Web Analytics Made Easy - Statcounter

یک کارشناس مسائل تحریم با تاکید بر ضرورت رد CFT توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام در راستای واکنش به ترور سپهبد شهید سلیمانی گفت: هدف FATF و کنوانسیون CFT، ترور قاسم سلیمانی‌ها نه در عرصه نظامی، بلکه در عرصه‌های اقتصادی و حقوقی است. حتی آمریکایی‌ها صراحتا این مسئله را اعلام کرده اند.

حسین حاجیلو کارشناس مسائل تحریم و دیپلماسی اقتصادی در گفت‌وگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس درباره ویژگی‌های انتقام سختی که ایران باید بابت ترور سپهبد شهید سلیمانی از آمریکا بگیرد، گفت: در سال های اخیر به دلیل گسترش تروریسم تکفیری در منطقه، حضور جمهوری اسلامی در منطقه افزایش چشم گیری داشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این حضور به دلیل درخواست کشورهای منطقه انجام پذیرفت.

حاجیلو افزود: با وجود اینکه ایران با تروریسم بطور واقعی در حال مبارزه بوده و هست، اما آمریکا تلاش دارد مفاهیم تروریسم و ضدتروریسم را جابجا کند. یعنی دقیقا نیرویی که بیشترین تلاش ها را برای مبارزه با تروریسم داشته است را در لیست تروریستی خود قرار داده و با کسانی که مبارزه واقعی با تروریسم داشته اند، مقابله کرده است. این مقابله هم در عرصه‌­های میدانی و نظامی بوده و هم در عرصه های مالی و اقتصادی. این مقابله با ترور حاج قاسم سلیمانی وارد مرحله جدیدی شده است.

*انتقام سخت از آمریکا نباید صرفا نظامی باشد

این کارشناس دیپلماسی اقتصادی با تاکید بر اینکه بخشی از انتقام سخت، قطعا نظامی خواهد بود و هزینه سنگینی را به آمریکا تحمیل خواهد کرد و انشالله منجر به خروج آمریکا از منطقه خواهد شد، اظهار داشت: اما انتقام نباید صرفا در حوزه نظامی باشد زیرا آمریکا نفوذ خود را در حوزه های مختلف غیرنظامی گسترش داده است، بنابراین در حوزه های دیگر نیز باید از آمریکا انتقام بگیریم. یکی از انتقام­ها باید در حوزه نفوذ مالی و اقتصادی آمریکا باشد. آمریکا سال­هاست که آمریکا تلاش می­کند با سلیمانی و سلیمانی­‌ها مقابله کند، این مقابله هم در زمین واقعی و نظامی است و هم در زمین مالی و اقتصادی.

* مجمع تشخیص مصلحت نظام باید با رد قاطعانه CFT انتقام حاج قاسم را بگیرد

وی اضافه کرد: آمریکا تلاش می کند از طریق FATF به قلمرو مالی ایران نفوذ کند و به اقتصاد کشور ضربه بزند. یکی از بخش های اصلی FATF که آمریکا به شدت به دنبال اجرایی شدن آن در ایران است، کنوانسیون مقابله با تامین مالی تروریسم (CFT) است. این کنوانسیون و بطور کلی روندهای بین­‌المللی مربوط به تروریسم، با تعاریف آمریکایی شکل گرفته و اجرا می­‌شوند. به نظرم همه ما ایرانی‌­ها وظیفه داریم در حوزه فعالیت خود انتقام سردار سلیمانی را از آمریکایی­‌ها بگیریم و مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز باید با رد قاطعانه لایحه الحاق ایران به کنوانسیون CFT، انتقام حاج قاسم سلیمانی را از آمریکا بگیرد و رد CFT در مجمع حداقل کاری است که برای گرفتن انتقام خون حاج قاسم باید انجام شود.

حاجیلو در پاسخ به این سوال که ارتباط FATF با سردار سلیمانی دقیقا چیست، گفت: ابتدا باید توضیحاتی درباره کنوانسیون مربوط به FATF، یعنی CFT عرض کنم. آنچه در متن کنوانسیون CFT درباره تروریسم آمده اولا تعریف بسیار گسترده از تروریسم و ثانیا الزام کشورها به عدم استثنای گروه های مبارز علیه اشغالگری، استعمار و نژادپرستی از تروریسم است. این کنوانسیون هیچ لیست بین المللی را به عنوان لیست مرجع معرفی نکرده و بنابراین لیست ملی کشورها در تعاملات و اختلافات مبنای عمل خواهد بود.

این کارشناس دیپلماسی اقتصادی افزود: اگر ایران عضو این کنوانسیون شود، به کشورهای دیگر متعهد می‌شود که در راستای هدف کنوانسیون با آنها همکاری کند. این همکاری به معنای پاسخ دادن به درخواست‌های کشورهای دیگر برای همکاری‌های قضایی و غیرقضایی است. از جمله اشتراک‌گذاری اطلاعات مالی افراد و نهادهایی که کشورهای دیگر آنها را حامی تروریسم یا سازمان تروریستی می‌دانند و برخورد با این نهادها.

*هدف FATF ترور قاسم سلیمانی‌ها در عرصه­‌های اقتصادی و حقوقی است

وی با تاکید بر اینکه دولت آمریکا و برخی کشورهای دیگر مثل مرتجعین منطقه در شناسایی «سپاه قدس» به عنوان نهادهای حامی تروریسم و یا سازمان تروریستی اشتراک‌نظر دارند،‌ اظهار داشت: بنابراین این امکان وجود دارد که با پیوستن به این معاهده، درخواست‌های همکاری از جمله اشتراک‌گذاری اطلاعات این کشورها چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم و از طریق کشور ثالث مطرح شود و کشور را با دوراهی و چالش مواجه کند. اگر به درخواست‌ها پاسخ داده شود که ضد منافع و امنیت ملی عمل شده است، اگر پاسخ داده نشود، بهانه دشمن برای اعمال فشار، بیشتر خواهد شد. بنابراین می‌­توان گفت که هدف FATF و کنوانسیون CFT، ترور قاسم سلیمانی‌­ها نه در عرصه نظامی، بلکه در عرصه­‌های اقتصادی و حقوقی است. حتی آمریکایی­‌ها صراحتا این مسئله را اعلام کرده اند و گفته اند که برای محدود کردن سپاه، ایران باید استانداردهای FATF را اجرایی کند.

* FATF از کشورهای جهان خواسته بود با حاج قاسم سلیمانی مقابله کنند

حاجیلو اضافه کرد: از سوی دیگر FATF در توصیه هفتم خود از کشورها می­خواهد که با قاسم سلیمانی مقابله کنند. بطور دقیق‌­تر، این نهاد در توصیه هفتم خود از کشورها می­خواهد که قطعنامه‌­های شورای امنیت سازمان ملل در زمینه گسترش سلاح­‌های اتمی را اجرایی کنند. یکی از مهمترین این قطعنامه ها، قطعنامه 2231 یا همان قطعنامه مربوط به تایید برجام است. در این قطعنامه سردار سلیمانی تحریم شده است بنابراین کشورها برای اجرای استاندارد هفتم FATF، باید حاج قاسم سلیمانی را تحریم و رفت و آمد او را محدود می­کردند.

این کارشناس دیپلماسی اقتصادی در پاسخ به این سوال که آمریکایی‌­ها چه توجیه حقوقی برای ترور حاج قاسم سلیمانی داشتند، گفت: استدلالی که وزارت دفاع آمریکا برای ترور حاج قاسم سلیمانی می‌­آورد، در واقع شناسایی سپاه قدس به عنوان سازمان تروریستی از سوی وزارت خارجه آمریکا است. وزارت خارجه آمریکا یک لیست سازمان های تروریستی خارجی (FTO) دارد که در ابتدای امسال سپاه پاسداران را وارد این لیست کرد. آمریکا مبتنی بر این زیر ساخت حقوقی، دست به ترور حاج قاسم زدند. این اقدام نشان می‌­دهد که آمریکایی‌­ها پیش از هر اقدامی، زیرساخت حقوقی آن را ایجاد می­‌کنند. اصرار آن­ها برای پیوستن ایران به CFT هم برای ایجاد این زیرساخت حقوقی در داخل کشور ما است تا راحت تر بتوانند از ما مطالبه کنند.

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: مجمع تشخیص مصلحت نظام تحریم آمریکا قاسم سلیمانی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۴۱۵۱۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟

   عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - ایدئولوژی‌های گوناگون غالبا دربارۀ سیاست بین‌الملل بی‌نظر نیستند. مارکسیسم هم چشم‌اندازی به سیاست بین‌الملل دارد که البته با چشم‌اندازهای سنتی و متعارف به کلی مغایر است. چیزی که رویکرد مارکسیستی به سیاست بین‌الملل را متمایز می‌سازد، تاکید آن بر قدرت اقتصادی و نقشی است که "سرمایۀ بین‌المللی" دارد.

   مارکس در وهلۀ نخست به تحلیل ساختارهای سرمایۀ ملی، بویژه رابطۀ آشتی‌ناپذیر بین بورژوازی و پرولتاریا توجه داشت، اما در نوشته‌های او به طور ضمنی چشم‌اندازی بین‌المللی نیز وجود دارد. به نظر مارکس وفاداری‌های طبقاتی با تقسمیات ملی برخورد دارد. او بر اساس چنین عقیده‌ای در پایان کتاب "مانیفست کمونیست" نوشت: کارگران جهان، متحد شوید!

   در آثار مارکس این ایده به طور ضمنی مطرح شده است که سرمایه‌داری نظامی بین‌المللی است ولی تا قبل از انتشار کتاب مشهور لنین، به نام "امپریالیسم: بالاترین مرحلۀ سرمایه‌داری"، این ایدۀ مارکسیستی با قوت و صراحت یا به شکل کامل مطرح نشده بود.

   لنین معتقد بود توسعۀ امپریالیستی خواست سرمایه‌داری داخلی برای حفظ سطح بالای "سود" از راه صادر کردن سرمایۀ اضافی را نشان می‌دهد، و این به نوبۀ خود، قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری را به برخورد با یکدیگر کشاند و جنگ برآمده از آن (جنگ جهانی اول)، اساسا جنگی امپریالیستی است که برای کنترل و تصاحب مستعمرات در آفریقا، آسیا و جاهای دیگر درگرفته است.

اما مارکسیست‌های جدید یا نئومارکسیست‌ها، به محدودیت‌های الگوی مارکسیسم-لنینیسم کلاسیک اذعان می‌کنند؛ از جمله به این که امپریالیسم حاکم بر اوایل سدۀ بیستم ثابت نکرد که "بالاترین" (یعنی آخرین) مرحلۀ سرمایه‌داری است؛ و آشکار شد این فرضیه که سیاست دولت صرفا بازتاب منافع سرمایه‌داران است، فرضیه‌ای کوته‌بینانه است.

در واقع تا آنجا که نئومارکسیست‌ها "خودمختاری نسبی" دولت را می‌پذیرند، به این باور پلورالیستی نزدیک شده‌اند که مجموعه‌های گوناگونی (درون‌ملی، ملی و بین‌المللی) بر صحنۀ جهانی تاثیر می‌گذارند.

اما ویژگی متمایز چشم‌انداز نئومارکسیستی این است که به رشد و توسعۀ "نظام سرمایه‌داری جهانی" توجه دارد؛ برخلاف مارکسیسم کلاسیک که بر "رقابت بین سرمایه‌داری‌های ملی جداگانه" تاکید داشت.

در تحلیل نئومارکسیسم، ویژگی اصلی نظام سرمایه‌داری عبارت است از سازماندهی منافع طبقاتی بر پایه‌ای بین‌المللی در نتیجۀ پیدایش شرکت‌های چندملیتی.

در این دیدگاه، این شرکت‌ها نه تنها دولت‌های دارای حاکمیت را از جایگاه بازیگران مسلط صحنۀ جهانی محروم کرده‌اند، بلکه خودشان نیز مانند دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی، در چارچوب الزامات ساختاری‌ای عمل می‌کنند که متضمن منافع درازمدت سرمایه‌داری جهانی است.   

به عقیدۀ نئومارکسیست‌ها، ساختار جهانی تولید و مبادله بسیار منظم است؛ به این معنا که جهان را به ناحیه‌های "مرکز" و "پیرامون" تقسیم کرده است.

ناحیه‌های مرکز، مانند شمالِ پیشرفته، از نوآوری‌های فناورانۀ سطوح بالا و پایدار سرمایه‌گذاری سود می‌برند، در حالی که ناحیه‌های پیرامون، مانند جنوب کمتر توسعه‌یافته، نیروی کار ارزان تدارک می‌بینند و اغلب وابسته به فروش محصولات‌اند.

این‌گونه نابرابری‌های جهانی، ساختارهایی را در خود منعکس می‌کنند که در سطح منطقه‌ای و درون اقتصاد ملی ایجاد شده‌اند. در حالی که ناحیه‌های منطقۀ مرکزی در در اقتصاد جهانی ادغام شده‌اند، منطقه‌های پیرامونی در واقع در حاشیه باقی مانده‌اند و اغلب به محل رشد ناسیونالیسم قومی تبدیل می‌شوند. از این رو، جهانی شدن اقتصادی با گسستگی ملی همراه است.

این نگاه مارکسیست‌های جدید به سیاست بین‌الملل در واقع از دهۀ 1960 به این سو پدید آمد. مطابق این نگاه، مناطق پیرامونی همواره باید وابسته باقی بمانند. یعنی کشورهای جهان سوم هیچ گاه نمی‌توانند به جمع کشورهای جهان اول بپیوندند.

آندره گوندر فرانک جزو کسانی بود که چنین نگرشی را ترویج می‌کرد. اما پس از ظهور موج سوم دموکراسی در جهان، از اواسط دهۀ 1970 تا اوایل دهۀ 1990 میلادی، معلوم شد که برخی از کشورهای جهان سوم می‌توانند از این جهان به جهان اول بگریزند. یعنی از کشوری "در حال توسعه" به کشوری "توسعه‌یافته" تبدیل شوند.

بنابراین نئومارکسیسم را نیز باید دست کم واجد دو موج جهانی دانست. موج اول مبتنی بر آرای کسانی چو گوندر فرانک است که نور امیدی در انتهای تونل تکاپوی مناطق و جوامع پیرامونی نمی‌بینند، موج دوم نیز متعلق به نئومارکسیست‌های پس از ظهور نئولیبرالیسم و جوامع توسعه‌یافته در مناطق پیرامونی است.

نمونۀ اعلای چنین جوامعی، کرۀ جنوبی است که از 1987 به این سو، حقیقتا توانست در اقتصاد جهانی ادغام شود و از کشوری "در حاشیه" به کشوری دموکراتیک و پیشرفته بدل شود که اقتصادش هم عمیقا مبتنی بر نظام سرمایه‌داری است.

در مجموع به نظر می‌رسد که نئومارکسیسم هنوز گرفتار میراث اصلی مارکسیسم، یعنی بدبینی به جهان سرمایه‌داری است؛ به این معنا بهروزی عمومی بشر در جهانی مبتنی بر نظام سرمایه‌داری را اساسا ناممکن می‌داند.

انتقادهای بی‌پایان نئومارکسیست‌ها از سرمایه‌داری جهانی یا آنچه که نئولیبرالیسم می‌خوانندش، دقیقا ریشه در چنین نگرشی دارد. اما تحولات اخیر جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، یعنی رشد اقتصادی و پیشرفت قابل توجه کشورهایی نظیر عربستان و امارات و قطر نیز در آستانۀ تبدیل شدن به چالشی جدید برای نگاه نئومارکسیسم و کلا نگرش مارکسیستی به سیاست بین‌الملل است.

مطابق این نگرش کلان، بهروزی و پیشرفت برای کشورهای به اصطلاح عقب‌مانده، در ذیل نظام بین‌المللی سرمایه‌داری ناممکن است؛ اما واقعیات مشهود اخیر، نه فقط در شرق آسیا بلکه در برخی کشورهای عربی خاورمیانه، نافی این مدعا به نظر می‌رسند.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: سرمایه‌داری جمعی چیست؟ دولت سرمایه‌داری چیست؟

دیگر خبرها

  • ملا هبت‌الله: جهان کفر برای جدایی دین از سیاست تلاش می‌کند
  • فرصت حج برای غزه
  • عرضه ۶ عنوان کتاب جدید درباره حاج قاسم سلیمانی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
  • هاآرتص: تل‌آویو نگران همه گیر شدن تحریم علیه اسرائیل است
  • دانشجویان دانشگاه‌های اکسفورد و کمبریج به جنبش حامیان فلسطین پیوستند
  • عجیب ترین فرمانده جنگ ایران و عراق /جانشین سپاه خرمشهر و دوست نزدیک سردار سلیمانی را بیشتر بشناسید
  • نخست‌وزیر بلژیک: در حال بررسی اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه اسرائیل هستیم
  • مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟
  • دست پر «مکتب حاج قاسم» در نمایشگاه کتاب تهران
  • دبیرکل سازمان جهانی بهداشت: تفاهم‌نامه‌ مقابله با همه‌گیری‌های آینده باید امضا شود