Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ساعت24»
2024-05-04@03:33:49 GMT

دام پلید مرد شیاد برای زن جوان مطلقه در «دیوار» !

تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۶۷۸۶۶۱

ساعت 24- چنان به ظاهر و حرف های آن مرد شیاد اعتماد کرده بودم که هیچ گاه به ذهنم نمی‌رسید او نیت سوئی دارد و می خواهد از یک زن سرپرست خانواده کلاهبرداری کند.

زن ۳۵ ساله در حالی که چشمانش پر از اشک شده بود با بیان این جملات به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: حدود یک سال قبل و بعد از شش سال زندگی مشترک از همسرم طلاق گرفتم چرا که هیچ گونه تفاهم و سازگاری با هم نداشتیم در این میان من نمی توانستم وابستگی به دخترم را پنهان کنم چرا که او جگر گوشه ام بود و من نمی توانستم بدون او زندگی کنم به همین دلیل حضانت دخترم را پذیرفتم و از همسرم جدا شدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از آن روز به بعد باید مخارج زندگی خود و دخترم را تامین می‌کردم ولی به دلیل این که مدرک تحصیلی دیپلم داشتم و سن استخدامم نیز گذشته بود به ناچار در پی شغلی خانگی بودم تا درآمدی کسب کنم. از سوی دیگر نیز همسر سابقم هیچ نفقه ای برای دخترم پرداخت نمی کرد و من باید تلاشم را برای آسایش دخترم بیشتر می‌کردم بالاخره از طریق معرفی آشنایان یا آگهی‌های روزنامه ها به کارگری در خانه های مردم می پرداختم تا بتوانم اجاره منزل و مخارج روزانه ام را تامین کنم چرا که بعد از طلاق زیرزمین کوچکی را در بولوار توس مشهد اجاره کرده بودم و به همراه دخترم در آن جا به زندگی ادامه می دادیم.

اگرچه درباره کلاهبرداری در سایت دیوار و کمین شیادان در فضای مجازی مطالب زیادی شنیده و خوانده بودم ولی هیچ وقت فکر نمی کردم من نیز به همین راحتی و با اعتماد به این آگهی‌ها به دام شیادان نقابدار بیفتم. ماجرا از آن جا آغاز شد که برای یافتن کار خانگی در سایت دیوار جست وجو می کردم که یک آگهی استخدام توجهم را جلب کرد در آن آگهی نوشته شده بود «به کارگری برای پخت و پز و نظافت منزل نیازمندیم.» من هم که به آشپزی خودم اعتماد داشتم بلافاصله با شماره تلفن درج شده در زیر آگهی تماس گرفتم. مردی بسیار مودبانه و متشخص پاسخ تلفنم را داد و درباره شرایط کاری اش گفت: «من صاحب کارخانه ای در شهرک صنعتی در جاده کلات هستم! و همه اعضای خانواده‌ام به خارج از کشور رفته اند بنابراین به کد بانویی نیاز دارم که حداقل دو روز در هفته برایم غذای گرم خانگی تهیه کند و همچنین به نظافت منزلم بپردازد!»

آن مرد بعد از آن که درباره ساعات کاری و روزهای حضورم در منزل توضیح داد خیلی مودبانه درخواست کرد قبل از استخدام به منزلش بروم و شرایط کاری را از نزدیک مشاهده کنم. خلاصه نشانی آن منزل را گرفتم و با اتوبوس به منطقه احمدآباد مشهد رفتم. مردی حدودا ۳۷ ساله در منزل را گشود و با خوشرویی و مهربانی مرا به درون منزل دعوت کرد. او در حالی که از من می خواست روزهای اول و آخر هفته را در منزلش کار کنم، ادامه داد شاید بتواند بقیه روزهای هفته را نیز در کارخانه اش استخدامم کند! او سپس از من خواست قبل از استخدام باید مدارک شناسایی ام را ملاحظه کند و نشانی محل سکونتم را بداند من هم کارت ملی و شناسنامه ام را که همیشه همراهم بود به او نشان دادم و نشانی منزلم را نیز روی تکه کاغذی نوشتم! بعد از این ماجرا به خانه ام بازگشتم و منتظر تماس آن مرد ماندم تا این که دو روز بعد زنگ منزلم به صدا درآمد وقتی در را گشودم آن مرد را روبه روی خودم دیدم. با حیرت و تعجب آن مرد را که یک جعبه شیرینی نیز در دست داشت به درون خانه ام تعارف کردم و مشغول گفت و گو شدیم.

او در میان صحبت ها گفت: «برای آن که قرار است خانه و زندگی ام را به تو بسپارم باید ضمانتی داشته باشی!» به او گفتم کسی را ندارم که ضمانتم را بکند اما می توانم مبالغی سفته را به عنوان ضامن بگذارم! اما او با مهربانی و چرب زبانی و با این بهانه که این گونه به زحمت می افتی، از من خواست تا گوشی همراهم را به عنوان ضمانت نزد او بگذارم! به او گفتم: اما این گوشی را لازم دارم! آن مرد با لبخند ادامه داد حداقل به مدت یک هفته برای جلب اعتماد نزد من باشد! و سپس در حالی گوشی را به او دادم که حتی محتویات آن را نیز خالی نکردم. او رفت و دیگر گوشی تلفنش خاموش شد. وقتی به در منزلش رفتم همسایه اش گفت: این منزل مدت‌هاست خالی از سکنه است و …

شایان ذکر است به دستور سرگرد محمدی (رئیس کلانتری آبکوه مشهد) تحقیقات ماموران دایره تجسس درباره ادعای این زن جوان آغاز شد.
سیتنا

منبع: ساعت24

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۶۷۸۶۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شیطان با نقاب خواستگار

  به آنها نزدیک می‌شوم و بعد از پایان کارهای اداری پرونده، از مادر و دختر می‌خواهم تا علت حضورشان در اداره چهارم پلیس آگاهی را که اداره رسیدگی به پرونده‌های فقدانی است، برایم توضیح بدهند.
مادر آهی می‌کشد و می‌گوید یک ماه است که به خاطر این خانم خواب و خوراک نداریم، آبروی‌مان رفته و همسرم مرا مقصر می‌داند و فکر می‌کند به خاطر بی‌توجهی و نظارت ضعیف من این اتفاقات برای دخترمان افتاده است.به خدا از نظر من همه‌چیز طبیعی بود و دخترم هم مثل سایر دانش‌آموزان سرگرم درس و مدرسه بود. من یک درصد هم حدس نمی‌زدم زیر این ظاهر آرام و سربه‌زیر، یک موجود سرکش پنهان شده که از ۱۱سالگی مشغول گفت‌وگوی تلفنی و مجازی با پسری است که کیلومترها با تهران فاصله دارد .دو سال پنهانی با هم در تماس بوده‌اند و در این مدت آن پسر عکس‌هایی از خودش برای آیدا می‌فرستد که دخترم فکر می‌کند با یک جوان تحصیلکرده و مرفه سروکار دارد. بالاخره این فرد موفق می‌شود دخترم را فریب داده به شهر محل سکونتش در شرق کشور بکشاند. باورتان نمی‌شود من و پدرش تا امروز که همکاران‌تان خبر پیدا شدن آیدا را به ما دادند، چه شرایط سختی را پشت سر گذاشتیم. فکر این‌که چه بلاهایی ممکن است سر دخترم آمده باشد و این‌که اصلا او را دوباره زنده و سالم می‌بینم یا نه، مرا دیوانه کرده بود.من نمی‌دانم دیگر چه چیزی باید به شما بگویم. لطفا از خودش بپرسید که نتیجه خوش‌باوری و اعتمادش به یک پسر غریبه چه بود و در این مدت چه شرایطی داشت؟
بعد از این حرف مادر، نگاهی به دخترک می‌اندازم که همچنان از شرم سرش را پایین انداخته است. مادر باعصبانیت می‌گوید: تو که با این رفتارهایت ثابت کردی خیلی جسور هستی و سر نترسی داری، حالا خجالتی شدی؟برای خانم مشاور تعریف کن چه اتفاقاتی برایت افتاده است. اشک در چشمان آیدا حلقه می‌زند و می‌گوید: من که گفتم پشیمانم. خانم به خدا من به اصرار دوستم با آن پسر حرف زدم، وگرنه من اصلا چه می‌دانستم که دوست‌پسر یعنی چه؟دوستم اصرار کرد و من هم وارد رابطه تلفنی با او شدم و بعد هم از طریق فضای مجازی با هم در ارتباط بودیم تا این‌که بعد از یکی، دو سال اصرار کرد برای دیدنش بروم. من با توجه به عکس‌هایی که برایم فرستاده بود، فکر می‌کردم آدم‌حسابی و تحصیلکرده است و خانواده خوبی دارد. پنهانی راهی شهر محل سکونتش شدم اما همین که به کوچه و محله‌شان رسیدم، نظرم عوض شد؛ وارد خانه‌شان که شدم یک خانه ۳۰متری کثیف و به‌هم‌ریخته بود.مجید به همراه مادرش زندگی می‌کرد. اولین صحنه‌ای که با آن مواجه شدم، مادرش بود که یک گوشه خانه نشسته بود و مشغول وزن‌کردن و بسته‌بندی مواد شیشه بود. بعد از یک روز اقامت در آن خانه متوجه شدم مجید هم به شیشه اعتیاد دارد و چندین بار موقع مصرف شیشه در صورت من هم فوت کرد و قصد داشت مرا هم معتاد کند. فکرش را بکنید من با چه ذهنیتی راهی آنجا شده بودم و حالا با چه آدم‌هایی سروکار پیدا کرده بودم .نه راه پس داشتم، نه راه پیش؛ از ماندن در آنجا احساس خطر می‌کردم و نمی‌دانستم قصد آنها از کشاندن من به خانه‌شان چیست؟ ازسوی دیگرروی تماس باوالدینم وبرگشتن به خانه را نداشتم.چند روزی به همین منوال گذشت وهمکاران شما برای بردن من آمدند. من واقعا خوشحالم و امیدوارم والدینم مرا ببخشند. من روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم و از صمیم قلب از این‌که از خانه فرار کردم و خام وعده‌های یک پسر معتاد شیشه‌ای شدم، متاسف و پشیمانم.امیدوارم مادر و پدرم مرا ببخشند و فرصت دوباره‌ای به من بدهند تا همان دختر خوب و عاقلی که از من انتظار داشتند، بشوم. من با این سن کم، زندگی در کنار یک پسر معتاد و مادرموادفروشش را تجربه کردم و این چیزی است که تا آخرعمر ازذهن من پاک نخواهد شد.امکان داشت اتفاقات بدتری برای من بیفتد. من خوب می‌فهمم که اینجا بودنم درست مثل عمر دوباره است.

حامی نوجوانان باشید
سرگرد سمانه مهربانی، رئیس اداره اجتماعی وفرهنگی پلیس آگاهی تهران دراین‌باره می‌گوید: دوران بلوغ و نوجوانی حساس‌ترین مرحله رشد فرزند شماست؛ دورانی که فرزند بی‌تجربه شما باید دست دردست شما آن را پشت سربگذارد .شما به‌عنوان والدین باید با مطالعه و ارتقای سطح دانش و آگاهی خود برای رویارویی با چالش‌های پیش‌رو آماده باشید. پیش از بزه‌دیدگی فرزند باید او را با ویژگی‌های دوران بلوغ و نوجوانی آشنا سازید. به فرزندتان بیاموزید احساسات و گرایش وی در این سن نسبت به جنس مخالف فقط تمرینی برای نقش‌های بزرگسالی است وهرگز نباید با جدی‌گرفتن این احساسات و تمایلات، آینده درخشان تحصیلی شغلی و عاطفی خود را با مشکل مواجه سازد.در صورت ناتوانی دربرقراری ارتباط صحیح با فرزند و احساس خطر نسبت به رفتارهای مشکل‌آفرین وی سریعا با یک مشاور متخصص درامور نوجوانان مشورت کنید.دوست فرزند خود باشید تا در صورت بروز هرگونه مشکل یا چالش در زندگی شما اولین کسی باشید که موردمشورت و درددل قرار می‌گیرد.درغیر این صورت فرزند شما به دوستان و همسالان خود روی می‌آورد که با راهکارهای ناپخته و اشتباه؛ فرزند شما را هرچه بیشتر در پرتگاه سقوط و چرخه باطل اشتباهات قرار می‌دهند.

دیگر خبرها

  • الزام نقره داغ کردن مالیاتی احتکارکنندگان مسکن
  • ماجرای تلخ حبس طاقت‌فرسا زن زباله‌گـرد در میان دیوارهای ساختمان متروک | تصاویر
  • جلوگیری از درج آگهی جعلی مسکن/ کنترل بازار با مالیات
  • دخترم قبل از بازی قسمم داد که ببازیم!
  • شجاعی: دخترم قبل از بازی قسمم داد که ببازیم!
  • دخترم عکس‌های شرم‌آوری از خود در فضای مجازی گذاشت و آبرویم را بُرد / دیگر نمی‌‌توانم او را تحمل کنم!
  • شیطان با نقاب خواستگار
  • ۳۹۵ میلیون بار جستجو برای کار در دیوار
  • دیوار و شیپور نباشند باید پشت شیشه آگهی زد
  • پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است