شما در این باره چیست؟من انسان بلندپروازی هستم و همه این را میدانند. بهتر است بگویم مهیارعلیزاده در زمینه هنر و کارش قطعاً انسان بلندپرواز و نترسی است و این خصلت خوب یا بد ازهمان دوران کودکی در من وجود داشته است. 19سال سن داشتم که کنسرتی بیکلام درحوزه هنری برگزار کردم. آن زمان گیتار مینواختم و در شب اجرا، از استاد کیوان ساکت خواهش کردم درکنار من تار بنوازند. البته به غیر ازصدای تار و گیتار، درامز، کمانچه و دیگر سازها نیز اجرا میشد. هدف خاصی از اجرای این برنامه نداشتم اما همان زمان هم خیلیها تلاش کردند مرا از اجرای این کار منصرف کنند.عدهای هم که از اعضای گروه بودند، بسیار تشویقم کردند، چرا که توانسته بودم با توجه به شرایط آن دوره کنسرتی بیکلام و البته تلفیقی برگزار کنم.به این سبب که آن زمان در کنار هم قرار دادن سازهای غربی و سنتی مخالفان بسیاری داشت؛ شاید گروه موسیقی «اوهام» با آن طرفداران بسیارش نمیتوانست چنین کنسرتی برگزار کند. به یاد دارم حتی هشدار دادند اگر یک مقدار صدای گیتار بالاتر برود برق سالن را قطع خواهند کرد. درواقع این بلندپروازی همیشه در من بوده و از آن لذت میبرم اما در شروع کارم همیشه با خودم میگویم چرا این کار را انجام دادم و دچار استرس و دلهره میشوم اما به محض اینکه پروژه به اتمام میرسد به دنبال یک بلندپروازی دیگر میروم
. و اگر موفق نشوید؟اهمیتی ندارد. مهم این است که اندیشهای را که در ذهنم دارم به سرانجام برسانم
. حتی اگر بازخورد آن در جامعه منفی باشد؟ما یک جامعه داریم به نام «ایران» و هراتفاقی هم که در فرهنگ و هنر ما تبلور پیدا می کند از درون همین جامعه نشأت میگیرد وزاییده تفکر و اندیشه اجتماع ما است اما درفرهنگ و هنر کشورهای مختلف دنیا این نگاه وجود ندارد و توجه یا عدم توجه انتشار یک اثر هنری یا خوب بودن و بد بودن آن از دیدگاه اجتماع آنها مورد اهمیت نیست. من نیز براین نظرم باز خورد یک کار در جامعه دلیلی بر موفق بودن یا نبودن آن نیست. به عنوان مثال حمید هیراد یا دیگر خوانندههای موسیقی پاپ کارهای بسیار منتشر کردهاند اما آیا همه این کارها خوب بوده؟ یا همه قطعاتی که محسن چاووشی منتشر کرده ایرادی ندارد؟ البته محسن چاووشی از خوانندههای مورد علاقه من است و کارهایش را بسیار دوست دارم، منظورم این است تمامی خوانندگان پرطرفدار ما ممکن است قطعات خوب یا بد داشته باشند اما دلیل برآن نیست که اگر کار موفق نباشد از جامعه طرد شوند؛ سنگ محک یک اثر خود آن اثر است نه تعداد فروش یا باز خورد آن از اجتماع. مثالی دیگر میزنم. یک کنسرت موسیقی چندین هزار مخاطب دارد اما یک رسیتال پیانو که بیانگر یک کارجدی در موسیقی و فرهنگ و هنر ما است ممکن است تعداد کمی مخاطب داشته باشد اما دلیلی برآن نیست که آن موسیقی دیگر نباید اجرا شود. به نظر من موفقیت یا شکست برای خود مؤلف است اما من نسبت به آثارم به این نتیجه رسیدهام که موفق بودهام و اگر غیر از این بود قطعاً همان اواسط کار ادامه پیدا نمیکرد
. کارنامه هنری شما از «حریق خزان» تا «افسانه چشمهایت» هر کدام بیانگر اتفاق و نگاه خاص مهیار علیزاده در حوزه آهنگسازی است، چه کارهایی که با مهران مدیری انجام داده اید - که البته انتقاداتی هم به صدای آقای مدیری به عنوان یک خواننده بوده است- چه کارهایی که با حضور دوآهنگساز یا دو خواننده در یک آلبوم جمعآوری کردهاید. هدف از این شاخه به آن شاخه پریدنها چیست؟ این تجربه کردنهای متفاوت برای اثبات چه چیزی است؟بهتراست بگویم حوصلهام سر رفته است؛ فضای جامعه موسیقی ما یکنواخت شده و اتفاق تازهای رخ نمیدهد تا مرا سر شور و شوق بیاورد. من دچار دگرگونی ذهنی شدهام و به دنبال نوشتن یا خلق یک موسیقی تازه میگردم. روح آدمهای شهر من خسته است و به رنگ خاکستری است و این ناامیدیها و تیرگیها را در زندگی و در رنگ لباسها و اتومبیلهایشان قابل دیدن است. یک پدیده هیجانانگیز برای من اتفاق نمیافتد، بنابراین سعی میکنم با اینگونه کارها خود را سرگرم کنم.اما در مورد همکاری با آقای مهران مدیری باید بگویم چندان اتفاق عجیبی نیست من از نوجوانی ایشان را دوست داشتم و به نظرم مهران مدیری شخصیتی کاریزماتیک دارد و به همین سبب این همکاری شکل گرفت
. قطعاً به عنوان یک آهنگساز معیار یک خواننده خوب یا بد را بهتر میدانید.اگر بخواهیم به لحاظ آکادمیک بررسی کنیم باید بگویم نزدیک به هزاران نفر در زمینه موسیقی آوازی تحصیل کردهاند و این جرأت را به خود میدهند که روی استیج بروند و بخوانند اما از این تعداد چند نفرخواننده خوب هستند! فرقی هم نمیکند چه ژانری باشد سنتی یا پاپ! ناگفته نماند درحال حاضر ژانرهای موسیقی ما آنقدر به هم نزدیک شده است که تفکیک کردن آنها بسیار مشکل است و تنها میتوان گفت درحال حاضر حمیدرضا نوربخش موسیقی سنتی میخواند. از این تعداد خواننده که مسیرکلاس و دانشگاه را طی کردهاند و بعد آن ورک شاپهای مختلف برگزار کردند و امروز به جایگاه خوانندگی رسیدهاند شاید تعدادشان به 20 نفر هم نرسد اما در مقابل، آن 980 نفر هم خواننده هستند و مهران مدیری هم یکی ازهمان خوانندگان است. مدیری آرتیست بسیار خوب و باسوادی است و آگاه به مقوله هنر، او شعر و موسیقی را بهخوبی میشناسد و به عنوان یک آهنگساز نسل امروز ایران میگویم دانشی که مهران مدیری از موسیقی دارد 95 درصد از موزیسینهای ما ندارند. اگر هم روی استیج ترانههای خوانندههای لس آنجلسی را میخواند سلیقه شخصیاش بوده و میتوانم بگویم خوانندگی او کاملاً دلی است و موسیقی را بهصورت آکادمیک نیاموخته است
. یعنی از روی دل یا عشق و علاقه به خوانندگی برای شما آهنگساز کفایت میکند؟بله، من از روی علاقه شخصیام این کار را انجام دادهام و اگرهم فرصتی دوباره پیش آید این همکاری ادامه خواهد داشت. درحال حاضر 4 ترک با صدای مهران مدیری ضبط کردهام که بهزودی منتشر میشود
. در صحبت هایتان اشاره داشتید ازفضای جامعه دل آزرده و خسته هستید؛ این دل آزردگی به چه سبب است؟در هیچ کجای دنیا فضای موسیقی مانند کشورما آنقدر مسموم و غیرقابل تحمل نیست و این فضای مسموم را خود هنرمندان ما ایجاد کردهاند و بهتراست بگویم در هیچ کجای دنیا مانند هنرمندان موسیقی ما یا هر شاخه هنری دیگر کسی پیدا نمیشود که پشت سر یکدیگر و علیه هم حرف بزنند و مصاحبه کنند. در هیچ کجای دنیا مانند ایران، فضای جامعهاش ناآگاه و فاقد فهم هنری نیست تا هر کسی به خود اجازه بدهد بعد ازچند روز یا چند ماه آموختن موسیقی، وارد دنیای حرفهای موسیقی شود و آلبوم تولید کند! این ناآگاهی و بیدانشی درتمامی بخشها دیده میشود از آهنگساز، نوازنده و خواننده گرفته تا تهیه کننده و صدابردار. آن هم کشوری که میگویند در فرهنگ و هنر پیشتاز و پیشرو است
. این رقابت وحسادت از چه چیزی نشأت میگیرد؟صحبت درباره این موضوع باید به لحاظ جامعه شناسی بررسی شود و من نمیدانم این عقده شکل گرفته در هنرمندان ازکجا نشأت گرفته است. بگذارید خاطرهای بگویم، 10 ساله بودم که آموختن موسیقی را آغاز کردم هر روز که از کلاس درس به خانه میآمدم به مادرم میگفتم فلان شخص پشت سر یک نفر صحبت کرد. به یاد دارم یک روز شخصی به کلاس استاد کیوان ساکت آمد و در مقابل ما شاگردان شروع به غیبت یکی از استادان کرد. آقای ساکت به آن شخص اشاره کردند این نوع خطاب کردن نادرست است و باید آن شخص را آقا خطاب کنید. پیش از کنکور هنر، برای آموختن زیباشناسی ردیف موسیقی در کلاس استاد مجید کیانی ثبت نام کرده بودم که 14 جلسه بود. به ایشان درود میفرستم، استاد کیانی هنرمندی بسیار فرهیخته و از بااخلاقترین اساتید موسیقی ایران هستند. در آن کلاس شاگردان استاد، پشت سر آقای ساکت بد و بیراه میگفتند و مایه تعجب و تأسف بود. منظورم از بیان این خاطرات فضای متشنج و خاکستری هنرمان است و بهتر است بگویم از همان آغاز متوجه شدم، فضای موسیقی مسموم به این رفتارها و اخلاقها شده است. این هنرمندان میخواهند نادانستههایشان را اینگونه جبران کنند اما خارج از ایران هنرمندان سرشان به کار خودشان است و به تولید و تألیف میپردازند. امیدوارم روزی برسد از این افکار مسموم فاصله بگیریم و بیشتر به فکر تولید و اعتلای فرهنگ و هنر باشیم نه تخریب دیگران
. در مصاحبهای اشاره داشتید «نوازندهای که تازه دو سال است ساز به دست گرفته از اساتید قدیمی انتقاد میکند و بد و بیراه میگوید... تا با درست کردن حاشیه خودی نشان بدهد» پس شما این فضاهای مسموم را تجربه کردهاید.این صحبت درمورد حافظ ناظری بود البته شناخت بسیاری از ایشان ندارم اما نوع پاسخ گویی حافظ در مقابل اساتید موسیقی چون هوشنگ کامکار را نمیپسندیدم. من ازخانوادهام و زندگیام آموختم که به پیشکسوتان و بزرگترها احترام بگذارم، فرقی هم نمیکند یک هنرمند باشد یا یک آرایشگر یا هر حرفه دیگر؛ آنچه مهم است او عمرش را پای کارش گذاشته و مویی سفیده کرده است. قطعاً حافظ ناظری هم دوست ندارد کسی به پدرایشان استاد شهرام ناظری بیاحترامی کند و انتقاد به پدرش را با این نوع ادبیات بیان کند. بعد از آلبوم «افسانه چشمهایت» نقدهای بسیاری به این کار بود. یک تعداد ازاین منتقدین 48 ساعت بعد از انتشار آلبوم در حالی که شاید 3 بار هم کار را گوش نکرده بودند در فضاهای مجازی بد و بیراه میگفتند. اصولاً این صحبتها برایم خیلی اهمیت ندارد و مثل برخیها نیستم که بگویم «نقدهای خوب را میخوانم و استفاده میکنم». نگاه من به موسیقی چیزدیگری است و موسیقی را یک پدیده میدانم که در ذهنم خلق میشود. اثری که مهیارعلیزاده با دوخواننده طی 6 سال تلاش و با ارکسترهای شناخته شده و اشعار زیبا تولید کرده و یک پروژه هنری بزرگ محسوب میشود کاری نیست که کسی بخواهد در مدت 48 ساعت آن را نقد کند و قطعاً این صحبتها از سر ناآگاهی بوده است. من مخالفتی با نقد ندارم و براین باورم هر پدیدهای در جهان انتقادپذیراست منتهی باید به درستی پرداخته شود. اگر کسی میخواهد موسیقی «افسانه چشمهایت» را نقد کند باید پارتیتور من را بخواند تا بداند موسیقی چگونه در کنار شعر«افسانه» نیما یوشیج قرار گرفته و این منظومه زیبا را بیان میکند و درآن چه اتفاقاتی رخ داده است؟ حرکت ارکسترهای زهی و بادی چه بوده است؟ اگر میخواهند نقد ادبی بنویسند باید با اشعار شاعران بویژه نیما و اخوان آشنا و آگاه باشند. اگر اعتراض یا انتقاد به بخش آوازخوانی دارند باید با کارنامه هنری علیرضا قربانی و همایون شجریان آشنا باشند. یک تعداد از همین دوستان در مراسم رونمایی آلبوم انتقاد داشتند که چرا علیرضا قربانی و همایون آوازخوانیشان در اوج بوده است. خواهشم از مخاطبان و منتقدان موسیقی این است در کنار آثاری که علاقهمند هستند کمی هم کارهای ارکسترال و اپرا گوش کنند. در اوج خواندن یک خواننده نشان از یک کار بد نیست و در دنیا هم مرسوم است. این نوع آواز خوانی به تشخیص من آهنگساز بوده و قطعاً بدون فکر و اندیشه انجام نشده است
. با توجه به سبک آوازی علیرضا قربانی و همایون شجریان که هر دو خواننده موسیقی سنتی هستند آیا میتوان انتظار داشت آوازخوانی آنها در سبک اپرا باشد؟اوج و فرود صدا در اپرا وجود دارد و خاستگاه اپرا در کشورهای غربی است اما منظور من این نیست که به موسیقی کلاسیک غربی نزدیک شویم. صدای خوانندگان ما نیز این قابلیت را دارد
. در این نوع آوازخوانی یا تحریرهای خیلی بالا، آیا سلیقه خوانندهها هم مدنظر بوده است؟خیر! صفر تا صد این کار به سلیقه و اختیارخودم بوده است. البته همایون شجریان 10 درصد مخالف این سلیقه بود و دوست داشت بعضی از قطعات یک پرده پایینتر خوانده شود. قطعاً این کار سبب میشود خواننده در اجرای تحریرها تواناتر باشد و مشکل کمتری پیش میآید تا آنکه در اوج بخوانند، اما نظر من چیز دیگری بود و نت به نت قطعات این آلبوم با آگاهی نوشته شده است. البته نمیگویم اشتباهی در آن وجود ندارد شاید در یک جاهایی میتوانستم پایین تر بنویسم
. اگر امروز تصمیم به چنین ایدهای داشته اید آیا بازهم به همین سلیقه نوشته میشد؟نمیدانم شاید این کار را نمیکردم به هر حال این آلبوم برای 6 سال گذشته بوده است اما هنوز هم اشتیاق دارم و بازهم از حضور دو خواننده بهره خواهم برد و مطمئناً مسیر دیگری را انتخاب میکنم
. البته برخی از همین منتقدان بر این نظر بودند دوئت یا همخوانی همایون شجریان و علیرضا قربانی در واقع یک دوئل یا به رخ کشیدن قدرت صدای خوانندهها به یکدیگر است.خیر. تصور نادرستی است و زاییده افکار پوپولیستی است. توانایی آوازخوانی همایون شجریان بر کسی پوشیده نیست همچنین علیرضا قربانی. با نگاه به خطوط آوازی متوجه قرار گرفتن اشعار خواهید شد و حرفی را که شاعر بیان میکند و میگویم «فریاد بزن...»من با زبان آواز بیان کردهام و در موسیقی روایی وجود دارد. در برخی از نقدها هم آمده بود «افسانه چشمهایت» اولین آلبومی است که به لحاظ آنالیزموسیقی نمره کامل را میگیرد به این دلیل که مهیار علیزاده با داشتن دو اهرم بزرگ موسیقی و آشنا به تواناییها و کارنامه این دو هنرمند، توانسته کاری تولید کند که تکراری نیست و با «افسانه چشمایت» موسیقی جدیدی را به موسیقی ایران وارد کرده که پیش از این وجود نداشته است
. شاید هم مخاطبان همایون شجریان و علیرضا قربانی این انتظار را نداشتند که کاری شبیه یک اپرای ایرانی اجرا شود؟این دلهره در من وجود داشت و این روزها را هم پیشبینی میکردم حتی از یک سال قبل با هر دو عزیز صحبت کردم و مطلع بودند. به همایون جان گفتم اگراین آلبوم منتشر شود انتظار استقبال از «رگ خواب» یا «چرا رفتی» را نداشته باشید. همایون میدانست چه کاری انجام داده است و قبول داشت این آلبوم یک ژانر کاملاً متفاوت است. علیرضا قربانی عزیز هم همینطور و میدانستند قطعاً نقدهای بسیاری خواهد بود. البته من ساختارشکنی نکردهام و دوست داشتم موسیقی تولید کنم که در ذهنم وجود دارد. در ترک «پریشان خیال» بخش ابتدایی آن بهصورت کرال است و بعد آن همایون میخواند و خیلی واضح است که عموم مردم دوست نداشته باشند اما مطمئنم به مرور زمان مخاطبان خود را پیدا خواهد کرد و علاقهمندان به صدای همایون و علیرضا قربانی مجاب میشوند این موسیقی را گوش کنند تا با این فضاها آشنا شوند
. اشاره کردید مردم این نوع موسیقی را نمیپسندند آیا معرفی این سبک کاری به جامعه زود نبود؟آلبوم «حریق خزان» هم با کر شروع میشود وقتی این اثر منتشر شد مردم آشنایی چندانی با این سبک کاری نداشتند اما آرام آرام علاقهمند شدند و امروز «حریق خزان» در ذهن مردم رخنه کرده است. جوان ایرانی از زمانی علاقهمند به آواز ایرانی شد که علیرضا قربانی «بی قرار» را خواند اثری که بهصورت الکترونیک تنظیم شده و تا به امروز چنین کاری نداشتهایم. بعد از آن هم همایون شجریان در همکاری با سهراب و تهمورس پورناظری «کولی» را خواند
. خوانندههای ما آگاه هستند و میدانند سلیقه و ذائقه موسیقایی مخاطب امروز تغییر کرده و این تغییرات در آثار همایون شجریان، علیرضا قربانی و دیگر خوانندگان و آهنگسازان کاملاً مشهود است.چه دلیلی دارد همایون شجریان مانند پدرش استاد محمدرضا شجریان آواز بخواند؟ چرا باید مخاطب موسیقی این انتظار را داشته باشد؟ میراثی که همایون از پدرش به یادگار حفظ کرده اخلاق و صدای شجریان است اما قطعاً همایون دیدگاه هنری متفاوتی دارد. اگر قرار باشد همایون مانند استاد شجریان بخواند کار اصلی آن وجود دارد یا اگر قرار باشد علیرضا قربانی در این آلبوم باردیگر «حریق خزان» را تکرار کند چه کاری است یک بار انجام شده است.من مهیار علیزاده به عنوان یک آهنگساز باید روبه جلو حرکت کنم تا برای کسانی که درپشت سر ما حرکت خواهند کرد افقهای تازه خلق شود و بگویم شما هم میتوانید کاری بسازید که همایون شجریان و علیرضا قربانی در کنار هم بخوانند
. یکی از موضوعاتی که مورد نقد قرار گرفت بحث اشعار این آلبوم است. ابتدا بگویید ارزیابی شما درانتخاب شعر چیست و مهیار علیزاده چقدر با شعر آشنا است؟همانقدر که به شعر علاقهمندم در انتخاب اشعار نیز وسواس بسیاری دارم و میدانم چه شعرهایی در مخاطب اثرگذاراست و این حساسیتها در کارهایم اثبات شده است.شعری که انتخاب میکنم ابتدا باید تأثیر آن را در خود ببینم و بعد انتخاب شود. درکارهای سفارشی هم همینقدر وسواس دارم.اگر شعری پیشنهاد شود که روی آن موسیقی کار شود و نتوانم روی یک مصرع آن آهنگ بگذارم کار را ادامه نخواهم داد
. اگر در انتخاب اشعار وسواس و حساسیت دارید و شعر را میشناسید چرا این اتفاق در آلبوم «افسانه چشمهایت» به وجود آمد و شعر شاعری دیگر به نام استاد ابتهاج معرفی شد؟ بعد از آن هم پاسخ دادید این کار را در اینترنت جستوجو کرده اید. به نظر شما این پاسخ توجیه پذیراست؟هیچ تعمدی در این کار نبوده و یک اشتباه کاملاً سهوی است و هیچ کدام از ما متوجه آن نشدیم. استاد ابتهاج یا دیگر شعرای بزرگ ما اشعار خارج از کتاب هم داشتهاند. نمیدانم اولین بار این شعر را درکجا دیدم اما خیلی دوست داشتم موسیقیای روی این شعر بنویسم و به دنبال متن کامل آن بودم که در اینترنت جستوجو کردم و دیدم در چندین سایت به نام استاد معرفی شده بود. دیگر مطمئن شده بودم شاعر این کار آقای ابتهاج هستند. من در آلبومهای مختلفی که تولید کردهام از اشعار شناخته شده استاد بسیار استفاده کردهام و فکر نمیکنم بعد از استادان محمد رضا لطفی و محمد رضا شجریان در بین آهنگسازان امروز کسی بیشتر از من روی اشعار استاد ابتهاج کار کرده باشد. اتفاقاً وقتی این تِرک را ساختم در آلمان به منزل استاد رفتم و حتی به ایشان عرض کردم بزودی یکی - دوتا از کارهای شما منتشر خواهد شد. عدهای هم انتقاد داشتند چرا از ایشان اجازه نگرفتهام و باید بگویم استاد ابتهاج منعی در استفاده از اشعارشان نگذاشتهاند. زمانی هم که «ارغوان» را ساختم با ایشان در این باره صحبتی نکردم و بعد که منتشر شد خبر دادم. اما کسی که میخواهد با این ادبیات بگوید مهیارعلیزاده اشعارش را در اینترنت جستوجو میکند یا من را نمیشناسد یا نا آگاهی خود را اعلام عمومی کرده است. شعر «افسانه» نیما یا همان ترک «پریشان خیال» یک منظومه طولانی است که 20 روز، روی آن وقت گذاشتم و مصرع به مصرع آن را به گونه ای انتخاب کردم که معنای آن تغییر نکند؛ شاعر دوم آن بعد از نیما من هستم (با خنده)؛ بنابراین اگر کسی در مورد انتخاب این اشعار نقدهای نادرست بیان کند مشخص است که خصومت شخصی دارد و با این انتقادهای نابجا میخواهد نام خود را بر سر زبانها بیندازد. همچنین انتقاداتی که به اشعار علیرضا کلیایی بود که بازهم نمیدانم مشکل فنی آن چیست. گویا این دوستان اصلاً کار را با دقت گوش نکردهاند. من درمراسم رونمایی این آلبوم هم گفتم تصنیف ابتدایی با «میروم تا که فراموش کنم چشم تو را...» آغازمی شود و در پایان به «بازآی دلبرا که دلم بیقرارتوست...» به اتمام میرسد و انتخاب و چیدمان بسیار مشکلی بود. یا در شعر«افسانه چشم هایت» به آقای کلیایی اصرار کردم شعری بگوید که درآن به «حریق خزان» اشاره شده باشد درآنجا که گفته میشود«تو حریقی و خزان بود که پایان من است...» که نوستالژی و ارجاعی به آلبوم «حریق خزان»است یا ترک آخر «بازآی دلبرا که دلم بیقرارتوست...» نیز اشاره به همین آلبوم دارد. بهتر است بگویم هنوز هم به آثار گذشتهام وابستگی دارم و همه آثارم روایتی از دوران زندگی من است
. «پریشان خیال» یا «افسانه» نیما یوشیج که قطعه دوم کار است، از نگاه مخاطب گویا آغازگر این آلبوم است. کاری نشأت گرفته از همان آموزههای تحصیلی در خارج و به نوعی اجرای یک اپرای ایرانی است. چطور شد تصمیم گرفتید این منظومه عاشقانه و طولانی را تقطیع کنید و به دو ترک «پریشان خیال» و «حیرانی» نامگذاری شده است؟«افسانه چشم هایت» درواقع مقدمه این آلبوم است و همانطور که اشاره کردید «پریشان خیال» داستان عاشقی «افسانه» و «عاشق» است که در این قطعه به یکدیگر میرسند. ابتدا راوی که همان گروه کر است داستان را با «در شب تیره، دیوانهای، کو...» شروع میکند و بعد از آن عاشق (همایون شجریان) و افسانه (علیرضا قربانی) از عشق خود میگویند وادامه این دیالوگها در ترک بعدی «حیرانی» گفته میشود. اما چون احساس کردم بخش موسیقایی کار سنگین شده است کار به دو بخش و با ریتمی متفاوت شروع میشود. ناگفته نماند بسیار دوست داشتم ترک سومی هم از همین منظومه «افسانه» در این آلبوم باشد که متأسفانه نشد. در آنجا که «عاشق» میگوید: «ای طفل محزون از چه از خانه خود جدایی؟» سخن از کنده شدن از سنت و رسیدن به دنیای مدرن است. تمامی اشعار این آلبوم صحبت از گمشده ای مشترک است و نه نگاه سیاسی در آن بوده و نه اجتماعی. «افسانه» و«عاشق» در مورد فلسفه وجودی انسان صحبت میکنند. من هم قبول دارم برخی از قطعات آلبوم به سبک اپرا نوشته شده و خوانده میشود و امیدوارم در آینده با حضور یک کارگردان خوب روی صحنه اجرا شود
. با نگاه به اصل شعر میبینیم که برخی از قطعات بهصورت شرحه شرحه در آلبوم قرار گرفتهاند در این باره هم کمی توضیح دهید؟بله و این نگاه و سلیقه آهنگساز است. من حتی دراین باره با فرزند زنده یاد نیما یوشیج صحبت کرده ام. اما نکتهای که باید گفته شود این است که شعر در وجودیت خود یک اثر مستقل هنری است و موسیقی نیز یک اثر مستقل هنری دیگر است و تلفیق این دو، هنر و سلیقه یک آهنگساز است و به صلاح دید خود از شعرهایی استفاده میکند که قابلیت تبدیل شدن به موسیقی خوب را داشته باشد.نگاه آهنگساز، خواننده و شاعر متفاوت است اما از زمانی که یک شعر به تصنیف تبدیل میشود آهنگساز حاکم بر شعر است. نکته دیگر اینکه در تمامی کشورهایی که صاحب فرهنگ ادبی غنی هستند مانند هند، فرانسه، سوئد و... شعر و ادبیات در آنجا اهمیت بسیاری دارد اما متأسفانه بارها شنیده میشود کشور ایران مهد شعر و ادبیات است و باید در حفظ آن بکوشد
. اما آخرین قطعه آلبوم «بی قرار 2» نام دارد که بیتردید نام این اثر وام گرفته از قطعه «بی قرار» آلبوم «حریق خزان» است.این قطعه دارای سه شعر از سه شاعر مطرح کشور است چطور شد این گونه کار را تنظیم کردید؟بخش اول با شعری از دکتر شفیعی کدکنی« کاش سوی تو دمی رخصت پروازم بود...» شروع میشود که بیشتر حالت روایی دارد، بخش دوم متفاوت از بخش اول است با شعری از بانو سیمین بهبهانی«من با صدای تو میخوانم...»و قسمت سوم که اشاره دارد به کارهای قبلیام «باز آی دلبرا که دلم بیقرار توست و...» شعر استاد ابتهاج که هر سه بخش تنظیم و ملودی متفاوتی دارند و با یک نگاه کلی خواهید دید قسمت اول و سوم در پایان به یکدیگر وصل میشوند. احساس کردم در این قطعه باید شعرهای متفاوت اما محتوای نزدیک به هم وجود داشته باشد که همان ادامه دهنده گفتوگوی «افسانه» و «عاشق» است. جالب است بدانید وقتی با خانواده بانو بهبهانی صحبت میکردم بر این نظر بودند درآنجا که همایون میگوید: «من با صدای تو میخوانم...» گویا گفتوگوی همایون با پدرش است. ناگفته نماند سه قطعه از این آلبوم در جمهوری چک و به رهبری هومن خلعتبری ضبط شده است
. تغییر اسامی قطعات هم به سلیقه خودتان بوده است؟بله. تمامی آنها با اجازه خود صاحبان اثر یا خانواده آنها بوده است بهطور مثال در قطعه «بیخوابی» مهدی اخوان ثالث که با نام «به دیدارم بیا» است گفته میشود «به دیدارم بیا هر شب در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند دلم تنگ است...» آن زمان که در ترک اول گفته میشود «میروم تا که فراموش کنم چشم تو را» عاشق از عشق خود جدا شده و به یک جنون و بیخوابی رسیده است و میگوید به دیدارم بیا هر شب...» و از نگاه من بهتر است نام این قطعه «بی خوابی» باشد
. کمی هم در مورد آلبومی که قرار است با همکاری فردین خلعتبری منتشر شود صحبت کنید.این کار هم بهصورت یک پروژه است که به من پیشنهاد شد و خیلی بداهه تصمیم به انجام آن گرفتم که محمد معتمدی خوانندگی آن را برعهده دارد. به عقیده من معتمدی خواننده بسیار توانایی است و تکنیک بسیار ویژهای در آوازخوانی دارد. فردین خلعتبری هم که صمیمیترین دوست من در حوزه موسیقی است و بسیار خوشحالم که این همکاری شکل گرفته است. 4 قطعه این کار به آهنگسازی من بوده و 3 قطعه آن را فردین عزیزم انجام داده است؛ البته صاحب امتیاز این آلبوم شرکت «آوای باربد» است اما بهدلیل مشکلات داخلی این شرکت مدتهاست منتشر نشده است؛ در صورتی که حدود دو سال گذشته تحویل داده شده واین موضوع بسیار ناراحتکننده است. من نمیدانم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چرا باید به این شرکتها مجوز کار بدهد و هیچ نظارتی هم بر آنها نیست، اما طرفداران محمد معتمدی و کسانی که بهدنبال موسیقی ارکسترال هستند مطمئن باشند در چند ماه آینده تکلیف این آلبوم مشخص خواهد شد
. همکاری با همایون شجریان و علیرضا قربانی نشان دهنده آن است که مهیار علیزاده علاقهمند است با خوانندههای بزرگ کار کند. انتخاب خواننده چقدر برای شما مهم است؟ آیا بازار کار برای شما اهمیت دارد یا مطرح بودن خود خواننده؟تمامی آهنگسازان علاقهمندند با همایون شجریان کاری داشته باشند من نیز تلاش کردم و به خواستهام رسیدم، اما تنها بحث تجاری و بیزینس خوانندهها مطرح نیست؛ بلکه توانایی خواندن نیز مهم است. فکر نمیکنم تواناتر از همایون شجریان یا دیگر خوانندگان چون علیرضا قربانی، محمد معتمدی و سالار عقیلی وجود داشته باشد، مردم هم به این هنرمندان علاقهمندند و آثارشان مخاطب بسیاری دارد البته گاهی کارهای ضعیف هم داشتهاند. اما بهطور کلی تجربه بسیاری در این زمینه دارند و به جامعه اثبات شدهاند، البته من با جوانان هم همکاری میکنم به هرحال باید به نسل امروز هم کمک شود. یک زمان هم به تبع مسائل مالی، سفارشهایی برای فیلم یا سریال قبول میکنم
. در تیتراژخوانی هم انتخاب خواننده مهم است یا همان بعد مالی بیشتر در نظر شماست؟بله قطعاً، آخرین تیتراژی که ضبط کردم با صدای محمد معتمدی بوده که فکر میکنم بزودی منتشر شود. این کار ژانری متفاوت از سریالهای ایرانی است
. اشاره داشتید در تولید آلبوم موسیقی خواننده نظر و دخالتی ندارد در ساخت موسیقی فیلم و سریال چطور؟ آیا سلیقه کارگردان یا تهیهکننده اعمال میشود؟خیر، در فیلم و سریال هم تنها سلیقه خودم بوده و اجازه نمیدهم کارگردان یا تهیهکننده دخالتی داشته باشند و حتی چندین بارهم پیش آمده که قبول نکردم و کار منتفی شد، البته در ساخت آلبوم پیشنهاد خوانندهها را میشنوم و اگر نزدیک به سلیقه هم باشیم حتماً انجام خواهم داد نه آنکه هیچ دخالتی نباشد
. چرا در موسیقی ما خوانندهسالاری مطرح است حتی برای یک آهنگساز؟بله. متأسفانه این نگاه اشتباه در فرهنگ ما جا افتاده است و خیلی هم بد است البته در همه جای دنیا همین بوده و هست و به نظرم باید در این زمینه فرهنگسازی شود. این دیدگاه در اسپانسرها نیز وجود دارد آنها حتی نمیدانند آهنگساز و مؤلف موسیقی بیکلام چه کسی است و یک اثر موسیقایی را تنها با خواننده میشناسند؛ بنابراین تا موسیقی بیکلام خوب تولید و شنیده نشود موسیقیمان پیشرفتی نخواهد کرد. من تلاش کردهام در تمامی کارهایم موسیقی بیکلام هم استفاده شود چرا که باید مخاطبان موسیقی با این نوع موسیقی آشنایی بیشتری داشته باشند. بسیار علاقهمندم یک آلبوم بیکلام منتشر کنم که البته قطعاً بسیار مشکلتر و زمانبرتر از موسیقی با کلام خواهد بود
. شما از شاگردان استاد کیوان ساکت هستید چه شد که نوازندگی را کنار گذاشتید و بهدنبال آهنگسازی رفتید؟نوازندگی هیچگاه برایم جذابیتی نداشته است. به نظرم خیلی سخت است نوازندگانی چون سهراب یا تهمورس پورناظری یا استاد کیهان کلهر بخواهند تمرکز خود را هم روی نوازندگی بگذارند و هم آهنگسازی اما من همه این زمان را روی آهنگسازیام گذاشتهام و اگر روزی بخواهم ساز دست بگیرم و روی سن بنوازم باید در حد و اندازه مهیارعلیزاده باشم نه کمتر
. مهیارعلیزاده در قبل و بعد از رفتن به ارمنستان چقدر تغییر کرده است؟پیش ازرفتن به ارمنستان هر کاری در زمینه موسیقی انجام دادم خیلی جدی نبود اما بعد رفتن به ارمنستان آنگاه متوجه شدم موسیقی چه دنیای گستردهای دارد، البته برای یک آهنگسازی چیزی به اسم موسیقی ایرانی یا موسیقی غیرایرانی وجود ندارد شاید این تصور در نگاه شنوندهها متفاوت باشد. بعد از آلبوم «حریق خزان» صدها نفر از من پرسیدند ژانر این موسیقی چیست؟ پاسخ دادم نوعی از موسیقی است با کلام فارسی. «افسانه چشمهایت» نیز یک موسیقی ارکسترال با کلام فارسی است که رنگ و بوی کاملاً شرقی دارد. یک تعداد کار هم با چند نوازنده و خواننده بینالمللی انجام دادهام که در استرالیا منتشر میشود و یک کار کاملاً غربی است و البته یک آلبوم هم بزودی با صدای محمد معتمدی منتشر میشود، به نام «صبر کن
». آلبوم «بی من» هم تجربهای در عرصه خوانندگی شما است؛ آیاعلاقهمند به خواندن هستید؟خیر، دوست ندارم در عرصه خوانندگی فعالیت داشته باشم البته نه اینکه این تجربه هیچ وقت تکرار نخواهد شد شاید یک بار دیگر آلبومی با صدای خودم منتشر کنم. درواقع یک شیطنت کوچک بود شاید جالب باشد بدانید بهعنوان یک آهنگساز بسیار علاقهمندم یک فیلم کوتاه با ایدههای خودم بسازم
. جایگاه یک هنرمند را یک اثر هنری تعیین میکند یا مردم؟خود هنرمند صاحب این جایگاه است. هنرمند خود را در ویترین میگذارد و مردم تماشا میکنند و آن زمان است که جایگاه او در اندیشه و ذهن مردم شکل میگیرد
. بهعنوان یک آهنگساز، نسل امروز آهنگسازی را چگونه ارزیابی میکنید؟در حال حاضر آهنگسازی اصلاً شرایط خوبی ندارد. آهنگسازی بهصورت آکادمیک آموزش داده نمیشود و البته بهتر است بگوییم بستر چنین کاری فراهم نیست و آن چیزی که در دانشگاهها در زمینه آهنگسازی آموزش داده میشود متأسفانه متدها بسیار قدیمی است. هارمونیهایی که در دانشکدههای موسیقی ایران تدریس میشود دیگر در دانشگاههای دنیا تدریس نمیشود
. در زمینه تولیدات موسیقی چطور؟اگر منظور موسیقی پاپ است که باید بگویم 50 درصد کارهایی که تولید و منتشر میشود تقلید و کپی کارهای ترکی و عربی است و هیچ خلاقیتی در آن وجود ندارد. فقط کلام فارسی در آن به کار برده میشود؛ البته در این مورد صحبتی نمیکنند اما وقتی در فضای مجازی لو رفت آن زمان اعتراف میکنند. اما در موسیقی سنتی این اتفاقات کمتر رخ میدهد اما در موسیقی سنتی دچار فقر ملودی هستیم و هیچ ایده و خلاقیتی نیست. موسیقی راک هم که تعطیل است
. روند آهنگسازی ما از بعد از انقلاب از استادان حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و محمدرضا لطفی آغاز میشود تا آنکه آرام آرام به نسل جوانتر آهنگسازی چون فردین خلعتبری، آریا عظیمینژاد، مهیارعلیزاده، برادران پورناظری، بابک زرین و... میرسد این مسیر و تغییر و تحولات را چگونه ارزیابی میکنید.به عقیده من نسل ما در شرایط بسیار سختی است و راهی را در پیش داریم که قطعاً الگوی نسل بعد از ما خواهد بود. همانطور که استادان علیزاده، مشکاتیان، هوشنگ کامکار، ناصر چشمآذر و ... این مسیر را برای ما هموار کردند و بهدنبال آنها آمدیم البته با ایده ای متفاوت ما نیز باید آیینه نسل بعد از خود باشیم. طبیعتاً خیلی قبلتر از حسین علیزاده و محمدرضا لطفی استادان دیگری چون ابوالحسن صبا بودهاند که این مسیر را هموار کردند و قطعاً در آن دوره نوآوری بوده که امروز این محصول به دست ما رسیده است ما هم تلاش میکنیم مسیر را بدرستی بپیماییم اما چقدر در این کار موفق عمل کنیم یا خیر، آینده قضاوت خواهد کرد. البته معلوم نیست سرنوشت موسیقی ایران در 30 سال آینده چه خواهد شد
. به نظر شما نسل امروز و کسانی مثل شما این مسیر را درست طی کردهاند؟به باور ذهنیام مسیر را درست رفتهام البته توجهی به تعریف و تمجید مخاطبان ندارم طبیعتاً تاریخ قضاوت خواهد کرد و آن زمان شاید ما نباشیم. اما با تجربیاتی که در حال حاضر دارم اگر هنوز هم فرصت کارکردن داشته باشم سعی میکنم این سکان را بدرستی کنترل و هدایت کنم
. چشمانداز شما از آینده موسیقی ایران در سالهای بعد چیست؟هنر ایران بویژه موسیقی مرتبط با اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشورمان است و البته در همه جای دنیا هم همین بوده است. ما در حال حاضر سالهای پر تنشی را طی میکنیم چه به لحاظ تحریمها چه از نظر اقتصادی و... بنابراین به همین میزان که جامعه سردرگم است موسیقی هم سردرگم و سرگشته شده است. هنرمند ما نمیداند سال آینده اوضاع سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی کشورش چه خواهد شد! آیا میتواند امیدوار به تولید یک کارهنری باشد؟ وقتی رئیس جمهوری ما اعلام میکند از زمان اجرای طرح گرانی بنزین بیاطلاع بوده منِ آهنگساز از آینده چه باید بدانم؟ بهتر است بگویم هیچ چیز قابل پیشبینی نیست.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۲۱۱۰۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
موسیقی ایران به پاپ منحصر شده است/ تاریخ انقضای موسیقیهای بی سر و ته تمام میشود
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کسری حاجیزاده خواننده، آهنگساز، تهیه کننده، مدیر هنری و مدیر شرکت فرهنگی و هنری «نوای هنر آرنا» است. وی از کودکی شروع به آموزش موسیقی و پیانو کرد و پس از یادگیری و اجرای چندین کنسرت هنرجویی علاقهمند به آواز شد. پس از فراگیری آواز کلاسیک و پاپ به عضویت گروه کُر و ارکستر «آوای شفق» درآمد و در چندین کنسرت در تالار وحدت، تالار اندیشه، سالن محک، ایوان شمس و … حضور داشت.
او همچنین به عنوان مدیر هنری سابقه همکاری با شبکههای مختلف تلویزیونی و همچنین برنامه تلویزیونی «باهمستان موسیقی» را دارد و در تولید و انتشار چندین هزار قطعه موسیقی به عنوان مدیر تولید و مدیر پخش نقش بسزایی داشته است. با این هنرمند گفتوگویی انجام دادیم از نظرتان میگذرد:
کمی درباره مشکلات گروه کُر در ایران صحبت کنید.
مشکلاتی که درباره هنر در ایران وجود دارد فقط مختص به گروههای کُر نیست ولی بیشترین مشکلات مختص گروههای کر و ارکسترها است. مگر میشود از هیچ سمت حمایتی از این گروهها نشود؟ آنقدر بی تفاوتی به گروههای کُر و ارکسترها شده است که بیشتر آنها تعطیل شدهاند و دیگر کسی تمایل به همکاری ندارد و ترجیح میدهند یا در گروههای پاپ فعالیت کنند یا به کارهای غیر از موسیقی بپردازند. متاسفانه نه حمایت از سوی ارگانی صورت میگیرد و نه اطلاع رسانی درستی از این گروهها میشود در نتیجه انگیزهای برای اعضای این گروهها نمیماند.
مخاطب امروز با کنسرتهای گروه کُر ارتباط برقرار میکند؟
مخاطب امروز پذیرای چیزی است که آن را ببیند. وقتی کسی غذایی را نه هرگز دیده و نه هرگز خورده معلوم است که پذیرای آن نمیشود. تمام تبلیغات، تمام سالنها و تمامی رسانهها تمایل زیادی برای نشان دادن این گروهها ندارند، چون سالهای سال است که فقط به موسیقی پاپ اهمیت داده شده و درآمد بالایی از این راه دارند. انگار موسیقی پاپ انحصار موسیقی ایران شده است. نه فقط گروههای کر بلکه ما در چند سال اخیر تبلیغاتی از اجراهای سنتی، گروههای بانوان و دیگر گروهها هم نمیبینیم.
چه مخاطبانی جذب این کنسرتها میشود؟
متاسفانه الان مخاطبانی که عاشقانه این فضا را دوست دارند یا از قدیم با این گروهها آشنا بودند فقط مخاطب این کنسرتها هستند. مشکل ما ریشهای است و زمان میبرد تا حل شود. آموزشهایی که در فضای مجازی داده میشود به این مشکلات دامن زده است. بیشتر اساتیدی که واقعا سواد بالایی در موسیقی دارند بیکار نشسته اند تا عدهای با آموزشهای تجربی بدون اصول این مشکلات را بیشتر کنند.
در کشورهای دیگر به چه صورت است؟
بر خلاف ایران در کشورهای اروپای غربی از دوران رنسانس با این فضا آشنایی دارند و در کلیساها گروههای کر فعالیت داشتند و آوازهای مذهبی اجرا میکردند و در دوران باروک به اوج خودش رسید. علاوه بر آن وقتی از دوران کودکی در مدارس موسیقی تدریس میشود همه افراد گوش موسیقیایی دارند و درست را از غلط به راحتی تشخیص میدهند. برای همین است که خوانندگان آنها همه بسیار کوک و ژوست اجرا میکنند، چون مردم به راحتی فالش خواندن خواننده را متوجه میشوند. علاوه بر تمامی این جریانات مردم تصمیم میگیرند که چه نوع موسیقی را گوش دهند نه اینکه برای آنها تصمیم گرفته شود.
آیا ارکستر و گروه کر در ایران با شکست مواجه شده است؟
هنر همیشه راه خودش را پیدا میکند و یک زمانی تاریخ انقضای این موسیقیهای بی سر و ته هم تمام میشود، اما با سیاستهای گرفته شده در ارتباط با ارکسترها و گروههای کر فعلا دچار یک خفقان بزرگی شدیم که امیدوارم به زودی با حمایت مسئولین از این بحران بزرگ عبور کنیم.
انتهای پیام/