پاسخ شهاب حسینی به هجمهها: منتقد اتفاقات تلخ هستم/ در فیلم با بودجه دولتی بازی میکنید اما از فجر انصراف میدهید؟
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۵۵۷۸۵۲
به گزارش الف، شهاب حسینی بازیگر شناختهشده سینمای ایران طی روزهای قبل در اظهارنظری درباره تحریم جشنواره فجر از سوی برخی هنرمندان گفته بود: اعلام انصراف از جشنواره فیلم فجر دامنزدن به افتراق جامعهشکن خودی و ناخودی است و این در حالی است که جامعه و مردم بیش از هر زمان دیگری به همبستگی و دلداری یکدیگر نیازمندند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این اظهارنظر با واکنشها و هجمههای بسیاری مواجه شد تا جایی که شهاب حسینی با یک متن تازه در صفحه اینستاگرام خود به واکنشهای منفی اخیر پاسخ داد.
متن کامل یادداشت وی به شرح زیر است:
«سلام. باز هم سلام. این بار خاصه به همه کسانی که از دیروز بنده را آماج سیل انتقادات، قضاوت ها، فحاشی ها و نفرین ها قرار دادند و حتی به فرزندان بی گناه بنده هم رحم نکردند. در برابر شما ادب می کنم و با نگاهی چون لقمان به شما می نگرم و پرهیز می کنم از آنچه شما انجام دادید.
همین قدر که فهمم شد با این خشونتی که در وجود شماست، چنانچه در مسند قدرت بودید، عملکردی بهتر از آنچه امروز شاهد هستیم نداشتید.
بار چندمی است که بنده را به دلیل ابراز عقایدام به بدترین شکل مورد عتاب و خطاب قرار میدهید و انگ وابستگی سیاسی به بنده میزنید.
در حالی که به یقین نخواهید توانست هیچ گوشه زندگیم که بر کسی به خصوص آنان که بنده را از نزدیک میشناسند، پوشیده نیست، کوچکترین ردی از وابستگی سیاسی به هیچ نهاد قدرتی پیدا کنید. به مدد خدای بنده نوازم بندناف ارتزاق اعتباری و اقتصادی زندگیام جز به درگاه رحمتش وصل نیست که وسیله آن را در درون روح و قلبم به ودیعه نهاده.
به لطف یار نان بازو می خورم جز خود رزاق یگانهاش سر تعظیم و ستایش در برابر هیچ یک از بندگانش در هر منصب و مقامی که باشند، فرود نمیآورم که ستایش تنها ذات الهی را سزاست.
ارادتمند تمامی انبیا و اولیا خدا در تمام ادوار تاریخ بشریت هستم چرا که آنان را نوابغ عصر خویش و به مثابه شمعهایی می دانم که یزدان پاک، برای نجات بشر از تاریکی جهل روشن کرد و روشنی آنان را فروغ بخشید. آنان نیز با سوختن خود جهان اطراف خود را روشنی بخشیدند و بیش آنان همواره در تقابل با قدرت های زمانه خویش بودند.
قدرتهایی که به گواه تاریخ تعدادی از آنان حتی خود را به زینت شریعت دینی آراسته و در ظاهر به مناسک آن عمل میکردند. با مطالعه تاریخ به خصوص در احوالات ائمه اطهار علیهم السلام به روشنی با آن مواجه میشویم.
آیا واقعاً در عقوبت غفلت به سر میبریم که این چنین بر دل و دیدگانمان مهر کوبیده شده و ناتوان از تمیز و تفکیک ارکان زندگی خویشیم؟ بنده در نام فامیلم نام کسی را در شناسنامه دارم که خود یگانه مظهر ایستادگی در برابر قدرت نامشروع نامطلوب وقت بود.
عشق و ارادت قلبی به مردان بزرگ خدا خاصه پیامبر اکرم و امامان معصوم، از وقت تولد به واسطه پدرم در تار و پودم تنیده شده و حتی به قیمت جان حاضر به فروختن آن به بهای ناچیز وابستگی سیاسی و فکری به هیچ نهاد قدرتی چه در ایران و چه خارج از ایران نبوده و نیستم.
تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز؟ به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. از این بابت عرض کردم که تا جامعهام بداند تا آخر عمر و به هیچ بهایی دست از عقیده قلبیام نخواهم کشید چرا که جز آن ریسمان امید دیگری ندارم.
بنابراین انتصاب هر کسی که از اعتقاداتش سخن میگوید به نهاد قدرت صرفاً به خاطر تشابه گفتار در قادی در ظاهر، قضاوتی است که طبعاً از کم آگاهی نشأت میگیرد.
زندگی این بنده کوچک چون دیگران، پرورده پروردگار است و چنانچه خضوع و خشوعی باشد، ذات لایزال او را سزاست.
بنده هم به عنوان یک ایرانی، دل در گرو و سرزمینم و مردم آن دارم. منتقد بسیاری از موارد و مسائلی هستم که بر سر جامعهام آمده. منتقد عدم وجود صبوری لازم برای شنیدن اعتراضات به حق مردم هستم. خود نیز جزئی از همین مردمم. منتقد نوع رویا رویارویی با مردم پرسشگر در سال 88 هستم. منتقد اتفاقات تلخ و نوع مواجهه با آن هستم. منتقد کشته شدن هم وطنانم در آبان ماه هستم.
منتقد آن دستپاچگی و عجله هستم که منجر به فاجعه سقوط هواپیمای مسافری شد و داغ عزیزانمان را بر دل هامان نهاد. منتقد اتفاقات بدی هستم که برای فرهنگمان افتاده. در عین حال، حال عمومی را درک می کنم چون خود یک از عوامل هستم. این را معتقدم الان وقت کنار کشیدن نیست.
تحریم فستیوال و عدم حضور راه چاره نیست. چرا که جا برای دیگرانی باز می شود که انگیزه های دیگری دارند. الان باید بود و حرف زد. الان باید طیف هنرمندان یکصدا مطالبات و انتظارات خود را در یک قالب واحد مطرح نماید.
دست از ظاهر بینی برداریم. نگاه اجمالی به کارنامهها خود مشتی است نمونه خروار.
چطور میتوانیم دم از انصراف بزنیم در حالی که کارهایی در کارنامه خود داریم که بودجه آن مشخصاً از نهادهای قدرت تامین شده؟ این اگر ریاکاری نیست پس چیست؟
کجای کارنامه بنده حقیر چنین کارهایی یافت میشود؟ تنها درباره دو اثر که ممکن است چنین ظنی به وجود آورده باشد همین قدر بگویم که فیلم دلشکسته را تنها به دلیل اینکه سعی داشت برای جوانان علاقهمند به حضور در بسیج الگوی رفتاری درستی بر پایه ادب و احترام به افکار مخالف ترسیم کند، با دستمزدی بسیار ناچیز کار کردم و نقش پرافتخار شهید بابایی را به دلیل ارادتم به شهدای که با نثار جان شان مدافع راحت جان و مال مردم شان بودند.
شهدایی که اگر امروزه حضور داشتند، شاید اوضاع به گونه دیگری بود. کجای کارنامه حقیر تعاملات نزدیک با نهادهای قدرت یافت میشود که این چنین رأی بر وابستگی فکری و عقیدتی بنده می دهید؟
بنده هر تصمیمی در زندگی گرفتم با استقلال رای و خود خواسته بوده چرا که منبع الهامات مرا در ظاهر زندگی جستجو نمیکنم. به اندازه مثنوی هفتاد من می توان نوشت اما در حوصله مخاطب نمیگنجد. دیر زمانی است که حوصلهمان کفاف رویارویی با حقایق را نمی کند و این در حالی است که آفرینش بزرگ با من متانت و صبر به کار خود است. او خود را با ما هماهنگ نمیکند. این ماییم که چنانچه خود را به عشق با سمفونی بزرگ آفرینش یک دل و همساز نکنیم، چون نوازندگانی نابلد و فالش نواز، نتهای زیبای زندگی را آنقدر بد اجرا میکنیم که دیر یا زود، ناگزیر از ترک این گردونه عظیم خواهیم شد.
هر که هستیم، هر کجا هستیم و بر هر مسندی که تکیه زدیم.»
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۵۵۷۸۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آقا معلم در لیست ترور!
نام اودرکنار نام شهید رجایی در یک لیست ترور به تایید سرکردگان سازمان منافقین رسیده بود. قرار بود رجایی و چگینی که دو یار همراه بودند در یک محدوده زمانی ترور شوند و همین هم شد و رجایی را هشتم و چگینی را دوازدهم شهریور به شهادت رساندند!
به گزارش ایسنا، متن پیش رو روایتی از زندگی و زمانه معلم شهید قدرتالله چگینی است که جام جم در روز گرامیداشت مقام معلم منتشر کرده است: معلم شهید «قدرتاللهچگینی» در قزوین متولد شد و دوران نوجوانی خود را در این شهر سپری کرد اما به دلیل مخالفت با رژیم پهلوی برای معلمی به اجبار راهی الیگودرز استان لرستان شد و پس از فعالیتهای موثر در قبل و بعد از انقلاب مقابل منزل خود در خیابان تبریز شهر قزوین به دست منافقین به شهادت رسید.
نام اودرکنار نام شهید رجایی در یک لیست ترور به تایید سرکردگان سازمان منافقین رسیده بود. قرار بود رجایی و چگینی که دو یار همراه بودند در یک محدوده زمانی ترور شوند و همین هم شد و رجایی را هشتم و چگینی را دوازدهم شهریور به شهادت رساندند!مهمترین خصوصیت استاد چگینی در نگاه هر بیننده، اهمیت او به آراستگی ظاهریاش بود؛ آن هم در اواخر دهه ۵۰ و اولین سال از دهه ۶۰ که خوشپوشی و خوشتیپی شاید بازخورد خوبی نداشت و اساسا پرداختن به ظاهر به مثابه نپرداختن به باطن تعبیر میشد!این معلم فهمیده با همین روش توانسته بود شاگردان و جوانان زیادی را پای حرف و بحثش بنشاند و با آنها از قرآن صحبت کند. نکته دیگر زندگی شهید چگینی، توجه بیش از حد او به تربیت فرزندان و حفظ چارچوب خانواده بود. او در این زمینه هم بسیار موفق بود و روشهای جالب برای تربیت پسرانش در جای خود بسیار خواندنی و شنیدنی است.
کاندیدای مجلس شورای اسلامی
چند روز بیشتر به برگزاری دور دوم انتخابات مجلس باقی نمانده و شهید چگینی برای دور اول مجلس شورای اسلامی نامزد شده بود. خاطره زیر مربوط به همان زمان است که در تمام مدت تبلیغات مدام به اعضای ستاد و مجریانش تاکید و سفارش میکرد که «حق ندارید پوستر مرا روی دیوار خانه مردم بچسبانید و اگر خواستید این کار را بکنید باید از صاحبخانه اجازه بگیرید. اگر هم احیانا به اموال کسی خسارت زدید، باید صاحبش را پیدا کنید و حلالیت بخواهید». اگر کسی این موارد را رعایت نمیکرد چگینی بیدرنگ عذرش را میخواست. یک بار به او گفتم: برادر من! چرا اینقدر سختگیری میکنی؟ به شدت ناراحت و عصبانی شد و گفت: همانطور که برای رفتن به مسجد نباید از راه فاضلاب وارد شد، مجلس را هم که مکان مقدسی است نباید با ضایع کردن حقوق مردم و انجام اعمال ناصواب و شبههناک آلوده کرد. کسی که میخواهد به مجلس برود باید همه چیز را رعایت کند.
خیابان تبریز
درباره ویژگیها و سیره معلم شهید قدرتالله چگینی کتابی هم با نام «خیابان تبریز» منتشر شده است. هر چند این کتاب باعث شده یکی از هزاران شهیدی که نامشان در حال فراموشی است، دوباره به حافظه مردم بازگردد اما با توجه به سبک خاطرهنگاری که برای نگارش این کتاب از آن استفاده شده است، جنبههای زیادی از زندگی این شهید و راه و روش او پنهان باقی میماند، چنانکه در این کتاب اشاره چندانی به نحوه ارتباطات خانوادگی این شهید بهویژه رابطه شهید با فرزندان و همسرش نشده است، در حالی که برای ارائه یک الگوی شاخص از یک شهید باید به تمام زوایای زندگی او پرداخت.
همچنان زیر غبار
معلم شهید قدرت الله چگینی حقیقتا عنصر شریف و مجاهدی بوده که مرور زندگیاش برای آنان که دل در گرو تعلیم و تربیت دارند، لازم و ضروری است. این آقا معلم دوستداشتنی بوده و ویژه. هر برهه از زندگی و مبارزات و تدریس و فعالیتهای او، هر کدام را که خوب بنگریم و تامل کنیم و حوصله به خرج بدهیم، نکتهها و درسها و البته عجایبی در آنها میبینیم که راحت از کنار آنها نمیشود گذشت. به نظر میآید در تاریخ ادبیات پایداری انقلاب، حق این شهید به خوبی ادا نشده و آنچنان که باید غبار از چهره تابناک این شهید کنار نرفته است!
ترکیب معلم و شهید
آنها که اهل دقت و فراست دراوضاع واحوال زمانه هستند وتاریخ زندگی پرفرازونشیب انسان رامطالعه کردهاند به خوبی درمییابند که برای ساخت بشر و رشدوتعالی او، معلم ومربی چه نقش بیبدیلی دارد.مرحوم استاد علی صفایی حایری جملهای به این مضمون دارد که: «اگر در عالم کاری بهتر و والاتر از معلمی بود، خدا آن کار را به انبیاء و اولیاء و خوبان خودش میداد... حقیقت این است که مقامی بالاتر از معلمی و هدایتگری نیست.هیچ شان ورتبهای به پای معلمی نمیرسد. معلم کارش با روح و جان و فکر آدمی است و از این حساستر و مهمتر برای انسان پیدا نمیشود که روح و جانش راعلو ارتقاء بدهد. زندگی و افکار و مجاهدتها و تجربیات این والاگوهران را باید دید وشنید ونوشید. خاصه آن که آن معلم پس ازعمری دویدن و سوختن، خلعت مبارک شهادت را پوشیده باشد. آیا از ترکیب «معلم شهید» زیباتر و دلپذیرتر پیدا میشود؟»
انتهای پیام