Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری آریا- یک نشریه آمریکایی درحالی با انتشار گزارشی از احتمال وقوع جنگ جهانی سوم در پنج منطقه در سال جدید میلادی سخن گفته که در سه مورد از پنج مورد همواره آمریکا یک پای ثابت درگیری هاست.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری آریا به نقل از نشریه آمریکایی نشنال اینترست، سیاست خارجی دونالد ترامپ رییس جمهوری آمریکا با اسلاف وی تفاوت‌های بسیاری دارد و احتمالا نقطه اصلی منازعه در انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا خواهد بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


در این مرحله، ممکن است چند بحران نه تنها بر این انتخابات تاثیرگذار باشد، ‌بلکه درگیری گسترده‌تر جهانی را رقم بزند.
نشنال اینترست فهرستی از پنج منطقه احتمالی برای آغاز جنگ جهانی سوم در سال 2020 را بدین شرح اعلام کرده است:

ترکیه و آمریکا
تنش بین ترکیه و آمریکا در سال گذشته شدت یافته است. تنش از آنجا بالا گرفت که آمریکا به طور غیر منتظره‌ای به ترکیه برای پاکسازی مناطق مرزی سوریه از کردهای تحت حمایت واشنگتن چراغ سبز نشان داد و بلافاصله آنکارا را تهدید به تحریم کرد.
اما زرادخانه‌ای از تسلیحات هسته‌ای آمریکا در پایگاه نیروی هوایی اینجرلیک باقی است. برخی اشاره‌های رجب طیب اردوغان رییس جمهوری ترکیه حاکی است که وی آرمان‌هایی برای کشورش دارد که می‌تواند بلندپروازی‌های هسته‌ای را دربرگیرد.
سطح مناسبات دو طرف تا حدی نزول کرد که برخی از آینده ائتلاف ناتو (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) به وحشت افتادند.
انتظار نمی‌رود که اردوغان درصدد دستیابی به این نوع سلاح برآید و حتی اگر این کار را انجام دهد، بعید است که ترکیه در هر زمان معقول، تضمین‌های مربوط به استفاده از کلاهک‌های هسته ای را زیر پا گذارد.
اما اردوغان چندان شهرتی به مجزا کردن موضوعات ندارد و این احتمال می‌رود که ارتباط این مساله با مشکلات دیگر، واشنگتن و آنکارا را به ‌هر مسیری سوق دهد.

کشمیر؛ هند و پاکستان
طی یک دهه گذشته، جنگ قدرت بین هند و پاکستان افزایش یافته، حتی با وجودی که اسلام آباد درصدد رفع این شکاف با سلاح هسته‌ای برآمده است.
با وجود این مساله، تنش بین دو رقیب در سطح پایینی باقی ماند، تا اینکه نارندرا مودی نخست وزیر هند گام‌هایی در جهت کاهش خود مختاری کشمیر و تغییر سیاست‌های مربوط به شهروندی برداشت. این مسائل، ناآرامی‌هایی را در هند رقم زد و تنش‌های دیرینه بین دهلی و اسلام‌آباد را برجسته کرد.
اختلالات داخلی بیشتر در هند این پیام را به پاکستان می‌دهد که از امکان و حتی مسوولیت مداخله برخوردار است. هرچند بعید است اقدام نظامی متعارفی روی دهد، اما احتمال حملات تروریستی در کشمیر وجود دارد. در صورت وقوع این حملات، مودی خود را در جایگاه پاسخگویی می‌یابد که به تشدید تنش می‌انجامد و دو کشور را در آستانه درگیری‌های جدی‌تر قرار می‌دهد. با توجه به موقعیت چین و مناسبات رو به رشد دهلی و واشنگتن، این نوع درگیری می‌تواند تاثیرات فاجعه بار بین‌المللی داشته باشد.

شبه جزیره کره/ آمریکا و کره شمالی
یک سال پیش، این امید وجود داشت که مذاکرات بین آمریکا و کره شمالی در کاهش دائمی تنش‌ها در شبه جزیره کره، موفقیت آمیز باشد.
متاسفانه، ‌وجود مشکلاتی در اوضاع داخلی دو کشور در کنار یک معمای راهبردی، مانع از توافق دو طرف شد. تنش بین دو کشور به سطح بالایی از سال 2017 رسید و انتخابات آتی آمریکا می‌تواند این مناسبات را تا حدی بیشتر به خطر اندازد.
دولت ترامپ به انعقاد توافق با کره شمالی برای بهبود چشم انداز انتخاباتی‌اش امیدوار است. اما کره شمالی علاقه‌ای به طرح‌های پیشنهادی ترامپ ندارد.
اگر کره شمالی تصمیم به آزمایش موشک بالستیک قاره‌پیما یا بدتر از آن، آزمایش هسته‌ای بگیرد، ممکن است دولت ترامپ لزوم مداخله زورمندانه را ترجیح دهد.

دریای جنوب چین / مناقشه آمریکا و چین
مناسبات آمریکا و چین در نقطه بی ثباتی قرار دارد. به نظر می‌رسد توافق تجاری بین دو کشور بخشی از تنش را فرو نشاند، اما اجرای آن همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.
در این میان، مشکلات اقتصادی در چین بخشی از برنامه ساخت و ساز دریایی این کشور را محدود کرده، همانطور که بودجه دفاعی آمریکا از شدت بلندپروازی‌های این کشور در زمینه کشتی سازی کاسته است.
از سویی، چین با پشتکار در جهت تضمین روابطش با روسیه کوشیده، در حالی که آمریکا مجادلاتی با کره جنوبی و ژاپن دو متحد نزدیکش در منطقه داشته است.
در چنین شرایطی، بعید است کشوری خطر جنگ را پذیرا باشد. اما ترامپ بخش زیادی از دوران ریاست جمهوری خود را صرف رویارویی با چین کرده و ممکن است به تشدید اوضاع در سال پیش رو اغوا شود.
هر 2 کشور چین و آمریکا از محرک‌هایی برای تشدید اوضاع دیپلماتیک و اقتصادی برخوردارند که می‌تواند به رویارویی نظامی در مناطقی چون دریای جنوب یا شرق چین منتهی شود.

ایران و رژیم صهیونیستی
نشنال اینترست در ادامه این گزارش نوشته ایران و اسرائیل جنگی کم شدت را در سراسر خاورمیانه به راه انداخته‌اند.
رژیم صهیونیستی بی صدا گام‌هایی برای تشکیل ائتلافی ضد ایرانی در سطح دیپلماتیک برداشته و ایران در زمینه برقراری روابط بهتر با شبه نظامیان سرمایه‌گذاری کرده است.
نشنال اینترست مدعی شده که چنانچه ایران برنامه هسته‌ای خود را دوباره فعال کند یا تصمیم به تادیب عربستان گیرد، رژیم صهیونیستی ممکن است برای ورود به تهاجماتی گسترده‌تر یا حملاتی مستقیم به ایران وسوسه شود.
این رویارویی، تبعات گسترده‌تری دارد، عرضه نفت جهانی را تهدید می‌کند و آمریکا یا روسیه را به مداخله تحریک خواهد کرد.
این نشریه آمریکایی در پایان این گزارش نوشته که احتمال آتش افروزی جهانی در سال 2020 اندک است. همه منتظر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و درک بهتری از مسیر سیاست این کشور برای چهار سال آینده هستند.

منبع: خبرگزاری آریا

کلیدواژه: جنگ جهانی سوم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۲۹۸۷۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آمریکا دیگر مقصد آرمانی محققان نیست/ تغییر الگوی مهاجرتی دانشمندان

به گزارش خبرنگار علم و فناوری ایسکانیوز؛ محققان در مقاله‌ای که تحت عنوان « مهاجرت بیشتر، اما نزدیک‌تر: نقشه برداری از منطقه‌ای شدن رو به رشد جابه‌جایی علمی جهانی با استفاده از ORCID» در پایگاه علمی «ساینس دایرکت» در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است، روندهای جهانی را در مهاجرت دانشمندان بررسی کردند و در یکی از مطالعات خود روی دانشگاهی متمرکز شدند که دانشمندان مدرک دکتری خود را از آنجا دریافت کرده‌اند تا از این طریق تاثیر مفید یا نامطلوب فرار مغزها و دستاوردهای مغزها را بر کشورها متوجه شوند. به طور مثال، از اواسط قرن بیستم،‌ آمریکا به عنوان تاثیرگذارترین کشور در علم جهانی در نظر گرفته می‌شود. دانشگاه‌های آمریکا همواره در صدر بهترین دانشگاه‌های جهان قرار می‌گیرند و بیشترین تعداد برنده جایزه نوبل را تولید می‌کنند و بیشترین تعداد دانشمندان پراستناد را در تمامی رشته‌ها دارند. در نتیجه آمریکا یکی از محبوب‌ترین گزینه‌ها برای تحصیلات تکمیلی در بین دانشجویان جهان به شمار می‌آید.

با این حال، همبستگی قوی‌ای بین تحصیلات تکمیلی و دانشگاه‌ها، جوایز و دانشمندان نخبه با دیگر کشورهای بسیار تاثیرگذار علم مانند بریتانیا و آلمان مشهود است. بنابراین، نقشه‌برداری از جایی که دانشمندان مدرک دکتری خود را دریافت می‌کنند، همراه با جایی که برای پیشرفت شغلی خود مهاجرت می‌کنند، کمک می‌کند تا جریان دانشمندان در آن سوی مرزها بهتر درک شود.

برای رمزگشایی صحیح روند مهاجرت‌های جهانی، محققان ابتدا با مدرک دکتری شروع کردند. شکل ۱ تغییرات در طول زمان را به نسبت «مدارک دکتری جدید» نشان می‌دهد. در نمودار A، دکتری طبقه‌بندی شده است که شامل علوم سلامت، علوم زندگی، علوم فیزیک و علوم اجتماعی می‌شود. این نمودار از سال ۲۰۰۰ یعنی زمانی شروع می‌شود که اولین داده‌ها در مورد انتشارات مجلات وجود دارد.

در نمودار B مناطق تقسیم‌بندی شده‌اند که شامل آسیا،‌ آمریکای لاتین، اقیانوسیه، اروپا و آفریقا می‌شود و جایی است که دانشمندان مدرک خود را از سال ۱۹۸۰ دریافت کرده‌اند. در این مورد الگوی مهاجرت به طور چشمگیری در طول زمان تغییر می‌کند. همانطور که آمریکا تعداد بسیاری از مدارک دکتری را تولید کرده است، تولید مدرک دکتری در اروپا و آسیا نیز به طور چشمگیری افزایش یافته است. با توجه به این ۲ مقوله، می‌توان درک کرد که جغرافیای تحصیل در مقطع دکتری در حال تغییر است؛ حتی اگر مرزهای دیگر ثابت باقی مانده باشد. نمودار B به خوبی نشان می‌دهد که اروپا و آسیا ۲ منطقه‌ای هستند که این تغییرات در آنها بارزترین بوده است.

نمودار زیر نشان می‌دهد که وقتی دانشمندان به خارج از کشور مهاجرت می‌کنند،‌ کجا می‌روند. نقشه‌ها بر اساس دهه‌ای که دانشمندان در آن دکتری می‌گیرند، به تصویر کشیده شده‌اند. این نمودارها مخصوص دانشمندانی است که در دهه ۱۹۸۰،‌ ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ مدرک دکتری خود را دریافت کرده‌اند. این سه نمودار و تفاوت آنها به خوبی تغییرات الگوی مهاجرت در سه دهه را نشان می‌دهد.

به عنوان مثال، دانشمندی که در سال ۱۹۸۵ دکتری خود را در ایالات متحده گرفته، در سال ۱۹۸۶ به کانادا نقل مکان کرده و سپس در سال ۱۹۹۰ از کانادا به فرانسه نقل مکان کرده، در اولین طرح در سمت چپ، ۲ قوس تولید می‌کند: یک قوس از آمریکا به کانادا و یک قوس از کانادا به فرانسه. بنابراین، اندازه قوس‌های جریان متناسب با تعداد جابه‌جایی‌هایی‌ است که در بازه زمانی در هر طرح انجام می‌شود.

زمانی که از سمت چپ به نمودارهای بعدی می‌رسیم، متوجه می‌شویم که سهم آمریکا در بین گروه‌ها کاهش یافته است و دانشمندان به مقصدهایی به غیر از آمریکا مهاجرت می‌کنند. در حالی که جریان قوس از آسیا به آمریکا افزایش یافته است، جریان قوس از اروپا به آمریکا کاهش چشمگیری داشته است. با این حال، سهم کلی آسیا و اروپا در مقایسه با مناطق دیگر در هر دهه افزایش یافته است. علاوه براین، جریان قوس در این مناطق نیز رشد کرده است.

شکل ۳ در ۲ صفحه سازماندهی شده است و جابه‌جایی‌های بین‌المللی دانشمندان را در طول ۳۵ سال، از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۵ بررسی می‌کند. نمودار A میانگین تعداد کشورهایی را که دانشمندان طی ۱۰ سال اول پس از دریافت مدرک دکتری به آنها نقل مکان کرده اند، نشان می‌دهد. فارغ التحصیلی، همانطور که در محور x ترسیم شده است. محور y میانگین تعداد وابستگی‌های کشوری مرتبط با دانشمندان این گروه خاص را محاسبه می‌کند. این رویکرد سودمند است، زیرا روندها را در بین گروه‌های سالانه قابل مقایسه می‌کند. برای مثال، اگر دانشمندی در سال ۱۹۸۵ دکتری خود را از دانشگاه واشنگتن (آمریکا) دریافت کرد و سپس در سال ۱۹۹۳ به دانشگاه تورنتو (کانادا) نقل مکان کرد (یعنی در مدت ۱۰ سال پس از دریافت دکتری)، آنگاه در سال ۱۹۸۵ به عنوان کسی محاسبه می‌شود که دو وابستگی کشوری (آمریکا و کانادا) را دارد. همانطور که در پنل A نشان داده شده است، دانشمندان در هر گروه بعدی به کشورهای بیشتری سفر کرده‌اند.

با این حال، در پنل B در شکل ۳، فقط فاصله تمام حرکت‌های بین‌المللی (در صورت وجود) انجام شده توسط دانشمندان در هر یک از گروه‌های سالانه در نظر گرفته شده است. با در نظر گرفتن میانگین به جای محاسبه کل مسافت طی شده، تعداد فزاینده جابه‌جایی‌های بین‌المللی مشاهده شده در پنل A را به حساب می‌آورد.

پنل B نشان می‌دهد در حالی که دانشمندان در هر گروه بعدی به کشورهای بیشتری می‌روند، آنها مسافت‌های کوتاه تری را نیز طی می‌کنند.

نتیجه‌گیری

همانطور که مشخص است، درک تحرک جهانی دانشمندان به معنای در نظر گرفتن رشد منطقه‌ای علوم اروپایی و آسیایی است. این امر تاکنون در علم به طور کامل مورد توجه قرار نگرفته بود، اما با توجه به ادبیات موجود در مورد جابه‌جایی نیروی کار به طور کلی، نتیجه کاملاً تعجب‌آور نیست، زیرا جهان به طور همزمان در مقیاس جهانی و در سطح منطقه‌ای بیشتر به هم مرتبط می‌شود. تجزیه و تحلیل محققان از جابه‌جایی علمی بسیاری از موارد مشابه را نشان می‌دهد. از سال ۱۹۸۰ تعداد فزاینده‌ای از مهاجرت‌های بین‌المللی در میان دانشمندان، گروه به گروه وجود داشته است، اما در طول مدت زمان مشابه، مهاجرت بین کشورهای منطقه افزایش یافته است. در واقع، میانگین مسافت طی شده توسط دانشمندان مهاجر کاهش یافته است.

علاوه بر این، به نظر می‌رسد که این امر ارتباط نزدیکی با تحولات اروپا و آسیا دارد. تحقیقات در علم بارها به این موضوع اشاره کرده است که هژمونی یا سلطه آمریکا بر تحقیقات علمی در حال کاهش است، زیرا دانشمندان اروپایی و آسیایی پرکارتر و تأثیرگذارتر شده‌اند.

بیشتر بخوانید: الگوی مهاجرت دانشمندان در جهان چیست؟/ فاصله جغرافیایی کم‌تر؛ احتمال انتقال دانش بیشتر

با گذشت زمان، جریان مهاجرت به اروپا و آسیا افزایش یافته است، در حالی که جریان‌های مهاجرت به آمریکا و از آمریکا کاهش یافته است. منطقه‌ای شدن علم مشاهده شده در داده‌ها به همان اندازه با سرنوشت این مناطق مرتبط است. مثلا اعتبار دانشگاه‌های اروپایی و آسیایی و تولید مدرک دکتری در آنها افزایش یافته است و به نظر می‌رسد دانشمندان در طول زمان تمایل بیشتری به حرکت در آن سوی مرزها به کشورهای مجاور پیدا کرده‌اند، شاید تا حدی به این دلیل باشد که مزایای مرتبط با کشورهای دورتر کاهش یافته است.

به نظر می‌رسد که محققان باید در آینده روندهای منطقه‌ای خاص را بررسی کنند تا به انگیزه‌های مهاجرت درون منطقه‌ای بیشتر پی ببرند؛ به ویژه که به برتری‌ رو به رشد دانشگاه‌های آسیایی و اروپایی در علم جهانی مربوط می‌شود.

داده‌های محققان همچنین نشان می‌دهد که دانشمندان مهاجر در طول زمان تعداد مقالات بیشتر و در رسانه‌های معتبرتر منتشر کرده‌اند. علاوه بر این، هیچ تفاوت آماری معنی‌داری بین دانشمندان مهاجر منطقه‌ای و جهانی وجود ندارد که نشان ‌دهد این خود حرکت است و نه مقصدهای خاص که منجر به نتیجه می‌شود.

این آمار همچنین نشان می‌دهد که به طور متوسط اکثر دانشمندان یعنی تقریبا ۸۸ درصد آنها بین سال‌های ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۵ به کشور دیگری مهاجرت نکرده‌اند.

جابه‌جایی بین‌المللی دانشمندان با فرار مغزها، انتقال دانش و بهره‌وری پژوهش مرتبط است، اما بحث‌های سیاسی را نیز در این میان نباید نادیده گرفت. دانشمندانی که کشورشان را ترک می‌کنند، زمانی که روابط همکاری با هموطنان خود در کشور مبدأ خود را حفظ می‌کنند، احتمال بیشتری دارد که بازگردند و ۲ دانشمند به احتمال زیاد هر چه به یکدیگر نزدیک‌تر باشند، با هم همکاری می‌کنند. بنابراین، مهاجرت منطقه‌ای ممکن است برای کشورهای درگیر فرار مغزها بهتر باشد.

انتهای پیام/

کد خبر: 1229566 برچسب‌ها آموزش عالی آمریکا

دیگر خبرها

  • تجمعات در آمریکا از روی انسانیت و عدالت خواهی است
  • ملکه اردن آمریکا را محکوم کرد/ زندگی ما بی‌ارزش است/ غزه نمونه‌ای از فروپاشی استانداردهای جهانی است
  • احتمال حضور رونالدو و مسی در یک تیم قوت گرفت
  • آمریکا دیگر مقصد آرمانی محققان نیست/ تغییر الگوی مهاجرتی دانشمندان
  • وعده مهم انصارالله یمن برای آغاز عملیات در دریای مدیترانه/ هشدار مجارستان درباره وقوع جنگ جهانی سوم/ وقوع حادثه امنیتی در نزدیکی کاخ سفید/ افزایش سطح هشدار برای 5 سفارتخانه کره جنوبی
  • هشدار مجارستان برای احتمال وقوع جنگ جهانی سوم
  • بیانیه انجمن اسلامی فارغ‌التحصیلان آمریکا و کانادا در پی جنبش جهانی حمایت از فلسطین
  • فشار‌ها بر اسرائیل احتمال آتش بس در غزه را افزایش داده است
  • بیانیه انجمن اسلامی فارغ التحصیلان آمریکا و کانادا در پی جنبش جهانی حمایت از فلسطین
  • آمریکا قربانی اسرائیل می‌شود؟