Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ورزش 3»
2024-04-26@20:20:36 GMT

داخل بنز تختی نشستم، تختی نشدم!

تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۴۲۲۷۶۶

داخل بنز تختی نشستم، تختی نشدم!

کشتی‌گیری که قرار بود نقش غلامرضا تختی را بازی کند و در نهایت نتوانست ایفای نقش داشته باشد، از دلایل عدم این اتفاق می‌گوید.

به گزارش "ورزش سه"، «من که قرار بود نقش تختی را بازی کنم، شدم مصاحبه شونده که تختی را دیدی یا نه و از این حرف‌ها. یک صحنه هم نشستیم داخل بنز ۱۸۰ آقا تختی و از ما فیلم گرفتند. همین.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

»؛ این صحبت‌های خسرو نظافت‌دوست در مصاحبه‌اش که در سال ۸۲ انجام شده، است که مشروح کامل این گفت‌وگوی جذاب را به مناسبت پنجاه و دومین سالگرد جهان پلوان تختی در زیر می‌خوانید:

 

* اولین بارکی قرار شد تختی بشید؟

 

سال۴۶ در همان ابن بابویه بود. خیلی ها می گفتند «خسرو تو شبیه آقا تختی هستی» من آقا تختی را خیلی دوست داشتم، می رفتم پیش او تا ببینمش، راه رفتنش، حرف زدنش، برایم جالب بود. از سال ۵۰ که یواش یواش مطرح شدم و تا سال ۵۷ که در تیم  ملی بودم، این همه گیر شد.

 

* واقعا شبیهید؟

 

البته ما هم سعی می‌کردیم آن روش و منش را پیشه کنیم.

 

* ماجرای فیلم از کی آغاز شد؟

 

سال ۶۲ بود، دیدم روزنامه ها و جراید می نویسند که آقای حاتمی می خواهند زندگی تختی را به تصویر بکشند. یک روز دوستان نزدیک آقای حاتمی آمدند باشگاه دخانیات، گفتند هر جا رفتیم نشانی شما را داده اند. ما بعد از تمرین با آنها رفتیم خیابان زرتشت، دفتر آقای حاتمی. او تا مرا دید، بغلم کرد و بوسید. بعددیدم آقای عبدالله اسکندری آمد و ما را نشاند پشت میز گریم. بعد از ۲ساعت کار، خیلی شبیه تختی شدم.
خود آقای حاتمی هر دو دقیقه، یک بار می آمد نگاه می کرد و می رفت ودر همان بین هم آقای عزیز ساعتی عکس می گرفت. یکی از عکس ها خیلی خوب شده بود. آدم فکر می کرد خود تختی است. خلاصه، ما تست گریم را رد کردیم و قرارمان را گذاشتیم اما بعد از خداحافظی مدت ها خبری نشد.

 

* چرا؟

 

عرض می‌کنم. بنیاد مستضعفان که تهیه کنندگی فیلم را تقبل کرده بود، به دلیل هزینه زیاد از زیر این کار شانه خالی کرد.

 

* شما سراغی از آقای حاتمی نگرفتید؟

 

نه. سال ۶۹ بود که ما در اردوی تیم ملی بودیم و بچه های تیم جوانان را برای مسابقات فرنگی جهانی آماده می کردیم. یکدفعه خبر رسید که «با این شماره زنگ بزن آقای حاتمی کارت دارد.» زنگ زدم خود علی آقا گوشی رابرداشت. آدرس خانه اش را داد و من بلافاصله رفتم.


حاتمی زنگ زد به آقای شفیع، مجری «ورزش و مردم» و گفت: بهرام خان، خسرو آمده و الان برای این نقش خیلی هم آماده تر هست.

 

* شما نترسیدید از اینکه اتفاق قبلی تکرار شود؟

 

نه، خب علاقه داشتم. قرار شده بود باشگاه پرسپولیس و سازمان تربیت بدنی این فیلم را تهیه کنند. اما بعد که ما برگشتیم اردو، دوباره هیچ خبری نشد.

 

* چرا؟

 

دوباره همان آش وهمان کاسه. آقای حاتمی گفت هزینه فیلم زیاد است، قبول نکردند. آن روز من پیش خودم فکر کردم روح مرحوم تختی راضی نیست این فیلم ساخته بشود.

 

* اما دوباره ماجرا تکرار شد.

 

بله، ۵ سال بعد. در باشگاه دخانیات مشغول تمرین بودم که پای تلفن مرا خواستند. این دفعه از دفتر هدایت فیلم. گفتند فردا بیا.

 

* و قبول کردید؟

 

گفتم این سومین بار است صورتمان را می دهیم دست شما و پماد مالی می  کنید و بعد هیچ. اما گفتند نه این بار مصمم هستیم. البته خانواده تختی مخالف بودند، اما خود آقای حاتمی آنها را قانع کرد.

 

* مخالفت برای چی؟

 

آنها از شایعات می ترسیدند. اما حاتمی به خانم توکلی گفت: من آنقدر به شما و شادروان تختی علاقه دارم که قرار است دخترم، نقش شما (همسر تختی) را بازی کند. خلاصه، من سه ماه ماموریت ورزشی از دخانیات گرفتم تا کار را شروع کنم.

 

* بای بسم الله شروع کار چه بود؟

 

ما سه نفر بودیم، یک نوجوان بود به نام غلامرضا فکری که کودکی های تختی را بازی می کرد جوانی بود به نام سهراب رستمی که جوانی تختی را اجرا می کرد و من که از ۲۴ سالگی به بعدش را بازی می کردم.

 

* آن دو نفر شبیه بودند؟

 

البته... بله، می خوردند به نقش.

 

* خب؟

 

ما به اتفاق این سه نفر تمرینات کشتی و باستانی را شروع کردیم.

 

* شما آقا تختی را از نزدیک دیده بودی؟

 

اتفاقا علی حاتمی هم همین را پرسید. من هم گفتم بله، ۶ ماه تمام وقتم راگذاشته بودم تا او را از نزدیک ببینم. حتی وقتی از ماشینش پیاده می شد پایم را جای پاهایش می گذاشتم حتی می‌خواستم مثل او راه بروم. حاتمی که این را شنید خیلی خوشحال شد و گفت ۵۰ درصد کارها حل است.

 

* به سبک کشتی تختی وارد بودید؟

 

بله، او ساده کشتی می گرفت و روبه جلو. رقص پا می کرد و دستهایش را مدام تکان می داد. آقایی بود به نام... (فکر می کند)


آقای مهرآموز، او مربی قدیم آقا تختی بود. او می آمد سر تمرین و من از او یاد می گرفتم.

 

* چند سالتان بود آن موقع؟

 

۴۵ ساله بودم

 

* جالب نیست که آن موقع می خواستند به شما کشتی یاد بدهند؟

 

(می خندد)... ورزش باستانی هم کار می کردیم. زیر نظر ۳ مرشد.

 

* در کنار اینها تمرین بازیگری هم داشتید؟

 

هنوز به آنجا نرسیده ایم. بعد یک روز دیدیم که آقای حاتمی دفتر کارش نیامد. گفتند مریض حال است. گفتیم چه شده؟ گفتند کمرش درد می کند. به او توصیه کردند برود آبگرم. ایشان رفت آبگرم. به من گفت: «ماساژور خوب سراغ داری؟» من یکی از بچه ها را معرفی کردم، اما روز به روز درد به ایشان غلبه می کرد. حتی یک روز که قرار بود برود زورخانه هژبر، زیر بغلش را گرفتند و بردنش.

 

* بعد هم که آن ماجرا پیش آمد.

 

بله. در بیمارستان دی تشخیص دادند که ایشان سرطان معده دارد. آقای حاتمی رفت انگلیس و شیمی درمانی کرد. وقتی بعد از ۶ ماه برگشت تهران، دیدیم او حاتمی قبلی نیست. انگار ۸۰ سالش شده بود. اما بنده خدا باز امیدوار بود. می گفت: «خدا کند اگر رفتنی هستم بعد از این فیلم بمیرم.»

 

* کار دوباره کی آغاز شد؟

 

شهریور ۱۳۷۵ کار دوباره شروع شد. خیاطی و دکور و این چیزها. او هم یکی دو ساعتی می آمد و سری می زد و بعد می رفت استراحت. دوباره ما را گریم کردند. جالب است بدانید روی من ۵ گریمور عوض شد.

 

* چه کسانی بودند؟

 

اولی آقای اسکندری، بعد آقای ولدبیگی، بعد آقای میرکیانی، همینطور آقای معیریان. یکی دیگر هم هست، آقای... یادم نیست.

 

* آخرین گریمور کی بود؟

 

در فیلم آقای حاتمی، آقای ولدبیگی. خدمتتان عرض کنم ایشان درست ۱۰ آبان ۷۵ با یک پلاکارد بسم الله الرحمن الرحیم با فیلمبرداری آقای تورج منصوری کار را کلید زد. فیلمبرداری از قهوه خانه ای شروع شد مربوط به سال ۱۳۳۵ که آقای بهمنش کشتی ای را گزارش می کرد و مردم گوش به رادیو بالا و پایین می پریدند. بعد هم صحنه به دنیا آمدن تختی و مصادره زمین های پدر آقا تختی و دق کردن او. در همین روزها بود که تختی درس را رها می کند و می رود سراغ نجاری. تختی این روزها آقای فکری بود.

 

* به آقای رستمی هم نقش رسید؟

 

بله.

 

* چند سکانس؟

 

خیلی کم. سکانسی بود که از سر کار بر می گردد و نان می گیرد و می دهد دست مادر.

 

* و شما منتظر بودید؟

 

بله. اما یکشب درد وحشتناکی آقای حاتمی را گرفت.۱۱ آذر بود. ایشان را فرستادند بیمارستان و بعد از دو روز فوت کردند و فیلم ناتمام ماند.

 

* آن دیالوگ معروف آقای انتظامی و آقای حاتمی را سر صحنه بودید؟

 

بله. صحنه ای بود که غلامرضا مریض می شود و پدر او می آید دم سقاخانه و آنجا از آقا امام رضا طلب سلامتی غلامرضا را می کند. آقای انتظامی در آن صحنه به جای غلامرضا گفت «علی» و ما همه گریه کردیم. خدا آقای حاتمی را رحمت کند.

 

* و طلسم شکسته نشد؟

 

نشد. نمی دانم. گفتم که شاید روحش اجازه نداد. گرچه آقای حاتمی خیلی دوست داشت. خواست خدا بود.

 

* شما به این نتیجه نرسیدید که اصلا امکان ندارد؟

 

چرا. ولی آقایان شایسته به ما محبت داشتند و گفتند شما در حالت «استندبای» بمان، ما می خواهیم فیلم را بدهیم دست کارگردانی که شبیه آقای حاتمی است. ما ۵-۶ ماهی بیکار بودیم. اسم های زیادی هم مطرح شد. از آقای تقوایی گرفته تا آقای کیمیایی. تا اینکه قرعه به نام آقای افخمی درآمد که به نظرم برای ایشان سنگین بود.

 

* چرا؟

 

همان سوالی را که آقای حاتمی از من کرد، از ایشان پرسیدم. گفتم: تختی را دیده بودی؟ گفت: نه. آن روز به خودم گفتم این فیلم، فیلم نمی شود.

 

* کار از کی شروع شد؟

 

آبان یا آذر ۷۶که از خانه آقای حاتمی فیلم را شروع کردند، اما به نظرم با عجله کار را شروع کردند، چون می خواستند به جشنواره برسد.

 

* می دانستید قرار نیست بازی کنید؟

 

از او پرسیدم و گفت: هست. اما شما در صحنه ای می آیید داخل رویای کارگردان.

 

* فیلمنامه را دیدید؟

 

نه. نشان نمی داد. ولی فهمیدم این فیلم، آن فیلم نیست. من هم دیگر نرفتم سر صحنه. خلاصه زنگ زدند و گفتند بیا. ما رفتیم و به آقای افخمی گفتیم این فیلم شما در شان جهان پهلوان نیست.

 

* چرا مثل آقای حاتمی نمی‌سازی؟

 

ایشان هم گفت سرمایه بدهند تا بسازیم.

 

* مشکل فقط سرمایه بود؟

 

ایشان اینطور می‌گفت: البته ناگفته نماند که سیما فیلم، بعد از فوت آقای حاتمی خودش را کنار کشید و سنگینی بار فیلم افتاد روی دوش هدایت فیلم.

 

* و نقش شما؟

 

من که قرار بود نقش تختی را بازی کنم، شدم مصاحبه شونده‌ای که از او می‌پرسند که تختی را دیدی یا نه و از این حرف‌ها. یک صحنه هم نشستیم داخل بنز ۱۸۰ آقا تختی و از ما فیلم گرفتند. همین.

 

* ناراحت شدید؟

 

بله.

 

* چرا؟

 

برای اینکه یک زمان در این فیلم نقش اول را داشتم، اما نقشم شد این. دل‌خوش‌کنک! یک صحنه بود که من سوار ماشینم بودم و یک آقای اصفهانی آمد به من گفت قیافه‌ات به تختی نمی‌خورد... خلاصه متاسفانه اینجوری شد. کاش به من می‌گفتند برای این فیلم جدید نمی خواهیمت... مثل بقیه.

 

* چقدر دستمزد می گرفتید؟

 

من ۳۰ ماه در اختیار، آقایان شایسته ها بودم. ۵/۱ میلیون پول گرفتم. جای اضافه کار اداره ام. در واقع پول نگرفتم.

 

* از حاصل کار راضی نبودید.

 

اصلا، به این نتیجه رسیدم که آقای حاتمی که خدا رحمتش کند، می خواست ما را به عرش برساند ولی آقای افخمی... خلاصه اینکه ما را کشید به فرش.

 

* استعدادش را داشتید؟

 

راستش من ورزشکارم. تیپم هم سینمایی نیست، اما به خاطر آقا تختی خیلی دوست داشتم این نقش را بازی کنم. دوست داشتم جوان ها تختی را ببینند و از او الگو بگیرند.

 

* البته نمی خواهید کتمان کنید که نقش اول شدن در یک فیلم بزرگ هم بسیار جذاب بود.

 

شاید ولی خود من هم آدمی بودم که دو نفر می شناختندم. البته به گرد پای آقا تختی هم نمی رسم ولی قهرمان آسیا بودم و چند سال عضوتیم ملی.

 

* ... و بعد از فیلم تختی؟

 

زده شدم. الان اگر جایی ببینم فیلمبرداری است رویم را می کنم این ور. با من خوب تا نکردند، رفاقت نکردند.

 

* آقای نظافت دوست، بچه کجا هستید؟

 

نازی آباد، هزار دستگاه.

 

* چند تا بچه دارید؟

 

دو دختر و یک پسر.

 

* فیلم جهان پهلوان را دیدند؟

 

بله. اما وقتی برگشتند خوششان نیامد. به جز بچه ها، رفقا هم خیلی انتقاد کردند.

 

* از شما؟

 

نه از آقای افخمی، البته این را هم می گویند که تو چرا قبول کردی.

 

* و چه جواب می دهید؟

 

می گویم اگر می دانستم اینطوری می شود، قبول نمی کردم. اتفاقا هفته پیش یکی از کشتی گیرها ویدئوی این فیلم را دیده بود و آمد گفت: آقا فیلم را دیدم. من هم قبل از آنکه او بگوید گفتم خوشت نیامد؟

 

‌* خلاصه...

 

این فیلم اول و آخری بود. به آقای افخمی گفته بودم سنگینی ما را حفظ کند. مگرمن می‌خواستم فردین بشوم... به هر حال سلیقه اش این بود.

 

* به هر حال سلایق فرق می کرد. حاتمی اهل به تصویر کشیدن تهران قدیم و فضاهای نوشتالژیک بود و افخمی پلیسی ساز.

 

احسنت. حرف دل ما را زدی. خوشمزه این که تابستان گذشته فیلمسازان ورزشی را دعوت کردند من هم رفتم آنجا و مرا دعوت کردند روی سن. داشتند تشویق می کردند و من دولا راست می شدم که اسم آقای افخمی را صدا کردند و جایزه ای نقدی به او دادند... (می خندد) سهم ما هم همان تعظیم کردن بود (می خندد)

 

* الان چه کار می کنید؟

 

مربیگری. بیشتر، باشگاه دخانیات هستم. اینجا عشق ماست و با برادرم هم یک باشگاه بدنسازی دایر کرده ایم تا اموراتمان بگذرد.

 

* الان اگر یک بار دیگر فیلم تختی را بسازند.

 

(بدون مکث) دیگر نمی‌روم.

 

* مطمئنید؟

 

بله، چون... صورتم و سنم به من اجازه نمی دهد. البته با گریم شاید بشود کاری کرد، اما چون سختی ها دیده ام، دیگر نمی شود. یکی از مشدی ها رک می گفت: بعضی ها کریم شیره ای را کریم ترکه می کنند و بعضی ها برعکس. «تو کریم شیره ای شدی!»

کشتی غلامرضا تختی

منبع: ورزش 3

کلیدواژه: کشتی غلامرضا تختی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.varzesh3.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ورزش 3» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۴۲۲۷۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آستر نازکی که داخل روده قرار می‌گیرد؛ روش جدید برای کاهش وزن و درمان دیابت نوع ۲

بر اساس مطالعات جدید در حوزه پزشکی، یک «آستر نازک» که داخل روده قرار می‌گیرد، می‌تواند به کاهش وزن و حتی درمان دیابت نوع ۲ کمک کند.

به گزارش روزیاتو، در یک آزمایش، ۶۰ نفر با استفاده از این روش به طور متوسط ۱۶ کیلوگرم در یک سال از دست دادند و نیمی از آن‌ها توانستند دستکم به مدت دو سال وزن خود را حفظ کنند.

بیش از یک چهارم افرادی که برای کنترل دیابت خود انسولین تزریق می‌کردند، پس از کنترل قند خون خود موفق به قطع مصرف انسولین شدند.

آستر داخلی روده از طریق دهان و معده وارد بدن می‌شود. به مدت یک سال در بدن باقی می‌ماند و سپس توسط پزشک از طریق دهان خارج می‌شود.

این آستر، ۶۰ سانتی‌متر اول روده کوچک را پوشش داده و میزان جذب قند را کاهش می‌دهد.

کاهش جذب قند نحوه ترشح هورمون‌ها را تغییر می‌دهد و باعث می‌شود که افراد سریعتر احساس سیری کنند.

دکتر باب رایدر که مسئولیت انجام این آزمایش را برعهده داشته، گفته است:

دیابت نوع ۲ و چاقی امروزه بیماری‌های همه‌گیر جهانی هستند.

بسیاری از افراد قادر به حفظ وزن سالم نیستند و با وجود تمامی تلاش‌ها و دارو‌های موجود، سطح قند خونشان خیلی بالاست.

جراحی چاقی می‌تواند موثر باشد، اما دائمی و بی خطر نیست.

مزیت درمان جدید این است که نسبتاً آسان است و دائمی نیست. زیرا آستر پس از حدود یک سال برداشته می‌شود.

این جراحی حدود ۸،۴۰۰ دلار هزینه دارد.

دکتر الیزابت رابرتسون، از موسسه خیریه دیابت بریتانیا گفته است:

کاهش قند خون و رساندن آن به محدوده هدف و حفظ آن می‌تواند بسیار چالش‌برانگیز باشد.

در دسترس بودن روش‌های بیشتری برای درمان دیابت نوع ۲ به این معنی است که افراد مبتلا به این بیماری فرصت بیشتری برای یافتن درمان مناسب خود را دارند، بنابراین شانس بیشتری برای داشتن زندگی طولانی و سالم را خواهند داشت.

دیگر خبرها

  • علت چرخش مچ پا چیست؟
  • آستر نازکی که داخل روده قرار می‌گیرد؛ روش جدید برای کاهش وزن و درمان دیابت نوع ۲
  • تمرینات ورزشی برای مچ پا
  • افزایش ۳۷ درصدی میزان تولید پتروشیمی بوشهر
  • کتف و بال مرغ را با این روش ویژه سوخاری کنید
  • تشدید گشت‌های نظارتی بر بازار شهرستان دهلران
  • تشدید گشت های نظارتی بر بازار شهرستان دهلران
  • بولگاری و نازک ترین ساعت مچی مکانیکی جهان‌/ چرخ دنده ها را چطور داخل آن جای داده اند؟! (عکس)
  • «دروغ پارلمانی» به شهرزاد آمد/ با دروغ همه چیز به دست میاد!
  • بادمجان شکم‌پر را با این روش خوشمزه درست کنید