مهناز افشار و علاقهای عجیب به حرفزدن درباره همهچیز حتی نادانستهها/ از بیآبرو کردن دختر خردسال تا امنیت ملی!
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۵۲۰۸۰۲
مهناز افشار در توهینی آشکار به مردم ایران، خونخواهان سردار سلیمانی را «تشنه خون» نامید.
به گزارش شریان نیوز، سلبریتی (celebrity) در لغت به معنای فردی مشهور است، اشخاصی پرطرفدار که شهرت خود را مدیون رسانهها هستند و از این شهرت به دست آمده برای خود موقعیت اجتماعی و ثروت قابل توجهی رقم میزنند.
سینما، تلویزیون، موسیقی، ورزش، سیاست و امروزه دنیای مجازی همگی ابزاری هستند که میتواند در به شهرت رسیدن فرد کمک کند؛ اما نکته قابل توجه در مورد سلبریتیها این است که هر فرد زمانی که شهرتی برای خود دست و پا کرد، باید جهت حفظ محبوبیت فقط در حوزه تخصص خود اظهار نظر کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گروه فرهنگ و هنر قصد دارد ضمن پرداختن به زندگی برخی سلبریتیها در ایران، حاشیههای ایجادشده از سوی آنها در خلال فعالیتهای حقیقی و مجازیشان را بازخوانی کند. نخستین شماره این پرونده به مهناز افشار اختصاص دارد، یکی از سلبریتیهای خانواده سینما که نظراتش در دنیای مجازی به تحریک اراذل و اوباش و در نهایت منجر به ریخته شدن خون بیگناهانی شده است.
مهناز افشار متولد ۱۳۵۶ در تهران که با شرکت در کلاسهای حمید سمندریان و با بازی در فیلم تلویزیونی «گمشده» در سال ۷۷ وارد عرصه بازیگری شد و به دلیل شباهت چهره به یکی از خوانندگان پیش از انقلاب خیلی زود به شهرت رسید.
افشار با گرفتن دیپلم تجربی و مدرک تدوین از یک مؤسسه غیرانتفاعی از آن دسته بازیگرانی است که بدون تحصیلات آکادمیک وارد عرصه سینما و تلویزیون شد و با ایفای نقشهایی در کنار محمدرضا گلزار به شهرت خود افزود.
با وجود پیگیریهای اهالی رسانه هیچگاه مدرکی دال بر تحصیلات دانشگاهی مهناز افشار منتشر نشد.
یاسین رامین شروعی برای حاشیهها
مهناز افشار تا پیش از ازدواج با یاسین رامین، فرزند محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت احمدینژاد که به جرم واردات شیر خشکِ فاسد محکوم شد، بازیگر بیحاشیهای بود. اتفاقاً توانسته بود با توانایی و استعدادش در بازیگری، هنر خود را به منتقدان اثبات کند و اتفاقا دهه دوم حضور او در سینمای ایران به همکاری او با کارگردانهای نام آشنا و متفاوتی از ابراهیم حاتمیکیا تا محسن تنابنده و فریدون جیرانی هم همراه بود.
اما دفاع وی از همسرش که با واردات شیر خشک فاسد جان هزاران کودک بیگناه را به خطر انداخت و حتی برخی مدعی کور شدن تعدادی نوزاد به دلیل استفاده از این شیر خشکها شدند، ابتدای ورود مهناز افشار به دنیای جنجالها بود. شیر خشکی که با شکایت جمعیت هلال احمر از یاسین رامین در سال ۹۳ موجب بازداشت وی و در نهایت حکم ۱۷ سال زندان و رد مال بین یک تا ۲میلیون یورو در سال ۹۷ به سرانجام رسید.
محمدعلی نجفی، شهردار وقت تهران که هماکنون به جرم قتل میترا استاد همسر دومش در زندان است، در سال ۹۵ و در قامت مشاور اقتصادی رئیسجمهور همزمان با مطرح شدن پرونده موسوم به «شیر خشکهای فاسد» گفته بود: «موردی نیز اخیراً مطرح شد که پسر یکی از مسئولان دولت قبل، شرکتی ایجاد کرده و واردات بخش خاص، مهم و گرانقیمتی از داروها را بهصورت انحصاری در دست گرفته و داروهایی تقلبی یا با کیفیتی پایین وارد میکرده و سالها مردم از آن استفاده میکردند. امروز مشخص شده که چندین میلیارد دلار از این طریق عاید جوانی شده که با یکی از خانمهای هنرپیشه ازدواج کرده و یکی از املاکش را که چند ده میلیارد تومان ارزش داشته بهعنوان مهریه تقدیم خانم کرده است.»
افشار نیز در مواجهه با این سخنان واکنش نشان داد و گفت که همسرش از آنچه او «شایعهپراکنی» دربارهٔ پرونده شیر خشک و مهریه میلیاردی افشار میداند، از رسانهها شکایت میکند.
یاسین رامین از بدو شکایت هلال احمر به مدت ۷ماه و به دلیل عجز در ارائه وثیقه ۲۹ میلیارد تومانی راهی زندان شد که پس از هفت ماه با قید وثیق آزاد گردید، اما ممنوعالخروج شد که این مورد نیز حواشی زیادی برای افشار به دنبال داشت.
حب الایران یجمعنا، ولی فی الآلمان ولادت اولادنا!
تولد دختر مهناز افشار در آلمان نیز جنجالهای زیادی آفرید. از سویی عدم توانایی همسر وی برای تودیع وثیقه، اما توانایی در خرج و مخارج زایمان در آلمان و از سویی دیگر شعارها و صحبتهای وطنپرستی افشار و برعکس عمل کردن وی نسبت به صحبتهایش در راستای تلاش جهت گرفتن ویزای آلمان باعث گردید از طرفداران این سلبریتی کاسته شود.
حضور و فعالیت افشار در فضای مجازی بهخصوص توئیتر و مواضع ضدایرانی وی در قبال مردم و همچنین پوشیدن ردای یک اپوزیسیون سینمایی جنجالهای زیادی به همراه داشته است. حمایت مهناز افشار از حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری که حالا با کابینهای پیر و خسته کشور را به حال خود رها کرده و همه حامیان وی از طیفهای مختلف سیاسی، هنری و ورزشی در حمایت خود از دولت تدبیر و امید پشیمان هستند تا حمایت وی از لیست امید مجلس که هم اکنون دیگر در رأس امور نیست از جمله مواضعی است که افشار باید بابت آن پاسخگو باشد. اما همیشه در پاسخگویی به این موارد دست پیش را گرفته است تا از مسئولیت کارش در برابر مردم شانه خالی کند.
تبلیغ آمپول و استناد به آماری غیر مستند
از سوی دیگر تبلیغ بدون ضابطه آمپول «نالوکسان» و استناد به آماری غیرمستند در قالب پیام ویدئویی از جمله موارد دیگری است که مهناز افشار بدون هیچگونه دانش، تخصص و نه حتی اطلاعاتی به آن دست زد و بدون توجه به خطرات و عوارض این دارو که باید صد درصد با دستور پزشک تجویز گردد، جان بسیاری از مردم را به خطر انداخت.
اما گویا قرار نیست حواشی و اقدامات ضدانسانی مهناز افشار تمام شود. این بازیگر که حالا نه چندان خوشنام است و دقیقاً مشخص نیست با چه هدفی به حوزههایی که هیچگونه علمی در آن ندارد ورود میکند، بار دیگر جان انسانی را به خطر انداخت و متأسفانه جانفشانی خونین فردی را رقم زد.
مشارکت در قتل؟!
مصطفی قاسمی روحانی ۴۶ ساله همدانی در مقابل مدرسه حوزه علمیه آیتالله ملاعلی معصومی همدانی به ضرب گلوله بهروز حاجیلو، یکی از نوچههای وحید مرادی به شهادت رسید که قاتل روز بعد، در یک عملیات تعقیب و گریز ۲۰ دقیقهای، شناسایی و در درگیری مسلحانه با پلیس کشته شد.
اما روز بعد ماجرای این قتل مشخص شد و باز هم پای مهناز افشار در میان بود. چندی پیش از این حادثه، مهناز افشار توئیتی از یک روحانی به نام «سید مصطفی حجازی» را بازنشر کرده بود که در آن توئیت خواسته شده بود تا زنان و دختران ایرانی به صیغه برادران حشدالشعبی دربیایند. افشار ضمن بازنشر این توئیت نوشته بود: «افسوس به حال اونایی که وقتی از غیرت برادر خوزستانی گفتم یقه دریدن و به من و امثال من برچسب و تهمت نژادپرستی زدن. اما حالا در مقابل چنین حقارتی ساکت موندن».
جالب اینکه کمی بعد مشخص شد توئیتی که افشار آن را بازنشر کرده بود، از اساس جعلی و ساختگی بوده و کسی که به اسم سید مصطفی حجازی و به نام او توئیت منتشر شده بود، ویدئویی منتشر کرد و گفت که اصلاً حسابی در توئیتر ندارد. این طلبه گفت: «بنده سید غفار دریابری هستم. فرزند سید جعفر دریابری. اهل استان مازندران، شهرستان آمل. عکسی از بنده با متنی بسیار غیراخلاقی و اسم مستعار که مصطفی حجازی است در فضای مجازی منتشر شد که اساساً دروغ محض است و ربطی به بنده ندارد. بنده اصلا توئیتر ندارم». بعد از مشخص شدن جعلی بودن این توئیت، مهناز افشار هم توئیت خود را پاک کرد.
در ادامه این ماجرا و ریخته شدن خون طلبهای بیگناه، سید غفار دریاباری طلبه مازندرانی از مهناز افشار به اتهام نشر اکاذیب و انتشار بدون اجازه تصویر افراد، حسب مواد ۱۷ و ۱۸ قانون جرایم رایانهای شکایت کرد.
ورود بیمحابا و بدون حتی ذرهای اطلاعات توسط این به اصطلاح سلبریتی تاکنون جان افراد بسیار زیادی را به خطر انداخته که در مواردی باعث مرگ شده و متأسفانه در برابر هیچ یک از آنان پاسخگو نبوده است. افشار با وجود همه صحبتهای غیرمسئولانهاش همیشه در قامت طلبکار از نظام در برابر دوربینها ظاهر شده است.
دختری که بعد از مرگش زیر آوار بی آبرویی افشار مدفون شد
از جنجالهای دیگر این سلبریتی حاشیهساز داستان مرگ «دنیا ویسی» بود که با اظهارنظر دروغین در این مورد، آبرو و حیثیت پدر و مادر این کودک خردسال را به سخره گرفت و با انتشار مطلبی کاذب در توئیتر به این موضوع دامن زد.
کودکی ۷سالهای که بر اثر ریزش دیوار مدرسه ظفر روستای گرماش سنندج جان باخت؛ اما مهناز افشار مرگ این کودک خردسال را تجاوز جنسی دانست و بدون اینکه مشخص باشد وی با اتکا به چه سند و مدرکی چنین موضوعی را عنوان کرده، هیچگونه عذرخواهی از خانواده این کودک نکرد.
ورود به ورزشگاهها حق زنان است. والسلام!
مهناز افشار به عنوان یک سلبریتی پرحاشیه این بار در خصوص ورود زنان به ورزشگاه موضع خود را نشان داد. موضعی که به عنوان یکی از خط قرمزهای جمهوری اسلامی او را به یک شخصیت هنجارشکن تبدیل کرده و نشان میدهد سلایق شخصیاش را به قوانین جاری کشور ترجیح میدهد.
وی همچنین سر این مسئله با سحر قریشی وارد چالش شد. قریشی که از عدم علاقهاش برای رفتن به ورزشگاه سخن گفته بود، با واکنش تند افشار مواجه شد. مهناز افشار در توئیتی درباره ورود زنان به ورزشگاه نوشت: «نمیشه خیلی راحت حق نیمی از جامعه رو انکار کرد، چون یک نفر وقتی در کنار مردان قرار میگیره «منقلب» میشه! ورود به ورزشگاهها حق زنان است. والسلام»
سقوط بعدی، هم پیاله شدن با سعودیها
حالا اگر از همه حواشیای که مهناز افشار پیرامون خود درست کرده و از یک بازیگر خوشنام مردمی به یک وطنفروش غربزده تبدیلش کرده تا از هر آب گلآلودی برای منحرف کردن اذهان عموم ماهی بگیرد هم بگذریم؛ همکاری وی با برنامه استعدادیابی «پرشیا گات تلنت» شبکه سعودی امبیسی پرشیا به عنوان یکی از چهار داور این برنامه در کنار «آرش» و «ابی» قابل توجیه نیست.
وی که در مقابله با هشتگ حب الحسین یجمعنا در روزهای منتهی به اربعین حسینی هشتگ حب الایران یجمعنا را راه اندازی کرد در گفتگو با فریدون جیرانی گفته بود: «من به وطنم به یک دلیل بزرگ برمیگردم. مادر من آنجا نفس میکشد، پدر من آنجا خاک است، از همه مهمتر ریشه من آنجاست!» در ظاهر نشان از عشق به وطن بودن را عنوان کرد، اما در عمل به شبکههای تحت حمایت عربستان سعودی پیوست و تا اینطور به ذهن مخاطب خطور کند که به هیچ چیز ارزشی پایبند نیست و نه تنها دغدغه مردم بلکه حتی دغدغه کشورش را در سر نداشته و تنها موردی که برای وی دارای اهمیت است فقط پول و دینارهای سعودی است. دریافت دستمزد یک میلیون یورویی برای داوری در این مسابقه سعودی خود گویای این امر است.
از سخنرانی برای اغتشاشات بنزینی تا سکوت برای ترور سردار
حالا یکی از تازهترین واکنشهای مهناز افشار حمایت از کشتههای اغتشاشات بنزینی است که مورد حمایت شبکههای معاند قرار گرفته و ایران اینترنشنال و رویترز و... بدان دامن زدند. درست در شبی که رسانههای غربی_عبری_عربی سازِ جریان پنجم دی را کوک میکردند تا شاید بتوانند از عواطف مردم سوءاستفاده کنند و ناامنی را به خیابانهای کشور بکشانند مهناز افشار در صفحه توئیتر خود با انتشار فیلمی در حاشیه کنسرت گوگوش گفت: «کشتن هیچ انسانی که دغدغه نان دارد عادلانه نیست.» این جمله مهناز افشار در حالی بیان شد که وی به خاطر واردات شیر خشک فاسد توسط شوهرش، تبلیغ آمپول نالوکسان و مواضع دروغین در برابر حشدالشعبی دستش به خون افراد بیگناه زیادی آلوده شده است.
چندی پیش از این واکنش، مهناز افشار در توئیتی اعلام کرده بود که فیلم «آشفتهگی» آخرین کار وی با سینمای ایران نخواهد بود. این صحبت وی حکایت از این دارد که گویا افشار با وجود همه رفتارهای ضد و نقیضش و همچنین همکاری با رسانههای عربستان سعودی، امیدی برای برگشت به میهن دارد و همچنین وی که در صفحه توئیترش مواضع ضدارزشی در خصوص حجاب اجباری داشت حالا با وجود آزادی عملی که در رسانههای معاند دارد، اما همچنان حجاب خود را نصفه و نیمه حفظ کرده که این موضوع خود نشانهای از امید برگشت این سلبریتی به ایران است. به طور دیگر اینگونه میتوان معنی کرد که افشار همه پلهای پشت سر خود را خراب نکرده و راهی برای برگشت خود گذاشته است.
همچنین افشار در گفتگویی کوتاه اعلام کرده بود که با سینمای ایران خداحافظی نکرده است. این صحبت وی نشان از هدف برای بازگشت به کشور را دارد.
اما خروج افشار از ایران و همکاری وی با شبکه سعودی امبیسی پرشیا علاوه بر خشم مردم نیز واکنشهای متفاوتی از سوی سایر سلبریتیها و حتی دوستان سینمایی وی به همراه داشت.
نیوشا ضیغمی بازیگر بیحاشیه سینما در پشت صحنه رادیو تهران در واکنش به همکاری افشار با شبکههای سعودی گفت: «درباره کاری که خانم افشار انجام داده است، در حال حاضر من هیچ اطلاعی ندارم. اعتقاد شخصی من این است که اینجا بودهام، اینجا ماندهام و در اینجا خواهم ماند. ترجیح میدهم و دوست دارم اینجا باشم. من اینجا جوانیام را گذاشتم و با تلاش به این جایگاه رسیدهام و ترجیح میدهم که همین جا بمانم.»
رضا صادقی خواننده محبوب کشورمان نیز گفت: «من جای خانم افشار نیستم و نمیدانم ایشان در چه شرایطی این انتخاب را کردهاند. به نظرم قشنگ هم نیست که وقتی ما از کسی شرایطش را نمیشنویم، داوری کنیم. من شخصاً شدیداً و قویاً بر این باورم که اگر جایی برای من جایگاه داشته باشد، سرزمین خودم است.»
فاطمه گودرزی از بازیگران شناخته شده تلویزیون نیز اینگونه واکنش نشان داد: «من خودم علاقهای به مهاجرت ندارم جوانها شاید این قدرت را داشته باشند بروند آن طرف و از صفر شروع کنند، اما شغل من به نحوی نیست که جای دیگر پذیرایش باشد. منم و این آبوخاک، زبان و گویش.»
این خانم بازیگر که نسبت به کوچکترین مسائل واکنش نشان میداد و جنجالی درست میکرد و خود را حامی مردم نشان میداد، نسبت به ترور خصمانه قهرمان ملی ایران سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی که خون تمام ایرانیان و غیر ایرانیان آزاده دنیا را به جوش آورده هیچ واکنشی نشان نداده و در توئیتی به مردم ایران توهین کرده و خواسته ۸۰میلیون ایرانی برای انتقام سردار دلها را «تشنگان خون» معرفی کرده است.
وی همچنین در جدیدترین توئیتهای خود بدون هیچگونه تسلیتی خطاب به دختر شهید سپهبد سلیمانی، چنین نوشته است:
در ادامه سیر نزولی افشار از محبوبیت تا منفوریت حالا باید منتظر ماند و دید این بازیگر دیپلمه که در همه امور تخصصی کشور خود را عقل کل میداند چه جنجال جدیدی برای خود دست و پا کرده تا آنچه را که نتوانسته در دنیای سینما برای خود حفظ کند با سیاسیکاری و حاشیهسازی برای خود رقم بزند.
منبع: شریان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shariyan.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شریان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۵۲۰۸۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا ژاپنیها به نقاشی «ارواح» علاقه دارند؟
شوهر اویوا میخواست دوباره با همسایه ثروتمندش ازدواج کند، اما همسرش هنوز زنده بود. او ابتدا سعی کرد اویوا را مسموم کند، اما به جای اینکه او را بکشد، او را به طرز وحشتناکی زشت کرد. سپس او را به رودخانه انداخت تا غرق شود که موفقیتآمیز بود. اما بعداً، وقتی به آن رودخانه بازگشت، روح اویوا از آب برخاست تا او را به هرکجا که رفت تسخیر کند!
به گزارش فرادید، تصاویر خوفناکی از این داستان ارواح ژاپنی و سایر موارد مشابه آن، موضوع نمایشگاهی در موزه ملی هنر آسیایی اسمیتسونین است؛ نمایشگاهی با عنوان: «نمایش ماوراء طبیعی: ارواح و تئاتر در چاپ ژاپنی».
قرنها پیش، داستانهای ارواح در ژاپن بسیار نقل میشدند. بیش از ۵۰ اثر به نمایش گذاشتهشده از سالهای ۱۷۰۰ تا ۱۹۰۰ توسط هنرمندان ژاپنی، نمایانگر قدرت ماندگار هنر چاپ چوبی و داستانهایی است که امروزه در ژاپن همچنان رونق دارند.
داستان اویوا، همسر وفاداری که روحش برای تسخیر شوهر قاتلش بازگشت، سال ۱۸۲۵ در نمایش کابوکی «داستان ارواح یوتسویا در توکایدو» توسط تسورویا نانبوکو روایت شد.
کیت بروکس، از متصدیان نمایشگاه، میگوید: اگرچه موضوع ماوراء طبیعی مدتها بخشی از فرهنگ ژاپنی بوده، دوره اِدو (۱۶۰۳-۱۸۶۸) و این تولید خاص به این ژانر اهمیت دائمی داد.
تصاویری از این نمایش ارواح و سایر نمایشنامههای آن زمان برای مشتریانی که خواهان داشتن یادگاری از نمایش و بازیگران خاص آن در قالب چاپ چوبی بودند، توسط هنرمندان بازتولید شد.
کابوکی که در دوره ادو ایجاد شد، به دلیل اجراهای دارای سبک و جلوههای ویژه پیچیدهای شهرت یافت که آن را به یک سرگرمی محبوب برای مخاطبان تبدیل میکرد.
بروکس میگوید: «ترفندهای روی صحنه مانند درهای مخفی و وسایل زیاد صحنه نمایش مانند خون مصنوعی، وسایلی مانند سیم که شخصیتها با کمک آنها پرواز میکردند، همگی نشاندهنده حضور ارواح بودند.»
هزاران چاپ با قیمتهای شگفتآور ایجاد و در دسترس قرار گرفت. بروکس میگوید در دهه ۱۸۴۰، یک چاپ چوبی چندرنگ تک ورق به قیمت یک وعده نودل بود.
چنین نمونههای رنگارنگ و زندهای به ندرت پس از نزدیک به دو قرن باقی میمانند، بهویژه چاپهایی که شامل برگههای کاغذی بلند میشدند تا جلوههای پیچیده صحنه را منعکس کنند.
یکی از چاپهای چوبی استادانه این نمایش سال ۱۸۶۱ توسط اوتاگاوا کونیسادا ساخته شد. در این چاپ، بدن اویوا را میبینید که با یک قلاب ماهیگیری به سطح کشیده شده و با بالا بردن برگه، جسد دوم را میبینید، خدمتکاری که ناخنهای دستش بعد از مرگ همچنان رشد میکنند.
این ترفند روی صحنه گیراتر است، چون هر دو جسد توسط یک بازیگر به تصویر کشیده میشوند که لباسش را سریع عوض میکند.
در دهه ۱۸۶۰، نزدیک ۴۰ سال از کاربرد ترفند صحنه میگذشت و در آن دهه، از مخازن واقعی آب روی صحنه استفاده میشد. بروکس میگوید چاپها برای بزرگداشت این ترفند ایجاد شدند. این قبیل چاپها نادر هستند، به خصوص آنهایی که کاملاً سالم باقی ماندند.
ارواح قرنها در تئاتر «نو» برجسته بودند و هدف آنها، مخاطبان نخبهتر و باهوشتر بود.
شاکیو، از سری «صد بدون نمایشنامه»، تسوکیوکا کوگیو، چاپ چوبی، ۱۹۲۷-۱۹۲۲ موزه ملی هنر آسیایی
فرانک فِلتِنز، از متصدیان این نمایشگاه میگوید: «آن مراسم شامل رقص، سرود و شخصیتهایی با ماسکهای چوبی استادانه میشد. او میگوید: گذاشتن ماسک به این معنا بود که فرد اساساً نه تنها جوهره آن نقش را به خود میگیرد، بلکه در حال تبدیل شدن به آن است. این نوعی انتقال روح است که برای آنها اتفاق میافتد.»
تسوکیکا کوگیو، هنرمند قرن نوزدهم در زمینه چاپ چوبی، نه تنها با مستند کردن شخصیتهای ترسناک، بلکه با نشان دادن بازیگران پشت نقابها و خلق تصاویر پشت صحنه تئاتر برای نخستین بار، دست روی علاقه روزافزون به نو گذاشت.
فلتنز میگوید: «این نگاه دزدکی به پشت صحنه تقریباً به نوعی توهینآمیز است، چون اسطورهشناسی نو را از بین میبرد.»
«داستانهای نو شاید به اندازه کابوکی در بازتولید شبحها مهیج نبوده باشند، اما در عوض فرم آنها داستانهایی از گذشتههای دور بود و آن داستانها اغلب با مکانهای خاص در سراسر ژاپن مرتبط هستند».
«آن داستانها از طریق ارواح مرتبط با آن مکانها بیان میشوند و ارواح برای حافظه محلی حکم مجرای ارتباطی را دارند.»
به راستی چرا ارواح در سنتهای فرهنگی ژاپن دوام آوردهاند و در دوره ادو احیا شدند؟
به نقل از پِرل مُسکوویتز مجموعهدار که همراه همسرش سیمور مسکوویتز، صدها اثر چاپی را به موزه هدیه داده، در کاتالوگ نوشته شده که شاید راهی برای نمایش جامعهی در حال تغییر بوده است: «حدس من اینست که این داستانهای شبحآلود اشکالی از عدالت در جامعهی فئودالی بودند که در آن، اقتدار طبقه حاکم، مطلق بود».
«در چنین سیستم طبقاتی ناعادلانهای، تماشای این نوع نمایشها که در آنها، ارواح میتوانستند به روشی که مردم نمیتوانند انتقام بگیرند و عدالت را از طریق این نقشههای انتقامجویانه اجرا کنند، نوعی تخلیه روانی بود.»
بروکس میگوید دانستن شمار چاپهای آن زمان دشوار است و مردم هنوز آنها را با روشهای سنتی میسازند.
بینندگان حتماً میتوانند این تصاویر ارواح را به تصاویر ترسناک فیلمهای مدرن ژاپنی مانند Ringu محصول ۱۹۹۸ و بازآفرینی انگلیسی آن به نام The Ring محصول ۲۰۰۲ مرتبط کنند.
بروکس میگوید: «ارواح ژاپنی چیزهایی هستند که مردم آنها را فیلمهای ترسناک ژاپنی میشناسند. بنابراین حتی اگر تخصصی در این موضوع نداشته باشید، همچنان میتوانید چیزهایی ببینید که میشناسید و به آنها علاقه دارید.»
کانال عصر ایران در تلگرام