خاطرات ناتمام
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۳۶۳۶۸۸
تازه رسیده بودیم به روستایی سیلزده اطراف اهواز که همراه اهوازی ما گفت: «حاج قاسم اینجاس»!
محسن ذوالفقاری
تازه رسیده بودیم به روستایی سیلزده اطراف اهواز که همراه اهوازی ما گفت: «حاج قاسم اینجاس»!
دور و بر را نگاهی انداختیم، همه چیز عادی بود. تقریباً باورمان نشد؛ با وجود این، سریع دوربینها را برداشتیم و راه افتادیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حاج قاسم، با ابومهدی مهندس روی کیسه گونیهایی نشسته بودند، بدون اینکه هیچ محافظ و تشکیلاتی اطرافشان باشد. حاج قاسم خودمانی و دوستداشتنی و با مردم خوش و بش میکردند و گاهی مهربانانه دستی به سر و روی کودکان و نوجوانان میکشیدند.
در این حال و هوا ما هم سعی داشتیم تمام لحظات را ثبت کنیم. چلیک چلیکِ صدیا شاترها که زیاد شد، حاج قاسم تکه سنگی را برداشت، ژست پرت کردن گرفت و با لبخند و شوخی گفت: «عکس نگیرید عزیزانم». یکی از لباس شخصیها به سمتمان آمد و تذکر داد: «عکس نگیرید! حاجی از عکس خوشش نمیآید!» ولی مگر ما گوشمان بدهکار بود؟ تا مموری دوربینها را پر نمیکردیم، ول کن نبودیم.
حین عکاسی سعی میکردیم حواسمان به صحبتهای حاجی و گپ و گفتههایش باشد. به همراهشان با اقتدار و جدیت میگفت: «تا ماشینها برای سیلبند نیایند از اینجا بلند نمیشوم»!
مسئولمان، گوشی را داد دستم و گفت: «برو این فیلم کارهامون رو به حاجی نشون بده». جایی کنار حاج قاسم خالی شد و من گوشی به دست، سریع خودم را رساندم. سلام که کردم، حاج قاسم پاسخ داد و احوالپرسی گرمی هم کرد. انگار چند سال است مرا میشناسد. پِلی کردم و موبایل را به دست حاج قاسم دادم و شروع کردم به توضیح دادن موضوع نماهنگ. چند ثانیهای که از فیلم گذشت، حاج قاسم گفت: «کی اینو درست کرده؟» گفتم: «دوستانمون». با تأکید گفت: دوستان؟ دقیقاً کی... الان اینجان... نشونشون بده؟ لابهلای جمعیت یکی یکی بچهها را نشان دادم. حاج مسعود، شاه حبیب، داش محسن و آقا مصطفی!
حاج قاسم با رضایت به هر کدام نگاهی کرد، سری تکان داد و احسنتی گفت.
در همین موقع ماشینها رسیدند و حاج قاسم بلند شد و به آب زد! آبی که تقریباً همه روستای سیلزده را محاصره و پُر کرده بود. با لهجه و زبان خود اهوازیها با مردم روستا صحبت میکرد، از مشکلاتشان میپرسید و دلداری میداد... در حین همین رفت و آمدها، در کوچه پسکوچهها، ابومهدی مهندس (فرمانده حشدالشعبی عراق) را هم تنها گیر آوردیم و مثلاً با او مصاحبه کردیم: «چرا در وضعیت فعلی که خود کشور عراق با مشکلاتی مواجه است به کمک ایران آمدید؟» جواب داد: «... مردم ایران و عراق یکی هستند. این وظیفه شرعی و انسانی و دینی ماست...».
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: سردار سلیمانی سوریه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۳۶۳۶۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بهروز افخمی و خاطرات یک بازپرس دادگستری
آفتابنیوز :
افخمی به تازگی برای فیلم سینمایی «کاغذ شطرنجی» متقاضی پروانه ساخت شده است. این فیلم قرار بود ۵ سال پیش به کارگردانی بهروز افخمی جلوی دوربین برود، اما حالا قرار است سیدعماد حسینی کارگردانی آن را بر عهده بگیرد. این دومین تجربه همکاری سیدعماد حسینی و بهروز افخمی به شمار میرود.
قصه این فیلم سینمایی در سال ۱۳۶۰ در تهران روایت میشود. افخمی فیلمنامه این اثر را بر اساس قصههای واقعی به نگارش درآورده، وی قصه این فیلمهای سینمایی را از خاطرات یک بازپرس دادگستری به نام ناصر بیگدلی گرفته است.
فیلم «کاغذ شطرنجی» در انتظار پروانه ساخت به سر میبرد. افخمی پیشتر تهیهکنندگی فیلم «استاد» به کارگردانی سیدعماد حسینی را پذیرفته بود که این فیلم در جشنواره چهلم فیلم فجر اکران شد و جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای سجاد بابایی رقم زد.
منبع: خبرگزاری ایرنا