Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار مهر، صدرالدین زاهد نویسنده، بازیگر، کارگردان و مدرس تئاتر در یادداشتی درباره نمایش «آقای اشمیت کیه؟» که این روزها به کارگردانی سهراب سلیمی در سالن عباس جوانمرد خانه تئاتر روی صحنه است، اظهار نظر کرد و با توجه به برنامه‌ها و اهداف ژان ویلار کارگردان فرانسوی و موسس جشنواره آوینیون درباره تئاتر ایران و فرانسه و حضور تماشاگر و تشویق و ترغیب او به امور فرهنگی دست به مقایسه زده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در یادداشت زاهد آمده است:

«دیشب به دیدار نمایش «آقای اشمیت کیه؟» شتافتم. در خروج از سالن بسیار غمگین و افسرده بودم. لاجرم تیراژ کتاب چنان است که می‌دانید و سالن‌های تئاتر هم خالی از اغیار شده است به خصوص اگر از مضمونی بگویند که مضمونی همگانی و در مطابقت با سلیقه‌های متداول و مرسوم  نباشد. خب در یک چنین شرایطی، وقتی در خروج از سالن از آدم می‌خواهند که خطی به یادگار بر پوستر نمایش رقم بزنی، می‌مانی که چه باید بنویسی؛ به راستی راندن در جاده‌ای یک طرفه و برای صندلی‌های خالی کاری بس سخت و ناگوار است. تئاتر محل برخورد است، محل تبادل زنده انرژی، احساس و تفکر است. با صندلی‌های خالی که چنین تبادل آرایی ممکن نیست. تازه بعد از اتمام نمایش هم دوستان تئاتری‌ات هستند تمایل داری با آنها از نمایش و برداشت خود از نمایش بگویی، اما فضا آنچنان سنگین است که اجازه چنین کاری را به خود نمی‌دهی.

زوج «بلی یه» یا آنچنان که در نمایش از آن‌ها یاد می‌شود «قوچی» مشغول صرف شام هستند که تلفنی زنگ می‌زند. اما آن‌ها که تلفن ندارند و مشترک تلفن نیستند! ناشناس تلفن کننده مصر است که با آقای «اشمیت» حرف بزند. اما آقای اشمیت کیست؟ عجیب تر آنکه آقای ژان کلود قوچی در می‌یابد که وضعیت درونی آپارتمان شان تغییر کرده است؛ قاب عکس‌های آویزان شده عوض شده‌اند، کتاب‌ها و لباس‌ها از آن، آنان نیستند! آیا آنها بدون آنکه بدانند خانم و آقای اشمیت شده اند؟ آیا قربانی دسیسه‌ای هستند؟ آیا ژان کلود قوچی با هویت جدیدش هانری اشمیت گرفتار اختلال عصبی و عدم شناخت خویشتن است؟ آیا داستان و سرگذشت این زوج شوخی و مطایبه دردناکی است بر آنچه که ما به نام هویت و واقعیت می‌شناسیم؟ تصور و تفنن است یا کاوش بر احوالات درونی خویشتن؟ قضاوت با شماست!

آنها به آرامی مشغول صرف شام هستند که ناگهان تلفن زنگ می‌زند اما آنها نه مشترک تلفن هستند و نه تلفن دارند! حیرت آور است! ژان کلود قوچی موفق می‌شود مزاحم سمج پرمدعا را به حرف در آورد. او اصرار دارد که با آقای اشمیت حرف می‌زند! از او اصرار و از آقای ژان کلود قوچی انکار! قوز بالا قوز، تصویر سگی جایگزین تابلو مادر زنش شده است! کتاب هایشان دیگر کتاب‌های سابق نیستند! لباس هایشان با لباس‌های دیگری عوض شده اند. وحشتناک تر از همه اینها درب منزل قفل شده است، باز نمی‌شود و مانع تردد آنان است! آیا آنها در خانه دگرگون شده خود زندانی هستند؟ آیا واقعاً در این زندان قفل خورده واقعاً آقای اشمیت نامی زندگی می‌کرده است؟ این آقای اشمیت کی است؟ چگونه می‌توان این کلاف سر در گم را باز کرد؟ تلفن به صدا در آمده زندگی و زیست زوج قوچی را کله پا کرده است! نمایش زندگی آنها شکل و شمایل کمدی و خنده داری پیدا کرده است و در این شکل و شمایل موثرتر عمل می‌کند.

آیا آقای اشمیت قربانی سیستمی تمامیت خواه است که قدرت مقابله با آن را ندارد یا بیماری خیالی و ناتوان است که گرفتار بیماری عصبی لاعلاجی شده است؟ انتخاب یک بازیگر (آقای ایرج راد) برای ایفای نقش هر دو شخصیت (بازجو و دکتر روانکاو) نشان از هوشمندی کارگردان نمایش آقای سهراب سلیمی دارد. ما حداقل در سیستم روسیه کمونیستی شاهد چنین  همدستی بین روانکاوان و بازجویان بوده ایم! این سوال دوگانه از ورای تخیل و ذهن کنجکاو هر بیننده‌ای می‌تواند پاسخ خاص خویش را داشته باشد و این پاسخ‌های فردی ویژه نویسندگان بزرگ است که تماشاگر را مواجه با سوالات شخصی اش می‌نماید و او را در طرح این سوالات آزاد بگذارد.

نویسنده در همان دقایق اولیه نمایش ما را مجذوب داستان درهم و برهم خود می‌نماید. او که برای نمایش «خوکچه هندی» خود برنده جایزه مولیر شد این بار در این نمایش به مرور که داستان نمایش پیش می‌رود با طرح پرسش‌های عدیده‌ای از زبان  قهرمان خود ما را به تفکر وا می‌دارد. آیا ما شاهد دو پاره گی شخصیت نمایش هستیم؟ یا شاهد عملکرد  تخریبی حکومتی خودکامه؟ حسن نمایش در طرح انبوه سوالاتی از این دست است که نویسنده برای آنها جوابی ندارد. چه کسی دیوانه است؟ چه کسی حقیقت را می‌داند؟ قهرمان نمایش؟ دیگران؟ آقای اشمیت کی است؟

و اما در رابطه با حضور تماشاگر و تشویق و ترغیب او به امور فرهنگی؛ ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که سردمداران قوم و ملت از هر گونه حمایتی از فرهنگ و تئاتر دست کشیده اند. اما آیا ما خود نباید آستین بالا زنیم و همت کنیم و با طرح پیشنهادات مختص این مرز و بوم تماشاچی را به استقبال از پدیده‌های فرهنگی و هنری ترغیب کنیم. آنچه که در زیر درباره رابطه دولت فرانسه و هنر و فرهنگ می‌آید، گفتار و شیوه ژان ویلار در برنامه ریزی برای تئاتر «شایو» است اما هیچکدام نمی‌تواند وحی منزل باشد بلکه ما باید با توجه به شرایط اقلیمی خودمان راه حلی بیابیم.

من فقط یک چیز می‌دانم، فضای پیش از اجراهای تئاتر و بعد از آن می‌تواند فضای گفتگو و ارتباط و شاد آوری باشد که تماشاگر احساس راحتی و سبک بالی نماید. حرف‌های ژان ویلار در این رابطه حائز اهمیت است:

رابطه دولت فرانسه و هنر یک سویه نیست. در یک سویش دولتمردان منتخب مردم فرانسه قرار دارند - که با رای آنها این دولتمردان به رتق و فتق امور، از جمله تئاتر که همین مردمان تماشاگران آن هستند - می‌پردازند و در سوی دیگرش هنرمندانی قرار دارند که با تراوشات فکری شان تاثیرگذار بر مردم و جامعه هستند.  شناخت دقیق این رابطه تنگاتنگ مستلزم آن است که نگاه  هنرمندان را نیز به این پدیده ارتباطی دولت و تئاتر بررسی نماییم. اگر دولت با رأی ملت به سر کار می‌آید و زمام امور - از آن جمله تئاتر را - به عهده می‌گیرد هنرمند نیز با تفکر و اشاعه نقطه نظرها و فکرهای خویش بر جامعه تأثیر می‌گذارد و می‌تواند پیشنهاد دهنده چهارچوبی قانونی برای حرفه خویش باشد. امتزاج این دو نقطه نظر است که مسیر تئاتری را در فرانسه سامان می‌دهد.

برای مثال هیچ بد نیست که نگاه و دریافت ژان ویلار را از تئاتر بررسی نماییم. او به سال ۱۹۵۱ «تئاتر ملی مردمی» فرانسه را پایه گذاری کرد. ژان ویلار معتقد بود که تئاتر هم همانند سازمان‌های خدماتی دولتی مثل سازمان‌های آب و برق و گاز … باید سازمانی دولتی و عام المنفعه و در اختیار عامه مردم باشد.

نگاه او به تئاتر با این دو صفت ملی و مردمی، و اصرار او به عام المنفعه بودن تئاتر به هیچ وجه به معنی سهل و ساده انگاشتن امر فرهنگی تئاتر و اجرای تئاتر نیست. نگاهی به رپرتوار (یا اجراهای به هم پیوسته) کاری او و تأسیس و اداره جشنواره مردمی آوینیون از سال ۱۹۴۷ تا هنگام وفاتش ۱۹۷۱ نشان دهنده جدیتی است که او در امر تئاتر و رسالت فرهنگی-هنری این پدیده دارد. او از اول سپتامبر ۱۹۵۱ که «تئاتر ملی مردمی» را در سالن شایو تاسیس نمود، برای احقاق هدف‌های خویش دو گروه موازی فنی و هنری تشکیل داد. رپرتوار یا اجراهای به هم پیوسته او در عرض دوازده سال نزدیک به ۵۱۹۳۸۹۵ تماشاگر را در تالار نمایش شایو پذیرا شد که به طور متوسط شبی ۲۳۳۶ نفر می‌شود. به سال  ۱۹۵۹ «ت.ان.پ» ثانوی را در تئاتر «رکامی یه» برای نویسندگان معاصر پایه گذاری کرد؛ آرمان گاتی، بوریس ویان، ساموئل بکت و …

در گیری‌های او با ژنرال دوگل و پهنه فکری او که تئاتر را در قلب جامعه و چالش‌های سیاسی- اجتماعی می‌دید، که همه اینها در (دفترهای ژان ویلار) آمده است، نشان دهنده این است که او دو چالش اساسی را مد نظر قرار داده بود:پ

۱ - تئاتر «ت.ان.پ» الزام دارد همه مردم را گرد جشن تئاتر و هنر دراماتیک جمع کند و این درست نقطه نظر و دریافت مقابل برتولد برشت است که تئاتر برای او برجسته کردن تضادهای اجتماعی و برا نمودن تضادهای طبقاتی است.

۲ - او اعتقاد داشت تئاتر ملی مردمی وظیفه دارد درهای خویش را با نازلترین قیمت به روی طبقه کم درآمد جامعه بگشاید، نه برای اینکه منتی بر آنها گذاشته و با وام دادنی این چنین آنها را به تئاتر بکشاند و سرگرم شان کند، بل به نیت آنکه آنها هم همانند همه مردم امکان راه یابی به رپرتوار یا مجموعه نمایشی در سطح بالا و با بهترین عوامل نمایشی به صحنه آمده را داشته باشند.

در واقع معنای این چالش این است که ما متاع فرهنگی- هنری را که تا به آن روز مختص طبقه روشنفکر و دانشگاهی می‌دانستیم، بتوانیم با اکثریت جامعه کم درآمد قسمت کرده و آنها را در این امر فرهنگی هنری شریک نماییم. برای احقاق این امر برنامه ریزی اساسی و بنیادین لازم است. باید بی وقفه مردم را تحت نظر داشت و شرایط آسانی فراهم نمود که آنها بتوانند با تمام اعضای خانواده شان از نمایش‌ها دیدن کنند؛ بلیت ورودی ارزان، استقبال از آنها با موسیقی، امکان تغذیه سالم و ارزان در محل تئاتر، انتخاب ساعات مناسب برای اجرا، امکان خدمات رایگان برای آسوده گی آنها و غیره ... و از طرف دیگر با در دسترس قرار دادن جزوه‌های آموزشی و اطلاعاتی آنها را آماده لذت بردن از متاع فرهنگی هنری نمود؛ جلسات بحث و گفتگو و تجزیه و تحلیل و نقد، ایجاد رابطه با سازمان‌هایی که در آن کار می‌کنند، و ارتباط با انجمن‌های فرهنگی و اجتماعی و غیره …

از همه این‌ها مهمتر برای ژان ویلار انتخاب مجموعه نمایشی و نحوه اجرای آنها بود. او در عین اینکه تکیه بسیار بر اهمیت کارگردانی در تئاتر داشت، خود را مدیر و اداره کننده (رژیسور) تئاتر می‌نامید تا اهمیت ارتباطی کارش را با متن و تماشاچی مستحکم نگاه دارد و از دست ندهد. او چه در پاریس و چه در آوینیون اجراهایش را در صحنه‌ای وسیع و بزرگ سامان داد. صحنه نمایشی او ساده و روشن بود. او خالق نوعی صحنه پردازی بود که فضای نمایشی را به دو پاره نورانی تقسیم می‌نمود، تکیه زیادی بر آلات و ادوات صحنه‌ای گویا و متمایز داشت، از اشیاء و آلات و ابزار و رنگ و نور و صوت و صدا هم استفاده‌های بهینه بسیار می‌کرد.

خب هنرمندی با این توصیفات طبیعی است که در ارتباط تنگاتنگی با جامعه خویش است و تاثیرگذار بر فرهنگ و هنر و بر مردمان کشور خویش؛ همان مردمانی که رأی دهنده به دولتمردانی هستند که آن دولتمردان به نوبه خود حامی فرهنگ و هنر ملی میهنی خویش هستند و پشتیبان هنرمندان خود و  تعیین کننده سیاست‌های درست فرهنگی هنری برای  کشور خود می‌باشند.»

کد خبر 4816169 آروین موذن زاده

منبع: مهر

کلیدواژه: تئاتر ایران سهراب سلیمی خانه تئاتر قاسم سلیمانی تئاتر ایران موسیقی ایرانی فیلم سینمایی جشنواره فیلم عمار سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر سینمای مستند کنسرت موسیقی شبکه پنج سیما کارگردان تئاتر موسیقی نواحی فیلم کوتاه شبکه نسیم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۳۷۷۲۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نکوداشت اکبر زنجان‌پور همراه با شرم و حیای نوید محمدزاده

نکوداشت اکبر زنجان‌پور با سخنانی از محمود دولت‌آبادی، محمد رحمانیان، مسعود دلخواه، نوید محمدزاده و دکتر پرویز ممنون (استاد این هنرمند در دانشکده هنرهای زیبا) برگزار شد.

به گزارش ایسنا، این نکوداشت، عصر روز یکشنبه ۹ اردیبهشت ماه همزمان با زادروز حمید سمندریان که یکی از استادان زنجان‌پور بوده است، با حضور جمع پرشماری از مخاطبان در تالار استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برپا شد.

در این مراسم که به کوشش انجمن کارگردانان تئاتر ایران با اجرای محمد سلوکی برگزار شد، نشان ویژه خانه تئاتر به این هنرمند باسابقه اهدا شد.

در آغاز، شهرام گیل‌آبادی، رییس انجمن کارگردانان با اشاره به زادروز حمید سمندریان گفت: نام او خاطرات فراوانی به ذهن هر یک از ما می‌آورد و هُرم نفس ایشان بر صورت تک تک ما نشسته و هیچ لحظه‌ای در تئاتر ما بی‌حضور ایشان نبوده. 

او با ارایه توضیحاتی درباره تقدیرهایی که در نوزدهمین «شب کارگردان» صورت می‌گیرد، افزود: خوشحالیم در سال قبل به سختی سعی کردیم در کنار دوستان‌مان بایستیم. هیچ تحمیلی را نپذیریم و با استقلال در جهت عملی کردن نظرات خود بکوشیم. همچنان در کنار تمام هنرمندان تئاتر می‌ایستیم و  به ظالم اجازه صف‌آرایی نمی‌دهیم چون تئاتر، عرصه حقیقت است.

گیل‌آبادی یادآوری کرد: سال قبل مدالیوم خانه تئاتر به آتیلا پسیانی اهدا شد که امسال یاد او را گرامی می‌داریم. 

در ادامه تصاویری از آتیلا پسیانی در مراسم سال گذشته این انجمن پخش شد و حاضران به یاد او کف زدند.

سپس احسان حاجی‌پور ، دبیر برنامه و عضو هیات مدیره انجمن کارگردانان با خوشامدگویی به مهمانان متن اولین لوح تقدیر را که به علی شمس مربوط می‌شد، ارائه کرد و این تقدیر با حضور صدرالدین زاهد، کارگردان، مترجم و بازیگر باسابقه تئاتر انجام شد.

علی شمس، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر با تشکر از برگزارکنندگان برنامه آرزو کرد مسیر اتفاقات طور دیگری بچرخد و همه کسانی که به شیوه‌های گوناگون کار می‌کنند، بدون هیچ گونه رنج و تبعاتی بتوانند آثار خود را ارائه کنند.

او عنوان کرد که بهتر است برای اینکه برنامه به حاشیه کشیده نشود، سکوت کند.

در ادامه آرش دادگر، عضو هیات مدیره انجمن کارگردانان طی سخنانی درباره علیرضا کوشک جلالی، کارگردان و مدرس تئاتر، متن تقدیرنامه او را خواند و این کارگردان با حضور اصغر همت، تقدیر شد.

کوشک جلالی با تشکر از برگزارکنندگان این برنامه فقط آرزو کرد که برخی خبرهای ناخوشایند را که این روزها می شنویم، دیگر نشویم.

در بخش بعدی، مراسم تقدیر از ژاله علو برپا شد که خودش در برنامه حضور نداشت اما پیامی صوتی را فرستاده بود که پخش شد.

او در این پیام عذرخواهی کرد که به دلیل کسالت، نتوانسته در برنامه شرکت کند و از عشق و علاقه‌اش به تئاتر و نمایش رادیویی گفت.

او همچنین به پیشینه حضورش در تئاتر و هنرمندانی که با آنان همکاری داشته، اشاره کرد.

علو عنوان کرد که در رادیو نمایش‌های بسیاری را کارگردانی کرده و افزود: برایم افتخاری است که توانستم کارهایی انجام دهم که بعد از گذر سال‌ها هنوز به خوبی از آنها یاد می‌شود.  او در پایان شعری از سروده‌های خودش را خواند.

سپس محمد رحمانیان، دیگر عضو هیات مدیره انجمن کارگردانان متن تقدیرنامه ژاله علو را خواند و ایرج راد به نمایندگی از علو تقدیرنامه او را دریافت کرد.

او همچنین بخش کوتاهی از نمایشنامه «روزهای رادیو» را که اشاره‌ای به ژاله علو و رقیه چهره آزاد داشت، اجرا کرد. 

رحمانیان حضور کوشک جلالی را در تئاتر کشورمان همچون معجزه‌ای خواند که در امر آموزش در استان‌های گوناگون و ترجمه و کارگردانی ثابت قدم است و خطاب به او گفت: علیرضای عزیز بمانی برایمان!

هایده حائری ، مدرس تئاتر و دیگر هنرمند حاضر در برنامه از جایگاه تماشاگران گفت: من اعتراض دارم.

او از مردم کشورمان قدردانی کرد که به هنرمندان کشورشان احترام می‌گذارند و در مراسم تقدیر از آنان شرکت می‌کنند و گفت: الان احساس کردم جای یک خانم در مراسم تقدیر از خانم علو خالی است. ایشان دوست خیلی صمیمی دو تن از عمه‌های من بودند؛ خانم‌ها طوسی و عذرا حائری. حیف است که تقدیرنامه خانم علو را دو تن از آقایان دریافت کنند.

او بعد از این سخنان طنزآمیز که با خنده‌های تماشاگران همراه شد و به دعوت رحمانیان که در دانشکده هنرهای زیبا دانشجویش بوده، روی صحنه رفت و تقدیرنامه علو را دریافت کرد.

رحمانیان نیز در سخنانی از حائری به عنوان یکی از استادان خوب خود یاد کرد که به نوعی، منشأ ساخت فیلم «هامون» شده چون با اجرای اثری از او، داریوش مهرجویی خسرو شکیبائی را برای بازی در «هامون» انتخاب کرده است.

در بخش بعدی، بخش‌هایی از فیلم زندگی تئاتری اکبر زنجان‌پور در گفتگو با محمد رحمانیان پخش شد.

سپس محمود دولت‌آبادی روی صحنه رفت و با تشریح خاطراتی از مهدی فتحی (بازیگر فقید تئاتر) که دوست مشترک خودش و زنجان‌پور بوده، گفت: ما در آن دوران قدم می‌زدیم و فکر می‌کردیم کسانی که کار هنر نمی‌کنند، چه می‌کنند.

او ادامه داد: زنجان‌پور در کنار دیگر دوستان ما سعی کرده هنر بورزد ولی همیشه موانع اجازه نداده این فعالیت چه در ایشان و چه در دیگر دوستان، ادامه پیدا کند.

دولت‌آبادی افزود: آنچه مایه خرسندی من است، حضور این اجتماع است که به مناسبت دوستی هنرمندان تئاتر تشکیل شده و بسیار گرامی است.

این داستان‌نویس با سابقه که پیشنیه تئاتری دارد، خاطراتی از دوران مشکلات خودش در تئاتر در سال ۵۳ بیان کرد و افزود: بعد از آن سال، دیگر روی صحنه نرفتم ولی سال ۵۶ پیشنهاد تشکیل سندیکای تئاتر را دادم و در تئاترهای لاله‌زار به نشان تقدیر از هنرمندان گذشته خود برنامه‌ای تدارک دیدیم اما متاسفانه دیگر آن تئاترها باقی نماند.

دولت‌آبادی خطاب به حاضران در برنامه افزود: وقتی مهدی فتحی کسل و بی‌حوصله می‌شد، برای خودش نقشی می‌ساخت و آن را اجرا می‌کرد. یعنی لازم نیست حتما چیزی بشود، همین که هستید و سرپا هستید، همین که چنین شب‌هایی برگزار می‌شود، یعنی شدن. چیزی در انتظار هنرمند نیست. آرزو می‌کنم همیشه رونده باشید و وقتی هم خسته می‌شوید، خستگی از تن دور کنید و دوباره ادامه بدهید.

سپس رحمانیان بار دیگر روی صحنه رفت و با یادآوری خاطراتی از زنجان‌پور گفت: اولین بار استاد را در «آتش بدون دود» کار نادر ابراهیمی و بعد از آن در فیلم «بیتا» هژیر داریوش و پس از آن در نمایش‌های تلویزیونی دیدم.

این نمایشنامه‌نویس و کارگردان اضافه کرد: اولین مواجهه من با آقای زنجان‌پور به عنوان کارگردان، اجرای درخشان ایشان از نمایشنامه «همه پسران من» کار آرتور میلر بود که سبب شد راه خودم را به عنوان کارگردان پیدا کنم. صحنه‌های درخشان این نمایش از یک کلاس درس آموزنده‌تر بود و هنوز تک تک صحنه‌های آن را به یاد دارم و بزرگترین تاثیری است که یک اثر هنری و یک کارگردان بر من گذاشته است. 

رحمانیان از اجرای نمایش«مروارید» نوشته عزت‌الله مهرآوران و کار زنجان‌پور به عنوان دیگر نمایش درخشانی یاد کرد که همچنان تاثیرش بر او باقی مانده و آرزو کرد که سایه زنجان‌پور همچنان بر سرمان باقی بماند.

در بخش بعدی برنامه، تصاویری خاطره‌انگیزی از نمایش «نگاهی از پل» نوشته میلر و کار سمندریان پخش شد که سال ۵۱ اجرا شده است.

سپس مسعود دلخواه، دیگر کارگردان حاضر در برنامه در سخنانی با بیان اینکه مبالغه نمی‌کند، گفت: تصمیم دارم از دشواری اکبر زنجان‌پور بودن صحبت کنم چون اکبر زنجان‌پور بودن، اصلا ساده نیست. 

او با یادآوری اولین خاطره‌های خود از زنجان‌پور افزود: نمایشی از رکن‌الدین خسروی دیدم که زنجان‌پور و بهروز بقایی در آن بازی می‌کردند. او در این نمایش بیش از ۲۵ کارکتر را بازی کرد و هنوز صدایش و انرژی‌اش را که خیلی سریع از نقشی به نقشی می‌رفت، در ذهنم مانده. 

دلخواه با بیان خاطره همکاری‌اش در نمایش «دایی وانیا» به کارگردانی زنجان‌پور ادامه داد: یک نفر می‌تواند بازیگر، کارگردان، دوبلور یا انسان شریفی باشد و همیشه خود اصیلش باشد ولی داشتن همه اینها در یک جا سخت است و اکبر زنجان‌پور همه اینها را با هم دارد. رفتار او می‌تواند الگویی باشد برای نسل جوان؛ از دیسیپلین کاری‌اش تا برخورد یکسان با همه اعضای گروه.

وی خاطرنشان کرد: در نمایش «دایی وانیا» کاریزمایی روی صحنه می‌دیدم که نظیرش را ندیده بودم. کاریزمای اکبر زنجان‌پور، از خود بودن اوست و نترس بودن و نقاب به چهره نداشتنش. ما بعد از آن نمایش، در گفتگوهایمان از ابزورد بودن شرایط اجتماعی و تئاتری با هم حرف می‌زنیم.

دلخواه در پایان سخنانش پیشنهاد کرد یک جایزه بازیگری به اسم اکبر زنجان‌پور نامگذاری شود و توضیح داد: این نامگذاری تنها به دلیل این نیست که او بازیگر خوبی است بلکه چون انسان شریفی است. 

در ادامه، نوید محمدزاده به عنوان نماینده‌ای از نسل جوان در سخنانی درباره زنجان‌پور گفت: خجالت می‌کشم درباره ایشان صحبت کنم.

او خطاب به زنجان‌پور ادامه داد: استاد خیلی دوست‌تان دارم. چندی پیش فرصتی شد تا در کنار شما متنی را دورخوانی کنیم. امیدوارم قسمت باشد روی صحنه کنارتان بازی کنم و نفس شما را حس کنم و لذت ببرم و یاد بگیرم. سلامت باشید و سرحال.

 در بخش بعدی، شهرام گیل‌آبادی که مدت‌ها مدیر رادیو بوده، خاطراتی از دوران کاری خود در این رسانه بیان کرد و گفت: هُرم نفس خیلی از بزرگان‌رادیو بر صورتم‌ نشست که ویژگی‌های مشترکی داشتند.

او خاطراتی از بازی زنجان‌پور در نمایشی از صدرالدین شجره و نیز خاطراتی از احمد آقالو  و مهدی فتحی بیان کرد و ادامه داد: ما در رادیو با حکمت‌هایی مواجه بودیم که یکی از آنها آموزش سینه به سینه بود. امثال زنجان‌پور، این فضا را ایجاد کردند که حکمت جاری در رادیو، آموزش باشد. چیزی که از این نسل بزرگ عاید من شد، این بود که نظم، توسعه فکری، دانایی و درایت سکوت را می‌آورد. این آدم‌ها هر چه دارند در طبق اخلاص می‌گذارند که دیگران قد بکشند چون آنان بخیل نیستند. ماموریت خود را معرفت‌شناسی و توسعه فکری می‌دانند. آقای زنجان‌پور در عالم هنر، یکی از آبروهای زمین است.

در بخش بعدی، پرویز ممنون، دیگر هنرمند پیشکسوت تئاتر که در وین زندگی می‌کند و دیشب تازه به ایران رسیده، در سخنانی گفت: هنوز گیج راه هستم ولی خوشحالم که در بزرگداشت اکبر شرکت می‌کنم.

او که استاد زنجان‌پور بوده ادامه داد: شما از زمان‌استادی او گفتید و من چند خاطره از زمان دانشجویی‌اش می‌گویم. اولین بار که برای مدیریت دانشکده دعوت شدم، نمایشی از بهمن فرسی روی صحنه بود و اکبر نقش اصلی آن را بازی می‌کرد . فرسی قبل از کارگاه نمایش، کارهای تجربی و غیر متعارف اجرا می‌کرد. با دیدن بازی اکبر حیرت‌زده شدم و اگر سال قبل بازی محمد علی کشاورز را ندیده بودم، با دیدن او روی صحنه، ضعف می‌کردم.

ممنون از زنجان‌پور در کنار آذر فخر و کیهان رهگذر وبه عنوان یکی از چند دانشجوی محبوب خود یاد کرد و افزود: هرچند اکبر هم سنش به دانشجویان نزدیک بود، هرگز سراغ شعار نمی‌رفت و در کار خود همیشه جدی بود. او همیشه محترم بود مثل انتظامی. آنان سر کلاس بسیاری استادان می‌رفتند چون معتقد بودند از هر استادی چیزی یاد می‌گیرند. 

ممنون اضافه کرد: یکی از نقش‌های حساس خود را به او سپرد و بعد از آن، استاد راهنمای رساله‌اش شدم که اجرای نمایش «ریل» نوشته دولت آبادی بود و با همراهای رضا بابک اجرا کردند. همه کسانی که در کار تئاتر هستند، عاشق‌اند ولی زنجان‌پور جدی بود. به همین دلیل وقتی صحبت از بزرگداشت شد، با خودم فکر کردم اگر قرار باشد در بزرگداشت سه چهار تن از دانشجویانم شرکت کنم، حتما یکی از آنان اکبر خواهد بود.

در بخش پایانی، اکبر زنجان‌پور در میان تشویق حاضران روی صحنه رفت و در شرایطی که همه به احترام او ایستاده بودند، گفت: امشب آن‌قدر از من تعریف شد که گیج شدم آن ولی این سخنان مسئولیت آدم را زیاد می‌کند که تماشاگر و هنر را جدی بگیریم. باید حواس‌مان باشد به چیزهایی که نوشته و خوانده نمی‌شود. همه این کارها را می‌کنیم که به فضا برسیم.‌ آنچه کم است، ارتباط نانوشته و ناگفته‌ای است که هر کس سهم خود را از آن بر می‌دارد و گذر می‌کند.

این هنرمند پیشکسوت ادامه داد: وظیفه ماست که سعی کنیم تصویری را که دیده نمی‌شود، بسازیم و آنچه را شنیده نمی‌شود، به تماشاگر پیشنهاد بدهیم و این مال زمانی است که کمتر بتوان حرف زد و گفتنی‌ها را گفت‌.

زنجان‌پور در پایان گفت: امشب از حوصله و محبت شما هم شرمنده‌ام و هم به خودم می‌بالم و اینها مسئولیت مرا بیشتر می‌کند. «ایبسن» می‌گوید قوی‌ترین انسان کسی است که از همه تنهاتر است. بگردیم و تنهایی‌های خود را پیدا کنیم.

سپس نشان ویژه خانه تئاتر با حضور پرویز ممنون، صدرالدین زاهد، محمد رحمانیان، محمود دولت‌آبادی، ایرج راد، اسماعیل خلج، همسر، دختر و نوه زنجان‌پور، نشان ویژه خانه تئاتر به این هنرمند اهدا شد.

متن تقدیرنامه او را شهرام گیل‌آبادی خواند و زنجان‌پور پس از دریافت این نشان گفت: یک عمر دویده‌ام و امشب جایزه گرفته‌ام.

اسماعیل خلج که سال‌ها قبل نمایشنامه مشهور «گلدونه خانوم» را نوشته، خاطره‌ای از زنجان‌پور بیان کرد و گفت: شبی به من تلفن زد و اجازه گرفت اسم دخترش را گلدونه بگذارد و من هم به او گفتم‌ من هم این اسم را از شخص دیگری گرفته‌ام و بر نمایشنامه‌ام گذاشته‌ام.

زنجان‌پور هم توضیح داد نوه‌اش که در این مراسم حضور دارد، دختر گلدونه است.

بعد از برگزاری مراسم، تصاویری از مستند اکبر زنجان‌پور در محوطه باز پارک خانه هنرمندان ایران پخش شد.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • اضافه‌شدن ۶ نمایش به جشنواره تئاتر رضوی برای اجرا در دهه کرامت
  • شش نمایش همراه جشنواره تئاتر رضوی شدند
  • راهیابی تئاتر ۴۴۴ از مشهد به جشنواره تئاتر مساجد کشور
  • تئاتر ۲ روز تعطیل می‌شود
  • حضور فرهاد ناظرزاده‌کرمانی در اجرای نمایش «نظامِ ابن عربی»
  • تقدیم اجرای «نظامِ ابن عربی» به فرهاد ناظرزاده‌کرمانی
  • سالن‌های تئاتر ۱۴ و ۱۵ اردیبهشت اجرا ندارند
  • مراسم نکوداشت اکبر زنجان‌پور با حضور استادش
  • نکوداشت اکبر زنجان‌پور همراه با شرم و حیای نوید محمدزاده
  • لیلا بلوکات با «خارشتر» به صحنه تئاتر می‌آید