(عکس) این دو دختر با لباس پسرانه از خودروها سرقت میکردند
تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۶۴۸۴۴۸
دو دختر جوان با پوشش لباس پسرانه سوار بر موتور دست به سرقت از خودروها میزدند که در تعقیب و گریز پلیسی دستگیر شدند. به گزارش خراسان، این دو دختر جوان هر یک گذشته عجیبی دارند و تنهایی و فرار از خانه کافی بود تا آنها برای رسیدن به پول دست به سرقت بزنند. سال گذشته بود که ماموران پلیس در جریان سرقتهای دو پسر جوان که با تخریب شیشههای خودرو اقدام به دزدی از لوازم داخل خودروها میکردند قرار گرفتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با توجه به افزایش این سرقتها ماموران به صورت محسوس و نامحسوس محلهایی را که دزدان در آن جا دست به سرقت میزدند بررسی کردند تا این که پس از چند روز تیمی از ماموران به دو پسر جوان موتور سوار که کلاههای بزرگی روی سرشان داشتند مشکوک شدند. ماموران به صورت نامحسوس دو پسر جوان را تحت نظر قرار دادند و با اعلام این وضعیت به تیمهای دیگر محدودههای مسیر دو جوان موتور سوار تحت نظر تیمهای پلیسی قرار گرفتند تا این که متهمان در کنار یک خودروی پراید توقف کردند. یکی از متهمان به سرعت از موتور پیاده شد و آرام به کنار خودروی پراید سفید رنگ رفت و با نگاه سطحی در خیابان به شکستن شیشه پراید اقدام کرد. همین کافی بود تا ماموران برای دستگیری دزدان وارد عمل شوند که سارق جوان با مشاهده خودروی پلیس سوار بر موتور شد و با سرعت پا به فرار گذاشتند.
تعقیب و گریز پلیسی ادامه داشت و با اعلام درخواست نیروی کمکی تیمهای گشتی در مسیر دو جوان موتور سوار قرار گرفتند و پس از ۱۵ دقیقه تعقیب و گریز، ماموران به متوقف کردن دزدان موتور سوار موفق شدند و آنها را زمینگیرکردند. ماموران وقتی کلاه دو پسر جوان را کنار زدند با صحنه عجیبی روبه رو شدند، دزدان دو دختر جوان بودند که با پوشش مردانه سعی بر پنهان کردن چهره واقعی خود داشتند. سمیرا و معصومه دو دختر ۲۴ ساله هستند که از خانههای شان فرار کرده و برای تامین هزینههای زندگی شان دست به سرقت از خودروها میزنند. سمیرا در همان ابتدا به سرقتهای زیادی اعتراف کرد و گفت که اگر نیاز به پول نداشتم هیچ وقت دنبال سرقت نمیرفتم و معصومه، چون موتور سوار خوبی بود همیشه پشت فرمان مینشست و من هم دزدی میکردم. معصومه نیز با تایید حرفهای دوستش گفت:، چون نمیخواستیم دستگیر شویم لباس پسرانه به تن میکردیم و کسی فکر نمیکرد ما دختران دزدی کنیم.
گفتوگو با دختر موتورسوار
معصومه ۲۴ ساله که عاشق موتور سواری است، میگوید: به خاطر مشکلاتی که با خانواده داشتم از خانه فرار کردم و، چون نمیخواستم بازیچه دست پسران هوسران شوم تصمیم به سرقت گرفتم.
سابقه داری؟
نه، تا حالا خلاف نکرده بودم.
چرا فرار کردی؟
چون بچه آخر خانواده بودم و پدر و مادرم با من اختلاف سنی زیادی دارند و هر روز سر پوشش، رفت و آمد، دیر آمدن به خانه، رنگ مو و هزار اتفاق دیگر بهانه میگرفتند و با هم درگیر میشدیم و تنها حرفی که از مادرم در ذهنم است که دوران ما دختر از خانه بیرون نمیرفت، ولی دنیا تغییر کرده، زمان آنها مادرم درسن الان من دو بچه داشت، اما ما هنوز دنبال درس و منتظر ازدواج هستیم.
بعد از فرار در خطر نبودی؟
قبل از اینکه فرار کنم شروع به جمع کردن پول کردم و با یک دختر که به تنهایی زندگی میکرد دوست شدم و بعد از آن یک شب از خانه خارج شدم و به خانه دوستم رفتم و هیچ وقت اجازه ندادم کسی به من نگاه چپ کند.
خانواده ات نگران نبودند؟
دیگر برای من مهم نبود، مهم زندگی خودم بود.
الان راضی هستی؟
نه، هیچ کسی دوست نداره کنار خانواده اش نباشه فقط دوست داشتم یک روز خانواده ام را ببینم که در رفتارشان تغییر ایجادشده است وحاضر به پذیرفتن من هستند.
تو چرا تغییر رفتار ندادی؟
به خدا کار خلافی نمیکردم و فقط دوست داشتم با دوستانم به گردش بروم، حتی دوست پسر هم نداشتم، ولی خانواده ام شکاک بودند و هر روز بهانه میگرفتند.
چرا دزدی؟
خب زندگی خرج داره، از هر پسری هم که کمک میخواستیم هزارتا بهانه میآورد و بعدش هم پیشنهاد شوم برای پرداخت پول میدادند که ما اهلش نبودیم برای همین تصمیم گرفتیم دزدی کنیم.
به دنبال کار نرفتی؟
در چند مغازه لباس فروشی مشغول کار شدم، اما چون تازه کار بودم حقوق کمی میدادند و فقط هزینه رفت و آمدم تامین میشد.
فکر نمیکردی دستگیر شوی؟
به هیچی فکر نمیکردم، چون چیزی برای از دست دادن نداشتم.
دوست نداشتی به خانه خودتان بازگردی؟
دوست داشتم، اما دیگر روی بازگشتن نداشتم و میترسیدم.
از چه چیزی میترسیدی؟
این که خانواده ام با من رفتار درستی نکنند و تا آخر عمر در زندان خانه بمانم.
آزاد شوی چه کار میکنی؟
نمیدانم چه اتفاقی میافتد.
موتور سواری را از کجا یاد گرفتی؟
عاشق موتور سواری بودم و از برادر یکی از دوستانم موتور سواری را یاد گرفتم.
سمیرای ۲۴ ساله که فرزند طلاق است ادعا میکند بعد از جدایی پدر و مادرم هر یک به دنبال زندگی خود رفتند و من تنها ماندم و از طرف اعضای خانواده ام حمایت نمیشدم که دست به دزدی زدم.
چرا تنها زندگی میکنی؟
پدر و مادرم از هم جدا شدند و تنها لطفی که به من داشتند این بود که یک خانه برای من گذاشتند که کارتن خواب نشوم.
معصومه را چطور میشناسی؟
با معصومه در دوران مدرسه دوست بودم، اما مدتی از هم خبر نداشتیم تا این که پس از چند سال در فضای مجازی همدیگر را پیدا کردیم و دوستی مان دوباره شروع شد.
از پدر و مادرت خبر داری؟
نه، مادرم بعد از جدایی با یک مرد جوان ازدواج کرد و پدرم نیز با عشق قدیمی اش زندگی میکند.
چرا دزدی؟
سرکار نمیرفتم و زندگی خرج دارد به همین دلیل مجبور شدم دزدی کنم.
پیشنهاد دزدی را تو دادی یا معصومه؟
یک روز باهم نشسته بودیم و به دنبال یک کار بودیم که با همدیگر این تصمیم را گرفتیم.
فکر نمیکردی دستگیر شوی؟
چون لباس پسرانه میپوشیدیم فکر نمیکردیم کسی به ما شک کند و قرار نبود این دزدیها ادامه داشته باشد.
قصد داشتی تا کی دزدی کنی؟
قرار بود بعد از این که پول زیادی به دست آوردیم به کلاسهای آرایشگری برویم و با سرمایهای که از سرقت جمع کردیم یک سالن زیبایی بزنیم، اما همه این فکرها یک رویا بود، چون هر چه به دست میآوردیم هزینه زندگی و خوش گذرانی خود میکردیم.
پدر و مادرت حمایتت نمیکردند؟
بعضی اوقات پدر و مادرم پولی به حسابم میریختند، اما کم بود.
حرف آخر؟
من و معصومه سارق شدیم، چون هر دو از طرف خانوادههای مان بی مهری و بدرفتاری دیدیم و تنها حرفی که میتوانم بگویم پشیمانی است. بنا بر این گزارش، این دو دختر جوان که از سوی دادگاه کیفری دو تهران به ۱۸ ماه زندان محکوم شده بودند پس از یک سال و پرداخت پولهای سرقتی به مال باخته ها، روانه زندان شدند.
منبع: فرارو
کلیدواژه: سرقت سرقت خودرو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۶۴۸۴۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پایان سرقت های سارق نابغه | پسر نابغه می خواست فضانورد شود و با سفینه به کره ماه سفر کند اما...
همشهری آنلاین - الهه فراهانی: چندی قبل ماموران پلیس اعضای باندی را در پایتخت دستگیر کردند که به صورت سریالی، خودرو سرقت می کردند.
یکی از اعضای این گروه، دختری ۲۰ ساله به نام نیلوفر بود که در بازجویی ها اعتراف کرد علاوه بر همکاری با این باند، چند وقتی است که با پسرموردعلاقه اش نیز سرقت می کند.
با اعتراف نیلوفر، پسر مورد علاقه وی که مجرمی سابقه دار بود دستگیر شد و هر دو در بازجویی ها به سرقت های سریالی در پایتخت اعتراف کردند. تحقیقات از این دو نفر برای کشف جرایم احتمالی دیگر ادامه دارد.
می خواستم فضانورد شوم اما تبدیل به سارق شدم
میثم متولد سال ۷۴ است. او پیش از این به جرم موبایل قاپی دستگیر شده و یک هفته پس از آزادی، مجددا سرقت هایش را از سر گرفته است. اینبار اما شگردش را به سرقت ماشین تغییر داده است. میثم می گوید یک نابغه است که مواد مخدر زندگیش را تباه کرد و موجب شد تبدیل به سارق شود. گفت و گو با این سارق نابغه که به دستور دختر مورد علاقه اش سرقت می کرد را در ادامه می خوانید.
پرونده ات نشان می دهد که سابقه داری.
یکبار به جرم گوشی قاپی دستگیر شده ام، الان هم به جرم سرقت خودرو و لوازم خودرو.
چه شد که تبدیل به سارق شدی؟
مواد مخدر و رفیق ناباب. این دو دست در دست هم دادند و موجب شدند که سر از دنیای تبهکاران دربیاورم. من زندگی بدی نداشتم، درس خوانده ام و می خواستم به رویاهای بزرگم برسم. خانواده بدی هم ندارم، وضع مالی مان نسبتا خوب است. اما خود کرده را تدبیر نیست چرا که با دستان خودم زندگیم را تباه کردم.
چقدر درس خوانده ای؟
فوق دیپلم ریاضی محض دارم. شاید باور نکنید اما همه مرا نابغه می دانند. از کودکی مسائل ریاضی را حل می کردم و حتی مسلط به زبان انگلیسی بودم. خیلی باهوش بودم و همه فامیل می گفتند آینده میثم روشن است و به جاهای خوبی می رسد اما خب حالا اینجا هستم و دستبند اتهام در دستانم.
تصورت این است که اعتیاد زندگیت را تباه کرد، چرا ترکش نکردی؟
تلاش کردم اما نشد.
چه موادی مصرف می کنی؟
شیشه می کشیدم اما این اواخر دختر موردعلاقه ام از من خواست تا ماده مخدر جدید کمیکال را مصرف کنیم. از خانواده ماری جوانا است و باعث ایجاد توهم شدید می شود. دلم می خواست فضانورد شوم و با سفینه به کره ماه سفر کنم؟ شاید برایتان عجیب باشد و باور نکنید اما به خاطر هوش بالایم همه می گفتند موفق خواهی شد. اطلاعاتم نسبت به فضا خیلی زیاد است و اگر پایم به دنیای مجرمان و اعتیاد کشیده نمی شد، شاید الان ایران نبودم و انتخاب می شدم برای رفتن به فضا.
با چه شگردی سرقت می کنی؟
من قبلا موبایل قاپی می کردم. بعد از آزادی، دختر موردعلاقه ام به من گفت بیا برویم سرقت ماشین انجام دهیم. خودش با یک گروه کار می کرد و می گفت راه و روش سرقت ماشین را از آنها یاد گرفته است. او به من آموزش داد و وقتی اولین بار توانستم ماشین سرقت کنم، خوشم آمد و ادامه اش دادم.
چه خودرویی سرقت می کردید؟
از پژو و پراید گرفته تا ال ۹۰ و مزدا ۳.
با ماشین های سرقتی چه می کردی؟
چند روزی زیر پایم بود و با آن می رفتم سراغ سرقت های بعدی. سپس تحویل دختر موردعلاقه ام می دادم تا آن را در خیابان رها کند. اما الان متوجه شدم که او ماشین ها را به سردسته باندی که با آن کار می کرد می فروخت تا او با شیوه سند نمره آن را بفروشد و سهمش را بگیرد.
با دختر موردعلاقه ات چطور آشنا شدی؟
در خیابان با او آشنا شدم. ماشینش پنچر شده بود، کمکش کردم و همان روز آشنایی ما شکل گرفت. بعد متوجه شدیم هر دویمان معتادیم و سارق. همین وجه اشتراک باعث ایجاد علاقه میان ما شد اما حالا هر دو دستگیر شده ایم.
کد خبر 849148 برچسبها سارق - سرقت فراجا حوادث ایران