برگزاری کارگاه تخصصی داستان نویسی در نمایشگاه کتاب خوزستان
تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۶۴۵۹۴۳
کارگاه تخصصی داستان نویسی با عنوان «عصر داستان» با حضور محمد جواد جزینی نویسنده مطرح کشورمان در حاشیه چهاردهمین نمایشگاه کتاب خوزستان برگزار شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از اهواز، «محمد جواد جزینی» شامگاه (جمعه 4 بهمن) در این نشست به بررسی تحلیلی پدیدۀ مینیمالیسم پرداخت و اظهار کرد: مینی مالیسم نهضت ادبی بود که درغرب اتفاق افتاد و اکنون جامعه از این نوع نوشتن استقبال کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این نویسنده مطرح کشور با بیان اینکه عده ای اعتقاد دارند مینی مالیسم اصلا ربطی به ادبیات ندارد افزود: تحلیلگران ادبی برای شرح دلایل پیدایش جریان مینی مالیسمی به بحران های اقتصادی و به ویژه بحران انرژی و مسئله مبارزۀ عمومی در مصرف انرژی همچنین به زوال ملی مطالعه در مقابل رسانه های جدید سینما و تلویزیون و نوعی سرخوردگی فلسفی اشاره کرده اند.
وی ادامه داد: بر مبنای عقیده ای دیگر، مینی مالیست یک جریان انتقادی هنری بود که علیه ماکسی مالیست ها سامان گرفت، به طوری که آنها در فشردگی و ایجاز تا آنجا پیش می روند که فقط عناصر ضروری اثر، آن هم در کمترین و سادهترین و کوتاه ترین شکل باقی بماند.
جزینی تصریح کرد: برهنگی واژگانی و کم حرفی از محرزترین ویژگی های آثار مینی مالیست به شمار می رود و اولین بار مینی مال ها آثارشان را روی جعبه مواد غذایی چاپ می کردند و می خواستند به ساده ترین شکل و زبان ممکن با مردم در ارتباط باشند.
وی با اشاره به اینکه در واقع رواج داستانک نویسی ریشه در گرایش به کمینه گرایی یا مینی مالیسم در دنیای معاصر دارد اضافه کرد: این نوع نوشتار جنبشی در هنر به شمار می رود و بر دو پایه سادگی و ایجاز بنا شده است.
این منتقد ادبی کشورمان عنوان کرد: نویسندگان این گونه آثار با حذف عناصر غیرضروری، می کوشند اثر ادبی را در کمترین حجم و کوتاهترین شکل عرضه کنند و در واقع از ویژگی های مهم بیشتر داستان های مینی مالیستی داشتن طرح ساده و سر راست است.
وی ابراز کرد: در بیشتر داستان های مینی مالیستی هدف نویسنده نشان دادن یک واقعۀ بیرونی است؛ چنانکه خواننده احساس کند حوادث پیش رویش رخ میدهد.
این داستان نویس کشورمان در خصوص درون مایۀ داستان های مینی مالیستی تاکید کرد: درون مایه این داستان ها اغلب دغدغه های کلی انسان از جمله مرگ، عشق، تنهایی و ... است و در این داستان ها کمتر به روایت رویدادهای اقلیمی پرداخته می شود.
وی خاطر نشان کرد: اندیشه های سیاسی و فلسفی و اعتقادی، راهی به دنیای این داستان ها ندارد؛ چراکه کوتاهی حجم داستان اجازۀ پرداختن به این اندیشه ها را به نویسنده نمی دهد.
جزینی بیان کرد: در تکوین ساختار داستان های مینیمالیستی آثار دو نویسنده بیشترین تأثیر را داشته که یکی از این نویسندگان «آنتوان چخوف» است، او با ابداع صورتی از داستان کوتاه که در آن برشی کوتاه از زندگی روایت می شد به این آثار پرداخت و نویسنده دیگر «ارنست همینگوی» است که داستان های کوتاهش را ارائه داد.
وی اذعان داشت: داستان کوتاه برشی از زندگی است که در دهه های اخیر مورد توجه داستان نویسان فارسی زبان قرار گرفته و در ایران رواج و گسترش یافته است.
محمد جواد جزینی، داستان نویس و منتقد ادبی متولد 1344 در درچه اصفهان است. «ایل بیسوار»، «خداحافظ قهرمان»، «آب، باد آتش»، «تابستان پر ماجرا»، «از حاشیه تا متن»، «کتاب خرمشهر» و «تاریخ تحلیلی رمان جنگ» نام شماری از کتابهای منتشر شده وی است.
پایان پیام/472
منبع: شبستان
کلیدواژه: مسجد کانون های فرهنگی هنری مساجد کانون های فرهنگی هنری مساجد نماز جمعه مسجد خطبه نماز جمعه خبرگزاری شبستان شیراز رویداد ملی فهما کانون های فرهنگی هنری مساجد داستان کوتاه نمایشگاه کتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۶۴۵۹۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نویسندهای که برای مخاطب دام پهن نمیکند
خون میچکید...خشم میخروشید و زمین میلرزید.
زنجیرها بریده و دشنهها در دست، خون زیر پوست شهر دویده بود.
سرها میغلتید.
از گیوتینها خون میچکید...
کوچههای پاریس در آن روزها قهرمانان زیادی را دید اما چارلز دیکنز قهرمانی را میبیند که شاید به چشم کوچههای پاریس هم نیامده باشد، قهرمانی که در تاریکی میایستد تا دیده نشود. چارلز دیکنز، داستان از خود گذشتن را روایت میکند. داستان پیدا نشدن و در کرانه ماندن.
«داستان دو شهر»، پیدایی است که میکوشد پنهان بماند؛ شاهکاری است که میخواهد معمولی باشد. شاید به همین دلیل بیرنگ و لعاب نشان داده میشود و بیشتر از آنکه جذاب به نظر برسد، ماندگار است. چارلز دیکنز با توصیف فخر نمیفروشد؛ مشتش را میفشارد تا قدرت توصیفش سرازیر نشود و این خودنگهداری آگاهانه، توصیفاتی خیرهکننده را پدید میآورد؛ مانند توصیف آتش گرفتن یک خانه که زندهتر و شفافتر از هر تصویری است.
توصیفات دیکنز بریده از داستان نیست و متناسب حالوهوای سکانس است؛ طلوع خورشید در آرزوهای بزرگ و داستان دوشهر فرق میکند، چون محتوای این دو داستان متفاوت است.چارلز دیکنز با توصیف دنیای پیرامون شخصیتها، به اعماق وجود آنها راه پیدا میکند؛ نویسنده برای مخاطب دامی پهن نمیکند. دیکنز تعلیق نمیسازد، بلکه داستان را از نقطهای آغاز میکند که تعلیق متولد میشود بیآنکه مخاطب دست نویسنده را در ایجاد تعلیق ببیند. نویسنده داستان را از اوج یک موج آغاز میکند.چینش موقعیتها بهگونهای نیست که از نقطهای شروع شود و به نقطهای دیگر ختم شود، بلکه خطوطی دوار است که از نقطهای آغاز میشود و به همان نقطه برمیگردد؛ بازگشتی که همراه با تکامل درونی شخصیتهاست.مخاطب در ابتدای داستان، خودش را در جزیرههایی دورافتاده از هم میبیند، ولی بهتدریج میفهمد که این جزیرهها پیکرهای واحدند که یک زلزله آنها را از هم دور ساخته و این زلزله همان نقطه اصلی و همان موج است. چگالی بالای نقطه مرکزی، قوامبخش تمام داستان است و مخاطب تا پایان داستان، دامنههای موج اولیه را لمس میکند. فرجام غافلگیرکننده داستان، فرمزده نیست؛ بلکه اوج گرفتن محتواست که مخاطب را در پایان غافلگیر میکند.فرم در نگاه دیکنز، تنها آیینهای برای نشان دادن محتواست و فنای فرم در محتوا، فرجامی ماندگار را در تاریخ ادبیات رقم میزند. فرجامی که به سینما هم میرسد و الهامبخش کریستوفر نولان، برای فرجام بتمن میشود.
تلاش دیکنز برای معمولی نگهداشتن حالوهوای داستان، قهرمان را دستیافتنی میکند؛ نویسنده جایگاه قهرمان را با تکنیکهایی مصنوعی تنزل نمیدهد تا مخاطب آن را باور کند. دست نویسنده در شکلگیری قهرمان پیدا نیست. انگار نویسنده فقط گردابی فراهم میکند و به پاخاستن شخصیتها از این گرداب، انتخاب خودشان است.گویی شخصیتها راه خودشان را میروند و خود فرجامشان را انتخاب میکنند.احساس استقلال شخصیتها از نویسنده، مخاطب را به آنها نزدیک میکند، آنقدر نزدیک که داستان دوشهر را تنها داستان پاریس و لندن نمیداند؛ هر کجا که رخوتی آرامشنما باشد، لندنی را هم میبیند. هر کجا که تلاطمی درونی باشد پاریسی را هم پیدا میکند و هر کجا که وجدانی باشد، گردابی را هم حس میکند.
از زندان معاف شد!
چارلز دیکنز با نام کامل چارلز جان هافِم دیکنز، در۷فوریه۱۸۱۲ در انگلستان به دنیا آمد. پدر او کارمند یکی از ادارات سازمان نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا بود. اوهمیشه تلاش میکرد که خانوادهشان را بهعنوان خانوادهای مرفه و ثروتمند به دیگران بشناساند و در این راه حتی دست به فریب و نیرنگ با گرفتن وام و قرض میزد. به دلیل همین نیرنگها و بدهیها بود که پدر چارلز دیکنز مدتی را هم در زندان گذراند.در آن زمان اگر کسی بهدلیل بدهی راهی زندان میشد، تمام اعضای خانوادهاش را نیز با او به زندان میفرستادند. این قانون شامل حال خانواده دیکنز نیز شد و تنها چارلز دیکنز که در آن زمان ۱۲سال داشت، از زندان رفتن معاف شد. این اتفاق بار زیادی را روی دوش چارلز دیکنز جوان گذاشت. حالا او باید تمام بدهیهای پدر و مخارج خودش را تأمین میکرد. به همین دلیل به کارخانه واکسسازی رفت و تا آزادی پدر، در آنجا مشغول به کار شد. او پس از آزادی پدر مجددا توانست به مدرسه برگردد و تحصیل را ادامه دهد.