راجر اسکروتن، فیلسوف بریتانیایی درگذشت
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۵۰۸۵۰۹
به گزارش خبرگزاری مهر، راجر اسکروتن؛ فیلسوف بریتانیایی در سن ۷۶ سالگی درگذشت. او در زمینه سیاست، اخلاق و انسانشناسی به تأملاتی پرداخته بود.
وی رویکردی محافظهکارانه داشت و برخی از اندیشههای غالب امروزی را مورد نقد قرار میداد؛ با فمینیسم مخالفت کرده و آن را رویکردی افراطی میدانست. معتقد بود که فمینیسم، روابط بشر را دچار اختلال میکند؛ چرا که وقتی زنان هویت خود را بر اساس آنچه که فمینیستها میگویند اجرا کنند، دیگر برای مردان غیر جذاب خواهند بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اسکروتن همچنین به برخی از علوم جدید نقد داشت. علم عصبشناسی را مورد نقد قرار میداد و معتقد بود که تمامی رفتارهای انسان را نمیتوان بر اساس این علم تحلیل کرد. وی میگفت که همه پرسشهای منطقی درباره سرشت و رفتار انسان، قابل توصیف و تحلیل با این علم نیستند. معتقد بود که بسیاری از پرسشها درباره افراد و رفتارهایشان تفسیری هستند. به عنوان مثال اینکه مدلول دست در تندیس داوود اثر میکل آنژ چیست، با هیچ علم عصبشناسی قابل درک نیست. بر همین اساس اسکروتن گفته بود که ابداع «عصب- قانون» به شدت خطرناک است؛ چرا که راهی جز الغای آزادی و مسؤولیتپذیری ندارد. وی گفته بود وقتی که نوبت به ویژگیهای ظریف انسانی میرسد، برای تفسیر درست آنها ما به علوم انسانی نیاز داریم نه علم عصبشناسی (رهایی از مغز).
اسکروتن به زیباییشناسی هم اهمیت میداد. از همین رو مشاور ترزا می (نخستوزیر پیشین انگلستان) در زمینه خانهسازی و زیباسازی بناها شده بود. او اعتقاد داشت که در دنیای جدید، راحتی جایگزین زیبایی کمیتناپذیر شده است. وی به جریانهای چپ که به زیبایی اهمیتی نمیهند و تنها نگاهی مصرفگرا دارند انتقاد میکرد. به برخی از آنها نقد میکرد که به تخریب محلههای کهن پاریس دستور دادهاند در حالی که خودشان در خانههایی با سبک معماری سنتی زندگی میکنند (روشنفکری چپ کشیشی بدون خداست، گفتگوی اوژنی باستیه با اسکروتن).
اسکروتن از همین رو به نقد جریانهای چپ میپرداخت و میگفت که روشنفکران چپ فکر میکنند که چون ما چیزی را دوست نداریم، پس میتوانیم با یک حرکت دست، تمامش را نابود کنیم. در حالی که این به یک هرج و مرج میانجامد.
راجر اسکروتن که میگفت علم به تنهایی قادر به حل تمام مشکلات بشر نیست، نزدیک به پنجاه کتاب از خود باقی گذاشت.
اسکروتن بیش از ۳۰ کتاب با موضوعات مختلف از جمله زیباییشناسی، فلسفه اخلاق، سیاست، هنر، فلسفه سیاسی و تاریخ فلسفه نگاشتهاست. کتاب «معنای محافظهکاری» دربردارندهٔ دیدگاههای محافظهکارانهٔ وی است. زیباییشناسی معماری، تاریخ مختصر فلسفه مدرن و فرهنگ اندیشه سیاسی از جملهٔ آثار شاخص او هستند.
کتابهای ترجمهشده به فارسی او عبارتند از:
متفکّران چپ نو، راجر اسکروتن، بابک واحدی (مترجم)، ناشر: مینوی خرد، ۱۳۹۸
دربارهٔ سرشت انسان، راجر اسکروتن، ندا رحمانی (مترجم)، ناشر: دیبایه، ۱۳۹۷
زیبایی، راجر اسکروتن، فریده فرنودفر (مترجم)، ناشر: مینوی خرد، ۱۳۹۳
فلسفه هنر و زیباییشناسی، راجر اسکراتن، جان هاسپرس، یعقوب آژند (مترجم)، ناشر: دانشگاه تهران، ۱۳۹۳
کانت، راجر اسکروتن، علی پایا (مترجم)، ناشر: طرح نو، ۱۳۸۹
تاریخ مختصر فلسفه جدید، راجر اسکروتن، اسماعیل سعادتی خمسه (مترجم)، ناشر: حکمت، ۱۳۸۳
اسپینوزا، راجر اسکروتن، اسماعیل سعادت (مترجم)، ناشر: طرح نو، ۱۳۷۶
منبع: مهر
کلیدواژه: فلسفه فلسفه غرب فلسفه سیاسی قاسم سلیمانی سردار سلیمانی کنفرانس بین المللی شهادت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی پیام تسلیت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی فعالیت های قرآنی نشست علمی معرفی کتاب قرآن ایام فاطمیه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سازمان اوقاف و امور خیریه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۵۰۸۵۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی سخت است آیا فلسفه میتواند کمک کند؟
فرارو- کی رن ستیا، استاد فلسفه در دانشگاهام آی تی در کمبریج در ماساچوست است. عمده فعالیتهای فلسفی او در زمینه اخلاق، معرفتشناسی و فلسفه ذهن هستند. از ستیا کتاب «راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی» با ترجمه «سینا بحیرایی» توسط انتشارات «مهرگان خرد» به زبان فارسی چاپ شده است. تازهترین کتاب او «زندگی سخت است» نام دارد و با مضمونی فلسفی دارای فصولی در مورد ناتوانی، تنهایی، اندوه، شکست، بیعدالتی، پوچی و امید است. این کتاب به عنوان یکی از بهترین کتابهای معرفی شده از سوی نشریه «نیویورکر» در سال ۲۰۲۲ میلادی انتخاب شده است. از دیگر کتابهای او میتوان به «شناخت درست از غلط» (انتشارات آکسفورد، ۲۰۱۲ میلادی) و «دلایل بدون عقل گرایی» (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۰۷ میلادی) اشاره کرد.
به گزارش فرارو به نقل از وُکس، فلسفه چیست؟ این یک پرسش قدیمی است شاید یکی از قدیمیترین پرسشها در تاریخ فلسفه و هرگز یک پاسخ متفق القول درباره آن وجود نداشته است. برخی از افراد فکر میکنند هدف فلسفه این است که دنیا را معنا کند تا نشان دهد چگونه همه چیز به یکدیگر پیوند خورده است. برای عدهای دیگر فلسفه ابزاری عملی است که باید به ما بگوید چگونه زندگی کنیم. اگر شما در اردوگاه دوم قرار دارید پس منصفانه است که بگویم فلسفه را نوعی خودیاری قلمداد میکنید. این یک سنت فکری است که دست کم از لحاظ نظری میتواند شما را به سوی زندگیای بهتر یا چیزی شبیه به آن راهنمایی کند.
من در کتاب خود تحت عنوان "راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی" نشان داده ام که فلسفه میتواند به ما در مواجهه با مشکلات عینی زندگی و روزمره و دست و پنجه نرم کردن با آن کمک کند.
من در کتاب ام نوشته ام "زندگی سخت است". آیا فلسفه زندگی میتواند در این سه واژه خلاصه شود به گمان ام میتواند. فیسلوفان عصر باستان مانند افلاطون و ارسطو در مورد زندگی ایده آل میاندیشیدند و سعی میکردند نقشهای برای آن ارائه دهند. این میتواند غیر واقع بینانه و هم به نوعی خود تنبیه کننده باشد. اغلب راه درست برای نزدیک شدن به زندگی ایده آل این است که فکر کنید: "این در دسترس نیست. من نباید خود را بخاطر این واقعیت که در دسترس نیست سرزنش کنم". واقعیت آن است که خوب زندگی کردن یا تا آنجا که میتوانید خوب زندگی کردن مربوط به مواجهه با روشهایی است که در آن زندگی سخت است.
بحران میانسالی یکی از آن پدیدههای فرهنگی است که تاریخ پیدایش خاصی دارد. "الیوت ژاک" روانکاو کانادایی در سال ۱۹۶۵ میلادی مقالهای با عنوان "مرگ و بحران میانسالی" و منشاء اصطلاح بحران میانسالی از آنجاست. ژاک به بیماران و زندگی هنرمندانی که بحرانهای خلاقانه میانسالی را تجربه کرده بودند نگاه میکرد. آنان اکثرا در دهه سوم عمرشان به سر میبردند و این موضوع واقعا با کلیشه بحران میانسالی امروزی سازگاری ندارد. تغییری در طرز فکر مردم در مورد بحران میانسالی ایجاد شده است. اکنون ایده این است که رضایت از زندگی افراد به شکل U با شیب ملایمی است که اساسا حتی اگر یک بحران نباشد افراد در دهه چهارم عمر خود در پایینترین سطح آن شیب قرار دارند. این موضوع برای زنان و مردان صدق میکند و در سراسر جهان به درجات مختلف صدق میکند و بسیار فراگیر است. بنابراین، وقتی افرادی مثل من در مورد بحران میانسالی صحبت میکنند چیزی که واقعا در ذهن دارند بیشتر شبیه یک بیماری میانسالی است ممکن است به سطح بحران نرسد، اما به نظر میرسد چیزی به طور مشخص در مورد یافتن معنا و جهت گیری در این دوره میانسالی چالش برانگیز است.
بسیاری از موارد درباره بحران میانسالی وجود دارد. برخی در آن مقطع به گذشته نگاه میکنند و احساس پشیمانی میکنند. همیشه این حس وجود دارد که گزینههای شما محدود شده اند. این احساس وجود خواهد داشت که پیشتر فرصتهایی باز برای شما وجود داشتند و انواع مختلفی از زندگی وجود داشند که واقعا برای تان جذاب بودند، اما اکنون به روشی واضح، مادی و عینی نمیتوانید با آنها زندگی کنید. هم چنین این پشیمانی وجود دارد که همه چیز در زندگی شما اشتباه پیش رفته است شما اشتباه کرده اید اتفاقات بدی رخ داده و اکنون پروژه این است:"چگونه بقیه عمرم را در این شرایط ناقص زندگی کنم"؟ زندگی رویایی برای بسیاری از ما گزینهای خارج شده از دسترس قلمداد میشود.
افراد هم چنین این احساس را دارند که بخش عمده زندگی درگیر روزمرگی است. به جای چیزهایی که زندگی را با ارزش به نظر میرسانند فقط یکی پس از دیگری درگیر روزمرگی هستیم. سپس مرگ به نظر میرسد که در فاصلهای قرار دارد که میتوانید آن را با عباراتی که واقعا قابل درک هستند اندازه گیری کنید. شما این حس را خواهید داشت که یک دهه چگونه است و در بهترین حالت صرفا سه تا چهار دهه باقی مانده پیش روی تان خواهد داشت.
بخشی از احساس از دست دادن به چیزی مربوط میشود که فیلسوفان آن را "ارزشهای غیر قابل مقایسه" مینامند. این ایده که اگر بین ۵۰ تا ۱۰۰ دلار انتخاب کنید و ۱۰۰ دلار را بگیرید لحظهای پشیمان نمیشوید. اما اگر بین رفتن به کنسرت یا ماندن در خانه و گذراندن وقت با فرزندتان یکی را انتخاب کنید در هر صورت چیزی غیر قابل جایگزین را از دست خواهید داد.
یکی از چیزهایی که ما در میانسالی تجربه میکنیم انواع زندگیهایی است که نمیتوانیم زندگی کنیم که با زندگی ما متفاوت است و هیچ جبرانی واقعی برای آن وجود ندارد و این میتواند بسیار دردناک باشد. فکر این که "من میتوانستم زندگی بهتری داشته باشم همه چیز میتوانست برای من بهتر پیش برود" تقریبا همیشه وسوسه انگیز است، اما میتوانید این گونه فکر کنید که اگر هرگز فرزند فعلی تان را نداشتید با افراد فعلیای که دوست هستید ملاقات نمیکردید، اما واقعیت آن است که در غیر این صورت یعنی در صورت نداشتن فرزند چند دوست دیگر داشتید که عالی بودند.
نقطه شروع آن است که با سختیها بنشینیم و آنها را تصدیق کنیم و سپس برای درک آن چه واقعا در حال رخ دادن است تلاش کنیم و ویژگی آن را واقعا توصیف کنیم. این با نوعی روش شناسی فلسفی مرتبط است که من آن را پذیرفته ام. بین توصیف ادبی و انسانی پدیدههایی مانند غم و اندوه و تأمل فلسفی تداوم واقعی وجود دارد.
اغلب آن چه تأمل فلسفی ارائه میدهد کمتر دلیلی بر این است که شما باید این گونه زندگی کنید و مفاهیم بیشتری را برای بیان تجربیات خود و سپس ساختار و راهنمایی نحوه ارتباط خود با واقعیت را نشان دهید. از این طریق میتوانیم بفهمیم که چگونه فلسفه میتواند به عنوان خودیاری عمل کند.